پیروزی انقلاب اسلامی به روایت شیخ یوسف قرضاوی

در سال 1979 انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی پیروز شد و توده های ملیونی مردم بدون سلاح بر ارتش شاهنشاهی که با انواع اسلحه مسلح بود پیروز شدند. ارتشیان دستور داشتند مردم را قتل عام کنند اما از آنجا که خود را از مردم می دانستند طبعا نتوانستند برادران و هموطنانشان را به رگبار ببندند. ‌
سقوط نظام شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی اعلام شد. انقلابی که برخی آن را انقلاب “نوارهای کاست” نامیدند زیرا امام خمینی از تبعیدگاه خود در خارج از کشور پیامهایی برای ملت خود از طریق نوارهای صوتی ارسال می کرد و ذهنها را آماده و وجدانها را بیدار می کرد و عواطف را به جوش می آورد تا اینکه انقلاب عظیم مردمی به راه افتاد و چیزی جلودار آن نشد. ‌

بازخورد پیروزی انقلاب در میان مسلمانان سنی در کشورهای عربی
پس از پیروزی امام خمینی در ایران اهل سنت همه جا این پرسش را از علمای خود می پرسیدند که چرا علمای شیعه در انقلاب خود علیه یک نظام جاهلی پیروز شدند اما علمای سنی نتوانستند انقلاب مشابهی را به راه بیندازند؟ آیا این ناشی از یک نقص ذاتی در مذهب اهل سنت است یا علمای سنی به خاطر وابستگی به حکومتها دچار ناتوانی شده اند؟!
من نیز هر جا که می رفتم در این باره مورد سوال قرار می گرفتم. پاسخ ما این بود که بدون شک اشکال از مذهب سنی نیست بلکه شرایط و عوامل درونی و بیرونی خاصی در پیروزی امام خمینی دخیل بوده که در کشورهای سنی وجود ندارد. شیعیان در انتظار ظهور امام مهدی بودند تا عدل را حاکم نماید. این اندیشه یعنی باید بر ستم ظالمان صبر کرد تا از آسمان فرجی برسد!! اما امام خمینی این فکر را رد کرد. او اندیشه ولایت فقیه را مطرح کرد و گفت ولایت فقیه یعنی نیابت از امام مهدی و بیشتر آیت الله ها و مراجع شیعه از او حمایت کردند. در آن مرحله امام خمینی تنها کسی بود که می توانست رهبری شیعه را بر عهده بگیرد زیرا از اراده قوی شهامت و شجاعت و پایداری بر مبانی برخوردار بود و توان اثرگذاری بر پیروان را داشت. اینها مجموعه ای از ویژگیهای روحی و فکری و اخلاقی بود که خمینی از آنها برخوردار بود و با این ویژگیها توانست با طغیانگری شاه مقابله کند. ‌
چند عامل در موفقیت امام خمینی موثر بود: نخست اینکه شاه طغیان و فساد را به نهایت رسانده بود و کشور از نظر اخلاقی از درون دچار گسستگی و ضعف شده بود و فاصله طبقاتی بسیار فاحش شده بود. ‌دوم اینکه شاه به یک دیکتاتور بزرگ تبدیل شده بود و همه آزادیهای عمومی را به کلی سلب کرده بود و ساواک هر چه می خواست می کرد و عملکرد شاه و خانواده اش به سوژه برای خنده و شوخی مردم در آمده بود. ‌

اما از نظر خارجی: ‌
اولا: شاه و دولتش ژاندارم آمریکا در خاورمیانه بودند و دولت ایران روابط آشکار با رژیم صهیونیستی برقرار کرده بود علاوه بر اینکه این دولت متهم به پیروی از مذهب بهائیت نیز بود یعنی دیگر پیرو مذهب اکثریت ایرانیها به شمار نمی رفت. طبعا وقتی طغیان به نهایت خود برسد سنت تخلف ناپذیر الهی این است که چنین نظامی به پایان راه خود رسیده است. ‌
دوم اینکه مردم دیگر کارد به استخوانشان رسیده بود و دیگر برای انقلاب حتی به رهبر نیز نیاز نبود و همه آماده خروش بودند. البته مردم گمشده خود را در امام خمینی یافتند کسی که با درایت خود توانست مردم را پشت سر خود گرد آورد و همچون سیل به جریان بیندازد به گونه ای که هیچ لشکری و هیچ سازمان امنیتی نتواند در مقابل آن بایستد. ‌
یکی از چیزهایی که ملت را به پیروزی رساند این بود که رهبر مناسب خود را شناختند و درباره اش اتفاق و اجماع کردند. ‌دیگر اینکه شرایط جهانی نیز آمادگی پذیرش انقلاب را داشت زیرا شاه دیگر یک مهره سوخته بود و کسی به بقای او امید نداشت. او به جایی رسیده بود که دیگر کسی برای رفتنش تاسف نمی خورد و زحمت دفاع از او را متحمل نمی شد. زیرا امروز دیگر شاه برای آمریکا سودی نداشت. ‌

تاثیر مذهب تشیع
بدون شک یکی از ویژگیهای مذهب تشیع جعفری این است که قدرت مادی و معنوی بالایی به علمای دین بویژه آیت الله ها می دهد که چنین چیزی در میان اهل سنت بویژه در عصر حاضر وجود ندارد. به عنوان مثال شیعیان متدین در زمان غیبت امام باید از یک مرجع تقلید پیروی کرده، یک پنجم مازاد درآمد خود را به او بپردازند. این موجب می شود علمای شیعه از نظر مالی مستقل از دولتها باشند و دولتها نتوانند آنها را تحت فشار بگذارند و محدود کنند.
حال آنکه علمای اهل سنت حتی شیخ الازهر و مفتی و حاکم شرع و... مجبورند از کیسه دولت حقوق به گیرند و دولت هرگاه بخواهد می تواند آنها را عزل کند. البته در گذشته علمای اهل سنت از موقوفات و خیریه ها درآمد داشتند اما در دوره های اخیر دولتها بر همه موقوفات چنگ انداخته اند تا علما را محتاج و تحت نفوذ خود درآورده اند بگونه ای که دیگر استقلال و آزادی عمل ندارند.
‌از نظر معنوی نیز مذهب تشیع قدرت معنوی بی نظیر به مراجع شیعه داده که متکی به التزام دینی افراد است و هرکس آزادانه و برای نزدیکی به خدا از مرجع تقلید خود به صورت مطلق اطاعت می کند زیرا مرجع تقلید نایب امام معصوم دانسته می شود. ‌

 

مترجم : ا. م. معاف