دشوارى هاى توسعه در ایران

در سالیان اخیر، توسعه را مفهومى گسترده در ابعاد اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى قلمداد کرده اند و از به کارگیرى توسعه صرفاً به معناى رشد اقتصادى پرهیز به عمل مى آید. اما دستیابى به توسعه همه جانبه، بستگى به موفقیت در زمینه توسعه اقتصادى دارد و گریزى از آن نیست.
در گفت وگو با دکتر ابراهیم رزاقى، استاد دانشگاه و اقتصاددان مباحث مختلفى مطرح شد از جمله اینکه تولید صنعتى کشور ما با چه چالش هایى روبرو است و راه برون رفت صنعت از وضعیت نه چندان نامناسب فعلى چیست؟ رزاقى گاه مباحثى را مطرح مى کند که نیازمند بحث و بررسى بیشتر است ولى نکات جالب توجهى را یادآور مى شود که عمل به آن مى تواند موجب شکوفایى و توسعه کشور را فراهم آورد، گفت وگو با او در پى مى آید.

● در کتاب اقتصاد ایران به این موضوع اشاره دارید که تحلیل اقتصاد ایران، نیازمند بررسى اوضاع اقتصادى و اجتماعى سده هاى پیشین کشور است. در حال حاضر به این نظر همچنان پایبند هستید یا از آن نوع بحث عدول کرده اید؟
من با توجه به تجریه اى که در سالیان اخیر تحت عنوان سیاست تعدیل اقتصادى در ایران در پیش گرفته شد، احساس مى کنم توجه به آن نوع مباحث بیش از پیش ضرورى است و على رغم هزینه کردن حداقل ۳۰۰ میلیارد تومان، ما مشاهده مى کنیم که مسائل اقتصادى ایران همچنان برطرف نشده است. چون براساس چنین سیاستى تصور مى شود جامعه ما شبیه کشورهایى است که این نوع تئورى ها را تولید کرده اند و وجود این تصور دلالت بر این دارد که برنامه ریزان ما شناخت کمترى نسبت به اقتصاد ایران و جامعه ایرانى دارند.

● چه تفاوتى بین جامعه ما و کشورهایى که به نوعى خاستگاه ارائه چنین نظریه اى هستند به چشم مى خورد؟
پاسخ دقیق به این سؤال به تحقیق و بررسى بیشتر نیاز دارد ولى نکته بسیار مهم در این زمینه مقوله فرهنگ است. وقتى روحیه فرهنگ ایرانى و دین ایرانى را در نظر مى گیرید مى بینید دین ما نسبت به انسان، ابزارى نگاه نکرده است. یعنى نسبت به انسان و روابط انسانى یک نگاه همدردى و همیارى و به تعبیر دیگر نگاه اجتماعى دارد و انسان را به حال خودش وانمى گذارد.
در صورتى که سیاست تعدیل اقتصادى و آنچه ما از غرب گرفتیم و در حال پیاده کردن آن هستیم، در پى این است که انسان را متناسب با فرهنگ غرب در نظر بگیرد و هرکس فقط از منافع خودش دفاع کند. سیاست تعدیل اقتصادى در پى این بوده که آدمى را با چنان خصلتى به وجود بیاورد ولى از آنجا که افراد جامعه با این دید همخوانى ندارند در مقابل چنین تغییراتى واکنش نشان مى دهند. ما در دوره انقلاب و جنگ تلاش کردیم روحیه ایرانى جمعگرا را بازسازى کنیم. این کار تضاد و تناقض بیشترى پیدا کرد با شرایطى که بعد از جنگ و هنگام اجراى سیاست تعدیل در کشور حاکم شد. به این معنا که در طول انقلاب و جنگ بر مقوله هاى ایثار، گذشت و فداکارى براى دین، میهن و جامعه تأکید شد ولى در سالهاى بعد از جنگ توجه به منافع شخصى در اولویت قرار گرفت. در چنین اوضاعى، واکنش ها و سرخوردگى هایى به وجود آمد و مشکلاتى را به بار آورد.

● کشورهاى توسعه یافته غربى تحت چه شرایطى توانستند با تبلیغ فردگرایى به توسعه هم برسند؟
آنها حداقل ۲۰۰ سال در این زمینه فعالیت داشته اند. چون در دین مسیح هم تا حدى بر جمعگرایى تأکید مى شود ولى نباید فراموش کرد در یونان باستان هم فردگرایى وجود داشته و بخش عظیمى از جمعیت آنجا برده بودند ولى به اعتقاد من کشور ما در همان دوره ها هم وضعیت متفاوتى را تجربه مى کرد. در دوران معاصر، نظریه پردازى مثل آدام اسمیت این نظر را مطرح کرد که اگر افراد به دنبال منافع شخصى خودشان باشند، منافع جمعى هم تأمین مى شود. البته طرح این موضوع به لحاظ نظرى و عملى در کشورى مثل انگلستان درست است و پایه هاى فلسفى متعددى هم دارد. چون در آن زمان، در کشورى مثل انگلستان، بیشترین سود در تولید به دست مى آمد و تولید هم خودبه خود اشتغال ایجاد مى کرد. در نتیجه به خاطر ساختار اقتصادى موجود در آنجا که برآمده از کالوینیسم و پروتستانیسم بود، تأکید بر بحث فردگرایى موجب شکوفایى اقتصادى هم شد.

● کشورهاى غربى از مراحل و شیوه هاى زندگى اولیه دامدارى و کشاورزى گذر کرده و صنعتى شدند. اما این تغییر و تحول در ایران و خصوصاً از عصر صفویه به بعد اتفاق نیفتاده است. با عنایت به اینکه کشور ما در آن زمان کالاهاى صادراتى به کشورهاى همجوار و اروپایى هم داشته است، چه عامل و عواملى گذرا به مراحل بعدى را در ایران سد مى کند؟
براى پاسخ به این سؤال باید عوامل داخلى و خارجى را مورد بررسى و تجزیه و تحلیل قرار داد. چون دوره صفویه، دوره اى است که ایران امکان جبران عقب ماندگى ها را دارد و غلبه بر مشکلات، جبران پذیر است. اما در کشورى مثل انگلیس، تحول در صنعت رخ مى دهد و صنعت، ماشینى مى شود. این ماشینى شدن شرایطى به وجود آورد که روابط بین المللى را تحت تأثیر قرار داد. به هر حال، وقتى صنعت، به طور ماشینى تولید مى کند تولید انبوه محقق مى شود و این نوع تولید بازارهاى بین المللى را فتح مى کند. چنین تحولى براى اولین بار در تاریخ بشر اتفاق افتاده است و یک کشور معین مى تواند براى تمام جهان تولید کند. فقط کافى است مواد اولیه لازم در اختیارش قرار بگیرد. از این رو، انگلستان در واقع کارخانه تولید پارچه جهان شده و مازاد تولید صنعتى خودش را در سایر کشورها و یا مستعمراتش به فروش مى رساند.

● چرا چنین تحولى در ایران هم نمى تواند رخ بدهد و کشور به سمت صنعتى شدن حرکت کند؟
کشورهاى پیشرو در صنعتى شدن اینقدر تولید صنعتى داشتند که مى توانستند با دامپینگ یعنى پایین آوردن موقتى قیمت کالاهاى خودشان، تولید سایر کشورها را با مشکل اساسى مواجه کنند و کالاهاى خودشان را با فراغ بال در کشورهاى دیگر بفروشند. حتى قادر بودند با قدرت و نفوذى که داشتند به گونه اى عمل کنند که تولیدات کشورهاى دیگر صادر نشود یا برعکس تولیدات صنعتى شان وارد کشورهاى دیگر شود و به فروش برسد. یعنى همان کارى که انگلیس در مورد هند انجام داد.

● دولت اقتدارگراى صفوى، براى قطع نفوذ تجارى و اقتصادى پرتغال در منطقه خلیج فارس از کشور انگلیس هم کمک مى گیرد و پرتغالى ها را از این منطقه مى راند ولى سرمایه هاى تجارى کشور به حوزه دیگرى مثل صنعت منتقل نمى شود و صادرات ما عمدتاً شامل ابریشم، فرش و روده بوده است. چرا الگوى سرمایه اى دچار تحول نمى شود؟
در دوره صفویه اقدامات سازنده اى در زمینه هاى مختلف انجام شد ولى به تدریج مازاد تجارت، صرف خرید جواهرات شد یا نزد رجال و لشکریان انباشته شد و شکاف عمیق طبقاتى را به وجود آورد. در آن زمان، هیأت حاکمه قدرت تشخیص تحولات آتى را نداشت و نمى دانست در اروپا چه تحولى در حال وقوع است. عمدتاً هم از اروپا مى خواست در تولید سلاح گرم به ایران کمک کند. بعد از شاه عباس هم، کسانى که به قدرت رسیدند آن اقتدار لازم را نداشتند.

● کشورهاى غربى براى موفقیت در کارهاى خودشان به تشکیل شرکت و کمپانى روى آوردند. چرا در کشور ما شکل سنتى تجارت و حجره اى بودن آن تحول لازم را هم تجربه نکرد؟
بله؛ براى مثال انگلیسى ها شرکت هند شرقى را ایجاد کردند. اما در ایران، بخش خصوصى قدرتمندى وجود نداشت و دولت هم نخواسته یا نتوانسته از این طریق، پیشگام بشود. به عنوان نمونه حکومت وقت ایران، برادران شرلى را دعوت مى کند تا در تولید تفنگ و توپ به ایران کمک کند ولى درصدد برنمى آید تغییرات صنعتى ایران را رقم بزند.
بنابراین بى خبرى حاکمان در این زمینه نقش داشته و شاید هم احساس نیاز نمى کردند که باید همگام با سایر کشورها زمینه هاى تحول در حوزه هاى مختلف از جمله صنعت را فراهم آورند.
امتیازاتى هم که در دوره قاجاریه بعد از شکست نظامى از روسیه به آن کشور داده شده باعث مى شود فرضاً از یک کالاى ساخت روسى در تمام ایران فقط ۵ درصد تعرفه گمرکى اخذ بشود. در حالى که تجار ایرانى موظف بودند در قبال ورود کالایشان به هر ایالت مالیات پرداخت کنند. بنابراین وضعیت تجار ایرانى چندان مساعد نبود. اگرچه امیرکبیر مى خواست در حوزه هاى مختلف تغییراتى ایجاد کند ولى برکنارى و قتل او، ناامنى و درگیرى ها و جنگ هاى مختلف باعث شد تمرکز سرمایه به دست نیاید.
در دوره نادر هم على رغم اینکه اقدامات او به عنوان آخرین درخشش تاریخى ایران است تداوم وجود ندارد. البته در آن زمان هنوز انقلاب صنعتى در غرب قوام نگرفته و ایران بالاخره آنقدر قدرت دارد که بتواند در منطقه نقش مهمى ایفا کند.
در کشورهاى غربى مثل انگلیس، هلند و فرانسه، به خاطر توسعه صنعت ماشینى و رقابت بین تولیدکنندگان زمینه کاهش قیمت ها فراهم مى شود و تولیدکننده هم مى داند اگر زیاد تولید نکند سودآورى لازم را ندارد. لذا کسب سود شخصى عامل تحرک تولیدکنندگان است و دولت ها هم صنعت را مورد حمایت خود قرار مى دهند. به فرض با انعقاد قرارداد ترکمنچاى، زمینه لازم براى صدور کالاهاى روسى به ایران بیش از گذشته فراهم مى شود.
ناگفته نماند که در غرب هم در حقیقت دولت سرمایه دارن شکل مى گیرد و حکومت به اصطلاح ملى است و منافع افراد و خصوصاً سرمایه دار صنعتى را تأمین مى کند. در ایران، ارباب ها و تیولداران قدرت عظیمى دارند، تولید کنندگان هم در حوزه صنایع دستى فعالند و حکومت هم از این گروه تولید کننده حمایت نمى کند.
با این حال کسانى مثل قائم مقام فراهانى و امیرکبیر اقداماتى انجام مى دهند که مى تواند باعث تقویت سرمایه دار صنعتى شود ولى مشکلاتى رخ مى دهد و دولت هم ناظر ضعف و ناتوانى تولیدکننده صنعتى داخلى است.
زمانى که عباس میرزا ولیعهد اصلاح طلب قاجار درگیر مدرنیزه کردن ارتش و جنگ و نزاع با روسیه بود، شاهزادگان مى کوشند او را از مقام خودش خلع کنند. در نهایت عباس میرزا هم به عنوان فرمانده قواى ایرانى به مصالحه با روسیه دست مى زند. او در مقابل پذیرش تعرفه گمرکى ۵ درصد کالاهاى روسى، از روسیه مى خواهد بعد از مرگ احتمالى فتحعلى شاه از توان خود استفاده کند تا ولیعهد به سلطنت برسد. پذیرش آن ۵ درصد تعرفه گمرکى در چنان شرایطى صورت مى گیرد.
این موضوع نشان مى دهد ما مشکل داخلى هم داشته ایم. در آن دوره کشور ما نیاز به اصلاحات عمیقى داشت تا دوباره بتواند به بازسازى توان و قدرت خود بپردازد. سابقه و تاریخ ایران نشان مى دهد کشور ما در یک دوره ۵۰ یا ۱۰۰ ساله هر بار توانسته خودش را بازسازى کند و مجدداً به شکوفایى برسد ولى در دوره قاجار دیگر فرصت لازم براى بازیابى پیدا نمى کند.

● تن دادن به تعرفه ۵ درصدى کالاهاى روسى منجر به تضعیف تجار ایرانى مى شود که باید تعرفه هاى بیشترى پرداخت مى کردند. بالاخره با آن قرارداد و آن میزان تعرفه باید چگونه مقابله مى شد؟
تنها راه حل، راه حل امیرکبیرى بوده و باید اصلاحات بنیادى در کشور به وقوع مى پیوست. در آن حالت سرمایه دارى صنعتى در ایران شکل مى گرفت. امیرکبیر وقتى مى خواست سماورسازى به شیوه تولید روسیه را رایج کند، غرب در حال تجربه کردن سرمایه دارى اولیه بود و ایران هم مى توانست روبه جلو برود.