انقلاب ما و انقلاب اروپا

علت مهم دیگر نبود روحیه شهادت‌طلبی و شهادت در راه آرمانهای انقلابی بوده است و نیز نبود ایمان و اراده نسبت به آرمان‌های انقلاب؛ یعنی وفاداری بیشتر برای کسب منافع شخصی بوده تا گروهی وملی و یک علت دیگر هم نبود مذهب و روحانیون مذهبی در درون انقلاب بوده و نوعی تفکرات لیبرالی. در غرب به عنوان نمونه ما می‌توانیم انقلاب قرن 17 انگلیس را مثال بزنیم که در طی آن به رهبری الیور کرامول سر شاه چارلز را از بدن جدا کردند و مجلس عوام این کشور طی اعلامیه‌ای در انگلستان جمهوری اعلام کرد. بدین ترتیب در انگلیس جمهوری تأسیس و الیور کرامول اولین رئیس‌جمهور این کشور شد ولی حکومت چند ساله الیور کرامول به هیچ وجه رنگ و بوی حکومت جمهوری و آزادی‌خواهی نداشت. او پارلمان را منحل کرد و مذهب کاتولیک را در جمهوری انگلستان ممنوع ساخت.
بعد از مرگ الیور کرامول فرزندش ریچارد رئیس‌جمهور این کشور شد و جمهوری انگلیس به جمهوری دودمانی (نوعی سلطنت) تبدیل شد. اما ریچارد چندان نتوانست در مقام ریاست جمهوری باقی بماند و بنابراین نظام سلطنتی دوباره به این کشور رجعت یافت و تا امروز هم دوام دارد. این اتفاق تنها در انگلیس رخ نداد بلکه در اکثر کشورهای اروپایی از جمله اسپانیا، فرانسه و... به وقوع پیوست. با مشاهده اکثر انقلاب‌های اروپا می‌توانیم ببینیم که دموکراسی هم می‌تواند چهره‌ای خشن و ضد حقوق بشر در خود داشته باشد. با نام دموکراسی با نام رفاه می‌توان در راه کسب قدرت خون‌های بسیاری را ریخت تا ثابت شود که دموکراسی غربی می‌تواند چهره‌ای خشن داشته باشد واین چهره خشن دموکراسی غربی را تاریخ انقلاب‌های اروپا و غرب ثابت کرده است. این تجربه تلخ از جمله در فرانسه هم نمودار شد. در تاریخ 14 ژوئن سال 1793 زندان باستیل توسط مردم تصرف شد و سقوط کرد. مجلس ملی در فرانسه تشکیل شد و لویی شانزدهم در دهم اوت سال 1793 با رأی مجلس اعدام گردید. اما جمهوری که بعد از انقلاب فرانسه پدید آمد بیشتر یک جمهوری دیکتاتوری بود تا یک جمهوری مردمی.
ژنرال روبسپیر که رئیس جمهور فرانسه شده بود جمهوری فرانسه را جمهوری فضیلت می‌خواند اما مردم این جمهوری را جمهوری ترور یا وحشت می‌خواندند. روبسپیر یک فرد ضدمسیحی کامل بود و حتی طی صدور اعلامیه‌ای اعلام کرد که مسیحیت توده‌ای عقاید خرافی است که انسان را خوار می‌سازد و هرکس که مسیحی است و به این خرافه‌های خوار‌کننده اعتقاد دارد میهن‌پرست نیست. جمهوری اول فرانسه یک جمهوری کاملاً دیکتاتورانه و مستبدانه بود: اعدام‌های دسته‌جمعی نخبگان کشوری از جمله لاوازیه «شیمیدان معروف» و مالزرب و آندره ژید «شاعر» نمادی از این خشونت بودند، دانتون از سران انقلاب به دستور روبسپیر به قتل رسید و خود روبسپیر نیز طی یک کودتا کشته شد.
بنابراین عدم ایمان و اعتقاد به مذهب، نبود اعتماد نسبت به اعضای انقلاب، قدرت‌طلبی و... باعث شد جمهوری اول فرانسه سقوط کرده وسلطنت دوباره به این کشور بازگردد. به‌طور خلاصه فرانسه که هم اینک یک جمهوری لائیک است برای اینکه به وضع کنونی‌اش برسد 5 بار انقلاب کرد! 5 بار انقلاب فقط به‌نام دموکراسی و آزادیخواهی که بیشتر بنیانش براساس کسب قدرت و منافع گروهی و... بود. انقلاب‌ها به ترتیب در سال‌های «1789 - 1830 - 1847 - 1848 - 1868» رخ داد تا ثابت شود که دموکراسی در غرب چه چهره خشنی می‌تواند داشته باشد. این تجربه تلخ دموکراسی خواهی در دیگر کشور اروپا یعنی اسپانیا هم اتفاق افتاد. اسپانیا نیز مثل سایر کشورهای اروپایی چند دوره جمهوریت را بدست آورد ولی نتوانست دموکراسی ثابت و پایداری بدست آورد.
اولین جمهوری در این کشور در سال 1873 شکل گرفت، اما دو سال بعد سلطنت بازگشت. جمهوری دوم در سال 1931 با استعفای الفونس سیزدهم پادشاه اسپانیا شکل گرفت و اسپانیا جمهوری را بدست آورد. دولت سوسیالیست اسپانیا طی صدور اعلامیه‌ای لایحه جدایی دین از سیاست و مصادره اموال رهبران دینی را اعلام کرد. دولت جمهوری اسپانیا چنان علیه مذهب بود که تمامی کلیساها و مدارس دینی را تعطیل کرد و حتی درباره «نبود خدا» به تصویب لایحه در پارلمان پرداخت! این جمهوری ضد مذهب و ضد دموکراسی در سال 1939 برافتاد و یک حکومت نظامی به رهبری فرانکو روی کار آمد. بعد از مرگ فرانکو در سال 1975 سلطنت به کشور بازگشت و خوان کارلوس پادشاه این کشور شد. اکثر انقلاب‌های اروپایی از قبیل انقلاب بلشویکی 17 اکتبر 1917 به رهبری لنین و تأسیس اتحاد جماهیر شوروی نیز به همین راه رفتند. اما انقلابی که در یک نقطه جهان اسلام روی داد و تحولی عظیم در عرصه بین‌الملل بوجود آورد و انقلابی که مذهب و روحانیت در آن نقش اساسی و رهبری را ایفا می‌نمود یعنی انقلاب اسلامی ایران ماهیت متفاوتی داشت.
انقلاب ایران از ابتدا برپایه مذهب و تفکر سیاسی شیعه استوار بود: 1) نهضت تنباکو 2) انقلاب مشروطه 3) جنبش ملی شدن صنعت نفت 4) قیام 15 خرداد سال 42، 5) انقلاب اسلامی. مجموع این 5 حرکت عظیم سیاسی که هریک تحولی در عرصه سیاسی زمان خود به وجود آورد و با اتکا به قدرت علمای شیعه و اعتقاد دینی مردم رخ نمود، حلقه‌های زنجیری بودند که در نهایت منجر به انقلاب اسلامی در ایران شد.
این انقلاب که با رهبری امام خمینی‌(ره) به وقوع پیوست، تحولی عظیم در عرصه نظام بین‌الملل به وجود آورد و شمارش معکوسی بود برای افول قدرت‌های غرب و جهان و مقدمه‌ای بود بر بیداری جهانیان و ملل آزادی طلب و همه اینها در اندیشه سیاسی علمای تشیع ریشه داشت. درسی را که اسلام می‌دهد عدم ترس از مرگ در راه آرمان‌های ملی است و زیر سایه این درس بزرگ یعنی استقبال از شهادت بود که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. وجود روحیه شهادت طلبی در انقلابیون به خصوص مسئولین بود که باعث دوام انقلاب اسلامی شد. وقتی در کشوری انقلابی اتفاق می‌افتد همان طور که اشاره شد اتحاد قبل از پیروزی بر اثر قدرت طلبی و... از بین می‌رود ولی در انقلاب اسلامی ما وحدت پایدار ماند. وقتی فردی مسئولیتی را قبول می‌کرد می‌دانست که در این مسئولیت خطیر احتمال شهادت وجود دارد. شهید محمدعلی رجایی درشرایطی نخست‌وزیری را قبول کرد که می‌دانست امکان وقوع شهادت در این پست وجود دارد. حتی بعد از رئیس جمهور شدن و کسب عالی‌ترین مقام اجرایی مملکتی هم این روحیه از او سلب نشد و وصیتنامه خود را در سمت ریاست جمهوری نوشت و خود را آماده شهادت کرد. عشق به وطن و آرمان‌های انقلاب و تحقق این خواسته‌ها در باطن او موج می‌زد. شهادت خواسته و آرزوی اصلی شهید رجایی و شهیدان جمهوری اسلامی ایران بود! در کشوری مثل هند وقتی خانمی با میلیاردها دلار هزینه انتخاباتی سمت نخست‌وزیری کشور را کسب می‌کند از ترس جان خود که با تهدید یک گروه خاص صورت می‌گیرد از قبول سمت خودداری می‌نماید یا وقتی در کشورهای دیگر اتفاقی در داخل می‌افتد رئیس کشور بلافاصله کنار می رود و از یک کشور دیگر درخواست پناهندگی می‌کند! گویی در آنها به هیچ عنوان عشق به وطن، عشق به هم نوع و خدمت به مردم وجود ندارد.
انقلاب اسلامی ایران در شرایطی پابرجا ماند که در طول یک روز رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر و دیگر مسئولان اجرایی را از دست داد. طی چند ماه اکثر مسئولان بلندپایه کشور به شهادت رسیدند و دشمنان اسلام با امید به آنکه با شهادت فلان مسئول عالی مقام خللی در کار انقلاب بوجود آورند، دست به کشتار مسئولان زدند.
این درحالی بود که شهادت خواسته و آرمان اصلی انقلابیون اسلامی بود بنابراین کوچکترین خللی در اداره امور کشور اسلامی بوجود نیامد و انقلاب اسلامی ما روز به روز قدرتمندتر شد. اکنون وظیفه اصلی مسئولان حفظ آرمان‌های شهیدان انقلاب اسلامی و ترویج اهداف آنان در درون کشور برای نسل آینده است تا به آیندگان و جوانان کشور در مورد گذشتگان آنان اطلاع‌رسانی دقیق‌تر شود و این روحیه یعنی روحیه وفاداری به آرمانهای انقلاب و روحیه شهادت طلبی حفظ و تقویت شود.
باید جهانیان بدانند که مبارزه در راه آزادی و استقلال و ضد سلطه طلبی فقط وفقط در مبارزه علیه استکبار از نوع مبارزاتی ملت ایران است نه انقلاب‌های به وقوع پیوسته در غرب.