توبه از نظرگاه امام خمینى

در تفسیر: دهها آیه از قرآن کریم درباره آن آمده است و مفسر ناگزیر باید به توضیح و تشریح آن بپردازد (3)
در کلام: بدین دلیل که تنها مسقط عام عقاب و کیفر دردناک الهى است (4).
در حدیث: چون روایات فراوانى درباره زوایاى گوناگون آن آمده است و محدثان و شارحان حدیث هماره به تبیین آنها همت گمارده‏اند (5).
در عرفان: که نخستین منزل و مقامى است که براى وصول به حق باید پیموده شود. (6)
در اخلاق: بدان خاطر که نجات و رهایى انسان از گردابها در گرو آن است، آرى توبه راه نجات گناهکاران، نخستین منزل و مقام عارفان، صفا بخش و مطهر دل از نظر عالمان اخلاق، وسیله قرب و دوستى با خدا، تبدیل کننده حسنات به سیئات و... از نظرگاه مفسران، مایه امید، ثواب، نجات و... از دید محدثان و تنها مسقط عام گناه و عقاب الهى از دیدگاه متکلمان است. (7) صاحب نظران تمام رشته‏هایى که برشمردیم در تاریخ اسلام در زوایاى گوناگون توبه، به کند و کاو علمى پرداخته‏اند و بحق تحقیقات عالمانه‏اى عرضه کرده‏اند.
امام خمینى در کتاب گرانسنگ چهل حدیث که کتابى است روایى، عرفانى و اخلاقى، به دلیل اهمیت پر فزون توبه، بحث قابل توجهى درباره آن دارند و هفدهمین حدیث این اثر گرانقدر را به بحث توبه اختصاص داده‏اند (8) که بحق حاوى مطالب نو و سودمندى است که در حد توان به توضیح آن مى‏پردازیم. لازم به یادآورى است که موضوع این مقال تنها آن دسته از مسائل توبه است که امام بدان پرداخته و یا حتى اشارتى بدان داشته است.

توبه نخستین منزل و مقام عارفان
سالک راه حق براى وصول به سر منزل مقصود باید مقامات و منازلى را طى کند و توبه نخستین گام سالکان راه حق است؛ آن که مى‏خواهد به سوى او سیر کند باید روى از دنیا، خود و هر چه غیر او است‏برتابد و با تمام هستى متوجه حق شود و این جز با انقلابى در درون که دیو منیت و هواها و شهوتها را از تخت‏سیطره و سلطنت دل برافکند ممکن نیست و این است که فراهمآور زمینه اجابت دعوت خدا و استفاضه از فیض او و آغازین پله نردبانى است که آنسویش بام دریاى بى کران وجود الهى است؛ به بیانى دیگر: براى اینکه عارف واصل شود باید مقامات و منازل بس دشوارى را بپیماید و توبه در آغاز آنها است زیرا این حرکت، یک حرکت الهى است‏بسوى خدا، با توفیق او و براى او است و جایگاهش خانه او؛ یعنى دل است پس براى اینکه چنین حرکت مقدسى آغاز شود نخست‏باید صفحه دل از آثار گناه پاک شود آنگاه با تمام وجود به حق متوجه شود تا خداوند وارد دل انسان شود و بدیهى است که او هرگز با دلى که خانه شیطان است، بتخانه و سیاهکده است‏سنخیتى ندارد چنین قلبى نمى‏تواند استفاضه او را برتابد رو به سوى او کند و از توفیقات الهى بهره مند شود. از این رو براى این که این راه هموار گردد سالک طریق حق باید آتش در دل افکند و آن آتش شعله برکشد و شعله‏ها فروزان و فروزان تر شود تا همه برگها، شاخه ها، میوه‏ها و ریشه‏هاى گناهان، غفلت‏ها و ترک اولى‏ها و... را بسوزاند تا دل او پاک و منزه گشته و آماده فراگیرى فیض خدا و حرکت‏به سوى او شود. پیرهرات، خواجه عبدالله انصارى در این باره چنین مى‏نویسد:
"میدان اول مقام توبه است و توبه بازگشتن است‏به خداى... توبه نشان راهست و سالار بار... " (9) و در جاى دیگرى مى‏نویسد "میدان دوم میدان مروت است، از میدان توبه، میدان مروت زاید. " (10)
و مرحوم میرزا جواد ملکى تبریزى پس از بیانات سودمند و جامعى در اثبات و امکان لقاء الله؛ یعنى امکان رسیدن به مقامات بلند معنوى و عرفانى از طریق مجاهده، مى‏نویسد:
"آرى، بعد از اینکه مقصود معین شد آن وقت دامن همت‏به کمر بزند و بگوید دست از طلب ندارم تا کام من بر آید یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید. توبه صحیحى از گذشته‏ها بکند... " (11)
امام راحل با عنایت‏به اهمیت این مطلب در طلایه سخن مى‏نویسد:
"توبه یکى از منازل مهمه مشکله است." (12) و در ضمن تعریف و توضیح حقیقت توبه مى‏نویسد:
"... از خواب غفلت‏بیدار شد و از منزل یقظه وارد منزل توبه شد... " (13)
آن فرزانه جاوید در واقع در ضمن تبیین حقیقت توبه به مطلب مهمى اشارت مى‏کند که موقعیت توبه است و آن را پس از یقظه (بیدارى از خواب غفلت) قرار مى‏دهد در واقع یقظه را مى‏توان مقدمه‏اى براى توبه بشمار آورد.
توبه در لغت‏به معناى بازگشتن و برگشتن (رجوع) است؛ ابن فارس (متوفاى 395 ه) مى‏نویسد:
توبه؛ یعنى رجوع و بازگشتن. عرب مى‏گوید: "تاب من ذنبه" یعنى از گناهش برگشت.
یتوب الى الله توبة و متابا: به سوى خداوند بازگشت نموده و روى گردانید. " (14)
و ابن منظور لغت‏شناس معروف قرن 7 مى‏گوید:
"توبه بازگشتن از گناه است و قاب الى الله... " یعنى از عصیان و گناهکارى به اطاعت و فرمانبردارى خداوند روى آورد. " (15)
لازم به یادآورى است که عموم لغت‏شناسان "توبه" را به معناى مطلق "رجوع "دانسته‏اند و دسته‏اى از آنان آن را به معناى "الرجوع من الذنب " (بازگشت از گناه) معنا کرده‏اند از این رو مجبور شده‏اند که الفاظى چونان "تواب و... " را که مکرر در قرآن، روایات و دعاها درباره خدا وارد شده است توجیه نمایند؛ بعنوان مثال "تواب" را به معناى "بسیار توبه پذیر" معنا کرده‏اند.
بنظر مى‏رسد همان معناى اول صحیح باشد و توبه به معناى "مطلق رجوع و بازگشت" است و شامل توبه خداوند نیز مى‏گردد. جناب علامه طباطبایى، مفسر بزرگ قرآن، در سرتاسر المیزان توبه را به معناى مطلق رجوع تفسیر کرده است. (16)
پیش از اینکه درباره حقیقت توبه بحث کنیم مناسب است اشارتى به دو مقدمه آن داشته آنگاه به تفصیل از واقعیت و حقیقت آن از نظر گاه عالمان اسلامى بپردازیم.

مقدمات توبه

مقدمه یکم: توفیق و عنایت‏خدا:
همانگونه که اشارت رفت توبه مقامى مهم، بلند و مشکل است از این رو بطور طبیعى بدون زمینه سازى پیشین و فراهم آمدن مقدمه‏هاى مناسب تحقق نمى‏یابد یکى از مهمترین مقدمات توبه انسان، توفیق خداوند و به تعبیر قرآن توبه و بازگشت‏خدا به انسان است؛ در واقع توبه فضل و عنایت‏خدا است و هنگامى میسر و ممکن مى‏گردد که انسان مورد توجه حق تعالى قرار گیرد، چهره برجسته عرفان اسلامى، محیى الدین عربى در این باره چنین مى‏گوید:
"توبه با محبت‏خدا به انسان تایب آغاز مى‏شود؛ خداى به او محبتى مى‏کند و او توبه مى‏کند آنگاه دوباره به او محبتى مى‏کند و توبه او را مى‏پذیرد؛ در واقع توبه عبد میان دو محبت قرار مى‏گیرد. " (17)
مرحوم علامه طباطبایى در ذیل آیه 17 و 18 سوره نساء در این باره بیان سودمندى به شرح زیر دارند؛ آن بزرگوار مى‏نویسد:
"از آنجا که انسان ذاتا نیازمند به خدا است و به خیر و خوشبختى جز از طریق پروردگار نمى‏تواند برسد، در این بازگشت‏به خداوند نیز به عنایت و کمک او نیازمند است. از این رو بازگشت‏به خدا از طریق عبودیت و خشوع در برابر او نیازمند توفیق و عنایت او است و توبه خدایى سبحان که پیش از توبه انسان است معنایى جز این ندارد، خداوند متعال مى‏فرماید:
"ثم تاب علیهم لیتوبوا" (آنگاه خداوند به آنان بازگشت تابه خدا باز گردند) (18)
امام راحل اشارتى گذرا و شیوا بدین مطلب دارند آن بزرگوار مى‏نویسد:
"... و از خداوند تبارک و تعالى توفیق حصول مطلوب بخواه و از روحانیت رسول اکرم و ائمه هدى سلام الله علیهم، استعانت کن، و به ولى امر و ناموس دهر، حضرت امام عصر - عجل الله فرجه - پناه ببر. البته آن بزرگوار دستگیرى ضعفا و بازماندگان را مى‏فرماید و بیچارگان را دادرسى مى‏نماید. " (19)
از توضیح فوق روشن مى‏شود که امام راحل قدس سره روى نکته تعیین کننده و حساسى تکیه نموده است ایشان به جاى اینکه به توضیح مقدمه یاد شده بپردازد به یکى از مهمترین عوامل اختیارى آن پرداخته است، و آن اینکه توبه مقامى بلند است و بدون توفیق الهى حاصل نمى‏آید، توفیق الهى را از کجا و چگونه بدست آوردیم، پاسخ این است که شخص گناهکار در فرصتهایى که بدست مى‏آورد باید از خداوند توفیق توبه را بخواهد و به پیشگاه پیامبر و امامان معصوم و بویژه امام عصر - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء توسل جسته و استمداد کند و این نکته بسیار مهم و قابل توجه (20) و در واقع امروزه مورد ابتلاء است.

مقدمه دوم: شناخت پیامدهاى ویرانگر گناه
مقدمه دیگر توبه علم به پیامدهاى ویرانگر گناه است، آثار شوم گناه فراوان است‏یکى از نتایج‏بد گناه زیانى است که بر دل وارد مى‏کند، دل خانه خدا است، تنها راه ارتباط مستقیم با حضرت حق، کانون معنویت و پایگاه رشد و تقویت نیروهاى روحانى انسان است. (21) گناه دل را نابود مى‏کند، نیروهاى معنوى آن را تضعیف و ریشه‏هاى درخت تنومند ایمان و تقوا را که در اعماق جان نفوذ کرده است‏سوخته و برگهاى سبز وخرم آن را زرد و پژمرده مى‏سازد؛ (22) دیگر اینکه وقتى انسان گناه مى‏کند لکه سیاهى در قلب او پدید مى‏آید و متقابلا نکته‏اى از نور مى‏رود، خوشک خوشک که گناهانش بیشتر و بیشتر مى‏شود این تباهى هم گسترده و گسترده تر مى‏گردد تا آنجا که سرتاسر دل را فرا گرفته و بر همه آن سایه مى‏افکند (23) و در واقع چنین کسى تنگ دل و سنگ دل مى‏شود و به تعبیر رسا و زیباى قرآن "دل او از سنگ سختر است. " (24)
و از آنجا که ارتباط او با خداوند سست و ضعیف مى‏شود دعاهایش به استجابت نمى‏رسد، (25) توفیقات معنویت زا که رشد و تکامل ابعاد روحانى انسان را بدنبال مى‏آورد از وى سلب مى‏شود، (26) بلاهاى گوناگون محسوس و نامحسوس بر او فرود مى‏آید، (27) پرده‏هاى عصمت‏حریم کبریایى را مى‏درد و در برابر خداوند جسور و بى باک گشته و بى پروا گناه مى‏کند (28) و فشرده سخن اینکه به راه راست و سعادت پشت کرده و دوان، دوان بسوى شقاوت و بدبختى حرکت مى‏کند از مسیر آفریدگار، معبود و محبوب و فطرت خود دور شده و به راه شیطان مى‏رود (29) توجه به این قبیل پیامدهاى ویرانگر گناه سبب بیدارى و پشیمانى مى‏شود و در واقع توبه را در پى دارد. امام راحل - قدس سره - این مطلب را به گونه‏اى دقیق و فنى بیان کرده است. آن فرزانه جاوید در این باره مى‏نویسد:
"و آن، [پشیمانى] چنان صورت پذیرد که انسان متذکر تاثیر معاصى در روح و تبعات آن در عالم برزخ و قیامت‏شود از وجه معقول و منقول چنانچه پیش اصحاب معرفت مبرهن و در اخبار اهل بیت عصمت - علیهم السلام - وارد است که از براى معاصى در عالم برزخ و قیامت صورتهایى است‏بمناسبت آنها، که در آن عالم داراى حیات و اراده هستند و انسان را از روى شعور و اراده عذاب و آزار مى‏نمایند، چنانچه آتش جهنم از روى شعور و اراده انسان را مى‏سوزاند، زیرا آن نشئه نشئه حیات است پس، در آن عالم صورتهایى نتیجه اعمال حسنه و سیئه ما است که با ما محشور مى‏گردد و در احادیث‏شریفه و قرآن کریم تصریحا و تلویحا ذکر این مطلب بسیار شده و مطابق است‏با مسلک حکماى اشراق و ذوق و مشاهدات اهل سلوک و عرفان و همین طور از براى هر معصیتى در روح اثرى حاصل شود که آن را در احادیث‏شریفه به "نقطه سوداء" تعبیر فرمودند و آن کدورتى است که در قلب و روح پیدا شود و کم کم افزون مى‏شود و انسان را منتهى مى‏کند به کفر و زندقه و به شقاوت ابدى مى‏رساند... پس اگر انسان تنبه به این معانى پیدا کرد... بزودى از آن منزجر و پشیمان مى‏گردد و صورت ندامت در قلبش ظاهر مى‏گردد. " (30)
از اینهمه نتیجه مى‏گیریم که از نظرگاه حضرت امام توبه دو مقدمه دارد:
اول آن که خداوند متعال به انسان توفیق آن را عنایت کند که این مهم را باید با دعا و توسل به خاندان اهل بیت‏حاصل نمود. دوم آن که علم به زیانهاى ویرانگر و مخرب گناه و توجه بدانها انسان را بیدار کرده وندامت و پشیمانى را بدنبال مى‏آورد.

حقیقت توبه
دانشمندان و متفکران رشته‏هاى مختلف علوم اسلامى در تعریف توبه بسیار سخن گفته‏اند که مجموعه آنها را در عناوین زیر توان خلاصه کرد:

الف: ندامت و پشیمانى
بسیارى از عالمان اخلاق، عارفان، محدثان، مفسران، متکلمان و فقیهان در تعریف حقیقت توبه گفته‏اند، توبه همان ندامت و پشیمانى است. (31) این نظریه طرفداران زیادى دارد تا آنجا که برخى از فقیهان بر آن ادعاى اجماع کرده‏اند. (32)

دلایل نظریه ندامت
حامیان این دیدگاه عمدتا به روایاتى همانند روایات زیر استدلال کرده‏اند.
عن ابى جعفر علیه السلام: کفى بالندم توبة. (33)
امام باقر علیه السلام فرمود: در توبه ندامت کافى است.
عن ابى عبدالله علیه السلام: قال: قال امیرالمومنین - علیه السلام - ان الندم على الشر یدعو الى ترکه. (34)
امام صادق - علیه السلام - از قول امیرالمومنین - علیه السلام - نقل مى‏کند که ایشان فرمودند: پشیمانى از گناه انسان را به ترک آن وا مى‏دارد.
و امام زین العابدین در صحیفه سجادیه مى‏فرماید:
"اللهم ان یکن الندم على الذنب توبة فانااندم النادمین" (35)
"بار خدایا اگر پشیمانى از گناه توبه است من از همه پشیمانان پشیمانترم. "
و روایات فراوان دیگرى بدین مضمون.
بنظر مى‏رسد این نظر بطور مطلق صحیح نباشد زیرا بودن تردید بازگشت‏به خدا و یا به فطرت انسانى در معناى توبه اشراب شده است و پشیمانى صرف که گاه ممکن است زودگذر نیز باشد بازگشت‏به فطرت انسانى و یا خداوند متعال نیست.
افزون بر اینکه نظریه مشکلات دیگرى هم دارد و آن اینکه "عزم بر ترک گناه در آینده" که به تعبیر حضرت امام راحل - قدس سره - رکن توبه است، چه جایگاهى دارد؟ اگر بگویند شرط توبه است مشکله دیگرى پیش مى‏آید و آن اینکه پشیمانى عمیق قصد بر انجام ندادن گناه را در پى داشته و لازمه آن است و نیازى به اشتراط آن نیست؛ یعنى اشتراط آن تحصیل حاصل است از این رو به نظر مى‏رسد این نظریه در تعریف حقیقت توبه ناموفق و ناقص است.

ب: ندامت و عزم بر ترک گناه
گروهى از عالمان اسلامى حقیقت توبه را مرکب از دو رکن ندامت و پشیمانى از گناه و عزم بر ترک آن دانسته‏اند. این نظریه نیز طرفداران زیادى دارد. (36)
البته این نظر را به دو گونه مى‏توان تفسیر کرد:

1- اینکه مقصود از عزم بر ترک گناه، آن قصد و تصمیمى است که انسان به هنگام پشیمانى عمیق خود به خود و به طور غیراختیارى اتخاذ مى‏کند؛ توضیح اینکه وقتى که انسان سخت پشیمان شود و ندامت و تاسف نسبت‏به اعمال گذشته بر همه ابعاد قلبش پرتو افکند خودبخود تصمیم مى‏گیرد گناه نکند و این از نشانه‏هاى ندامت راستین است، اگر مراد اینان این معنا است - که ظاهر سخن امام راحل - قدس سره - نیز همین است آنگونه که توضیح خواهیم داد - که سخنى متین و صحیح است اما تعبیر نارسا است.

2- مقصود از "تصمیم بر پرهیز از گناه" این است که انسان به طورى اختیارى عزم کند که گناه نکند؛ به عبارت دیگر: براى تحقق توبه دو چیز لازم است نخست اینکه انسان از اعمال بد گذشته اش پشیمان شود. دوم آنکه تصمیم بگیرد گناه نکند و این امرى است اختیارى و نه لازمه ندامت و غیراختیارى اگر مرادشان این باشد، نه دلیلى بر اعتبار آن در توبه داریم و نه به لوازم آن مى‏توانیم پایبند باشیم آنگونه که در اشکال بر نظریه اول بیان شد.

ج: علم، حال و عمل
گروهى از عالمان اخلاق توبه را مرکب از آگاهى از زیانهاى گناه و پیامدهاى سؤ آن، حالت پشیمانى و ندامت نسبت‏به اعمال گذشته و عزم بر ترک گناه در حال و آینده و تدارک گذشته تعریف کرده‏اند. این عالمان بزرگ مقصودشان از علم: آگاهى از زیانهاى گناه و مرادشان از حال: حالت پشیمانى و ندامت و منظورشان از عمل: عزم بر تدارک اعمالى است که در گذشته از دست رفته است و قصد بر ترک گناه در آینده و پرهیز از گناه در حال.
و این سه بر هم مترتب است؛ یعنى علم که همان ایمان و یقین به خدا و احکام او است که سبب بیدارى انسان و آشنایى او با مضرات گناه مى‏شود وقتى در انسان حاصل آید سبب پیدایش ندامت و پشیمانى گشته و این پشیمانى اگر راستین و عمیق باشد سه امر را به دنبال دارد، ترک گناه در حال پشیمانى، تصمیم بر پرهیز از گناه در آینده و عزم بر تدارک و جبران اعمالى را که در گذشته از دست داده است. از آنجا که بسیار از عالمان بزرگ اخلاق چونان غزالى، (37) فیض کاشانى، (38) نراقى (39) و... بر این نظرند براى توضیح بیشتر متن فشرده‏اى را از "کیماى سعادت غزالى " نقل مى‏کنیم؛ وى در این باره چنین مى‏نگارد:
"بدان که اول نور معرفت و ایمان است که پدیدار آید که در آن نور ببینند که گناه زهر قاتل است و چون نگاه کند که وى از این زهر بسیار خورده است و به هلاک نزدیک است، بضرورت پشیمانى و هراسى در وى پدید آید - چون کسى که زهر خورده است پشیمان شود - و بترسد. از پشیمانى انگشت‏به گلو فرو برد تا قى کند... همچنین در وى پشیمانى پدیدار آید بر گذشته و آتشى از آتش خوف در میان جان وى افتد که هلاک خویشتن مى‏بیند. در این آتش خوف شده و شهوت گناه در وى سوخته شود و عزم کند گذشته را تدارک کند و در مستقبل نیز با سر آن نشود و لباس جفا بر کشد و بساط وفا بگستراند همه حرکات و سکنات خویش بدل کند... " (40)

بررسى نظریه غزالى
اشکال اساسى تعریف غزالى و پیروانش این است که "علم به زیانهاى گناه" را که مقدمه توبه است جز آن دانسته‏اند و همینطور عزم بر ترک گناه در آینده و جبران از دست رفته‏هاى گذشته را که لازمه پشیمانى است از ارکان توبه دانسته‏اند افزون بر اینکه به مقدمه دیگر توبه که توفیق خداى سبحان است اشاره‏اى نکرده‏اند.

د - بازگشتن و رجوع
گروهى از محققان توبه را به معناى رجوع دانسته‏اند که با معناى لغوى آن تناسب کامل دارد در میان اینان چهره‏هاى برجسته‏اى چنان شیخ انصارى (41)، شهید مطهرى (42)، علامه طباطبایى (43) و... وجود دارد.
علامه طباطبایى در این باره مى‏نویسد:
"توبه به معناى رجوع است و آن بازگشت‏بنده است‏به سوى خدا، بوسیله ندامت و پشیمانى از روى گرداندن از خدا و بازگشت‏خدا به انسان است، از این طریق که به وى توفیق توبه عنایت مى‏کند و ما بارها و بارها گفته‏ایم که هر توبه و بازگشت انسان به خدا، دو توبه و بازگشت الهى را در بردارد، یکى پیش از توبه انسان است که همان توفیق خداى سبحان و دیگر پس از آن که آمرزش و قبول توبه وى است. " (44)
استاد شهید مرتضى مطهرى نیز ضمن بیان دراز آهنگ و سودمندى توبه را بازگشت و انقلاب مقدس درونى مى‏داند؛ فشرده نظر آن بزرگوار این است که در جمادات تغییر مسیر نیاز به عامل و نیروى خارجى دارد؛ یک سنگ براى تغییر مسیر نیازمند پرتاب یا وارد کردن نیرو بر آن است. اما گیاهان و حیوانات استعداد شگفتى در این زمینه دارند وآن تغییر مسیر از درون است و انسان استعداد و زمینه بسیار شگفت‏انگیز ترى دارد و آن قیام خود علیه خود است؛ نیروهاى درونى انسان مى‏توانند علیه خود بپاخیزند و ضمن یک قیام درونى پیروز شده یا شکست‏بخورند. توبه عبارتست از قیام نیروهاى روحانى و معنوى انسان علیه ابعاد شهوانى و نیروهاى شیطانى وى که در دل جاى خوش کرده و زمام امور و تدبیر اداره انسان را بدست گرفته و او را چونان حیوانى بى شاخ و دم در آورده‏اند. (45)

بررسى نظریه رجوع
بنظر مى‏رسد این دیدگاه به واقعیت نزدیکتر باشد و بظاهر مقصود این بزرگواران این است که بازگشت و رجوع به خداى سبحان در قلمرو دل و جان است و این باپشیمانى تحقق مى‏یابد.

نظرگاه امام راحل - قدس سره - در حقیقت توبه
امام راحل - قدس سره - تعریفى نو از توبه ارائه مى‏دهند گرچه نظر آن بزرگوار در دسته بندى تعاریف در ردیف نوع اخیر است؛ یعنى ایشان نیز توبه را رجوع و بازگشت مى‏داند اما مفهومى که ایشان از این واژه در نظر داشته‏اند کاملا با مفاهیم پیشین متغایر است. ایشان بر این نظرند که در آغاز خلقت، دل انسان فطرتا نه صبغه الهى دارد و نه رنگ شیطانى نه متصف به صفت مادى و طبیعى است و نه حالت روحانى و معنوى؛ در واقع دل بسان صفحه بى رنگى است که پذیراى هر رنگ و صبغه‏اى هست؛ هم مى‏تواند کانون معنویت و خانه رحمان باشد و هم مرکز شقاوت و منزلگاه شیطان گرچه خمیره فطرت آغشته به درستى و در جهت و راستاى راستى و صراط مستقیم است و زمینه و استعداد توجه به حق در آن هست اما هم ازحق خالى است و هم از باطل.
وقتى انسان گناه مى‏کند دیواره‏هاى سفید دل سیاه شده و به پلیدى آلوده مى‏شود و هر چقدر که این گناهان بیشتر و بیشتر مى‏گردد، سیاهى، تباهى و دورى از حق در آن افزون و افزونتر شده تا آنجا که ممکن است قلب انسان سرشار از رنگ و نشانه گناه گشته و به شقاوت ابدى کشیده شود اگر پیش از اینکه به این مرحله رسد نقطه‏اى از نور الهى در قلبش بدرخشد و در پرتو آن بیدار شود واینهمه بدبختیهاى انباشته را در خانه دل مشاهده کند پشیمان مى‏شود و از گناه روى بر مى‏گرداند و به حال فطرت نخستین خود بازگشت مى‏کند و دل او آماده توجه به حق مى‏شود.

معناى رجوع
امام راحل - قدس سره - توبه را رجوع مى‏داند، رجوع یعنى چه؟ و چگونه تحقق مى‏یابد؟ در مطالب بعدى این مفهوم را به خوبى توضیح مى‏دهد که شرح فشرده آن به قرار زیر است:
مهمترین اثر گناه در دل است، گناه، دل را ویران، تباه و نابود مى‏کند، رجوع و بازگشت نیز باید از همین مکان آغاز شده، در همینجا ببالد و تحقق یابد توضیح اینکه وقتى انسان به آثار شوم و ویرانگر گناه مى‏نگرد و مى‏بیند که چه پیامدهاى مهیب و بزرگى داشته است و او را تا مرز هلاکت رسانیده است‏با تفکر و تامل عظمت مطلب را درک مى‏کند، سینه اش بدرد آمده و مى‏سوزد و این سوز سازنده به آتشى مبدل شده و شعله در جانش مى‏افکند، شعله‏ها فروزان و فروزانتر شده تا آنجا که گستره و دامن آنها همه جان را فرا مى‏گیرد و تمامى آثار، برگها، شاخه‏ها و ریشه‏هاى گناه را مى‏سوزاند و خاکستر مى‏کند و اینجا است که دل به حالت فطریش بازگشته و از آثار ظلمت و طبیعت رهانیده مى‏شود و معناى آن حدیث معروف که "التائب من الذنب کمن لا ذنب له " (آن که از گناه توبه کند چونان کسى است که گناه نکرده است) همین است؛ یعنى آثار شوم گناه از دل وى بیرون مى‏رود و مانند زمانى مى‏شود که گناه نکرده و بر فطرت نخستین خود بوده است.
پس توبه به معناى "رجوع" است و رجوع جایگاهش دل است و بازگشت و رجوع دل همان ندامت و پشیمانى عمیق است که امام راحل - قدس سره - مرحله عمیق آن را چنین توصیف مى‏کند:
"و نیز انسان باید بکوشد تا آنکه صورت ندامت را در دل قوت دهد تا انشاءالله به بیت "احتراق" وارد شود و آن چنان است که به واسطه تفکر در تبعات و آثار موحشه معاصى ندامت را در دل خود روشن کند و قلب را به آتش ندامت محترق کند تا آنکه همه معاصى از آن آتش بسوزد و کدورت و زنگار قلب مرتفع شود. بداند که اگر این آتش [را] در این عالم براى خود روشن نکند و این در جهنم را، که خود باب الابواب بهشت است، به روى خود مفتوح نکند از این عالم که منتقل شد، ناچار در آن عالم آتش خت‏سوزناکى براى او تهیه شود... خداوندا سینه سوزناکى به ما عنایت فرما و از آتش ندامت جذوه ندامت در قلب ما بیفکن و آن را به این آتش دنیایى بسوزان وکدورت قلبى ما را برطرف فرما. و ما را از این عالم بى تبعات معاصى ببر... ". (46)

نکته‏اى دقیق
نکته دقیقى که در سخن امام راحل - قدس سره - مطرح است این است که ایشان تفسیر ویژه‏اى از "عزم بر ترک گناه" ارائه مى‏دهند و آن اینکه عزم بر ترک گناه لازمه ندامت است و پشیمانى واقعى و راستین آن را در پى دارد؛ وقتى پشیمانى - به معنایى که شرح آن گذشت - در جان کسى افتد خودبخود تصمیم مى‏گیرد دیگر گناه نکند و به گفته غزالى عزم مى‏کند "لباس جفا بر کشد و بساط وفا بگستراند" از این رو تصمیم بر ترک گناه بدین معنا نیست که گناهکار پس از پشیمانى بنشیند و فکر کند و با خود بگوید حال که من پشیمان شده‏ام تصمیم مى‏گیرم دیگر گناه نکنم و در این عزم جازم و قاطع هستم چه اینکه بر این گفته اشکالاتى وارد است اول آن که چه دلیلى بر اعتبار این معنا در توبه داریم؟ دوم آن که اگر عزم بر ترک گناه را بدین معنا جز حقیقت توبه بدانیم، لازمه اش این است که آن که مى‏داند که احتمالا یا قطعا دوباره گناه خواهد کرد مانند کسى که عصبانى و بداخلاق است و مى‏داند مجددا این گناه برخاسته از عصبانیت از او سر مى‏زند یا مانند کسى که ترسو است و احتمال فراوان مى‏دهد که دوباره بهنگام برافروختن آتش جنگ بترسد و صحنه را ترک کند (47) و... توبه چنین کسى امکان ندارد چرا که از طرفى عزم مى‏کند که دیگر گناه نکند؛ یعنى مى‏داند که مى‏خواهد این گناه را مرتکب نشود و از سویى مى‏داند که در آینده این گناه را مرتکب خواهد شد و در نتیجه در درون خود دچار تناقص شده و دل وى چنین عزمى را برنمى تابد و در واقع این عزم محقق نمى‏شود.
اما در تبیین حضرت امام راحل از "عزم بر ترک گناه" هیچ یک از اشکالات بالا وارد نیست زیرا حقیقت توبه، پشیمانى و دامت‏خاص است‏یعنى ندامتى که عزم بر ترک گناه را بدنبال داشته باشد و اگر چنین نباشد این ندامت نیست‏بلکه نوعى تمسخر است و اگر ندامت هم بر او صدق کند بر چنین ندامتى رجوع به فطرت اطلاق نمى‏شود و وقتى هم که چنین ندامتى حاصل آید توبه محقق مى‏گردد چرا که هم ندامت و هم عزم بر ترک گناه بدست آمده است امام راحل - قدس سره - در این باره چنین مى‏نویسد:
"... و اگر خداى ناخواسته [به گناه] مبتلا شد، بزودى از آن منزجر مى‏گردد و پشیمان مى‏گردد و صورت ندامت در قلبش ظاهر مى‏شود و نتیجه این پشیمانى و ندامت‏خیلى بزرگ است و آثار آن خیلى نیکو است و عزم بر ترک مخالفت و معصیت‏بر اثر دامت‏حاصل مى‏شود و همین که این دور کن توبه [(ندامت و عزم بر ترک)] حاصل شد کار سالک طریق آخرت آسان شود و توفیقات الهیة شامل حال او مى‏شود... " (48)
پس از نظرگاه امام راحل توبه دو رکن دارد (ندامت و عزم) و رکن دوم برخاسته از اولى و لازمه آن است دقت در روایات فراوانى که در باب توبه آمده است نیز. مقتضى همین مطلب است چرا که در برخى از روایات بظاهر توبه دور کن مستقل دارد (ندامت و عزم بر ترک) که هر یک از دیگرى جدا است. مثل روایتى که جناب سید رضى در نهج البلاغه آورده است و حضرت امام در همین حث‏بشرح آن پرداخته‏اند در آن حدیث‏شریف چنین آمده است: "... الاستغفار درجة العلیین، و هو اسم واقع على ستة معان: اولها الندم على ما مضى. و الثانى: العزم على ترک العود الیه ابدا... " (49)
"... همانا استغفار درجه علیین است. و آن اسمى است که واقع مى‏شود بر شش معنا. اول آنها پشیمانى بر گذشته است. دوم، عزم بر برگشت ننمودن است‏به سوى آن (گناه) همیشگى... "
اما ظاهر برخى از روایات این است که عزم بر ترک گناه لازمه و نتیجه ندامت واقعى است‏به عنوان نمونه از مولا امیرالمومنین نقل شده است که:
"الندم على الذنب یمنع عن معاوته" (50)
"پشیمانى از گناه مانع بازگشت‏به آن است"
و نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده است که:
"... قال: قال امیر المومنین علیهما السلام: ان الندم على الشرید عو الى ترکه" (51) "امام صادق از قول امیر المومنین على - علیهما السلام - نقل مى‏کند که آن حضرت فرمود: "پشیمانى از گناه انسان را به ترک آن وادار مى‏کند. "
تامل نشان مى‏دهد که میان دو دسته از اخبار و اخبار پیشین که دلالت داشت‏بر این معنا که در توبه ندامت و پشیمانى کفایت مى‏کند. تناقضى در کار نیست زیرا این اخبار مى‏گوید: لازمه و نتیجه ندامت عزم بر ترک گناه است. و مضمون اخبار گذشته این بود که "عزم بر ترک گناه" جز حقیقت توبه است و مفاد شمارى از اخبار این بود که در توبه ندامت و پشیمانى کفایت مى‏کند. جمع عرفى میان این روایات به این است که اخبار دسته دوم را با روایات گروه اول تفسیر کنیم؛ یعنى بگوییم: مراد این است که عزم بر ترک گناه رکن توبه است اما در مقام تحقق نتیجه ندامت و لازمه آن است - آنگونه که امام بزرگوار - قدس سره - تصریح فرموده‏اند - مقصود از ندامت و آن دسته از روایات که مى‏گوید: حقیقت توبه ندامت است، ندامتى است که "عزم بر ترک" را در پى داشته باشد و به اصطلاح اصولى مطلق ندامت را در این روایات با احادیث دسته اول مقید مى‏کنیم؛ مجلسى - رضوان الله علیه - در توضیح روایت "کفى بالندم توبة" در این باره چنین مى‏نویسد: "... ظاهر این روایت این است که در تحقق توبه ندامت کافى است و عزم بر ترک در آن شرط نیست لیکن این مخالف قول مشهور و برخى از روایات است مگر اینکه پشیمانى در این روایت‏به معناى ندامت کامل باشد که در این صورت آن مستلزم عزم بر ترک گناه است - آنگاه پس از نقل گفته یکى از دانشمندان که وى این مطلب را با بیانى علمى و دقیق توضیح داده است، مى‏نویسد:
پس معناى این روایت این است که هرگاه ندامت‏حاصل آید توبه و رجوع به خدا از طریق ریشه کن کردن گناهان و بیرون آمدن از ظلمت گناه، محقق مى‏شود. زیرا ریشه و سبب نابودى گناه و خروج از آن همین ندامت است و در روایت نیامده است که پشیمانى بدون ترک گناه در رجوع به خدا و ندامت کافى است زیرا چنین پشیمانى توبه و ندامت نیست‏بلکه به تمسخر و استهزاء شبیه تر است، آرى ندامتى که [عزم] بر ترک گناه را در پى داشته باشد، توبه است. " (52)
شرایط توبه، دو گونه است:
1- شرایط قبول توبه.
2- شرایط کمال توبه.
شرایط قبول توبه دو چیز است. حضرت امام - قدس سره - در این خصوص همان حدیث‏شریف نهج البلاغة را دلیل و گواه خود قرار مى‏دهند.

1- "رد حقوق مخلوق" توضیح اینکه مجرد اظهار توبه و ندامت کافى نیست‏بلکه افزون بر آن باید حقوق مردم را تا آنجا که در توان او است فورا به آنان بازگرداند در غیر اینصورت تصمیم بگیرد در اولین فرصت و زمان ممکن حقوق آنان را اداء کند. مولا على مى‏فرماید:
"... الثالث ان تودى الى المخلوقین حقوقهم حتى تلقى الله سبحانه املس لیس علیک تبعة" (53)
"سوم، [از امور توبه] ادا کنى به سوى مخلوقین حقوق آنها را تا ملاقات کنى خداى سبحان را پاکیزه که نبوده باشد بر تو دنباله‏اى. "

2- "رد حقوق خالق" آن دسته از وظایفى را که ترک کرده است و حق الله است از قبیل نماز، روزه و... قضاء نماید و اگر قضاى همه آنها ممکن نیست‏به مقدارى که در توان دارد، اقدام کند.
على علیه السلام در این باره مى‏فرماید:
"الرابع ان تعمد الى کل فریضة علیک ضیعتها فتودى حقها. " (54)
"چهارم، آنکه روى آرى به سوى هر فریضه‏اى که بر تو است، که ضایع کردى آن را پس ادا کنى حق آن را. "
امام راحل - قدس سره - ضمن بیان این دو شرط روى نکته خاصى بسیار تاکید مى‏کنند و آن اینکه مباد گناهکار به دلیل این دو شرط گمان کند که توبه بسیار دشوار است و از این رو از آن سرباز زند و یکسره ترک آن کند بلکه هر مقدار که در توان او است و با حال او مناسب است همان مطلوب و مرغوب است. "پس نباید سختى راه انسان را از اصل مقصد باز دارد"
شرایط کمال توبه نیز دو امر است؛ امام راحل قدس سره در طلایه سخن به مبنا و اساس آن اشارتى پر معنا دارند، ایشان مى‏نویسد:
"... بدان که هر یک از منازل سالکان مراتبى است که به حسب حالات قلوب آنها فرق مى‏کند، شخص تایب اگر بخواهد به مرتبه کمال نایل شود باید تدارک حظوظ را نیز بکند... " (55)
مقصود آن بزرگوار این است که توبه رجوع به فطرت نخستین است و بدیهى است این رجوع در صورتى کامل مى‏شود که همه آثار ظلمت و طبیعت گناه زایل شود و گرنه چونان حالت اولیه خود به نور فطرت روشن نمى‏گردد؛ به بیانى دیگر: توبه کامل آن است که آتش ندامت آنچنان شعله‏اى بر جان افکند که همه آثار گناه را در تمامى ابعاد بسوزاند و دگرگونى و انقلاب درونى کامل عیار باشد. و این مهم زمانى رخ مى‏دهد که اولا: گوشتى که از گناه بر بدن انسان روییده است‏با ریاضتها و سختیهاى شرعى ذوب شود و ثانیا: نفس از برخى گناهان لذتهایى برده و آن لذتها آثارى بر آن داشته است‏باید آنچنان رنج و سختى فرمانبردارى از خداوند را به آن بچشاند که آن آثار از بین برود امام راحل - قدس سره - در اینجا نیز سخنى نو دارد؛ یعنى تفسیرى جدید از این فقره از کلام مولا على - علیه السلام - ارائه مى‏دهد. معمولا عالمان اخلاق در این شرط کمال توبه را بدینگونه توضیح داده‏اند که براى کمال توبه شخص تایب؛ باید در برابر هر لذتى که نفس از معصیت‏برده است درد و رنج طاعتى از طاعت الهى را به آن بچشاند. اما امام راحل این ظاهر را در نور دیده است و با تامل در معناى توبه و روایات بر این نظر است که مقصود على - علیه السلام - این است که تایب مى‏بایست‏با این حرکت آثار گناه را از جهت‏حظوظ نیز جبران کند توضیح اینکه همانطور که ترک واجبات - مانند ترک نماز و روزه و... - اثر ویرانگرى بر نفس دارد و بعد معنوى آن را ضعیف مى‏کند از این رو تایب باید با قضاى آنها این ضعف را جبران و این اثر را برطرف سازد، انجام گناه و لذتهایى که نفس از آن برده است نیز اثر مخربى دارد و آن اینکه این لذتها بعد مادى و طبیعى نفس را تقویت مى‏کند که با چشانیدن رنج و سختى اطاعت‏خداى سبحان و ریاضتها باید آن اثر برطرف و آن قوت به ضعف گراییده شود. مولا امیر المومنین این دو شرط کمال را اینگونه توضیح مى‏دهد:
الخامس: ان تعمد الى الحم الذى نبت على السحت فتذیبه بالاحزان حتى تلصق الجلد بالعظم و ینشا بینهما لحم جدید. (56)
"پنجم، روى آرى به سوى گوشتى که روییده شده بر حرام، پس آب کنى آن را به‏اندوهها تا بچسبد گوشت‏به استخوان و روییده شود بین آنها گوشت تازه"
و درباره شرط دوم حضرت علیه السلام مى‏فرمایند:
السادس: ان تذیق الجسم الم الطاعة کما ازفته حلاوة المعصیة" (57)
"ششم، آنکه بچشانى نفس را درد فرمانبردارى چنانچه چشاندى آن را شیرینى نافرمانى. "
توبه در ابعاد معنوى، اجتماعى و قضایى داراى آثار مثبتى است و مقصود از آثار توبه در این مقال، آثار معنوى آن است. در حقیقت توبه اشارت رفت که امام راحل - قدس سره - در این زمینه تاثیر شگرفى براى آن بیان کردند، و آن اینکه توبه سبب مى‏شود صفحه دل به حالت نور فطرت و اولیه خود برگردد و حدیث‏شریفى را که ایشان به عنوان هفدهمین حدیث آورده‏اند معناى صریح آن همین اثر توبه است. و این نکته‏اى است که همه کسانى که از توبه بحث کرده‏اند به ذکر آن پرداخته‏اند اما امام بزرگوار متعرض مطلبى شده‏اند که کمتر بدان توجه شده است و آن اینکه باید توجه داشت که تایب - گرچه آثار گناه از صفحه دلش زدوده مى‏شود - اما هرگز مانند آن که گناهى نکرده است نیست، چقدر فرق است میان کسى که در طول عمر بساط وفا گسترده است و دل او با یاد خدا نورانى و با نشاط بوده و هماره در خدمت دوست، و آن که به دوست‏خود خیانت کرده و گاه جفا را به اوج خود رسانیده و اینک عذر تقصیر مى‏طلبد. آن عزیز از دست رفته در این باره مى‏نویسد:
"و نیز به یک نکته مهمه باید توجه داشت و آن این است که شخص تایب پس از توبه نیز، آن صفاى باطنى روحانى و نور خالص فطرى برایش باقى نمى‏ماند چنانچه صفحه کاغذى را اگر سیاه کنند و باز بخواهند جلا دهند البته به حالت جلاى اولى بر نمى‏گردد یا ظرف شکسته را اگر اصلاح کنند، باز به حالت اولى مشکل است عود کند... " (58)

پى‏نوشتها:
1- در یهودیت و مسیحیت نیز توبه جایگاه ویژه‏اى دارد و آیات متعدد کتاب مقدس درباره توبه نشانگر این مدعا است رجوع شود به:
مزامیر 34، 34: 18 و 19 و 51: 17 و اشیاء نبى 59: 15 و دهها آیه دیگر از این قبیل در عهد قدیم و جدید. و "گنجینه‏اى از تلمود"ص 126 ماده توبه و قاموس تالیف و ترجمه: مستر هاکس آمریکایى، بیروت، مطبعه 1982 م، ص 268. کتاب مقدس، ماده توبه.
2- در فقه نیز آثار متعددى بر توبه مترتب مى‏گردد و امام راحل - قدس سره - در آثار فقهى و بویژه تحریر - الوسیله متعرض آنها شده است. رجوع شود به تحریر - الوسیله ج 2، کتاب الشهادات ص 442 مسئله 2 و "کتاب الحدود" 462 مساله 16 و 470 مساله 8 و 10 و 480 مساله 2 و 3 و 488 مساله 4 و 493 مساله 7 و 10 و 495 مساله 4
3- به عنوان نمونه رجوع شود به المیزان فى تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایى، قم، موسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، چاپ دوم، 1393 ه، ج‏4ص
4- به عنوان نمونه رجوع شود به کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، الحسن الحلى (علامه حلى) قم مکتبة المصطفوى، ص 331.
5- به عنوان نمونه: رجوع شود به مرآة العقول فى شرح اخبار آل الرسول، محمد باقر مجلسى، با تصحیح سید هاشم رسولى، تهران دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم 1399 ه. ج 11، صفحه 295 تا 332.
مرحوم مجلسى در شرح احادیث کافى در این اثر گرانسنگ و در بحار الانوار ج 6 ص 54- 11 مطالب ارزنده‏اى در شرح اخبار توبه بیان داشته‏اند.
6- به عنوان نمونه: الفتوحات المکیه، محیى الدین عربى، بیروت، دار احیاء التراث العربى ج‏2، ص 139.
7- به عنوان نمونه: المحجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء، محمدبن المرتضى (فیض کاشانى) با تصحیح على اکبر غفارى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دوم، ج 7، ص‏7
8- این حدیث‏شریف اولین روایت‏باب توبه است و کلینى آن را با چهار واسطه از امام صادق علیه السلام نقل مى‏کندو همه رجال حدیث‏شیعه و ثقه‏اند از این رو مجلسى مى‏نویسد:
"الحدیث الاول: صحیح" حدیث اول صحیح است. مرآت العقول، 11، 295
9- معجم مقاییس اللغة، احمد بن فارس بن ذکریا، با تحقیق عبدالسلام محمد هارون مطبعة مکتب الاعلام الاسلامى، چاپ اول 1404 ه ق.
10- لسان العرب، ابن منظور، بیروت، چاپ اول 1408 ه، ج 2، 2- 61.
11- المیزان، 4، 237.
12- منازل السائرین، خواجه عبدالله انصارى، مترجم، روان فرهادى، تهران، انتشارات مولى، ص 252.
13- همان منبع، 253.
14- لقاء الله، میرزا جواد ملکى تبریزى، با تعلیق سید احمد فهرى، تهران نهضت زنان مسلمان، 1360 ص
15- چهل حدیث، 275، 61
16- همان منبع
17- الفتوحات المکیة، ج‏2، 139.
18- المیزان، 4، 245 و نیز 237.
19- چهل حدیث، 274.
20- یکى از دلایل اهمیت این نکته اشکال مهمى است که در مساله توبه است و آن اینکه توبه حالت پشیمانى است‏یا دست کم پشیمانى اساسى ترین رکن آن است و این امرى است غیر اختیارى، افزون بر اینکه طبق آیات قرآن بدون توفیق الهى توبه میسور نیست و توفیق الهى هم که از اختیار بشر خارج است پس چگونه خداوند ما را به فعل غیر اختیارى مى‏خواند و امر به توبه مى‏کند؟ بخشى از پاسخ این اشکال در همین کلام امام نهفته است، پاسخ این است که توبه دو مقدمه دارد؛ اول تدبر و تامل در زیانهاى ویرانگر گناه که یقین به مضرات آن را در پى دارد که این کاملا اختیارى است و مقدمه دیگرش نیز عنایت‏خدا است که انسان توان زمینه سازى آن را دارد و یکى از عوامل فراهم آوردن زمینه آن دعا و توسل به معصومین و بویژه استمداد از حضرت بقیة الله الاعظم - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء است.
21-اشاره به روایات متعددى است که بر این مضمون دلالت دارد، از قبیل "ان لله تعالى فى الارض اوانى، اءلا و هى القلوب... " میزان الحکمه، المحمدى (خداوند متعال در زمین ظرفهایى دارد آگاه باشید که آنها دلهاى انسان است) الرى الشهرى، قم، مکتب الاعلام الاسلامى، چاپ اول، 1363، ج 8 ص 217.
22- آیات و روایات متعددى بر این مطلب بوضوح دلالت دارد. از جمله مطففین، 14، صف، 5. غافر، 35. نساء، 155. و نیز اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، باتصحیح على اکبر غفارى. بیروت، انتشارات دار صعب - دارالتعارف، چاپ چهارم، 1401، ج 2، ص 276- 268. باب الذنوب.
23- چهل حدیث، حدیث پانزدهم، پاورقى 15، ص 248.
24- ثم قست قلوبکم بمن بعد ذالک فهى کالحجارة اواشد قوة (بقره، 74)
25- اصول کافى، 1، 271. باب الذنوب، ج 14.
26- بحار الانوار، ج 73، 377. عن رسول الله "... اتقوالذنب فانها محقه للخیرات... ان العبد لیذنب الذنب فیمنع به من قیام اللیل... "
"از گناهان بپرهیزید... گاه بر اثر گناه انسان از نماز شب محروم مى‏شود. "
27- نور، 63. اصول کافى، 2، ص 269، باب الذنوب، ج 3 و 4. ص 276، ج 30.
28- اللهم اغفرلى الذنوب التى تهتک العصم، دعاى کمیل.
29- چهل حدیث، 275.
30- همان منبع
31- اوایل المقالات، فى المذاهب و المختارات محمد بن لغمان العکبرى البغدادى (المفید) با تحقیق شیخ الاسلام زنجانى، قم، مکتبه الداورى ص 61.
شرح مقاصد: مسعود بن عمر، (مشهور به سعد الدین تفتازانى م 792)، قم، انتشارات رضى افست از چاپ قاهره، چاپ اول 1409 ه، 5 جلد، جلد 5، 162 "کشف المراد، فى شرح تجرید الاعتقاد، قم، مکتبة المصطفوى" و متن سخن خواجه نصیر طوسى در تجرید الاعتقاد. ص و شرح تجرید الاعتقاد، علاء الدین على بن محمد القوشچى، 879ه، قم
32- مرحوم آیة الله سید عبدالاعلى سبزوارى در بر این مطلب ادعاى اجماع کرده است وى در این باره چنین مى‏نگارد: "به دلیل اجماع و نص حقیقت توبه همان پشیمانى است... "
مهذب الاحکام فى بیان الحلال و الحرام، سید عبدالاعلى السبزوارى، عراقى. نجف، مطبعة آلاداب. ج 3، ص 360.
33- وسایل الشیعة الى تحصیل مسائل الشریعة، محمد بن الحسن الحرالعاملى، با تحقیق و تصحیح عبدالرحیم ربانى شیرازى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج 6، 394.
34- همان مبنع
35- صحیفه سجادیه، مناجات التائبین
36- بسیارى از مغزلیان (المغنى، قاضى ابوالحسن، عبدالجبار، تحقیق با نظارت طه حسین، قاهره، الموسسة المصریة للتالیف و الترجمة، ج 14، 371)، شرح تجرید الاعتقاد، ص 331.
37- احیاء علوم الدین، محمد بن محمد غزالى، دمشق، مکتبة عبدالوکیل، ج‏4، ص 3
38- محبة البیضاء، 7، 5.
39- جامع السعادات، محمد مهدى نراقى، با تعلیق سید محمد کلانتر، بیروت، موسسة الاعلمى، چاپ هفتم، 1408 ه. فخر رازى در تفسیرش، سید نعمت الله جزایرى در انوار النعمانیة، مرحوم کمپانى و... از طرفداران این قولند.
40- کیمیاى سعادت، غزالى، به کوشش حسین خدیو جم، تهران مرکز انتشارات علمى فرهنگى، ج 2 ص 320.
41- المکاسب، تبریز، رساله عدالت، 336
42و 43- بزودى نظر آن دو بزرگوار را نقل خواهیم کرد.
44- المیزان، ج‏4، 239 و 254.
45- گفتارهاى معنوى، مرتضى مطهرى، انتشارات صدرا، چاپ سوم، 1364، 114- 107.
46- چهل حدیث، 276.
47- این دو مثال از کلام شیخ انصارى اقتباس شده است، مکاسب، 337
48- چهل حدیث، 275
49- همان، 227 ترجمه حدیث‏شریف همان متن ترجمه امام راحل - قدس سره - است.
50- وسایل الشیعه، 6/394
51- مستدرک الوسایل و مستنبط المسائل، حاج میرزا حسن نورى طبرسى، با تحقیق موسسه آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، موسسه آل البیت، چاپ دوم، 1408 ه ج 12، ص 118.
52- مرآت العقول،
53- چهل حدیث، 277.
54- همان منبع.
55- همان، 279.
56- چهل حدیث 277.
57- همان منبع.
58- همان، 274.