روابط سیاسی ایران و عراق بعد از انقلاب اسلامی

در این مقاله سعی شده است با توجه به روابط تاریخی وسیاسی بین ایران وعراق و تحولات گذشته و اتفاق افتاده و پیش روی به این موضوع پرداخته شود که آیا روابط معکوسی بین روابط این دو کشور یعنی ایران و عراق وجود دارد. روابطی که از گذشته شروع شده و تا به حال نیز ادامه دارد، به طوری که بعد از سقوط بغداد و سرنگونی صدام این روابط به چه صورت بوده است.
این مقاله شامل پنج بخش می باشد که بخش اول آن به یک نگاه کلی و تاریخی به کشور عراق پرداخته شده است. در بخش دوم روابط سیاسی بین ایران و عراق در دوران قبل از انقلاب پرداخته است. در بخش سوم به روابط سیاسی بین ایران در دوران جنگ تحمیلی پرداخته ام، در بخش چهارم و پنجم نیز به روابط این دو کشور بعد از جنگ تحمیلی و دوران پس از سقوط صدام پرداخته شده است. در پایان هم یک نتیجه گیری که با توجه به سوال و فرضیه مطرح شده پاسخ به سوال کاملا درست می باشد و روابط به طور محسوس معکوس بوده است.



مقدمه
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برخاسته از اصول و مبانی ثابتی است که با توجه به مقتضیات و شرایط جهانی تاکتیک های لازم رابرای رسیدن به اهداف پیش بینی شده در راستای منافع ملی اتخاذ می نماید. مسیری که جمهوری اسلامی ایران ترسیم کرده، در جهت توسعه صلح و امنیت در منطقه و گسترش همکاری با همه کشورها بجز رژیم صهیونیستی است. دولت ایران با استفاده از یک دیپلماسی فعال و بهره مندی از قدرت نرم در جهت اهداف سیاسی، امنیتی، اقتصادی، که علاوه بر گسترش روابط با کشورهای همسایه، منطقه و جهان و حضور فعال در سازمانهای بین المللی در جهت توسعه تجاری و ایجاد بازار برای محصولات ایرانی در کشورهای دیگر و رسیدگی به وضعیت ایرانیان عملکرد بسیار مثبتی داشته است.
در این کار تحقیقاتی به روابط سیاسی بین ایران وعراق پرداخته شده است که با طرح یک سوال اصلی با عنوان بین روابط سیاسی ایارن و عراق بعد از انقلاب اسلامی و پس از سقوط صدام چه رابطه ای وجود دارد.
همچنین برای این سوال یک فرضیه طراحی شده است با عنوان:
بین روابط سیاسی ایران و عراق در دوران جنگ و پس از سقوط صدام رابطه معکوس وجود دارد.
متغیر مستقل: روابط سیاسی ایران و عراق در دوران جنگ و پس از سقوط صدام
متغیر وابسته: رابطه معکوس
اصول و روش تحقیق در این پروژه به روش کتابخانه ای صورت گرقته شده است، و روش تحقیق را بر اساس کتاب، روش تحقیق در علوم سیاسی نوشته دکتر ابوالقاسم طاهری، استفاده کرده ام.

عراق از یک نگاه کلی و تاریخی
عراق ناحیه رسوبی وپهناوری که یونانیان به آن «مزوپوتامیا »1 می گفتنداز رسوبات دو رود دجله و فرات به وجود آمده است. ترتیب آبیاری مسلمانان در عراق، که از ساسانیان به ارث برده بودند، ناحیه عراق را یکی از خرمترین بلاد معمور جهان ساخته بود. اعراب مسلمان جلگه بین النهرین را از مازاد آب فرات که به چندین نهر می ریخت و در جلگه بین النهرین جاری می شد و به دجله می ریخت، آبیاری می کردند. (قرچانلو، 1385: 247)
در پی جنگ جهانگیر اول، بخش جنوبی امپراتوری عثمانی، شامل سه استان بغداد، موصل و بصره با پا درمیانی سیاستگذاری خارجی – که بریتانیا در آن نقش بنیادی داشت به صورت کشوری مستقل درآمد. این امر که باحضور قوای نظامی انگلیس درآن سرزمین همراه بود پس از تشکیل کنفرانس صلح پاریس (1919) و کنفرانس سان ریمو (1920) به قدرت استعماری کشور مزبور فرصت داد تا در سرزمین های دیگر خاورمیانه و از آن میان، فلستین نیز، اعمال نفوذ کند و واکنش هایی را که در کل منطقه به وجود آورد انقلاب 1920 میلادی عراق که استقلال خواهی مردم بویژه شیعیان و ایرانی تباران آن چشمگیر بود، پدید آمد، رژیم سرکار آمده (ملک فیصل)مورد قبول مردم عراق نبود، نخستین حرکت خود را در سال 1921 میلادی با تبعید علمای شیعه به ایران و درگیری های مرزی و سیاسی – با دولت ایران آغاز کرد و با تصویب قانون تابعیت از سال 1924 میلادی، به مشکلات مجاوران و زائران ایرانی «عتبات عالیات» دامن زد. این امر تاکودتای نظامیان عراق عیله سلطنت و تغییر رژیم ادامه داشت و از آن تاریخ به بعد شکل دیگری پیدا کرد. (تکمیل همایون، 1380: 72) از یک نگاه کلی و اززاویه منافع ملی ایران، عراق یک کشور چند قومی، از لحاظ جغرافیایی ساختگی و محصول سیاست خارجی دولت انگلیس است که برای حفظ تعادل قدرت در منطقه وعمدتا کنترل قدرت ایران پدید آمد. در طول دهه های گذشته، تعریف نقش مسلط سنی ها در حاکمیت عراق و ترکیب آن با ایدئولوژی حزب بعث، نگرانی هاو هزینه های امنیتی فراوانی برای منافع ملی ایران به همراه داشته است. (برزگر، 1383: 39)

روابط ایران وعراق قبل از انقلاب اسلامی
نقطه آغاز روابط مابین ایران وعراق به فروردین 1308 و اعزام هیئت حسن ونیت ازسوی پادشاه عراق به ایران و تقاضای این هیئت جهت برقراری روابط سیاسی با ایران باز می گردد. با این حال دولت عراق که در این زمان تحت حمایت انگلستان قرار داشت، نخست از اواسط سال 1310با ارسال چندین یاد داشت اعتراض به دولت ایران، ماوران گمرک و نیروی دریایی ایران را متهم به نادیده گرفتن مقررات سازمان بندر بصره و تجاوز به حق حاکمیت عراق در آبهای اروند رود نموده وسپس در سال 1313 به منظور جلوگیری از اعمال حاکمیت ایران بر اروند رود به جامعه ملل شکایت برد. پس از آنکه جامعه ملل طرفین را به مذاکره مستقیم دعوت نمود، سرانجام در 13تیر 1316 طی قرار دادی که میان دو کشور منعقد گردید، حق کشتی رانی در سراسر اروند رود به استثنای پنج کیلومتری ازآبهای آبادان تا خط تالوگ به دولت عراق واگذار گردید. (هوشنگ مهدوی، 1380: 39)
عبدالکریم قاسم در کنفرانسی مطبوعاتی ادعا کرد که عراق در سال 1316 تحت فشارجدی قرار داشته و ناچار شده است که حاشیه ای به عرض پنج کیلومتر از اروند رود را به ایران واگذار نماید و این عمل عراق یک نوع بخشش بوده است، نه استرداد یک حق مکتسبه. (هوشنگ مهدوی، 1380: 259)
ایران تلاش نمود بحران به وجود آمده را از راههای دیپلماتیک حل و فصل نماید، اما پافشاری عراقی ها برای ادعاهای واهی خود، طرفین را حتی به میدان درگیری پراکنده و تدارکات نامی برای جنگ احتمالی نیز کشاند (میرفندرسکی، 1382: 196)اگر چه در نهایت با از سرگیری مذاکرات مستقیم میان دوکشور مناسبات دیپلماتیک نیز از سرگرفته شد اما تازمانی که رژیم چپ گرای عبدالکریم قاسم در عراق حاکم بود، روابط دوکشور تیره باقی ماند.
آرامش و چالش در روابط دوکشور تا هنگاه قدرت یافتن حزب بعث در عراق (26تیر1347) ادامه یافت اما با حاکم شدن رژیم بعث در عراق، دوره ی دیگری از تیرگی روابط میان دو کشور آغاز گردید. در این دوره علاوه بر اختلافات قبلی، تفاوت های ایدئولوژیک رژیم های موجود، گرایشات پان عربیستی شدید رژیم بعث و اراده آن برای کنترل جهان عرب و همچنین گرایش دوکشور به قطب های مخالف دوران جنگ سرد و مخالفت عراق با حاکمیت ایران برجزایر سه گانه بر وخامت اوضاع افزود. همچنین نزدیکی رژیم شاهنشاهی به اسرائیل و آثار نامطلوب آن بر ذهنیت اعراب و سیاستگذاران رژیم بعثی، منجر به پاکسازی و اخراج ایرانی های ساکن در عراق و اتخاذ سیاست ایرانی ستیزی از سوی رژیم بعثی گردید.
روابط دو کشور در شرایطی وارد بحران جدیدی شد که حسن البکر رئیس رژیم کودتایی عراق ادعای حاکمیت مطلق عراق بر اروند رود را مطرح کرد و مقامات بعثی تصمیم گرفتند اسناد و مدارک کشتی هایی را که وارد اروند رود می شدند بازرسی نمایند به دنبال این تصمیم در 26 فروردین 1348 وزارت امور خارجه عراق، آبراه شط العرب را جزء لاینفک خاک عراق نامید و از ایران خواست پرچم هایخود را از روی کشتی ها پایین بکشد بدنبال این اظهارات و اعمال مقامات عراقی، دولت ایران نیز در اردیبهشت 1348 عهد نامه ی مرزی 1937 را ملغی و تمایل خود را به انعقاد قرار دادی مبتنی بر خط تالوگ اعلام نمود. (هوشنگ مهدوی، 1380: 357-359)
این رویداد روابط دوکشور را تا آستانه وقوع برخورد انتظامی به وخامت کشاند و حتی احتمال درگیری نظامی نیز قوت یافت. اما با میانجیگری هواری بو مدین در جریان اجلاس سران اوپک (13الی 15 اسفند 1353) در الجزایر دو کشور به توافقاتی جهت پایان بخشیدن به اختلافات خود دست یافتند. بر اساس این توافق خط تالوگ بهعنوان خط مرزی دو کشور شناخته شد و ایران به صورت تلویحی پذیرفت که از حمایت کردهای بارزانی دست بکشد و مقداری از اراضی عراق را که در تصرف خود داشت به آن کشور بازگرداند. (پارسا دوست، 1364: 149-151)
روابط ایران وعراق که از سال 1975 بر مفاد قرار داد الجزایر متکی بود، با ظهور جمهوری اسلامی ایران بر اساس احترام به اصل «وفای به عهد » ادامه یافت و دولت انقلابی ایران مفاد آن را دقیقا رعایت کرد. پایبندی دولت جمهوری اسلامی ایران به عهد نامه 1975 تا این حد بود که پس از بمباران روستاهای مرزی ایرا در تاریخ 14/3/1358، توسط جنگنده های عراق، دولت ایران بدون اقدام متقابل و به منظور کاهش تشنج، استاندار آذربایجان غربی جهت مذاکره با استاندار سلیمانیه، به عراق اعزام کرد.
دراینجا این سوال را مطرح می کنیم که چرا قرار داد 1975 الجزایر متزلزل شد؟
اگر چه درعهد نامه 1975 الجزایر، مرز دوکشور ایران وعراق در «اروند رود»بر اساس خط تالوگ تعیین شد و صدام حسین رئیس جمهور عراق هم قبلا اعلام کرده بود که عراق حاکمیت مشترک ایران وعراق را بر اروند رود، محرز و پذیرفته شده می داند، ولی ظهور انقلاب اسلامی در ایران و ارزیابی غلط حزب بعث عراق و حامیانش از اوضاع داخلی ایران موجب شد که آنها مجددا در صدد دستیابی به کل این آبراه بر آیند و از این رو عمده سخنان حکام عراقحول حاکمیت بر این رودخانه دور می زد. صدام حسین در سال 1359، اعلام داشت که قرار داد مرزی یا مرزبندی مزبور در آبهای شط العرب به نفع ایران بوده است. (روزنامه ایران، 1376: 5300)وی در فروردین سال 1359 مطابق با آوریل 1980، طی مصاحبه ای که به وسیله خبرگذاری ها مخابره شد، برای توافق حالت خصمانه ایران وعراق سه شرط اعلام کرد.
1- خروج بی قید وشرط ایران از جزایر تنب بزرگ، تبن کوچک و ابوموسی
2- بازگرداندن دنباله شط العرب به حالت قبل از 1975
3- به رسمیت شناختن عربی بودن خوزستان (بانام مجهول عربستان)
رژیم بعثی به سرکردگی صدام حسین، پس از بمب گذاری در تاسیسات نفتی ایران و شرکت در یک رشته اقدامات تخریبی علیه جموری اسلامی ایران به بهانه باز پس گیری جزایر سه گانه حملات تبلیغاتی خود متوجه ایران کرد. سرانجام وزارت خارجه عراق در 26/6/59 طی یاداشتی قرار داد1975 الجزایر را لغو و صدام با ادعای حاکمیت مطلق عراق بر شط العرب آن را در برابر دوربین های تلویزیونی پاره کردو در 31 شهریور 1359 با حملات هوایی و زمینی ارتش بعث به خاک ایران جنگ تحمیلی 8ساله علیه ایران را آغاز کرد. اگرچه به ظاهر موضوع اختلافات مرزی به عنوان دلیل اصلی تجاوز عراق به خاک ایران محسوب می گردد اما در واقع تجاوز عراق نتیجه نارضایتی آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی ان انقلاب اسلامی ایران و نگرانی از گسترش آن به منطقه و حمایت از منافع دولت های محافظه کار عربی نیز بود (بخشایشی اردستانی، 1379: 93-97)

روابط ایران و عراق در دوران جنگ تحمیلی
خاورمیانه در جریان قرن بیستم سه نوع جنگ مسلانه را بخود دیده است یکی از جنگها های بین المللی که ریشه آن در خارج از منطقه بوده است، یعنی دوجنگ جهانی، دیگر جنگهای داخلی که کشورهای خارج از منطقه هم در آن دخالت داشتند. مثل جنگ های کردستان، یمن، لبنان و بالاخره جنگ های بین المللی محلی از قبیل جنگ های ترکیه، یونان، اسارئیل و اعراب که جنگ ایران وعراق نیز جزء دسته اخیر است و از نظر طول مدت و کشتار بیشتر به جنگهای یونان و ترکیه شباهت دارد تا جنگهای اسرائیل و اعراب که هم کوتاه مدت تر و هم قربانیان کمترداشته است. (پیردرینک، 1368: 458)
با پیروزی انقلاب اسلامی، دولت عراق تحولات جدید ایران را بانارضایتی پذیرا شد، اما منتظر فرصت ماند تا ازتحولات پیش آمده به نفع اهداف استراتژیک وایدئولوژیک خود در منطقه استفاده کند، اما انقلاب اسلامی ایران پدیده ای نبود که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. بویژه آن که تعداد زیادی از شیعیان عراق به این انقلاب دل بسته بودند به همین جهت تنها دو روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در اولین روز شروع کار کابینه مهندس بازرگان، دولت عراق در یک اقدام شتابزده نامه ای برای مهندس بازرگان فرستاد که در آن به «احترام به حق حاکمیت، عدم مداخله در امور داخلی دیگران و احترام به آزادی های مشروع ملت ها » اشاره شده بود. در بند سوم نامه «رهبری حزب سوسیالیستی بعث عراق از پیروزیملت ایران احساس غرور و خوشحالی کرده »و در بند چهارم اظهار اطمینان کرده بود که انقلاب اسلامی، در کنار ملت برادر عرب در راه مبارزه عادلانه علیه صهیونیست ستمکار و امپریالیسم حامی آن خواهد ایستاد. (مرکز مطالعات جنگ سپاه، 1375: 95) جنگ عراق علیه ایران در 31شهریور 1359 طولانی ترین جنگ را در منطقه پس از جنگهای صلیبی سبب گردید. این جنگ که قرار بود بر اساس محاسبات عراق ظرف 3 الی چند هفته به انجام خود برسد بیش از 96 ماه را پشت سرگذاشت که این رقم به تنهایی 27 بار طولانی تر از تمامی جنگهای میان اعراب و اسرائیل می باشد.
جنگ ایران و عراق از همان آغاز در سال 1980، بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان، امارات را تحت مخاطره قرار داد. این شش کشور طی اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی در ژانویه 1981 در طائف عربستان موافقت خویش را برای تشکیل شورای همکاری خلیج فارس اعلام کردند، این کشورها ضمن انعکاس تهدید ناشی از تهاجم شوروی به افغانستان و نگرانی در مورد توانایی فزایینده آمریکا در منطقه بدلیل حضور نیروهای نظامی آن کشور تاکید کردندکه حفظ و امنیت و ثبات خلیج فارس و ایمنی راههای آبی بر عهده کشورهای خلیج فارس است وکشورهای خارجی نباید در این اموردخالت نمایند. (هیوم، 1376: 107)
اصولا جنگ ایران و عراق باعث دوقطبی شدن جهان عرب در مقابل ایران شد. بطوری که علاوه بر کشورهای حوزه خلیج فارس، کشورهای عرب دیگر همچون اردن، مصر، مراکش و تونس نیز با حمایت از عراق به مقابله با انقلاب اسلامی پرداختند و کشورهای چپگرای عرب عمدتا یا از ایران حمایت می کردند و یا موضع بیطرفی اتخاذ می کردند. (پیردرینک، 1368: 468) اگر یکی از هدفهای عراق در این جنگ افزایش نفوذ خود در دنیای عرب بود تا حدود زیادی به آن رسیده است و به استثنای سوریه، لیبی، یمن جنوبی، کشورهای عربی از عراق حمایت می کردند که یا مانند عربستان سعودی واردن، رسمی و یا مانند مصر نیمه رسمی است. در جنگ 1980، انگیزه های متحدان عراق را می توان ناشی از دو نوع حسابگری دانست. یکی آنکه شاید انقلاب ایران تهدیدی جدی نسبت به خود تلقی می کردند و عمل عراق، مانع موثری در مقابل این تهدیدی جدی نسبت به خود تلقی می کردند و عمل عراق، مانع موثری در مقابل این تهد بشمار می رفت. دیگر آنکه شاید کشورهای عرب به سبب عدم اعتماد نسبت به عراق می خواستند از آن کشور پشتیبانی کنند بدین معنی که در صورت پیروزی عراق این کشور قدرت مسلط در خلیج فارس می شد و برای کشورهایی که از نظر نظامی خیلی ضعیف بودند شرط احتیاط ایجاب می کرد که این قدرت مسلط دامن آنان نباشد ( فوزی، 1387: 213)

روابط سیاسی ایران وعراق بعد از جنگ تحمیلی و تا حمله نظامی آمریکا به این کشور
با پایان یافتن جنگ، روابط ایران وعراق وارد مرحله تازه ای شد و دوکشور مذاکرات متعددی را تحت نظارت سازمان ملل جهت دستیابی به صلح و اجرای قطعنامه 598 آغاز کردند، اما به دلیل عدم پذیرش مجدد قرار داد 1975 توسط عراق، این مذاکرات به نتیجه نرسید، وروابط دو کشور سرد و متشنج باقی ماند تا اینکه در سال 69 و هنگامی که عراق در صدد تهیه مقدمات برای حمله به کویت بود، تلاش کرد تا مشکلات خود را با ایران حل کند و اطمینان لازم را در مرزهای شرقی خود کسب نماید و به همین دلیل مکاتباتی را با هاشمی رفسنجانی ریاست جمهوری ایران آغاز کرد. در نهایت با پافشاری ایران در این مکاتبات مجبور به پذیرش قرارداد 1975 در خصوص مرزهای دو کشور و خواستهای ایران شد. در هنگام حمله عراق به کویت، آن کشور تلاش کرد تا با فرستادن هواپیماهای خود به ایران این کشور را نیز در جنگ در گیر سازد اما اعلام بی طرفی ایران در جنگ این اقدام را با شکست مواجه ساخت.
عراق بعد از پایان جنگ، ایران رامتهم به دخالت در عراق و حمایت از شورش شیعیان در 1991 که به دنبال حمله آمریکا به عراق و به منظور سرنگونی صدام حسین انجام شد، کارو این عوامل مجددا تنش دو کشور را افزایش داد. روابط بین ایران و عراق پس از پایان جنگ دوم خلیج فارس، علی رغم رفت و آمد مقامات دوکشور سرد باقی ماند و به دلیل بی اعتمادی رهبران دو کشور به یکدیگر وپرهیز جمهوری اسلامی ایران از نقض تحریم بین المللی عراق و نگرانی از فشار بین المللی به اتهام نقض مقررات بین الملل، فقدان تمایل قبلی در مسئولان ایرانی به افزایش قدرت مجدد رژیم عراق و بالاخره وجود گروههای معارض در مرزهای دوکشور، هرگز از رفت وآمد در محیط بی اعتمادی دوجانبه فراتر نرفت. (فوزی، 1387: 286)
بنابر این سردی روابط خارجی دوکشور ایران وعراق در فاصله سالهای 1367 تا پایان سال 1376 علی رغم برخی اقدامات همچون مبادله اسرا و اجساد کشته شدگان در جنگ و برقراری سفرهای زیارتی و بعضی مبادله کالا و نفت ادامه یافت.
از سوی دیگر، به دنبال حمله عراقبه کویت، عواملی همچون اعلام بیطرفی ایران در این جنگ و محکوم شدن تجاوز عراق به کویت از سوی ایران، پیامدهای مثبتی در روابط ایران با کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس داشت. به طوری که روابط ایران و کویت که یکی از حامیان مالی عراق در جریان جنگ باایران بهبود یافت.
روابط ایارن و عراق تا پایان حکومت صدام تغییر محسوسی نیافت و در حد برخی دیدارهای مقامات دو کشور و مبادله کشته های جنگ و زیارت زوار ایرانی از عراق ادامه یافت. (فوزی، 1387: 287)

روابط سیاسی ایران وعراق پس از سقوط صدام و مسائل شیعه
جنگ آمریکا با عراق تمامی کشورهای منطقه به ویژه همسایگان این کشور را هر یک به نوعی تحت تاثیر قرار داده است. با قطعی شدن طرح آمیرکایی مبنی بر حمله به عراق بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای منطقه به مخالف با این جنگ پرداختند. روشن نبودن آینده عراق و امکان تجزیه این کشور مهمترین دلیل برای مخالفت با این جنگ بود. البته دراینکه آمریکا با برتری نظامی خود خواهد توانست نظام بعثی عراق را نابود سازد تردیدی نبود، لیکن آینده عراق و اینکه چه گروه هایی در شکل گیری نظام سیاسی این کشور نقش اساسی خواهند داشت برای هیچ یک از کشورهای همسایه عراق شناخته شده نبود و به همین دلیل تحولات این کشور خوشایند بسیاری از آنان نبود. به هر حال این احتمال وجود داشت که پیامدهای جنگ برای کشورهای هم مرز با عراق که دارای اقلیت کرد هستند به مراتب بیشتر از سایر کشورها باشد. (سلطانی نژاد، 1384: 1) تمامی کشورهای منطقه به ویژه همسایگان عراق هر یک به نوعی تحت تاثیر تحولات این کشور قرار گرفتند، اگر اشغال عراق را از منر ارتباط آن با طرح خاورمیانه بزرگ و تلاش آمریکا برای پیشبرد دموکراسی در این منطقه در نظر بگیریم. این امر نگرانی های جدی را برای بسیاری از کشورهای عرب منطقه که به شکلی دموکراتیک اداره نمی شوند پدید خواهد آورد. دیدگاه های مختلفی در رابطه با اهداف آمریکا از جنگ با عراق و اشغال این کشور مطرح شده است، که می توان آنها را در موارد زیر خلاصه کرد:
1- از بین بردن سلاحهای کشتار جمعی عراق
2- ضرورت نابودی رژیم بعثی عراق به دلیل ارتباطاین کشور با تروریست ها و امکان بهره گیری گروههای تروریستی از سلاحهای کشتر جمعی عراق
3- ضرورت به کار گیری استراتژی اقدام پیشگیرانه
4- مساله نفت
5- آزاد سازی عراق و گسترش دموکراسی در منطقه خاورمیانه
از دیدگاه دولت بوش، صدام فردی بی پروا، ظالم و غیر قابل پیش بینی بود که اگر چنین فردی سلاح های کشتار جمعی به ویژه سلاح اتمی در اختیار داشته باشد امنیت ملی آمریکا در معرض خطر جدی قرار خواهد گرفت. (سلطانی نژاد، 1384: 6- 7)
سرنگونی صدام زمینه حضور شیعیان و خروج از انزوای آنها را فراهم کرد. از همین رو در عرصه سیاسی اجتماعی به شدت فعال شدند. تحولات بعد از اشغال و تمرکز مقاومت مسلحانه در مناطق سنی نشین و در مقابل آرامش قابل توجه در مناطق شیعه نشین گویای نگرانی شدید اعراب سنی در مورد از دست دادن قدرت و از دیگر سو رضایت شیعیان از تحول تاریخی مذکور می باشد. آمرکا که با شعار استقرار دموکراسی به اشغال عراق مبادرت ورزیده است نمی تواند اکثریت شیعه این کشور را نادیده بگیرد و ازورود آنها به عرصه سیاست و حکومت جلوگیری کند در نوامبر2003 روزنامه واشنگتن پست از متعاقد شدن آمریکا به تشکیل دولتی با اکثریت شیعه در عراق خبر داد و اعلام کرد که دولت بوش به این نتیجه رسیده است که حکومت شیعیان در عراق امری اجتناب پذیر است و این موضوع لزوما با منافع آمریکا در تضاد نیست در عمل نیز تاکنون این روند حاکم، حاکی از نقش اساسی شیعیان در دولت سازی این کشور بوده است. (تلاشیان، 1388: 81)
بعد از اشغال عراق توسط آمریکا وسقوط صدام، رهبران ایران، اولین گام برای نفوذ در بدنه سیاسی، اجتماعی واقتصادی خاورمیانه را عراق دانستند و بنابراین نگاه ویژه ای به این کشور داشتند. وضعیت سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی عراق نیز این اجازه را به ایران داد تا در شرایطویژه مراودات خود را از سطوح بسیار پایین آغاز کند تا بتوانند جایگاه خود را در عراق ارتقا بخشند. عراق دیروز تحت حاکمیت صدام، بیش از یک دهه قبل از سقوط با تحریم های جهانی مواجه بود و پیش از آن نیز به دلیل را اندازی دو جنگ از سوی صدام علیه ایران وکویت، با مشکلات خاص اقتصادی از قبیل بدهی های خارجی، ازبین رفتن زیر ساختهای اقتصادی و کاهش شدید واردات مواجه بود. (مومنی، 1384: 214)
به دلیل ماهیت سه گانه هویت و جمعیت عراق و حضور شهروندان در بخش های مستقل و جدا، مساله ژئوپولیتیک عراق و چگونگی برخورد با آن، همواره یک معضل و چالش اساسی در حوزه تفکر سیاستمداران ایرانی به حساب آمده و خواهد آمد. در طول سالهای پس از استقلال عراق، حضور هویت های کاملا مستقل کرد، سنی، شیعه در مناطق شمالی میانی و جنوبی این کشور و چگونگی حفظ تعادل میان آنها همواره به تنش در سطوح داخلی و منطقه ای منجر شده است. با توجه به این ویژگی، نگرانی از تجزیه و تحلیل مسائل عراق در حوزه سیاست خارجی ایران بوده است به همین دلیل، سیاست خارجی ایران مبارزه ای سخت را برای حفظ و برقراری تعادل بین هویت های مختلف قومی و مذهبی پیگیری کرده است. ( برزگر، 1383: 44)
عنصر پایدار دیگر در تجزیه و تحلیل روابط ایران با عراق جدید، مساله رقابت منطقه ای دو کشور است. ایران وعراق دو کشور مهم منطقه به حساب می آیند که از پتانسیلهای فراوان اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برخوردار می باشند وجود این پتانسیلها به هر حال روابط دو کشور را در حوزه های مختلف اقتصادی (از جمله در چهار چوب اوپک و کسب بازارهای مصرفی منطقه)سیاسی و امنیتی (ازجمله رقابت در ترتیبات امنیتی حوزه خلیج فارس و ائتلاف با سایر کشورهای منطقه و جهان) فرهنگی(از جمله رقابت در معرفی حوزه علمیه و ارائه الگوی شیعیان در جهان اسلام)به رقابت با یکدیگر کشانده و خواهد کشاند. (برزگر، 1383: 45)
نگرش های موجود، اساس روابط ایران و عراق را بر پایه تفکرات امنیتی و تهدید متقابل و به طور کلی بی اعتمادی و سوء ظن تعریف می نمایند. از این لحاظ عراق یک رقیب استراتژیک و تهدید امنیتی برای ایران بوده و ممکن است در آینده نیز باشد. از دیدگاه منافع ملی ایران، تبدیل عراق به یک همسایه قابل اعتماد، بستگی مستقیم به حضور یک حکومت متعادل در بغداد دارد که اولا به حل مشکلات موجود بین دو کشور بپردازد. ثانیا، تباش نماید تاروابط دو کشور را باز تعریف کرده و آن را به سوی احترام متقابل و حسن همجواری و همچنین رقابت سازنده و مبتنی بر همکاری سوق دهد. ثالثا، به اهمیت نقش ایران در معاملات منطقه ای واقف باشد. در حال حاضر بعضی مشکلات بجا مانده از گذشته همچنان می توانند آینده روابط دوکشور را تحت تاثیر قرار دهند. از جمله این مشکلات می توان به مشکلات روانی، اقتصادی و حقوقی ناشی از جنگ تحمیلی اشاره کرد. (برزگر، 1387: 71)
ایران و عراق دارای طولانی ترین مرزهای سرزمینی در منطقه می باشند. ویژگی مرزهای دوکشور به گونه ای است که تقویت نیازها و ظرفیت های متقابل اقتصادی را ضروری می سازد. درحال حاضر دوکشور داری روابط بسیار خوب سیاسی هستند. این امر خصوصا با حضور اکثریت شیعه در راس حکومت عراق و همچنین در پارلمان تقویت شده است. بر همین اساس چندین یادداشت تفاهم و قرار دادهای بازرگانی در زمان نخست وزیری ابراهیم جعفری بین دوکشور امضاء شده است. (برزگر، 1385: 87-88)
به عنوان یک اصل پایدار پذیرش این اصل که تحقیق منافع ملی ایران در درجه اول، مبتنی بر کارکردن با تمامی گروههای فرهنگی – قومی جامعه عراق اعم از شیعیان، کردها وسنی ها میباشد، اهمیت فراوانی دارد. هدف این اصل، یعنی، ایجاد تعادل در نوع روابط باگروهها به اندازه ای است که منجر به نارضایتی سایر گروههای فرهنگی نگردد، البته کاملا طبیعی است که به دلیل سابقه اتصالات فرهنگی و سیاسی با شیعیان عراق، اولویت نگاه جمهوری اسلامی ایران باید بر اساس کارکردن باشیعیان و تقویت یک حکومت شیعی محور باشد. تقویت تعاملات فرهنگی – اجتماعی دو ملت ایران و عراق در جهت گسترش زمینه های فرصت ساز اقتصادی، سیاسی، امنیتی و استراتژیک حائز اهمیت فراوانی است. هرچند که تعاملات فرهنگی دوطرف از ویژگی ها و وجود شاخص های مثبت زیاد برخوردار است، به نحوی کهزمینه های فرصت سازی بالقوه را در درون خود دارد. اما به عنوان یک واقعیت پایدار باید پذیرفت که در مقابل به دلیل وجود برخی اختلافات فرهنگی ناشی از زبان و فرهنگ عربی و فارسی، رقابت های ملی و منطقه ای و نوع نگاه متفاوت به روابط بین المللی، روابط دوکشور از چالشهایی نیز برخوردار است. (برزگر، 1385: 99) سیاست خارجی ایران در ساهای اخیر در قبال عراق همچون سنوات اخیر مبتنی بر حمایت همه جانبه از حاکمیت و تمامیت ارضی آن کشور و تاکید بر خروج اشغال گران و واگذاری کلیه نهادها و سازکارهای داخلی به دولت قانونی و منتخب عراق بود. همچنین دولت ایران تلاشهایی را برای رفع اختلافات و ترغیب مشارکت همه مردم عراق در تعیین سرنوشت سیاسی خود ف از طریق اعلام مواضع رسمی و گفتگو با همه نیروها و جناح های عراقی تاثیر گذار دنبال نمود. نقطه اوج همکاری سیاسی و اقتصادی ایران و عراق سفر تاریخی رئیس جمهور محترم جناب آقای احمدی نژاد به بغداد است که نقطه عطفی در روابط کشورمان با عراق است و تاثیرات عظیمی را در روابط دوکشور و نقش بی بدیل ایران در تحولات منطقه ای نشان داد. (حسینی، 1386: 4)

نتیجه گیری
به طور کلی عراق یک کشوری است که از سه بخش تشکیل شده است که در شمال آن اقیلت کرد، در جنوب آن شیعیان و در مرکز این کشورنیز سنی ها هستند. روابط سیاسی ایران وعراق هم از دیر بازبه طور مداوم از فراز نشیبهایی برخورداربوده است، به طوری که در قبل از انقلاب قراردادهایی نیز با این کشور همیشه وجود داشته است، اما بعد از انقلاب روابط سیاسی ایران و عراق به طور جدی وارد مرحله نوینی شد که با شروع جنگ عراق علیه ایران این روابط سیاسی تیره شد، چراکه روابط سیاسی و تجاری و فرهنگی این دوکشور به طور کلی قطع شده بودند و فقط سفارت خانه های دوکشور در زمان جنگ به صورت صوری باز بودند. واین خود یکی از معدود اتفاقات تاریخ جنگ های بین المللی است که سفارت دوکشور در حال جنگ باز باشد. با پایان جنگ روابط این دوکشور به روال قبلی خود ادامه یافت، تااینکه با حمله آمریکا به اینکشور و سقوط رژیم بعثی و صدام حسین روابط جدیدی بین دوکشور ایران و عراق آغاز شد. بطوری که از جمله روابط اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی، که می توان در پاسخ به سوالی که در ابتدا مطرح شد گفت: که روابط بین دوکشور ایران وعراق به طور محسوسی معکوس بوده زیرا روابط دوران جنگ و بعد از سقوط صدام کاملا متفاوت از هم بوده اند.