مروری بر وقایع ابلاغ پیام تاریخی امام خمینی به گورباچف
یازدهم دی ماه سالروز صدور پیام تاریخی حضرت امام خمینی به میخائیل گورباچف رهبر شوروی و دعوت اردوگاه کمونیسم به توحید میباشد. نه تنها خوش باورترین سیاستمداران دنیا بلکه خود گورباچف نیز زمانی که طرح اصلاحی "گلاسنوست" و "پروستریکا" یا همان اصلاحات سیاسی و اقتصادی خود در مرکز قدرت کمونیسم را شروع میکرد، تصور نمینمود که به این زودی، بنیان مکتب هفتاد ساله کمونیسم فروپاشد. اما امام خمینی با تیزهوشی منحصر به فرد خود سه سال قبل از این اتفاق، به او اطلاع داد "از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد".
گورباچف با تصور این که مشکل شوروی اقتصاد و سیاست است، دست به اصلاحات اقتصادی و سیاسی در این کشور به بن بست رسیده زد اما امام به او گوشزد کرد: "مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست". او با این امید که اگر درهای آهنین دژ مارکسیسم را به روی غرب بگشاید، به رستگاری نائل میآید؛ شیوه تجربه شده لیبرالیسم را در پیش گرفت اما امام به او هشدار داد: "شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گرههای کور اقتصادی سوسیالسیم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکردهاید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند". یعنی همان چیزی که امروزه پس از دو دهه به روشنی شاهد آن هستیم.
مرور این واقعه مهم پس از دو دهه خواندنی است:
اعزام هیئت
ناگهان خبر رسید که هیاتی بلند پایه از ایران به سرپرستی حضرت آیتالله جوادی آملی با ترکیب یکی از مسئولان وزارت خارجه و یک خانم، به نمایندگی از رهبر کبیر انقلاب اسلامی راهی مسکو شده است تا پیام ایشان را به صدر هیئت رئیسه شوروی تسلیم نماید. با توجه به شرایط بینالمللی و منطقه، پایان نیم بند جنگ هشت ساله میان ایران و عراق، مناسبات ایران با شوروی و نیز رجزخوانی قدرتهای غربی در قبال ایران؛ این خبر مثل بمبی بود که در عرصه خبری دنیا منفجر شد. رسانههای بین المللی، سیاست مداران و حتی محافل اقتصادی، هر یک مطابق خواست خود تحلیلهایی را ارائه میدادند.
خانم دباغ از اعضاء این هیئت راجع به این واقعه و حساسیت جهانی آن میگویند: "در دورانی که مسئولیت زندانهای زنان استان تهران را بر عهده داشتم، یکروز مرحوم حاج احمد آقا (رضوانالله تعالی علیه) تماس گرفتند و فرمودند که حضرت امام نامهای برای آقای گورباچف دارند. شما از بین خانمها و همچنین آیتالله جوادی آملی و آقای دکتر لاریجانی انتخاب شدهاید و آماده باشید تا هر زمان که حضرت امام فرمودند، این پیام را برای آقای گورباچف ببرید. حقیقتاً شوکی بر من وارد شد. شوروی ابرقدرتی بود که در زمان خودش در مقابل آمریکا، خود را قطب بزرگ میپنداشت. برایم کار بسیار سختی بود. با مرحوم حاج احمد آقا ملاقات کردم و پرسیدم جریان کامل موضوع چیست؟ فرمودند: مأموریتی برای شما مشخص شده ممکن است که فردا یا روز بعد باشد و باید به اتفاق آیتالله جوادی آملی آن را انجام دهید. به هر حال زمان موعود فرا رسید و بنده به فرودگاه رفتم و به جمع گروه حامل پیام اضافه شدم... حاج احمد آقا فرمودند که حضرت امام فرمودند وصیتنامهتان را بنویسید. گفتم: به هر حال هر مسلمانی وصیتنامهای برای خود دارد اما اینکه حضرت امام تأکید کردند نظر مبارکشان چه بوده؟ فرمودند شاید هواپیما را دزدیدند و به آمریکا بردند، یا هواپیمای شما را زدند. یا خود شورویها شماها را… چون همه دنیا میخواهند بدانند که پیام چیست. در واقع حق دنیا بود. چون حضرت امام با حرکتی که کرده بودند و مسایلی که پیش آمده بود و چنین انقلابی صورت گرفت که نظیر آن انجام نشده بود، این برای دنیا چیزی نو بود، نه میتوانستند حذفش کنند و نه تحلیل کنند. جنگ تحمیلی نابرابری هم اتفاق افتاده بود و دنیا هم پذیرفته بود که ایران مقصر نبوده و حالا نوبت به بازسازی ایران رسیده است. حال که به مرحله بازسازی رسیدهاند امام پیامی دارد که دنیا میخواهد بداند، اگر قرار است که فقط از شوروی کمک گرفته شود آنان جا میمانند اگرنه؛ … که بسیاری مسایل در آن نهفته بود. چطور شده است که حضرت امام یک کشور کمونیستی را برای کمک انتخاب کردند در حالیکه از آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و… درخواست کمک نشده است. به همین دلیل فکر میکردند که ممکن است خیلی خطرها ایجاد شود و لذا حساسیتهای زیاد وجود داشت. "
آیتالله جوادی نیز در این باره میگویند: "چون صدور این نامه تاریخ ساز بعد از پذیرش قطعنامه 598 بود و کشور اسلامی ایران وارد مرحله بازسازی و ترمیم خرابیهای جنگ تحمیلی هشتساله شد و از طرف دیگر، مضمونِ نامه کاملاً سرّی بود و جز اوحدی از مسئولین گرانقدر جمهوری اسلامی ایران کسی به آن آگاه نبود، لذا رهبران روسیه عموماً و صدر هیئت رئیسه آن خصوصاً، هرگونه احتمالی را پیرامون مفاد پیام میدادند، مگر احتمال دعوت به توحید و اسلام ناب محمّدی(صلّیالله علیه وآله وسلّم) را.. "
چگونگی ملاقات
خانم دباغ راجع به چگونگی برخورد روسها با هیئت و نیز ملاقات با گورباچف میگوید: "وقتی به شوروی رسیدیم تعدادی به استقبال آمدند. مشاور مخصوص گورباچف دسته گلی هم آورده بود. طبیعتاً در دنیا مرسوم است وقتی هیئتی وارد کشوری میشود گلی که برای استقبال آورده میشود به رئیس هیئت میدهند. این عرف دیپلماتیک است. وقتی بنده را با چادر و حجاب دیدند، دستپاچه شدند و گل را به جای اینکه به آقای جوادی آملی بدهند به بنده تحویل دادند. در واقع وقتی با لباس روحانیت آقای جوادی آملی و چادر بنده رو به رو شدند دچار این حالت شدند. به هر حال سوار ماشین شدیم و ما را به نزدیک کاخ کرملین به جایی که میهمانان مهم در آنجا اسکان داده میشدند، بردند. البته آنجا برای خود من بسیار وحشتآور بود. هرچند اتاق اختصاصی داده بودند، احساس میشد که چشمهای الکترونیکی و دستگاههای شنود کار گذاشتهبودند. برای خواب هم همین مشکل را داشتم. البته سفیر محترم خوشبختانه تدارک شام را در سفارت دیدند و بعد از شام برای خواب مجدداً به اتاق اختصاصیمان برگشتیم. نان و تخممرغ پخته از سفارت به صورت نامحسوس آوردیم تا صبحانه بخوریم. به هر حال صبح به کاخ کرملین رفتیم. اما با توجه به سیاستگذاریهای شوروی سابق درخصوص مسائل امنیتی جالب بود که از وقتی وارد کاخ شدیم تا زمان برگشت هیچکس از ما چیزی نپرسید مثلاً حتی نپرسیدند دوربین که حمل میکنید، متعلق به کجاست؟ و یا مثلاً کیف خودتان را به هنگام ملاقات با خود نبرید. البته یک سایت کنترل بود و ما از داخل آن ردّ شدیم ولی بدون کوچکترین مزاحمت پیش آقای گورباچف رفتیم. متأسفانه در کشور ما اینگونه نیست. مثلاً یکی از شخصیتهای مملکت بخواهد به جایی برود چقدر ما مردم را میگردیم، مزاحمتهایی برای آنان ایجاد میکنیم و… و در کل آن را افتخار میدانیم در حالیکه جز تنفر ایجاد کردن نتیجهای به همراه ندارد. برای این کارها از موارد غیرمحسوسی میتوان استفاده کرد. به هر حال وقتی وارد کاخ شدیم ما را به یک اتاق بسیار بزرگ و بسیار ساده بردند...
آیتالله جوادی آملی هم در این باره مینویسند: "هیئت اعزامی از طرف حضرت امام خمینی، روز سیزدهم دیماه (1367ه. ش) تهران را به مقصد مسکو ترک کرد و روز چهاردهم به تهران برگشت. مدت توقف این سفر تاریخی در مسکو بیست و سه ساعت بود و در فرودگاه بینالمللی مسکو با استقبال نماینده ویژه صدر هیئت رئیسه شوروی و برخی از مسئولین بلندپایه سیاسی و امام جمعه مسکو، نیز با شرکت سفیر محترم وقت ایران در شوروی و تنی چند از برادران محترم سفارت ایران، در مراسم استقبال روبهرو شد.
قبل از ملاقات رسمی هیئت اعزامی با رهبر شوروی و بعد از آن، هیچگونه تماس سیاسی با فرد یا گروهی از طرف سرپرست هیئت حاصل نشد؛ زیرا این سفر فقط برای ابلاغ پیام و تبیین محتوای عمیق آن بود، لیکن سخنان مبسوطی پیرامون توحید و نفی الحاد، گاهی به زبان برهان و زمانی با لسان فطرت، با استقبال و بدرقهکننده در ذهاب و ایاب ارائه شد و فاصله چهل کیلومتری فرودگاه تا شهر مسکو، هم در رفتن، هم در برگشتن، جز به یاد حق و نشر آثار آن و دعوت به خدا و احیای فطرت ملحدان مارکسیست سپری نشد.
وقت ملاقات با رهبر شوروی، ساعت یازده روز چهاردهم دیماه بود و مدّت آن، دو ساعت و پنج دقیقه به طول انجامید. هنگام ورودمان به کاخ کرملین، صدر هیئت رئیسه و دو نفر از مسئولین بلندپایه سیاسی که قبلاً حضور یافته بودند، تا چند قدم در همان اطاق به استقبال آمدند و با گرمی آماده شنیدن پیام امام خمینی شدند. هیئت اعزامی مصمم بود ضمن حفظ احترام متقابل و رعایت کمال ادب که از وظایف بینالمللی اسلام به شمار میآید و اختصاص به گروه خاص ندارد، لسان پیام امام(قدس سرّه) را با زبان تعلیم و ارشاد ادا کند؛ نه با لسان دیپلماسی و هرگز قول فصل الهی را با هزل مجاز در عرف دیپلمات نیالاید و صلابت دعوت به توحید را در پای تعارف رایج سیاست بازان، به دُهْن و وَهن ذبح نکند؛ بلکه به عنوان رسول امین، مضمون پیام والا را با آهنگ تدریس القا نماید؛ نه به صورت قرائت الفاظ و گزارش صورت.
بدین منظور، قبل از خروج از اقامتگاه، نمازی خوانده شد و از ذات اقدس خداوند با نیاز تقاضا شد: ?رَبِّ اشرحْ لی صَدْری? وَیسِّرْ لی أمری ? وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی? یفْقَهوا قَوْلی? و با احساس آرامش روح و عدم اعتنا به کاخ کرملین و با ابلاغ پیام در چهره تعلیم و تبیین مضامین بلند آن در کسوت تدریس، سروش هاتف غیبی چنین شنیده شد: ?قالَ قَدْ اُوتیتَ سُؤلَکَ یا مُوسی? و هماکنون با سقوط قدرتهای سیاسی احزاب کمونیستی در مدّت کوتاه و انحلال بسیاری از مراکز اقتدار آن، صلای سفیران الهی به گوش همگان میرسد: ?فَأخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فی الْیمِّ وَ هُوَ مُلیم?. "
ابلاغ پیام
حضرت آیتالله جوادی در مورد کیفیت ابلاغ پیام امام به گورباچف میگوید: "کیفیت ابلاغ پیام به این سبک بود که تمام کلمات آن همراه با توضیح ضروری برخی از موارد به خوبی قرائت میشد، سپس ترجمان ویژه کرملین آن را برای جناب گورباچف و دو نفر دیگر که حضور داشتند، ترجمه میکرد. اگر مطلبی برای خود ترجمهکننده قابل درک نبود، سؤال میکرد و با تبیین و تفسیر لازم و بعد از درک کامل، آن را با ترجمه روسی به رهبر شوروی منتقل میکرد و در خلال قرائت پیام و ترجمه آن که شصت و پنج دقیقه طول کشید، نکات مهم پیام را شخص گورباچف یادداشت میکرد؛ چنان که آن دو نفر دیگر نیز یادداشت مینمودند. "
و خانم دباغ در این رابطه میگوید: "پس از سلام و تعارف و صرف چای، قرار شد به اصل موضوع بپردازیم. آیتالله جوادی آملی با همان ظرافت سخنگویی، شروع به قرائت نامه کردند. نامه را با "بسمالله" شروع کردند":
"بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای گورباچف، صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی
با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی، از آنجا که پس از روی کار آمدن شما چنین احساس میشود که جنابعالی در تحلیل حوادث سیاسی جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروی، در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفتهاید، و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتی را یادآور شوم. هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشی برای حل معضلات حزبی و در کنار آن حل پارهای از مشکلات مردمتان باشد، ولی به همین اندازه هم شهامت تجدید نظر در مورد مکتبی که سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود قابل ستایش است. و اگر به فراتر از این مقدار فکر میکنید، اولین مسئلهای که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد این است که در سیاست اسلاف خود دایر بر "خدازدایی" و "دینزدایی" از جامعه، که تحقیقاً بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است، تجدید نظر نمایید؛ و بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق میسر نیست. البته ممکن است از شیوههای ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گرههای کور اقتصادی سوسیالسیم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکردهاید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسیسم در روشهای اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل، البته به شکل دیگر، و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.
جناب آقای گورباچف، باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.
جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد.
حضرت آقای گورباچف، ممکن است شما اثباتاً در بعضی جهات به مارکسیسم پشت نکرده باشید و از این پس هم در مصاحبهها اعتقاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید؛ ولی خود میدانید که ثبوتاً این گونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد؛ و شما دومین و علی الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی به نام کمونیسم در جهان نداریم. ولی از شما جداً میخواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایههای پوسیده هفتاد سال کژی جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگر دولتهای همسو با شما که دلشان برای وطن و مردمشان میتپد هر گز حاضر نخواهند شد بیش از این منابع زیرزمینی و رو زمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت کمونیسم، که صدای شکستن استخوانهایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند.
آقای گورباچف وقتی از گلدستههای مساجد بعضی از جمهوریهای شما پس از هفتاد سال بانگ "اللَّه اکبر" و شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت- صلیالله علیه و آله و سلم- به گوش رسید، تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی (ص) را از شوق به گریه انداخت. لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهانبینی مادی و الهی بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهانبینی خویش را "حس" دانسته و چیزی را که محسوس نباشد از قلمرو علم بیرون میدانند؛ و هستی را همتای ماده دانسته و چیزی را که ماده ندارد موجود نمیدانند. قهراً جهان غیب، مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت، را یکسره افسانه میدانند. در حالی که معیار شناخت در جهانبینی الهی اعم از "حس و عقل" میباشد، و چیزی که معقول باشد داخل در قلمرو علم میباشد گر چه محسوس نباشد. لذا هستی اعم از غیب و شهادت است، و چیزی که ماده ندارد، میتواند موجود باشد. وهمانطور که موجود مادی به "مجرد" استناد دارد، شناخت حسی نیز به شناخت عقلی متکی است.
قرآن مجید اساس تفکر مادی را نقد میکند، و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست و گرنه دیده میشد. لَن نُؤمِنَ لَکَ حَتّی نَرَیالله جَهرَةً میفرماید: لَا تُدرِکُهُ الأبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الأبْصارَ وَ هو اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ.
از قرآن عزیز و کریم و استدلالات آن در موارد وحی و نبوت و قیامت بگذریم، که از نظر شما اول بحث است، اصولًا میل نداشتم شما را در پیچ و تاب مسائل فلاسفه، بخصوص فلاسفه اسلامی، بیندازم. فقط به یکی- دو مثال ساده و فطری و وجدانی که سیاسیون هم میتوانند از آن بهرهای ببرند بسنده میکنم. این از بدیهیات است که ماده و جسم هر چه باشد از خود بیخبر است. یک مجسمه سنگی یا مجسمه مادی انسان هر طرف آن از طرف دیگرش محجوب است. در صورتی که به عیان میبینیم که انسان و حیوان از همه اطراف خود آگاه است. میداند کجاست؛ در محیطش چه میگذرد؛ در جهان چه غوغایی است. پس، در حیوان و انسان چیز دیگری است که فوق ماده است و از عالم ماده جدا است و با مردن ماده نمیمیرد و باقی است. انسان در فطرت خود هر کمالی را به طور مطلق میخواهد. و شما خوب میدانید که انسان میخواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد. انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن علوم را هم بیاموزد. پس قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد. آن خداوند متعال است که همه به آن متوجهیم، گرچه خود ندانیم. انسان میخواهد به "حق مطلق" برسد تا فانی در خدا شود. اصولًا اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسانی نشانه وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است. اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینهها تحقیق کنید، میتوانید دستور دهید که صاحبان این گونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشتههای فارابی و بو علی سینا- رحمةالله علیهما- در حکمت مشاء مراجعه کنند، تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هر گونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی که هر گونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس، و نیز به کتابهای سهروردی - رحمةالله علیه- در حکمت اشراق مراجعه نموده، و برای جنابعالی شرح کنند که جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صِرف که منزه از حس میباشد نیازمند است؛ و ادراک شهودیِ ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسی است. و از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدر المتألّهین- رضوانالله تعالی علیه و حشرهالله مع النبیین و الصالحین- مراجعه نمایند، تا معلوم گردد که: حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده، و هر گونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد.
دیگر شما را خسته نمیکنم و از کتب عرفا و بخصوص محیی الدین ابن عربی نام نمیبرم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر ز موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد.
جناب آقای گورباچف، اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات، از شما میخواهم درباره اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهای والا و جهان شمول اسلام است که میتواند وسیله راحتی و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. نگرش جدی به اسلام ممکن است شما را برای همیشه از مسأله افغانستان و مسائلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک میدانیم. با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوریهای شوروی، نشان دادید که دیگر این گونه فکر نمیکنید که مذهب مخدر جامعه است. راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرتها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟ آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است مخدر جامعه است؟ آری، مذهبی که وسیله شود تا سرمایههای مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، در اختیار ابرقدرتها و قدرتها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جدا است مخدر جامعه است. ولی این دیگر مذهب واقعی نیست؛ بلکه مذهبی است که مردم ما آن را "مذهب امریکایی" مینامند.
در خاتمه صریحاً اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی میتواند خلأ اعتقادی نظام شما را پر نماید. و در هر صورت، کشور ما همچون گذشته به حسن همجواری و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم میشمارد. و السلام علی من اتبع الهدی.
11/ 10/ 67
روحالله الموسوی الخمینی"
چگونگی دریافت پیام
به گفته رئیس هیئت: "نحوه استماع رهبر شوروی در تمام مدت قرائت پیام، در کمال ادب دیپلماسی بود، لیکن چون اصل متن و انشاء آن در اوج هدایت به توحید بود، نه در حضیض دیپلمات و سبک ابلاغ آن نیز در حد تدریس بود، نه گزارش صرف، لذا گاهی نشانه ?فَبُهِتَ الّذی کَفَر? همراه با انفعال در رخسارش مشهود بود؛ که میرفت فطرت مرتکز را زنده نماید. "، "بعد از استماع خطوط اصلی پیام، تمام پیش داوریها و پیش فرضهای رهبران کرملین سرابگونه سر از آب و خواب برآورد و جواب مناسب با اندام موزون این پیام آسمانی را نه تنها عاجلاً ندادند، بلکه آجلاً هم راجل ماندند".
خانم دباغ هم نقل میکنند: "در حین قرائت نامه توسط آقای جوادی آملی دو سه جا آقای گورباچف کمی برافروخته شد به حالت نیمخیز بلند شد و دوباره نشست. خطی روی کاغذ کشید، دوباره تکیه داد. مرحله آخر نکتهای را یادداشت کرد و یک دایره هم دورش کشید. "، "یک مورد این بود که حضرت امام فرمود: "از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ جستجو کرد. " مورد دیگر جملهای بود که راجع به مسلمانان فرموده بودند. مورد بعدی هم دعوت شخص گورباچف به توحید بود که بعد از شنیدن آن، آقای گورباچف گفتند که پس معلوم است که امام ما را دعوت به اسلام کرده آیا ما هم میتوانیم امام را به دین خودمان دعوت کنیم؟ بعد آقای جوادی آملی فرمودند: نه، دانشمندان شما را دعوت فرمودند که بیایند و بنشینند و مباحثه کنند. "
"آقای گورباچف گفتند که این دخالت در مسایل حکومتها نیست که امام گفتند ما نمیتوانیم مسلمانان را رها کنیم و از آنها حمایت کرده و به آنان کمک میکنیم؟ البته آقای جوادی آملی هم پاسخ دادند از اینجا که نشستهایم تا هفت طبقه زیر زمین متعلق به شوروی است، هفت طبقه آسمان هم متعلق به شوروی است. مسئله دخالت در آب و خاک نیست. انسانها مال کسی نیستند که کسی دخالت کند، گورباچف به این موضوع علاوه بر آنکه نتوانست جواب بدهد، چهرهاش هم سرخ شد"..
و به نقل آیتالله جوادی "رهبر شوروی بعد از استماع دقیق و درک منظور امام(قدس سرّه) با تأنّی کامل که کشف از تدبّر در پاسخگویی میکرد، شروع به جواب کرد و مدتی که برای سخنان جناب گورباچف و دریافت پاسخ نهایی از طرف هیئت اعزامی صرف شد، جمعاً حدود یک ساعت بود. عصاره مطالبی که ایشان گفتند و ترجمان صحنه ملاقات آن را به فارسی برگرداند، عبارت از این بود:
1/از فرستادن نامه امام خمینی تشکر میکنم
2/ در فرصت مناسب جواب آن را خواهم داد.
3/ مضمون آن را به علمای شوروی اعلام میداریم.
4/ ما قانون آزادی ایمان را در دست تصویب داریم.
5/ من قبلاً گفتم با داشتن ایدئولوژیهای مختلف میتوان با حسن همجواری در کنار هم زندگی کرد.
6/ امام خمینی ما را به دین اسلام دعوت نموده است، آیا میشود ما هم ایشان را به مکتب خودمان دعوت کنیم؟ (در اینجا لبخند زد و دو بار گفت: این یک شوخی است).
7/ این دعوت یک نحوه دخالت در شئون کشور دیگر محسوب میشود؛ زیرا هر کشوری در انتخاب مکتبْ آزاد و مستقل است.
هیئت اعزامی از ایران با دریافت این مطالب، بررسی کرد که مهمترین بند جواب همانا بند اخیر آن است که نشانه برخورد سیاسی با نامه امام(قدس سرّه) در آن به چشم میخورد؛ نه برخورد فرهنگی و تعلیمی محض و با پندار سیاسیبودن، داخل در دخالت در کشور اجنبی است. با این ترتیب، اصل نامه و فرستادن پیام زیر سؤال میرفت و دیگر نوبت به مضمون آن نمیرسید؛ لذا مسئول هیئت اعزامی در پاسخ نهایی چنین گفت: از اینکه در کمال حوصله قرائت نامه را استماع کردید، تشکر میکنیم و از اینکه آمادگی خود را جهت فرستادن جواب اعلام داشتید، تقدیر میشود و از اینکه مضمون پیام را به اطلاع علمای کشورتان میرسانید، شایان تشکر است و از اینکه قانون آزادی دین را در دست تصویب دارید، به امید تسریع آن، تقدیر میشود؛ چنان که زندگی مسالمتآمیز با داشتن مکتبهای گوناگون، در صورت رعایت اصول انسانی، میسور است، امّا "دخالت در شئون داخلی کشور دیگر" را باید توضیح داد؛ شما از عمق خاک وسیع روسیه تا اوج فضای آسمان آن آزادانه فعالیت دارید و هیچ کس حقّ دخالت در امور داخلی کشور اجنبی را ندارد، لیکن محتوای این پیام، همانند پیامهای رهبران الهی دیگر، نه کاری به زیر زمین و نه برخوردی با روی زمین و نه ارتباطی با آسمان روسیه دارد؛ بلکه فقط با جان شما مرتبط است.
جناب آقای گورباچف! آیا شما همانند درخت هستید که مرگ شما عبارت از پژمرده شدن و فرسوده گشتن تن باشد و بعد از مرگ، هیچ خبری از زندگی و آثار نیست؟ یا جان شما همانند مرغی است که در قفس طبیعت تن محبوس است و مرگ شما به منزله گشوده شدن در این قفس و پرواز طایر روح به جهان جاوید میباشد؟ البته دومی است، نه اولی. مضمون نامه امام دعوت به توحید و پرهیز از الحاد است که راجع به جان شماست؛ نه درباره کشور شما. البته وقتی روح آدمی موحّد شد، راه صحیح کشورداری را میشناسد و آن را به خوبی اداره مینماید. "
خانم دباغ اضافه میکند: "سرانجام قرائت نامه تمام شد و ما بلند شدیم که خداحافظی کنیم. گورباچف طبق عرف دیپلماسی دستشان را برای مصافحه دراز کردند. من دستم زیر چادر بود و از دادن دست امتناع کردم، برای ایشان خیلی سنگین بود. به آقای جوادی آملی رو کردند و گفتند: ایشان را مادر انقلاب دانستهاند که همراه شما بوده، دست خالی را دراز کردم که بگویم ما همسایهای هستیم که دست خالی دراز میکنیم به طرف شما و انقلاب شما و میخواهیم به صورت مسالمتآمیز کنار هم باشیم. از کاخ کرملین که بیرون آمدیم سوار ماشین شدیم و به فرودگاه آمدیم و نماز ظهر را در فرودگاه خواندیم و به ایران برگشتیم. "
پاسخ گورباچف
بیست و شش روز بعد، یعنی هفتم اسفندماه همان سال، ادوارد شوارد نادزه وزیر امور خارجه شوروی پاسخ رهبر شوروی به امام را با دستی لرزان، در خانه بیآلایش جماران ابلاغ کرد، پاسخی که نه تنها حاکی از فهم نادرست آنان بلکه تظاهر به تجاهلی بود که هنوز هم اردوگاه کمونیسم را در حیرت هویت، سردرگم نگه داشته و از فیض بیبدیل خداگرائی محروم کرده است. وی میگوید:
"از حضرت امام بسیار متشکرم از این فرصتی که برای ملاقات با شما به دست آوردم. مأموریت دارم پیام جوابیه میخائیل سرگئی گورباچف را تسلیم حضرت امام کنم. سعی خواهم کرد به طور خیلی مختصر محتوای این پیام را برای شما عنوان نمایم. ابتدا میخواستم عرض کنم که خود واقعیات تبادل پیامها بین رهبران کشور ما یک پدیده منحصر به فرد در روابط فیما بین است. اعتقاد ما بر این است که شرایط پیش آمده است تا روابط فیما بین دو کشور ما وارد یک مرحله کیفی جدیدی شود. برای همکاریها در تمامی زمینهها.
آقای گورباچف در پیام خود اشاره میکنند که پیام جنابعالی خطاب به دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی از مفاهیم فراوان سرشار است. تمامی اعضای هیأت رهبری شوروی متن پیام جنابعالی را مطالعه کردند. شکی نیست که ما در موارد عمدهای اتفاق نظر داریم اما مواردی هم هست که ما اختلاف نظر داریم. اما این مهم نیست. در پیام شما ملاحظات عمیق راجع به سرنوشت بشریت وجود دارد. آقای گورباچف عقیده دارند که ما در مهمترین مورد اتفاق نظر داریم یعنی انسانها باید یاور یکدیگر باشند تا بشریت فنا ناپذیری به خود بگیرد. چنانچه انسانها متحد نشوند خطر فاجعه برای بشریت وجود دارد، چون امکانات بالقوه برای به وجود آوردن چنین فاجعه توسط خود انسانها ایجاد شده است.
آقای گورباچف معتقد است که مبارزه در راه نیل به یک دنیای عاری از سلاح هستهای و آزاد از زور وظیفه تمامی ملتهاست. و اما راجع به سیاست خارجی اتحاد شوروی، هدف ما تعمیم رجحان ارزشهای مشترک برای تمامی ملتها و برتری این ارزشها بر تمامی منافع دیگر چه طبقهای و چه ملی است.
آقای گورباچف به شما مینویسد که حرفهای امام راجع به حسن نیت رهبری ایران جهت داشتن روابط حسنه و حسن همجواری با اتحاد شوروی با واکنش خوب از طرف رهبران شوروی مواجه شده است. ما دارای یک مرز بسیار طولانی هستیم همچون دارای سنن دیرینه مناسبات و روابط فرهنگی بین دو ملت هستیم. ما اساس خوبی داریم برای استمرار مناسبات ما بر پایه جدید. یعنی بر پایه اصول احترام متقابل، تساوی حقوق و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر.
آقای گورباچف مینویسد که در سیاست بین المللی، ما پیرو یک اصل اساسی هستیم یعنی اصل احترام به آزادی انتخاب برای هر انسان و هر ملت. نتیجتاً کشور ما و تمامی ملت ما از انقلاب بزرگ شما حُسن استقبال کرده است. استبداد شاهنشاهی در ایران مردم خود را استثمار کرده و از روشهای واقعاً بربریت استفاده میکرده و شرافت و آبروی ملت خود را پایمال کرده برای جلب رضایت نیروهای خارجی. انقلاب شما انتخاب ملت شما بوده است و ما از این انتخاب همیشه پشتیبانی کرده و میکنیم.
آقای گورباچف در پیام خود مینویسند که ملت ما نیز انتخاب خود را به عمل آورده و این در سال 1917 بود. در رهگذر ما هم مشکلات بزرگی بود و هم موفقیتهای چشمگیری بوده هم اشتباهات وخیمی بوده است و نقض حقوق بشر هم بوده که ما این اشتباهات خود را اصلاح میکنیم و آن را محکوم میکنیم. علی رغم تمامی مشکلات ما از دستاوردهای خود توانستیم دفاع کنیم چون انتخاب مردم راست بوده است.
میخواستم به استحضارتان برسانم که مسئله آزادی انتخاب در دستور روز زندگی بین المللی کنونی نیز هست. ما برای خود سؤالی داریم چرا که راه برای ادامه رهگذر پیدا کنیم: آیا این راه ما راه کهنه و دگماتیک باشد یا راه جدید و انقلابی. انتخاب ما به نفع راه دوم است، ما در کشورمان انقلاب داریم، اما یک انقلاب مسالمتآمیز بدون سنگرها و بدون توسل به زور، ما میخواستیم حضرت امام بدانند که در کشور ما روند تجدید و بازسازی ادامه دارد. بازسازی اقتصادی و سیاسی، تجدید ارزیابیهای ما و طرز تفکر ما و تجدید نظریاتی که ما قبلًا داشتیم. آقای گورباچف اشاره میکند که تحولات عظیمی در جهان اخیراً پدید آمده فکر میکنیم میشود گفت که ما در آستانه یک نظام جدید اقتصادی و سیاسی قرار داریم. توافقهای بسیار مهم به امضا رسیده است یک کلاس از سلاحهای هستهای از بین میرود. دورنمای خوبی برای از بین بردن سلاح شیمیایی باز شده است و همینطور دورنمای خوبی برای جلوگیری از تقابل نظامی دولتها، اما این یک هدیه امپریالیستها نیست، این اراده ملتهاست و اراده زمان است. چاره دیگری وجود ندارد، مسابقه تسلیحاتی و آوردن آن به فضا منجر به فاجعه بشریت خواهد بود. در مناطق مختلف دنیا مناقشات خونین دارند به پایان میرسند. ما از خاتمه جنگ ایران و عراق با صراحت حُسن استقبال میکنیم، برای همکاری با شما جهت استحکام صلح در خاورمیانه و نزدیک و تمامی جهان آمادگی داریم.
حضور وسیع نظامی در خلیج فارس مورد نگرانی ما است. منظورم حضور نظامی کشورهای خارج از منطقه است. این پدیده بسیار خطرناک است و باید آن را به اتمام رساند. ما میخواهیم با موفقیت در امر حل و فصل عادلانه مناقشه افغانستان نیز با شما همکاری خوبی داشته باشیم، بگذاریم که مردم افغانستان سرنوشت خود را خودشان بدون دخالت از خارج تعیین نمایند.
شوارد نادزه افزود: یک نکته دیگر از پیام آقای گورباچف ایشان اظهار آمادگی میکنند برای گسترش همکاریهای اقتصادی و همکاریهای ما در زمینههایی که ما قبلًا همکاریهای خوبی داشتهایم. ما برای برقراری و ادامه تماسها بین انسانها، نمایندگان محافل اجتماعی و روحانیون نیز آمادگی داریم. دعوت جنابعالی برای انجام سفر به قم به آگاهی علمای اسلام کشور ما رسید، تردیدی نداریم که آنها از این دعوت جنابعالی استفاده خواهند کرد.
در پایان، فرستاده ویژه رهبر شوروی گفت: این بود محتوای اصلی پیام آقای گورباچف.
ایشان بهترین آرزوها و سلام خود را به جنابعالی میرسانند. ایشان خواهان طول عمر جنابعالی به نفع و سعادت ملت ایران هستند.
پاسخ امام
حضرت امام در این جلسه از یک سو سرفراز از این که به عنوان یک رهبری دینی وظیفه الهی خود را انجام دادهاند و از سوی دیگر در حسرت از این که عده زیادی از بندگان خدا نتوانستهاند از زنجیر جهل و خرافات برهند، فرمودند:
"ان شاءالله سلامت باشند، ولی به ایشان بگویید که من میخواستم جلوی شما یک فضای بزرگتر باز کنم. " "من میخواستم دریچهای به دنیای بزرگ، یعنی دنیای بعد از مرگ که دنیای جاوید است را برای آقای گورباچف باز نمایم و محور اصلی پیام من آن بود. امیدوارم بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش نمایند. "
ضمناً حضرت امام در این ملاقات از خروج نیروهای شوروی از افغانستان استقبال کردند، و بر حُسن همجواری و توسعه مناسبات قوی در ابعاد مختلف در مقابله با شیطنتهای غرب و خروج نیروهای بیگانه از خلیج فارس تأکید و آرزو کردند تا مردم شوروی و ایران همیشه در صلح و آرامش زندگی کنند. "
*امام خمینی با تیزهوشی منحصر به فرد خود سه سال قبل از فروپاشی کمونیسم، به گورباچف اطلاع داد "از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد".
*گورباچف به تصور این که مشکل شوروی اقتصاد و سیاست است، دست به اصلاحات اقتصادی و سیاسی در این کشور به بن بست رسیده زد اما امام به او گوشزد کرد: "مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست".
*نماینده گورباچف: آقای گورباچف در پیام خود اشاره میکنند که پیام جنابعالی خطاب به دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی از مفاهیم فراوان سرشار است. تمامی اعضای هیأت رهبری شوروی متن پیام جنابعالی را مطالعه کردند. شکی نیست که ما در موارد عمدهای اتفاق نظر داریم اما مواردی هم است که ما اختلاف نظر داریم
*تردیدی ندارم که علمای ما از دعوت جنابعالی استفاده خواهند کرد
*امام خمینی: من میخواستم دریچهای به دنیای بزرگ، یعنی دنیای بعد از مرگ که دنیای جاوید است را برای آقای گورباچف باز نمایم و محور اصلی پیام من آن بود. امیدوارم بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش نمایند