ایستاده در برابر غرب

 سرهنگ جمال عبدالناصر افسر جوان مصری که در سال 1951 به همراه جمعی از افسران ارتش مصر معروف به «افسران آزاد» دست به کودتا بر علیه ملک فاروق زده و ژنرال نجیب را به قدرت رسانده بود، سرانجام در ابتدای سال 1956 به بهانه اختلاف با ژنرال نجبیب بر سر نحوه برخورد با جنبش اخوان المسلمین او را کنار زد و به ریاست جمهوری مصر رسید.
ناصر که سوداهایی بزرگ‌تر از رهبری مصر در سر داشت از همان ابتدا با روی آوردن به طرح‌های بزرگ و جنجالی تلاش کرد ضمن مطرح ساختن مصر به عنوان اصلی‌ترین کشور عربی خود را تبدیل به رهبر جهان عرب سازد. او البته در این امر موفق نیز بود. بحران روابط مصر و دنیاى غرب زمانى به اوج خود رسید که عبدالناصر ناگهان حکومت کمونیستى چین را به رسمیت شناخت. در آن زمان چین کمونیست هنوز به عضویت سازمان ملل متحد پذیرفته نشده بود و این اقدام غیر منتظره ناصر، همان طور که پیش بینى مى شد واکنش خصومت آمیز کنگره ایالات متحده آمریکا را در پى داشت. جمال عبدالناصر که نزدیکانش او را سید الرئیس می‌خواندند در ابتدا پروژه عظیم راه اندازی سد آسوان بر روی رود نیل را کلید زد. این پروژه ملی نیاز به بودجه کلانی داشت و به همین جهت ناصر تلاش کرد از بانک جهانی و نهادهای بین المللی وام اخذ کند. این اقدام ناصر اما با مخالفت کشورهای تاثیرگذار در نهادهای پولی بین المللی روبرو شد. با این حال اندکی بعد ناصر که در سخنرانی‌های مختلف خود به انتقاد شدید از دولت‌های غربی خصوصا انگلستان و فرانسه که کنترل کانال سوئز را بر عهده داشتند می‌پرداخت، در یک سخنرانی با اعلام ملی شدن کانال سوئز عملا غرب را به چالش کشید.
ناصر در سخنرانی خود سعی کرد تا به تاریخ و چگونگی ساخت کانال سوئز و زحمت و محنتی که بر دوش مصریان بود، اشاره کند. این موضوع به او امکان داد تا به نام سازنده کانال فردیناندو دولسپس اشاره کند. این اقدام سرفصل جدیدی در سیاست اروپا، خاورمیانه و آمریکا بود. بحران سوئز و حوادثی که در پی آن آمد، پایان غمباری بر نفوذ دو کشور اروپایی فرانسه و بریتانیا در جهان رقم زد. سید الرئیس در نطق خود گفت «از امشب من قانون ملی شدن کانال سوئز را امضا کرده‌ام و ما از فردا اداره کانال سوئز را در دست گرفته و از درآمد حاصله از حق العبور کشتی‌ها سد آسوان را خواهیم ساخت.” در این موقع فریاد شادی مردم میدان محمد علی را به لرزه درآورد. ناصر اضافه کرد اکنون چهار سال است که فاروق از مصر اخراج شده است و من به نام ملت مصر کانال را تصاحب می‌کنم. عبدالناصر در موضعگیرى‌هاى سیاسى خود تحت تاثیر تفکرات نهرو بود. مخالفت عبدالناصر با اتحادیه‌هاى نظامى منطقه‌ای نیز از افکار و اندیشه‌هاى نهرو شکل گرفته بود.
«تیتو» رئیس‌جمهور یوگسلاوى نیز که از قهرمانان جنگ جهانى دوم بود به جهت استقلال رایى که داشت مورد احترام عبدالناصر بود و دوستى و ارتباط «نهرو» و «تیتو» با جمال عبدالناصر جنبش کشورهاى غیر متعهد را به وجود آورد.
در کنفرانس آسیایى- آفریقایى «باندونگ» افق جدیدى پیش روى ناصر گشوده شد. این کنفرانس نخستین کوشش دسته جمعى افراد وابسته به نژادهاى رنگین بود که براى رهایى از استیلاى سفید پوستان غربى گردهم آمده بودند. عبدالناصر در این کنفرانس در کنار رهبران بزرگ همچون «نهرو»، «سوکارنو» و «چوئن لاى» قرار گرفت و اعتماد به نفس بیشترى پیدا کرد.
ملی اعلام شدن کانال سوئز ضربه‌ای بسیار سنگین به دولت انگلستان بود. بسیاری از تحلیلگران معتقدند ناصر به تبعیت از دکتر محمد مصدق نخست وزیر ایران که در سال 1953 بر اثر کودتا سقوط کرد، کانال سوئز را ملی اعلام کرد. دکتر مصدق در دوران نخست وزیری خود نفت ایران را که در انحصار انگلستان بود ملی اعلام و به دنبال آن در مجامع مختلف بین المللی از جمله دیوان داوری لاهه تلاش کرد تا از راه حقوقی ملی شدن نفت ایران را به طرف انگلیسی بقبولاند. بسیاری از سیاستمداران بریتانیایی در آن هنگام هنوز معتقد بودند که کشورهای آنها حق دارند بقیه کشورها را اداره کنند و حال که آنها با یک موضوع تحریک کننده مواجه بودند، چاره‌ای که برای آن پیشنهاد می‌کردند، جنگ بود. در این میان فقط ایالات متحده که در آن روزها یک قهرمان جنگ عهده دار ریاست جمهوری آن بود، با این طرح مخالف بود.
واکنش بریتانیا به ملی اعلام شدن سوئز، محکوم کردن این کار «ناصر متجاوز» بود. مطبوعات بریتانیا، بلافاصله او را با هیتلر و موسولینی در دهه 30 مقایسه کردند. ایدن که پس از چرچیل به نخست وزیری بریتانیا رسیده بود، کانال سوئز را شاهرگ حیاتی امپراتوری بریتانیا مخصوصا برای نفت دانست و به اعتقاد او ناصر نمی‌توانست و اجازه نداشت که بر این شاهرگ دست بگذارد. واکنش فرانسه هم خیلی جدی و شدید بود، البته این کشور دلایل دیگری داشت. این کشور مالک بخشی از کمپانی بود که کانال را ساخته بود. ناصر از قیام مردم الجزایر که درگیر جنگ وحشتناکی با فرانسه بودند، حمایت کرده بود و فرانسه بسیار مشتاق بود تا سقوط او را ببیند. به همین دلایل بریتانیا و فرانسه دنبال طرح مشترک نظامی برای بازپس گیری کانال بودند. اما مساله مهم این بود که آیزنهاور رئیس‌جمهور آمریکا چندان مطمئن نبود که بتواند از دو متحد نظامی خود در این بحران حمایت کند. نگرانی آیزنهاور انتخابات ریاست جمهوری بود که در پیش بود. در این میان اسرائیل که با نگرانی رشد ناسیونالیسم عربی تحت رهبری ناصر را نظاره می‌کرد تصمیم گرفت به کمک انگلستان و فرانسه بشتابد اسرائیل پیشنهاد کرد تا این کشور به مصر حمله کرد و کانال سوئز را اشغال کند، سپس انگلیس و فرانسه به عنوان دو قدرت میانجی برای حفظ صلح وارد عمل شوند، کانال را تصرف کنند و عبور و مرور آزاد کشتی‌ها را تضمین کنند. ایدن از این طرح استقبال کرد و جزئیات این طرح در نشست سری در جایی خارج از پاریس مورد توافق قرار گرفت. در خود این کشورها، تعداد کمی از این تبانی اطلاع داشتند و نخست وزیر ایدن و وزیر خارجه‌اش لوید به مجلس عوام گفتند که هیچ توافقی با اسرائیل نشده است.
اسرائیل در 29 اکتبر همان سال به صحرای سینا حمله کرد و پس از این حمله و شعله‌ور شدن آتش جنگ میان اسرائیل و مصر، بریتانیا و فرانسه وارد عمل شدند و خواستار آتش بس از دو طرف شدند، مصری‌ها نپذیرفتند و این بهانه خوبی به دست دو کشور داد تا کانال سوئز را اشغال کنند، آمریکا شگفت زده از اتفاقات و حوادث سعی کرد با فشار آوردن به بریتانیا، این کشور را وادار به عقب نشینی کند. آیزنهاور به صندوق بین المللی فشار آورد تا وام درخواستی بریتانیا را رد کند مگر اینکه این کشور دست از تهاجم بردارد. ترس از ورشکستگی اقتصادی ایدن را وادار کرد تا تقاضای آمریکا را اجابت کند و عملیات را متوقف سازد. فرانسه هم ناگزیر از کناره‌گیری شد. برای فرانسه و بریتانیا بحران سوئز درس‌های زیادی دربر داشت، آنها دریافتند که دیگر قدرت‌های برتر اروپایی نیستند.
با بحران سوئز آبروی آنتونی ایدن به خاطر دروغ او به مجلس عوام از دست رفت و وی ناگزیر از استعفا شد. بسیاری از صاحبنظران هنوز از «سندروم سوئز» یاد می‌کنند. اسرائیل در سال 1956 تحت فشار شوروی سابق از سینا عقب نشینی کرد و هرگز هیچ دولت آمریکایی دیگری مانند آیزنهاور، اسرائیل را در بحران‌ها، یکه و بی‌یار نگذاشت و اما برنده قهرمان این مبارزه ناصر بود. پیش از این حادثه، ناصر در داخل از جانب گروه‌های اسلامی و نیز حزب کمونیست با انتقاداتی مواجه بود. اما با بازی کردن با دم شیر، محبوبیت او در مصر و در جهان عرب بسیار سریع گسترش یافت. ناصر مصر به تنها الهام بخش ناسیونالیسم عرب و جنش‌های آزادیبخش در جهان سوم تبدیل شد.
ناصر اما به کمونیست‌ها خوشبین نبود و آنها را وطن پرست نمى دانست به همین جهت تشکیلات آنها را در سال‌هاى اولیه انقلاب در هم کوفته بود. ناصر سال‌ها بعد از بحران سوئز آنچنان بر طبل ناسیونالیسم عربی کوفت که با سوریه اتحادیه مشترک عربی تشکیل دهد هدف نهایی او اتحاد مشترک تمامی کشورهای عربی بود. ناصر در سال 1967 کانال سوئز را به روی کشتی‌های خارجی بست و آماده جنگ با اسرائیل به همراه سوریه و اردن شد. اسرائیل در حمله‌ای پیش دستانه به مصر صحرای سینا را اشغال کرد و در جریان جنگ شش روزه شکست سختی به اعراب متحد وارد ساخت. ناصر به دنبال این شکست از ریاست جمهوری مصر استعفا داد اما به خواست و پشتیبانی میلیون‌ها مصری در قدرت باقی ماند او اما دو سال بعد و در حالی که تلاش می‌کرد اعراب را برای جنگ جدیدی با اسرائیل متحد سازد به طرز ناباورانه‌ای در پایان کنفرانس سران عرب در قاهره بر اثر سکته قلبی درگذشت.