توبه از نظرگاه امام خمینى
در تفسیر: دهها آیه از قرآن کریم درباره آن آمده است و مفسر ناگزیر باید به توضیح و تشریح آن بپردازد (3)
در کلام: بدین دلیل که تنها مسقط عام عقاب و کیفر دردناک الهى است (4).
در حدیث: چون روایات فراوانى درباره زوایاى گوناگون آن آمده است و محدثان و شارحان حدیث هماره به تبیین آنها همت گماردهاند (5).
در عرفان: که نخستین منزل و مقامى است که براى وصول به حق باید پیموده شود. (6)
در اخلاق: بدان خاطر که نجات و رهایى انسان از گردابها در گرو آن است، آرى توبه راه نجات گناهکاران، نخستین منزل و مقام عارفان، صفا بخش و مطهر دل از نظر عالمان اخلاق، وسیله قرب و دوستى با خدا، تبدیل کننده حسنات به سیئات و... از نظرگاه مفسران، مایه امید، ثواب، نجات و... از دید محدثان و تنها مسقط عام گناه و عقاب الهى از دیدگاه متکلمان است. (7) صاحب نظران تمام رشتههایى که برشمردیم در تاریخ اسلام در زوایاى گوناگون توبه، به کند و کاو علمى پرداختهاند و بحق تحقیقات عالمانهاى عرضه کردهاند.
امام خمینى در کتاب گرانسنگ چهل حدیث که کتابى است روایى، عرفانى و اخلاقى، به دلیل اهمیت پر فزون توبه، بحث قابل توجهى درباره آن دارند و هفدهمین حدیث این اثر گرانقدر را به بحث توبه اختصاص دادهاند (8) که بحق حاوى مطالب نو و سودمندى است که در حد توان به توضیح آن مىپردازیم. لازم به یادآورى است که موضوع این مقال تنها آن دسته از مسائل توبه است که امام بدان پرداخته و یا حتى اشارتى بدان داشته است.
توبه نخستین منزل و مقام عارفان
سالک راه حق براى وصول به سر منزل مقصود باید مقامات و منازلى را طى کند و توبه نخستین گام سالکان راه حق است؛ آن که مىخواهد به سوى او سیر کند باید روى از دنیا، خود و هر چه غیر او استبرتابد و با تمام هستى متوجه حق شود و این جز با انقلابى در درون که دیو منیت و هواها و شهوتها را از تختسیطره و سلطنت دل برافکند ممکن نیست و این است که فراهمآور زمینه اجابت دعوت خدا و استفاضه از فیض او و آغازین پله نردبانى است که آنسویش بام دریاى بى کران وجود الهى است؛ به بیانى دیگر: براى اینکه عارف واصل شود باید مقامات و منازل بس دشوارى را بپیماید و توبه در آغاز آنها است زیرا این حرکت، یک حرکت الهى استبسوى خدا، با توفیق او و براى او است و جایگاهش خانه او؛ یعنى دل است پس براى اینکه چنین حرکت مقدسى آغاز شود نخستباید صفحه دل از آثار گناه پاک شود آنگاه با تمام وجود به حق متوجه شود تا خداوند وارد دل انسان شود و بدیهى است که او هرگز با دلى که خانه شیطان است، بتخانه و سیاهکده استسنخیتى ندارد چنین قلبى نمىتواند استفاضه او را برتابد رو به سوى او کند و از توفیقات الهى بهره مند شود. از این رو براى این که این راه هموار گردد سالک طریق حق باید آتش در دل افکند و آن آتش شعله برکشد و شعلهها فروزان و فروزان تر شود تا همه برگها، شاخه ها، میوهها و ریشههاى گناهان، غفلتها و ترک اولىها و... را بسوزاند تا دل او پاک و منزه گشته و آماده فراگیرى فیض خدا و حرکتبه سوى او شود. پیرهرات، خواجه عبدالله انصارى در این باره چنین مىنویسد:
"میدان اول مقام توبه است و توبه بازگشتن استبه خداى... توبه نشان راهست و سالار بار... " (9) و در جاى دیگرى مىنویسد "میدان دوم میدان مروت است، از میدان توبه، میدان مروت زاید. " (10)
و مرحوم میرزا جواد ملکى تبریزى پس از بیانات سودمند و جامعى در اثبات و امکان لقاء الله؛ یعنى امکان رسیدن به مقامات بلند معنوى و عرفانى از طریق مجاهده، مىنویسد:
"آرى، بعد از اینکه مقصود معین شد آن وقت دامن همتبه کمر بزند و بگوید دست از طلب ندارم تا کام من بر آید یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید. توبه صحیحى از گذشتهها بکند... " (11)
امام راحل با عنایتبه اهمیت این مطلب در طلایه سخن مىنویسد:
"توبه یکى از منازل مهمه مشکله است." (12) و در ضمن تعریف و توضیح حقیقت توبه مىنویسد:
"... از خواب غفلتبیدار شد و از منزل یقظه وارد منزل توبه شد... " (13)
آن فرزانه جاوید در واقع در ضمن تبیین حقیقت توبه به مطلب مهمى اشارت مىکند که موقعیت توبه است و آن را پس از یقظه (بیدارى از خواب غفلت) قرار مىدهد در واقع یقظه را مىتوان مقدمهاى براى توبه بشمار آورد.
توبه در لغتبه معناى بازگشتن و برگشتن (رجوع) است؛ ابن فارس (متوفاى 395 ه) مىنویسد:
توبه؛ یعنى رجوع و بازگشتن. عرب مىگوید: "تاب من ذنبه" یعنى از گناهش برگشت.
یتوب الى الله توبة و متابا: به سوى خداوند بازگشت نموده و روى گردانید. " (14)
و ابن منظور لغتشناس معروف قرن 7 مىگوید:
"توبه بازگشتن از گناه است و قاب الى الله... " یعنى از عصیان و گناهکارى به اطاعت و فرمانبردارى خداوند روى آورد. " (15)
لازم به یادآورى است که عموم لغتشناسان "توبه" را به معناى مطلق "رجوع "دانستهاند و دستهاى از آنان آن را به معناى "الرجوع من الذنب " (بازگشت از گناه) معنا کردهاند از این رو مجبور شدهاند که الفاظى چونان "تواب و... " را که مکرر در قرآن، روایات و دعاها درباره خدا وارد شده است توجیه نمایند؛ بعنوان مثال "تواب" را به معناى "بسیار توبه پذیر" معنا کردهاند.
بنظر مىرسد همان معناى اول صحیح باشد و توبه به معناى "مطلق رجوع و بازگشت" است و شامل توبه خداوند نیز مىگردد. جناب علامه طباطبایى، مفسر بزرگ قرآن، در سرتاسر المیزان توبه را به معناى مطلق رجوع تفسیر کرده است. (16)
پیش از اینکه درباره حقیقت توبه بحث کنیم مناسب است اشارتى به دو مقدمه آن داشته آنگاه به تفصیل از واقعیت و حقیقت آن از نظر گاه عالمان اسلامى بپردازیم.
مقدمات توبه
مقدمه یکم: توفیق و عنایتخدا:
همانگونه که اشارت رفت توبه مقامى مهم، بلند و مشکل است از این رو بطور طبیعى بدون زمینه سازى پیشین و فراهم آمدن مقدمههاى مناسب تحقق نمىیابد یکى از مهمترین مقدمات توبه انسان، توفیق خداوند و به تعبیر قرآن توبه و بازگشتخدا به انسان است؛ در واقع توبه فضل و عنایتخدا است و هنگامى میسر و ممکن مىگردد که انسان مورد توجه حق تعالى قرار گیرد، چهره برجسته عرفان اسلامى، محیى الدین عربى در این باره چنین مىگوید:
"توبه با محبتخدا به انسان تایب آغاز مىشود؛ خداى به او محبتى مىکند و او توبه مىکند آنگاه دوباره به او محبتى مىکند و توبه او را مىپذیرد؛ در واقع توبه عبد میان دو محبت قرار مىگیرد. " (17)
مرحوم علامه طباطبایى در ذیل آیه 17 و 18 سوره نساء در این باره بیان سودمندى به شرح زیر دارند؛ آن بزرگوار مىنویسد:
"از آنجا که انسان ذاتا نیازمند به خدا است و به خیر و خوشبختى جز از طریق پروردگار نمىتواند برسد، در این بازگشتبه خداوند نیز به عنایت و کمک او نیازمند است. از این رو بازگشتبه خدا از طریق عبودیت و خشوع در برابر او نیازمند توفیق و عنایت او است و توبه خدایى سبحان که پیش از توبه انسان است معنایى جز این ندارد، خداوند متعال مىفرماید:
"ثم تاب علیهم لیتوبوا" (آنگاه خداوند به آنان بازگشت تابه خدا باز گردند) (18)
امام راحل اشارتى گذرا و شیوا بدین مطلب دارند آن بزرگوار مىنویسد:
"... و از خداوند تبارک و تعالى توفیق حصول مطلوب بخواه و از روحانیت رسول اکرم و ائمه هدى سلام الله علیهم، استعانت کن، و به ولى امر و ناموس دهر، حضرت امام عصر - عجل الله فرجه - پناه ببر. البته آن بزرگوار دستگیرى ضعفا و بازماندگان را مىفرماید و بیچارگان را دادرسى مىنماید. " (19)
از توضیح فوق روشن مىشود که امام راحل قدس سره روى نکته تعیین کننده و حساسى تکیه نموده است ایشان به جاى اینکه به توضیح مقدمه یاد شده بپردازد به یکى از مهمترین عوامل اختیارى آن پرداخته است، و آن اینکه توبه مقامى بلند است و بدون توفیق الهى حاصل نمىآید، توفیق الهى را از کجا و چگونه بدست آوردیم، پاسخ این است که شخص گناهکار در فرصتهایى که بدست مىآورد باید از خداوند توفیق توبه را بخواهد و به پیشگاه پیامبر و امامان معصوم و بویژه امام عصر - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء توسل جسته و استمداد کند و این نکته بسیار مهم و قابل توجه (20) و در واقع امروزه مورد ابتلاء است.
مقدمه دوم: شناخت پیامدهاى ویرانگر گناه
مقدمه دیگر توبه علم به پیامدهاى ویرانگر گناه است، آثار شوم گناه فراوان استیکى از نتایجبد گناه زیانى است که بر دل وارد مىکند، دل خانه خدا است، تنها راه ارتباط مستقیم با حضرت حق، کانون معنویت و پایگاه رشد و تقویت نیروهاى روحانى انسان است. (21) گناه دل را نابود مىکند، نیروهاى معنوى آن را تضعیف و ریشههاى درخت تنومند ایمان و تقوا را که در اعماق جان نفوذ کرده استسوخته و برگهاى سبز وخرم آن را زرد و پژمرده مىسازد؛ (22) دیگر اینکه وقتى انسان گناه مىکند لکه سیاهى در قلب او پدید مىآید و متقابلا نکتهاى از نور مىرود، خوشک خوشک که گناهانش بیشتر و بیشتر مىشود این تباهى هم گسترده و گسترده تر مىگردد تا آنجا که سرتاسر دل را فرا گرفته و بر همه آن سایه مىافکند (23) و در واقع چنین کسى تنگ دل و سنگ دل مىشود و به تعبیر رسا و زیباى قرآن "دل او از سنگ سختر است. " (24)
و از آنجا که ارتباط او با خداوند سست و ضعیف مىشود دعاهایش به استجابت نمىرسد، (25) توفیقات معنویت زا که رشد و تکامل ابعاد روحانى انسان را بدنبال مىآورد از وى سلب مىشود، (26) بلاهاى گوناگون محسوس و نامحسوس بر او فرود مىآید، (27) پردههاى عصمتحریم کبریایى را مىدرد و در برابر خداوند جسور و بى باک گشته و بى پروا گناه مىکند (28) و فشرده سخن اینکه به راه راست و سعادت پشت کرده و دوان، دوان بسوى شقاوت و بدبختى حرکت مىکند از مسیر آفریدگار، معبود و محبوب و فطرت خود دور شده و به راه شیطان مىرود (29) توجه به این قبیل پیامدهاى ویرانگر گناه سبب بیدارى و پشیمانى مىشود و در واقع توبه را در پى دارد. امام راحل - قدس سره - این مطلب را به گونهاى دقیق و فنى بیان کرده است. آن فرزانه جاوید در این باره مىنویسد:
"و آن، [پشیمانى] چنان صورت پذیرد که انسان متذکر تاثیر معاصى در روح و تبعات آن در عالم برزخ و قیامتشود از وجه معقول و منقول چنانچه پیش اصحاب معرفت مبرهن و در اخبار اهل بیت عصمت - علیهم السلام - وارد است که از براى معاصى در عالم برزخ و قیامت صورتهایى استبمناسبت آنها، که در آن عالم داراى حیات و اراده هستند و انسان را از روى شعور و اراده عذاب و آزار مىنمایند، چنانچه آتش جهنم از روى شعور و اراده انسان را مىسوزاند، زیرا آن نشئه نشئه حیات است پس، در آن عالم صورتهایى نتیجه اعمال حسنه و سیئه ما است که با ما محشور مىگردد و در احادیثشریفه و قرآن کریم تصریحا و تلویحا ذکر این مطلب بسیار شده و مطابق استبا مسلک حکماى اشراق و ذوق و مشاهدات اهل سلوک و عرفان و همین طور از براى هر معصیتى در روح اثرى حاصل شود که آن را در احادیثشریفه به "نقطه سوداء" تعبیر فرمودند و آن کدورتى است که در قلب و روح پیدا شود و کم کم افزون مىشود و انسان را منتهى مىکند به کفر و زندقه و به شقاوت ابدى مىرساند... پس اگر انسان تنبه به این معانى پیدا کرد... بزودى از آن منزجر و پشیمان مىگردد و صورت ندامت در قلبش ظاهر مىگردد. " (30)
از اینهمه نتیجه مىگیریم که از نظرگاه حضرت امام توبه دو مقدمه دارد:
اول آن که خداوند متعال به انسان توفیق آن را عنایت کند که این مهم را باید با دعا و توسل به خاندان اهل بیتحاصل نمود. دوم آن که علم به زیانهاى ویرانگر و مخرب گناه و توجه بدانها انسان را بیدار کرده وندامت و پشیمانى را بدنبال مىآورد.
حقیقت توبه
دانشمندان و متفکران رشتههاى مختلف علوم اسلامى در تعریف توبه بسیار سخن گفتهاند که مجموعه آنها را در عناوین زیر توان خلاصه کرد:
الف: ندامت و پشیمانى
بسیارى از عالمان اخلاق، عارفان، محدثان، مفسران، متکلمان و فقیهان در تعریف حقیقت توبه گفتهاند، توبه همان ندامت و پشیمانى است. (31) این نظریه طرفداران زیادى دارد تا آنجا که برخى از فقیهان بر آن ادعاى اجماع کردهاند. (32)
دلایل نظریه ندامت
حامیان این دیدگاه عمدتا به روایاتى همانند روایات زیر استدلال کردهاند.
عن ابى جعفر علیه السلام: کفى بالندم توبة. (33)
امام باقر علیه السلام فرمود: در توبه ندامت کافى است.
عن ابى عبدالله علیه السلام: قال: قال امیرالمومنین - علیه السلام - ان الندم على الشر یدعو الى ترکه. (34)
امام صادق - علیه السلام - از قول امیرالمومنین - علیه السلام - نقل مىکند که ایشان فرمودند: پشیمانى از گناه انسان را به ترک آن وا مىدارد.
و امام زین العابدین در صحیفه سجادیه مىفرماید:
"اللهم ان یکن الندم على الذنب توبة فانااندم النادمین" (35)
"بار خدایا اگر پشیمانى از گناه توبه است من از همه پشیمانان پشیمانترم. "
و روایات فراوان دیگرى بدین مضمون.
بنظر مىرسد این نظر بطور مطلق صحیح نباشد زیرا بودن تردید بازگشتبه خدا و یا به فطرت انسانى در معناى توبه اشراب شده است و پشیمانى صرف که گاه ممکن است زودگذر نیز باشد بازگشتبه فطرت انسانى و یا خداوند متعال نیست.
افزون بر اینکه نظریه مشکلات دیگرى هم دارد و آن اینکه "عزم بر ترک گناه در آینده" که به تعبیر حضرت امام راحل - قدس سره - رکن توبه است، چه جایگاهى دارد؟ اگر بگویند شرط توبه است مشکله دیگرى پیش مىآید و آن اینکه پشیمانى عمیق قصد بر انجام ندادن گناه را در پى داشته و لازمه آن است و نیازى به اشتراط آن نیست؛ یعنى اشتراط آن تحصیل حاصل است از این رو به نظر مىرسد این نظریه در تعریف حقیقت توبه ناموفق و ناقص است.
ب: ندامت و عزم بر ترک گناه
گروهى از عالمان اسلامى حقیقت توبه را مرکب از دو رکن ندامت و پشیمانى از گناه و عزم بر ترک آن دانستهاند. این نظریه نیز طرفداران زیادى دارد. (36)
البته این نظر را به دو گونه مىتوان تفسیر کرد:
1- اینکه مقصود از عزم بر ترک گناه، آن قصد و تصمیمى است که انسان به هنگام پشیمانى عمیق خود به خود و به طور غیراختیارى اتخاذ مىکند؛ توضیح اینکه وقتى که انسان سخت پشیمان شود و ندامت و تاسف نسبتبه اعمال گذشته بر همه ابعاد قلبش پرتو افکند خودبخود تصمیم مىگیرد گناه نکند و این از نشانههاى ندامت راستین است، اگر مراد اینان این معنا است - که ظاهر سخن امام راحل - قدس سره - نیز همین است آنگونه که توضیح خواهیم داد - که سخنى متین و صحیح است اما تعبیر نارسا است.
2- مقصود از "تصمیم بر پرهیز از گناه" این است که انسان به طورى اختیارى عزم کند که گناه نکند؛ به عبارت دیگر: براى تحقق توبه دو چیز لازم است نخست اینکه انسان از اعمال بد گذشته اش پشیمان شود. دوم آنکه تصمیم بگیرد گناه نکند و این امرى است اختیارى و نه لازمه ندامت و غیراختیارى اگر مرادشان این باشد، نه دلیلى بر اعتبار آن در توبه داریم و نه به لوازم آن مىتوانیم پایبند باشیم آنگونه که در اشکال بر نظریه اول بیان شد.
ج: علم، حال و عمل
گروهى از عالمان اخلاق توبه را مرکب از آگاهى از زیانهاى گناه و پیامدهاى سؤ آن، حالت پشیمانى و ندامت نسبتبه اعمال گذشته و عزم بر ترک گناه در حال و آینده و تدارک گذشته تعریف کردهاند. این عالمان بزرگ مقصودشان از علم: آگاهى از زیانهاى گناه و مرادشان از حال: حالت پشیمانى و ندامت و منظورشان از عمل: عزم بر تدارک اعمالى است که در گذشته از دست رفته است و قصد بر ترک گناه در آینده و پرهیز از گناه در حال.
و این سه بر هم مترتب است؛ یعنى علم که همان ایمان و یقین به خدا و احکام او است که سبب بیدارى انسان و آشنایى او با مضرات گناه مىشود وقتى در انسان حاصل آید سبب پیدایش ندامت و پشیمانى گشته و این پشیمانى اگر راستین و عمیق باشد سه امر را به دنبال دارد، ترک گناه در حال پشیمانى، تصمیم بر پرهیز از گناه در آینده و عزم بر تدارک و جبران اعمالى را که در گذشته از دست داده است. از آنجا که بسیار از عالمان بزرگ اخلاق چونان غزالى، (37) فیض کاشانى، (38) نراقى (39) و... بر این نظرند براى توضیح بیشتر متن فشردهاى را از "کیماى سعادت غزالى " نقل مىکنیم؛ وى در این باره چنین مىنگارد:
"بدان که اول نور معرفت و ایمان است که پدیدار آید که در آن نور ببینند که گناه زهر قاتل است و چون نگاه کند که وى از این زهر بسیار خورده است و به هلاک نزدیک است، بضرورت پشیمانى و هراسى در وى پدید آید - چون کسى که زهر خورده است پشیمان شود - و بترسد. از پشیمانى انگشتبه گلو فرو برد تا قى کند... همچنین در وى پشیمانى پدیدار آید بر گذشته و آتشى از آتش خوف در میان جان وى افتد که هلاک خویشتن مىبیند. در این آتش خوف شده و شهوت گناه در وى سوخته شود و عزم کند گذشته را تدارک کند و در مستقبل نیز با سر آن نشود و لباس جفا بر کشد و بساط وفا بگستراند همه حرکات و سکنات خویش بدل کند... " (40)
بررسى نظریه غزالى
اشکال اساسى تعریف غزالى و پیروانش این است که "علم به زیانهاى گناه" را که مقدمه توبه است جز آن دانستهاند و همینطور عزم بر ترک گناه در آینده و جبران از دست رفتههاى گذشته را که لازمه پشیمانى است از ارکان توبه دانستهاند افزون بر اینکه به مقدمه دیگر توبه که توفیق خداى سبحان است اشارهاى نکردهاند.
د - بازگشتن و رجوع
گروهى از محققان توبه را به معناى رجوع دانستهاند که با معناى لغوى آن تناسب کامل دارد در میان اینان چهرههاى برجستهاى چنان شیخ انصارى (41)، شهید مطهرى (42)، علامه طباطبایى (43) و... وجود دارد.
علامه طباطبایى در این باره مىنویسد:
"توبه به معناى رجوع است و آن بازگشتبنده استبه سوى خدا، بوسیله ندامت و پشیمانى از روى گرداندن از خدا و بازگشتخدا به انسان است، از این طریق که به وى توفیق توبه عنایت مىکند و ما بارها و بارها گفتهایم که هر توبه و بازگشت انسان به خدا، دو توبه و بازگشت الهى را در بردارد، یکى پیش از توبه انسان است که همان توفیق خداى سبحان و دیگر پس از آن که آمرزش و قبول توبه وى است. " (44)
استاد شهید مرتضى مطهرى نیز ضمن بیان دراز آهنگ و سودمندى توبه را بازگشت و انقلاب مقدس درونى مىداند؛ فشرده نظر آن بزرگوار این است که در جمادات تغییر مسیر نیاز به عامل و نیروى خارجى دارد؛ یک سنگ براى تغییر مسیر نیازمند پرتاب یا وارد کردن نیرو بر آن است. اما گیاهان و حیوانات استعداد شگفتى در این زمینه دارند وآن تغییر مسیر از درون است و انسان استعداد و زمینه بسیار شگفتانگیز ترى دارد و آن قیام خود علیه خود است؛ نیروهاى درونى انسان مىتوانند علیه خود بپاخیزند و ضمن یک قیام درونى پیروز شده یا شکستبخورند. توبه عبارتست از قیام نیروهاى روحانى و معنوى انسان علیه ابعاد شهوانى و نیروهاى شیطانى وى که در دل جاى خوش کرده و زمام امور و تدبیر اداره انسان را بدست گرفته و او را چونان حیوانى بى شاخ و دم در آوردهاند. (45)
بررسى نظریه رجوع
بنظر مىرسد این دیدگاه به واقعیت نزدیکتر باشد و بظاهر مقصود این بزرگواران این است که بازگشت و رجوع به خداى سبحان در قلمرو دل و جان است و این باپشیمانى تحقق مىیابد.
نظرگاه امام راحل - قدس سره - در حقیقت توبه
امام راحل - قدس سره - تعریفى نو از توبه ارائه مىدهند گرچه نظر آن بزرگوار در دسته بندى تعاریف در ردیف نوع اخیر است؛ یعنى ایشان نیز توبه را رجوع و بازگشت مىداند اما مفهومى که ایشان از این واژه در نظر داشتهاند کاملا با مفاهیم پیشین متغایر است. ایشان بر این نظرند که در آغاز خلقت، دل انسان فطرتا نه صبغه الهى دارد و نه رنگ شیطانى نه متصف به صفت مادى و طبیعى است و نه حالت روحانى و معنوى؛ در واقع دل بسان صفحه بى رنگى است که پذیراى هر رنگ و صبغهاى هست؛ هم مىتواند کانون معنویت و خانه رحمان باشد و هم مرکز شقاوت و منزلگاه شیطان گرچه خمیره فطرت آغشته به درستى و در جهت و راستاى راستى و صراط مستقیم است و زمینه و استعداد توجه به حق در آن هست اما هم ازحق خالى است و هم از باطل.
وقتى انسان گناه مىکند دیوارههاى سفید دل سیاه شده و به پلیدى آلوده مىشود و هر چقدر که این گناهان بیشتر و بیشتر مىگردد، سیاهى، تباهى و دورى از حق در آن افزون و افزونتر شده تا آنجا که ممکن است قلب انسان سرشار از رنگ و نشانه گناه گشته و به شقاوت ابدى کشیده شود اگر پیش از اینکه به این مرحله رسد نقطهاى از نور الهى در قلبش بدرخشد و در پرتو آن بیدار شود واینهمه بدبختیهاى انباشته را در خانه دل مشاهده کند پشیمان مىشود و از گناه روى بر مىگرداند و به حال فطرت نخستین خود بازگشت مىکند و دل او آماده توجه به حق مىشود.
معناى رجوع
امام راحل - قدس سره - توبه را رجوع مىداند، رجوع یعنى چه؟ و چگونه تحقق مىیابد؟ در مطالب بعدى این مفهوم را به خوبى توضیح مىدهد که شرح فشرده آن به قرار زیر است:
مهمترین اثر گناه در دل است، گناه، دل را ویران، تباه و نابود مىکند، رجوع و بازگشت نیز باید از همین مکان آغاز شده، در همینجا ببالد و تحقق یابد توضیح اینکه وقتى انسان به آثار شوم و ویرانگر گناه مىنگرد و مىبیند که چه پیامدهاى مهیب و بزرگى داشته است و او را تا مرز هلاکت رسانیده استبا تفکر و تامل عظمت مطلب را درک مىکند، سینه اش بدرد آمده و مىسوزد و این سوز سازنده به آتشى مبدل شده و شعله در جانش مىافکند، شعلهها فروزان و فروزانتر شده تا آنجا که گستره و دامن آنها همه جان را فرا مىگیرد و تمامى آثار، برگها، شاخهها و ریشههاى گناه را مىسوزاند و خاکستر مىکند و اینجا است که دل به حالت فطریش بازگشته و از آثار ظلمت و طبیعت رهانیده مىشود و معناى آن حدیث معروف که "التائب من الذنب کمن لا ذنب له " (آن که از گناه توبه کند چونان کسى است که گناه نکرده است) همین است؛ یعنى آثار شوم گناه از دل وى بیرون مىرود و مانند زمانى مىشود که گناه نکرده و بر فطرت نخستین خود بوده است.
پس توبه به معناى "رجوع" است و رجوع جایگاهش دل است و بازگشت و رجوع دل همان ندامت و پشیمانى عمیق است که امام راحل - قدس سره - مرحله عمیق آن را چنین توصیف مىکند:
"و نیز انسان باید بکوشد تا آنکه صورت ندامت را در دل قوت دهد تا انشاءالله به بیت "احتراق" وارد شود و آن چنان است که به واسطه تفکر در تبعات و آثار موحشه معاصى ندامت را در دل خود روشن کند و قلب را به آتش ندامت محترق کند تا آنکه همه معاصى از آن آتش بسوزد و کدورت و زنگار قلب مرتفع شود. بداند که اگر این آتش [را] در این عالم براى خود روشن نکند و این در جهنم را، که خود باب الابواب بهشت است، به روى خود مفتوح نکند از این عالم که منتقل شد، ناچار در آن عالم آتش ختسوزناکى براى او تهیه شود... خداوندا سینه سوزناکى به ما عنایت فرما و از آتش ندامت جذوه ندامت در قلب ما بیفکن و آن را به این آتش دنیایى بسوزان وکدورت قلبى ما را برطرف فرما. و ما را از این عالم بى تبعات معاصى ببر... ". (46)
نکتهاى دقیق
نکته دقیقى که در سخن امام راحل - قدس سره - مطرح است این است که ایشان تفسیر ویژهاى از "عزم بر ترک گناه" ارائه مىدهند و آن اینکه عزم بر ترک گناه لازمه ندامت است و پشیمانى واقعى و راستین آن را در پى دارد؛ وقتى پشیمانى - به معنایى که شرح آن گذشت - در جان کسى افتد خودبخود تصمیم مىگیرد دیگر گناه نکند و به گفته غزالى عزم مىکند "لباس جفا بر کشد و بساط وفا بگستراند" از این رو تصمیم بر ترک گناه بدین معنا نیست که گناهکار پس از پشیمانى بنشیند و فکر کند و با خود بگوید حال که من پشیمان شدهام تصمیم مىگیرم دیگر گناه نکنم و در این عزم جازم و قاطع هستم چه اینکه بر این گفته اشکالاتى وارد است اول آن که چه دلیلى بر اعتبار این معنا در توبه داریم؟ دوم آن که اگر عزم بر ترک گناه را بدین معنا جز حقیقت توبه بدانیم، لازمه اش این است که آن که مىداند که احتمالا یا قطعا دوباره گناه خواهد کرد مانند کسى که عصبانى و بداخلاق است و مىداند مجددا این گناه برخاسته از عصبانیت از او سر مىزند یا مانند کسى که ترسو است و احتمال فراوان مىدهد که دوباره بهنگام برافروختن آتش جنگ بترسد و صحنه را ترک کند (47) و... توبه چنین کسى امکان ندارد چرا که از طرفى عزم مىکند که دیگر گناه نکند؛ یعنى مىداند که مىخواهد این گناه را مرتکب نشود و از سویى مىداند که در آینده این گناه را مرتکب خواهد شد و در نتیجه در درون خود دچار تناقص شده و دل وى چنین عزمى را برنمى تابد و در واقع این عزم محقق نمىشود.
اما در تبیین حضرت امام راحل از "عزم بر ترک گناه" هیچ یک از اشکالات بالا وارد نیست زیرا حقیقت توبه، پشیمانى و دامتخاص استیعنى ندامتى که عزم بر ترک گناه را بدنبال داشته باشد و اگر چنین نباشد این ندامت نیستبلکه نوعى تمسخر است و اگر ندامت هم بر او صدق کند بر چنین ندامتى رجوع به فطرت اطلاق نمىشود و وقتى هم که چنین ندامتى حاصل آید توبه محقق مىگردد چرا که هم ندامت و هم عزم بر ترک گناه بدست آمده است امام راحل - قدس سره - در این باره چنین مىنویسد:
"... و اگر خداى ناخواسته [به گناه] مبتلا شد، بزودى از آن منزجر مىگردد و پشیمان مىگردد و صورت ندامت در قلبش ظاهر مىشود و نتیجه این پشیمانى و ندامتخیلى بزرگ است و آثار آن خیلى نیکو است و عزم بر ترک مخالفت و معصیتبر اثر دامتحاصل مىشود و همین که این دور کن توبه [(ندامت و عزم بر ترک)] حاصل شد کار سالک طریق آخرت آسان شود و توفیقات الهیة شامل حال او مىشود... " (48)
پس از نظرگاه امام راحل توبه دو رکن دارد (ندامت و عزم) و رکن دوم برخاسته از اولى و لازمه آن است دقت در روایات فراوانى که در باب توبه آمده است نیز. مقتضى همین مطلب است چرا که در برخى از روایات بظاهر توبه دور کن مستقل دارد (ندامت و عزم بر ترک) که هر یک از دیگرى جدا است. مثل روایتى که جناب سید رضى در نهج البلاغه آورده است و حضرت امام در همین حثبشرح آن پرداختهاند در آن حدیثشریف چنین آمده است: "... الاستغفار درجة العلیین، و هو اسم واقع على ستة معان: اولها الندم على ما مضى. و الثانى: العزم على ترک العود الیه ابدا... " (49)
"... همانا استغفار درجه علیین است. و آن اسمى است که واقع مىشود بر شش معنا. اول آنها پشیمانى بر گذشته است. دوم، عزم بر برگشت ننمودن استبه سوى آن (گناه) همیشگى... "
اما ظاهر برخى از روایات این است که عزم بر ترک گناه لازمه و نتیجه ندامت واقعى استبه عنوان نمونه از مولا امیرالمومنین نقل شده است که:
"الندم على الذنب یمنع عن معاوته" (50)
"پشیمانى از گناه مانع بازگشتبه آن است"
و نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده است که:
"... قال: قال امیر المومنین علیهما السلام: ان الندم على الشرید عو الى ترکه" (51) "امام صادق از قول امیر المومنین على - علیهما السلام - نقل مىکند که آن حضرت فرمود: "پشیمانى از گناه انسان را به ترک آن وادار مىکند. "
تامل نشان مىدهد که میان دو دسته از اخبار و اخبار پیشین که دلالت داشتبر این معنا که در توبه ندامت و پشیمانى کفایت مىکند. تناقضى در کار نیست زیرا این اخبار مىگوید: لازمه و نتیجه ندامت عزم بر ترک گناه است. و مضمون اخبار گذشته این بود که "عزم بر ترک گناه" جز حقیقت توبه است و مفاد شمارى از اخبار این بود که در توبه ندامت و پشیمانى کفایت مىکند. جمع عرفى میان این روایات به این است که اخبار دسته دوم را با روایات گروه اول تفسیر کنیم؛ یعنى بگوییم: مراد این است که عزم بر ترک گناه رکن توبه است اما در مقام تحقق نتیجه ندامت و لازمه آن است - آنگونه که امام بزرگوار - قدس سره - تصریح فرمودهاند - مقصود از ندامت و آن دسته از روایات که مىگوید: حقیقت توبه ندامت است، ندامتى است که "عزم بر ترک" را در پى داشته باشد و به اصطلاح اصولى مطلق ندامت را در این روایات با احادیث دسته اول مقید مىکنیم؛ مجلسى - رضوان الله علیه - در توضیح روایت "کفى بالندم توبة" در این باره چنین مىنویسد: "... ظاهر این روایت این است که در تحقق توبه ندامت کافى است و عزم بر ترک در آن شرط نیست لیکن این مخالف قول مشهور و برخى از روایات است مگر اینکه پشیمانى در این روایتبه معناى ندامت کامل باشد که در این صورت آن مستلزم عزم بر ترک گناه است - آنگاه پس از نقل گفته یکى از دانشمندان که وى این مطلب را با بیانى علمى و دقیق توضیح داده است، مىنویسد:
پس معناى این روایت این است که هرگاه ندامتحاصل آید توبه و رجوع به خدا از طریق ریشه کن کردن گناهان و بیرون آمدن از ظلمت گناه، محقق مىشود. زیرا ریشه و سبب نابودى گناه و خروج از آن همین ندامت است و در روایت نیامده است که پشیمانى بدون ترک گناه در رجوع به خدا و ندامت کافى است زیرا چنین پشیمانى توبه و ندامت نیستبلکه به تمسخر و استهزاء شبیه تر است، آرى ندامتى که [عزم] بر ترک گناه را در پى داشته باشد، توبه است. " (52)
شرایط توبه، دو گونه است:
1- شرایط قبول توبه.
2- شرایط کمال توبه.
شرایط قبول توبه دو چیز است. حضرت امام - قدس سره - در این خصوص همان حدیثشریف نهج البلاغة را دلیل و گواه خود قرار مىدهند.
1- "رد حقوق مخلوق" توضیح اینکه مجرد اظهار توبه و ندامت کافى نیستبلکه افزون بر آن باید حقوق مردم را تا آنجا که در توان او است فورا به آنان بازگرداند در غیر اینصورت تصمیم بگیرد در اولین فرصت و زمان ممکن حقوق آنان را اداء کند. مولا على مىفرماید:
"... الثالث ان تودى الى المخلوقین حقوقهم حتى تلقى الله سبحانه املس لیس علیک تبعة" (53)
"سوم، [از امور توبه] ادا کنى به سوى مخلوقین حقوق آنها را تا ملاقات کنى خداى سبحان را پاکیزه که نبوده باشد بر تو دنبالهاى. "
2- "رد حقوق خالق" آن دسته از وظایفى را که ترک کرده است و حق الله است از قبیل نماز، روزه و... قضاء نماید و اگر قضاى همه آنها ممکن نیستبه مقدارى که در توان دارد، اقدام کند.
على علیه السلام در این باره مىفرماید:
"الرابع ان تعمد الى کل فریضة علیک ضیعتها فتودى حقها. " (54)
"چهارم، آنکه روى آرى به سوى هر فریضهاى که بر تو است، که ضایع کردى آن را پس ادا کنى حق آن را. "
امام راحل - قدس سره - ضمن بیان این دو شرط روى نکته خاصى بسیار تاکید مىکنند و آن اینکه مباد گناهکار به دلیل این دو شرط گمان کند که توبه بسیار دشوار است و از این رو از آن سرباز زند و یکسره ترک آن کند بلکه هر مقدار که در توان او است و با حال او مناسب است همان مطلوب و مرغوب است. "پس نباید سختى راه انسان را از اصل مقصد باز دارد"
شرایط کمال توبه نیز دو امر است؛ امام راحل قدس سره در طلایه سخن به مبنا و اساس آن اشارتى پر معنا دارند، ایشان مىنویسد:
"... بدان که هر یک از منازل سالکان مراتبى است که به حسب حالات قلوب آنها فرق مىکند، شخص تایب اگر بخواهد به مرتبه کمال نایل شود باید تدارک حظوظ را نیز بکند... " (55)
مقصود آن بزرگوار این است که توبه رجوع به فطرت نخستین است و بدیهى است این رجوع در صورتى کامل مىشود که همه آثار ظلمت و طبیعت گناه زایل شود و گرنه چونان حالت اولیه خود به نور فطرت روشن نمىگردد؛ به بیانى دیگر: توبه کامل آن است که آتش ندامت آنچنان شعلهاى بر جان افکند که همه آثار گناه را در تمامى ابعاد بسوزاند و دگرگونى و انقلاب درونى کامل عیار باشد. و این مهم زمانى رخ مىدهد که اولا: گوشتى که از گناه بر بدن انسان روییده استبا ریاضتها و سختیهاى شرعى ذوب شود و ثانیا: نفس از برخى گناهان لذتهایى برده و آن لذتها آثارى بر آن داشته استباید آنچنان رنج و سختى فرمانبردارى از خداوند را به آن بچشاند که آن آثار از بین برود امام راحل - قدس سره - در اینجا نیز سخنى نو دارد؛ یعنى تفسیرى جدید از این فقره از کلام مولا على - علیه السلام - ارائه مىدهد. معمولا عالمان اخلاق در این شرط کمال توبه را بدینگونه توضیح دادهاند که براى کمال توبه شخص تایب؛ باید در برابر هر لذتى که نفس از معصیتبرده است درد و رنج طاعتى از طاعت الهى را به آن بچشاند. اما امام راحل این ظاهر را در نور دیده است و با تامل در معناى توبه و روایات بر این نظر است که مقصود على - علیه السلام - این است که تایب مىبایستبا این حرکت آثار گناه را از جهتحظوظ نیز جبران کند توضیح اینکه همانطور که ترک واجبات - مانند ترک نماز و روزه و... - اثر ویرانگرى بر نفس دارد و بعد معنوى آن را ضعیف مىکند از این رو تایب باید با قضاى آنها این ضعف را جبران و این اثر را برطرف سازد، انجام گناه و لذتهایى که نفس از آن برده است نیز اثر مخربى دارد و آن اینکه این لذتها بعد مادى و طبیعى نفس را تقویت مىکند که با چشانیدن رنج و سختى اطاعتخداى سبحان و ریاضتها باید آن اثر برطرف و آن قوت به ضعف گراییده شود. مولا امیر المومنین این دو شرط کمال را اینگونه توضیح مىدهد:
الخامس: ان تعمد الى الحم الذى نبت على السحت فتذیبه بالاحزان حتى تلصق الجلد بالعظم و ینشا بینهما لحم جدید. (56)
"پنجم، روى آرى به سوى گوشتى که روییده شده بر حرام، پس آب کنى آن را بهاندوهها تا بچسبد گوشتبه استخوان و روییده شود بین آنها گوشت تازه"
و درباره شرط دوم حضرت علیه السلام مىفرمایند:
السادس: ان تذیق الجسم الم الطاعة کما ازفته حلاوة المعصیة" (57)
"ششم، آنکه بچشانى نفس را درد فرمانبردارى چنانچه چشاندى آن را شیرینى نافرمانى. "
توبه در ابعاد معنوى، اجتماعى و قضایى داراى آثار مثبتى است و مقصود از آثار توبه در این مقال، آثار معنوى آن است. در حقیقت توبه اشارت رفت که امام راحل - قدس سره - در این زمینه تاثیر شگرفى براى آن بیان کردند، و آن اینکه توبه سبب مىشود صفحه دل به حالت نور فطرت و اولیه خود برگردد و حدیثشریفى را که ایشان به عنوان هفدهمین حدیث آوردهاند معناى صریح آن همین اثر توبه است. و این نکتهاى است که همه کسانى که از توبه بحث کردهاند به ذکر آن پرداختهاند اما امام بزرگوار متعرض مطلبى شدهاند که کمتر بدان توجه شده است و آن اینکه باید توجه داشت که تایب - گرچه آثار گناه از صفحه دلش زدوده مىشود - اما هرگز مانند آن که گناهى نکرده است نیست، چقدر فرق است میان کسى که در طول عمر بساط وفا گسترده است و دل او با یاد خدا نورانى و با نشاط بوده و هماره در خدمت دوست، و آن که به دوستخود خیانت کرده و گاه جفا را به اوج خود رسانیده و اینک عذر تقصیر مىطلبد. آن عزیز از دست رفته در این باره مىنویسد:
"و نیز به یک نکته مهمه باید توجه داشت و آن این است که شخص تایب پس از توبه نیز، آن صفاى باطنى روحانى و نور خالص فطرى برایش باقى نمىماند چنانچه صفحه کاغذى را اگر سیاه کنند و باز بخواهند جلا دهند البته به حالت جلاى اولى بر نمىگردد یا ظرف شکسته را اگر اصلاح کنند، باز به حالت اولى مشکل است عود کند... " (58)
پىنوشتها:
1- در یهودیت و مسیحیت نیز توبه جایگاه ویژهاى دارد و آیات متعدد کتاب مقدس درباره توبه نشانگر این مدعا است رجوع شود به:
مزامیر 34، 34: 18 و 19 و 51: 17 و اشیاء نبى 59: 15 و دهها آیه دیگر از این قبیل در عهد قدیم و جدید. و "گنجینهاى از تلمود"ص 126 ماده توبه و قاموس تالیف و ترجمه: مستر هاکس آمریکایى، بیروت، مطبعه 1982 م، ص 268. کتاب مقدس، ماده توبه.
2- در فقه نیز آثار متعددى بر توبه مترتب مىگردد و امام راحل - قدس سره - در آثار فقهى و بویژه تحریر - الوسیله متعرض آنها شده است. رجوع شود به تحریر - الوسیله ج 2، کتاب الشهادات ص 442 مسئله 2 و "کتاب الحدود" 462 مساله 16 و 470 مساله 8 و 10 و 480 مساله 2 و 3 و 488 مساله 4 و 493 مساله 7 و 10 و 495 مساله 4
3- به عنوان نمونه رجوع شود به المیزان فى تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایى، قم، موسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، چاپ دوم، 1393 ه، ج4ص
4- به عنوان نمونه رجوع شود به کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، الحسن الحلى (علامه حلى) قم مکتبة المصطفوى، ص 331.
5- به عنوان نمونه: رجوع شود به مرآة العقول فى شرح اخبار آل الرسول، محمد باقر مجلسى، با تصحیح سید هاشم رسولى، تهران دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم 1399 ه. ج 11، صفحه 295 تا 332.
مرحوم مجلسى در شرح احادیث کافى در این اثر گرانسنگ و در بحار الانوار ج 6 ص 54- 11 مطالب ارزندهاى در شرح اخبار توبه بیان داشتهاند.
6- به عنوان نمونه: الفتوحات المکیه، محیى الدین عربى، بیروت، دار احیاء التراث العربى ج2، ص 139.
7- به عنوان نمونه: المحجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء، محمدبن المرتضى (فیض کاشانى) با تصحیح على اکبر غفارى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دوم، ج 7، ص7
8- این حدیثشریف اولین روایتباب توبه است و کلینى آن را با چهار واسطه از امام صادق علیه السلام نقل مىکندو همه رجال حدیثشیعه و ثقهاند از این رو مجلسى مىنویسد:
"الحدیث الاول: صحیح" حدیث اول صحیح است. مرآت العقول، 11، 295
9- معجم مقاییس اللغة، احمد بن فارس بن ذکریا، با تحقیق عبدالسلام محمد هارون مطبعة مکتب الاعلام الاسلامى، چاپ اول 1404 ه ق.
10- لسان العرب، ابن منظور، بیروت، چاپ اول 1408 ه، ج 2، 2- 61.
11- المیزان، 4، 237.
12- منازل السائرین، خواجه عبدالله انصارى، مترجم، روان فرهادى، تهران، انتشارات مولى، ص 252.
13- همان منبع، 253.
14- لقاء الله، میرزا جواد ملکى تبریزى، با تعلیق سید احمد فهرى، تهران نهضت زنان مسلمان، 1360 ص
15- چهل حدیث، 275، 61
16- همان منبع
17- الفتوحات المکیة، ج2، 139.
18- المیزان، 4، 245 و نیز 237.
19- چهل حدیث، 274.
20- یکى از دلایل اهمیت این نکته اشکال مهمى است که در مساله توبه است و آن اینکه توبه حالت پشیمانى استیا دست کم پشیمانى اساسى ترین رکن آن است و این امرى است غیر اختیارى، افزون بر اینکه طبق آیات قرآن بدون توفیق الهى توبه میسور نیست و توفیق الهى هم که از اختیار بشر خارج است پس چگونه خداوند ما را به فعل غیر اختیارى مىخواند و امر به توبه مىکند؟ بخشى از پاسخ این اشکال در همین کلام امام نهفته است، پاسخ این است که توبه دو مقدمه دارد؛ اول تدبر و تامل در زیانهاى ویرانگر گناه که یقین به مضرات آن را در پى دارد که این کاملا اختیارى است و مقدمه دیگرش نیز عنایتخدا است که انسان توان زمینه سازى آن را دارد و یکى از عوامل فراهم آوردن زمینه آن دعا و توسل به معصومین و بویژه استمداد از حضرت بقیة الله الاعظم - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء است.
21-اشاره به روایات متعددى است که بر این مضمون دلالت دارد، از قبیل "ان لله تعالى فى الارض اوانى، اءلا و هى القلوب... " میزان الحکمه، المحمدى (خداوند متعال در زمین ظرفهایى دارد آگاه باشید که آنها دلهاى انسان است) الرى الشهرى، قم، مکتب الاعلام الاسلامى، چاپ اول، 1363، ج 8 ص 217.
22- آیات و روایات متعددى بر این مطلب بوضوح دلالت دارد. از جمله مطففین، 14، صف، 5. غافر، 35. نساء، 155. و نیز اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، باتصحیح على اکبر غفارى. بیروت، انتشارات دار صعب - دارالتعارف، چاپ چهارم، 1401، ج 2، ص 276- 268. باب الذنوب.
23- چهل حدیث، حدیث پانزدهم، پاورقى 15، ص 248.
24- ثم قست قلوبکم بمن بعد ذالک فهى کالحجارة اواشد قوة (بقره، 74)
25- اصول کافى، 1، 271. باب الذنوب، ج 14.
26- بحار الانوار، ج 73، 377. عن رسول الله "... اتقوالذنب فانها محقه للخیرات... ان العبد لیذنب الذنب فیمنع به من قیام اللیل... "
"از گناهان بپرهیزید... گاه بر اثر گناه انسان از نماز شب محروم مىشود. "
27- نور، 63. اصول کافى، 2، ص 269، باب الذنوب، ج 3 و 4. ص 276، ج 30.
28- اللهم اغفرلى الذنوب التى تهتک العصم، دعاى کمیل.
29- چهل حدیث، 275.
30- همان منبع
31- اوایل المقالات، فى المذاهب و المختارات محمد بن لغمان العکبرى البغدادى (المفید) با تحقیق شیخ الاسلام زنجانى، قم، مکتبه الداورى ص 61.
شرح مقاصد: مسعود بن عمر، (مشهور به سعد الدین تفتازانى م 792)، قم، انتشارات رضى افست از چاپ قاهره، چاپ اول 1409 ه، 5 جلد، جلد 5، 162 "کشف المراد، فى شرح تجرید الاعتقاد، قم، مکتبة المصطفوى" و متن سخن خواجه نصیر طوسى در تجرید الاعتقاد. ص و شرح تجرید الاعتقاد، علاء الدین على بن محمد القوشچى، 879ه، قم
32- مرحوم آیة الله سید عبدالاعلى سبزوارى در بر این مطلب ادعاى اجماع کرده است وى در این باره چنین مىنگارد: "به دلیل اجماع و نص حقیقت توبه همان پشیمانى است... "
مهذب الاحکام فى بیان الحلال و الحرام، سید عبدالاعلى السبزوارى، عراقى. نجف، مطبعة آلاداب. ج 3، ص 360.
33- وسایل الشیعة الى تحصیل مسائل الشریعة، محمد بن الحسن الحرالعاملى، با تحقیق و تصحیح عبدالرحیم ربانى شیرازى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج 6، 394.
34- همان مبنع
35- صحیفه سجادیه، مناجات التائبین
36- بسیارى از مغزلیان (المغنى، قاضى ابوالحسن، عبدالجبار، تحقیق با نظارت طه حسین، قاهره، الموسسة المصریة للتالیف و الترجمة، ج 14، 371)، شرح تجرید الاعتقاد، ص 331.
37- احیاء علوم الدین، محمد بن محمد غزالى، دمشق، مکتبة عبدالوکیل، ج4، ص 3
38- محبة البیضاء، 7، 5.
39- جامع السعادات، محمد مهدى نراقى، با تعلیق سید محمد کلانتر، بیروت، موسسة الاعلمى، چاپ هفتم، 1408 ه. فخر رازى در تفسیرش، سید نعمت الله جزایرى در انوار النعمانیة، مرحوم کمپانى و... از طرفداران این قولند.
40- کیمیاى سعادت، غزالى، به کوشش حسین خدیو جم، تهران مرکز انتشارات علمى فرهنگى، ج 2 ص 320.
41- المکاسب، تبریز، رساله عدالت، 336
42و 43- بزودى نظر آن دو بزرگوار را نقل خواهیم کرد.
44- المیزان، ج4، 239 و 254.
45- گفتارهاى معنوى، مرتضى مطهرى، انتشارات صدرا، چاپ سوم، 1364، 114- 107.
46- چهل حدیث، 276.
47- این دو مثال از کلام شیخ انصارى اقتباس شده است، مکاسب، 337
48- چهل حدیث، 275
49- همان، 227 ترجمه حدیثشریف همان متن ترجمه امام راحل - قدس سره - است.
50- وسایل الشیعه، 6/394
51- مستدرک الوسایل و مستنبط المسائل، حاج میرزا حسن نورى طبرسى، با تحقیق موسسه آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، موسسه آل البیت، چاپ دوم، 1408 ه ج 12، ص 118.
52- مرآت العقول،
53- چهل حدیث، 277.
54- همان منبع.
55- همان، 279.
56- چهل حدیث 277.
57- همان منبع.
58- همان، 274.