امام و آزادي

امام(ره) فضايل و كمالات علمي و عملي بسياري را كسب نموده بودند، اما ايشان براي برانگيختن مردم ايران عليه نظام ستم‌شاهي، شيوه تدريس و تشريح فلسفه، اصول و كلام را در پيش نگرفتند، بلكه از موضع يك مرجع ديني برداشتهاي سياسي خود از فقه را در قالب احكام عملي صادر مي‌كردند؛ به‌گونه‌اي كه موضع‌گيريهاي سياسي وي به‌صورت تكليف شرعي برعهده روحانيون و ساير طبقات مردم قرار مي‌گرفت. درواقع، صرف‌نظر از تبحر جامع‌الاطراف امام‌خميني(ره) در شاخه‌هاي علوم اسلامي، انديشه سياسي ايشان اساسا مبتني بر فقه بود و بنابراين فروعات اين انديشه نيز ريشه فقهي داشت. از جمله اين فروعات، بحث حقوق و آزاديهاي فردي است كه در زمره مهمترين مباحث سياسي به حساب مي‌آيد. آنچه‌ در انديشه‌ سياسي امام‌خميني(ره) در مورد حقوق فردي و آزاديهاي اجتماعي بيان شده، چه پيش از وقوع انقلاب اسلامي و يا پس از آن  در دوران حكومت اسلامي  از رويه و جهت‌گيري واحدي برخوردار است. از منظر امام‌خميني(ره) هدف اسلام و حكومت اسلامي بر مدار سعادت انسان مي‌چرخد و اين هدف در پرتو حفظ حقوق و آزاديهاي مشروع انسانها حاصل مي‌شود. قدر و اعتبار آزادي و امنيت فردي و اجتماعي در انديشه‌هاي امام(ره) به اندازه‌اي است كه مي‌تواند ملاك عدالت و حقانيت حكومتها شناخته شود و رعايت اين مسائل از سوي حاكمان بزرگترين وظيفه آنها محسوب مي‌گردد.
درهمين راستا مقاله حاضر مقوله اصلي سياست و حكومت در انديشه‌هاي امام‌خميني(ره) را نگريسته و تبيين نموده است.
در اين مقاله كوشش شده است آراء و انديشه‌هاي حضرت امام‌خميني(ره) در مورد حقوق و آزاديهاي فردي بررسي گردد و مباني نظري برداشت ايشان از حقوق اساسي و وجوه مختلف حقوق در حدود درك مولف مطرح شود.
مبناي نظري نگرش حضرت امام به مسائل سياسي  اجتماعي، براساس مفهوم «سعادت» شكل مي‌گيرد و تمامي اهتمام فكري  سياسي ايشان در اين قالب قابل ارزيابي مي‌باشد. امام(ره) سعادت دنيوي، اخروي، فردي و اجتماعي را هدف نهايي حكومت اسلامي مي‌داند و از آنجاكه گرايش فطري انسانها به سمت و سوي كمال است، لذا وظيفه دولت را ايجاد زمينه‌هاي لازم در جهت تحقق اين مساله مي‌داند. حضرت امام در ديدگاههاي خود، نهايت تلاش را براي حفظ خلوص مباني اسلام انجام مي‌دهد و چنان مي‌انديشد كه گويي انديشه غربي وجود ندارد. از لحاظ نظري، با توجه به محوريت مفهوم «سعادت»، امام‌خميني در راستاي نيل به هدف نهايي اسلام، يعني سعادت و رستگاري، رعايت حقوق مردم را امري لازم برمي‌شمارد و از لحاظ سياسي، حكومت اسلامي را حكومتي مي‌داند كه هدف اصلي آن برقراري عدالت و احقاق حقوق افراد جامعه است. ايشان حكومت اسلامي را مطلوب‌ترين نوع حكومت مي‌داند كه در پرتو آن حقوق و آزاديهاي فردي به‌بهترين‌نحو تامين مي‌شود. حضرت امام، دو نوع نظام سياسي مردمي و استبدادي را رودرروي هم مي‌داند؛ با اين توضيح كه هدف نظام مردمي، هدايت افراد به سوي كمال است اما ماهيت نظام استبدادي، ظلم و بي‌عدالتي است. امام، از سياست و حكومت تفسيري عرفاني ارائه مي‌كند و براين‌اساس، معتقد است كه اگر افراد مهذب زمام امور سياسي را به عهده گيرند، جامعه در مسير تهذيب، سعادت و تكامل اخلاقي هدايت خواهد شد. به تاكيد امام(ره)، اگر تحت لواي اسلام نباشيم، نمي‌توانيم به دموكراسي، به‌خوبي عمل كنيم. نظر به اين ديدگاهها است كه مي‌توان ادعا كرد حركت سياسي امام‌خميني(ره) بزرگترين حركت تاريخ معاصر براي ايفاي حقوق و آزاديهاي فردي و سرنگوني حكومت استبدادي بود؛ چنان‌كه ضمن مخالفت با «آزادي غربي» و «آزاديهاي حيواني و نامشروع»، بر وجود آزاديهاي سياسي با تمام مصاديق و ابعاد آن، از جمله بر آزادي تفكر و اجتماعات‌، مشروط بر آن‌كه از «بي‌بندوباري» و «هتك‌ ارزشهاي اسلامي» به دور باشد، و همچنين بر امنيت فردي و حفظ حرمت افراد به شدت تاكيد مي‌ورزيد و ظلم در مفهوم كلي آن را به معناي تضييع حقوق فردي  كه ويژگي اصلي حكومتهاي استبدادي است  مي‌دانست. از ديدگاه امام‌خميني(ره) حكومت اسلامي، براساس قوانين اسلام، تمامي حقوق و آزاديهاي فردي را در خود دارا است و جلب رضايت مردم هدف اصلي آن مي‌باشد و مبناي مشروعيت حكومت اسلامي، راي و خواست مردم است.
امام‌خميني(ره)، فيلسوف يا نظريه‌پرداز سياسي و سياستمدار به مفهوم نوين آن نيست، بلكه فقيه است و به‌همين‌علت نيز نظر و عمل ايشان در باب حقوق و آزاديهاي فردي، به هم پيوند خورده است. امام با حركت سياسي خود، درواقع «فقه» را به عرصه «سياست» وارد كرد. ايشان زماني‌كه به‌عنوان مرد سياسي با پرسشهاي نوين مواجه شد، به سراغ كتاب و سنت  به‌ويژه سنت  رفت و به اين ديدگاه رسيد كه «دموكراسي اسلام كامل‌تر از دموكراسيهاي ديگر است» و با استناد به شيوه حكومت حضرت رسول(ص) و حضرت علي‌(ع) بر مردمي‌بودن حكومت در اسلام و بر حقوق مردم در مفهومي گسترده در مقابل حكومت تاكيد كرد. حضرت امام يكي از عوامل اصلي نامشروع‌بودن حكومت پهلوي را تضييع و سلب حقوق مردم مي‌دانست.
امام‌خميني(ره) اجراي احكام اسلامي را جز از طريق تشكيل حكومت اسلامي عملي نمي‌دانست؛ درنتيجه در نظر و عمل سياسي، تشكيل حكومت اسلامي را به‌عنوان هدف اصلي و نهايي خود انتخاب كرد؛ چون آن را عامل اصلي سعادت انسان مي‌دانست. اين‌كه مي‌گوييم امام در اين زمينه مانند فيلسوف سياسي نمي‌انديشيد، بدان خاطر است كه ايشان اين انديشه را بر اساس برداشت خاصي از كتاب و سنت  و نه در نتيجه تاملات فلسفي  اتخاذ كردند.
اساسا نگاه امام به انسان، نگاه معنوي و عرفاني است و تمامي مخلوقات را جلوه‌اي از ذات مقدس الهي مي‌داند و معتقد است كه «تمام سلسله وجود، از عوالم غيب و شهود، همگي از يقينهاي مشيت و مظاهر آنند و نسبت مشيت به همه آنها يك نسبت مساوي است، هرچند نسبت آنها به مشيت مختلف است. همه‌چيز مسخر در تحت كبرياي حق است.»