تسخير لانه جاسوسي آمريكا

مقدمه:
 تبعيد حضرت امام خميني (ره) در سال ‪ ، ۱۳۴۲شهادت شماري از دانش آموزان ودانشجويان درسال ‪ ۱۳۵۷توسط رژيم پهلوي و سرانجام تسخيرلانه جاسوسي آمريكا درسال ‪ ۱۳۵۸سه‌حادثه سرنوشت‌ساز درتاريخ مبارزات ملت‌ايران عليه‌سلطه استكبار است كه هر كدام را به تنهايي مي‌توان نطقه‌عطفي درمبارزات ديرينه ملت ايران عليه نظام سلطه ارزيابي كرد.
هرچند هريك از اين رخدادها به تنهايي سرفصل مهم‌وسرنوشت‌سازي در تاريخ انقلاب و مبارزات ملت عليه استكبار به شمار مي‌رود ، اما تسخير لانه جاسوسي آمريكا و بازداشت جاسوسان آمريكايي به مدت ‪ ۴۴۴روز را مي‌توان اوج آگاهي و بيداري جنبش دانشجويي در مبارزه با استكبارجهاني ارزيابي كرد.
بدون شك هرسه حادثه مهم يادشده را بايد در شرايط زماني خود مورد تحليل و بررسي قرار داد اما هدف همگي اين حركت‌ها را مي‌توان در يك جمله خلاصه كرد و آن " نفي سلطه نظام استكبار از كشور ايران " است.
در زمان دولت موقت در سرتاسر كشور، به ويژه در دانشگاه ها و كارخانه ها، توسط ايادي آمريكا، حركت هايي مي شد تا جو سياسي را هر چه بيشتر پيچيده كند و به نفع آمريكا پيش ببرد. بعدها معلوم شدكه مركز تمامي اين جريانات ضد انقلابي در سفارت امريكا بوده است. در حالي كه موضع منافقانه آمريكا نسبت به انقلاب اسلامي مانع روشن شدن چهره واقعي آن در ميان مردم شده بود.
در چنين شرايطي امام خميني بيانات قاطعي عليه ابر قدرتها و به ويژه آمريكا ابراز فرمودند و به ويژه ورود شاه را به آمريكا به عنوان سر فصلي تازه براي يك تهاجم سنگين عليه ايران اعلام و فرمان مقابله را به تمامي دانش آموزان، دانشگاهيان و طلاب علوم ديني صادرنمودند.
" بر دانش آموزان دانشگاهيان و محصلين علوم دينيه است كه با قدرت تمام حملات خود را عليه امريكا و اسرئيل گسترش دهند و امريكا را وادار به استرداد اين شاه مخلوع جنايتكار نمايند و اين توطئه بزرگ را بار ديگر شديدا محكوم كنند.
دانشجويان مسلمان دانشگاهها با درك فرمايش امام و توجه به اين نكته كه امام فرموده بودند همه كرفتاريهايي كه ما داريم از دست امريكا داريم. براي عنوان لبيك به فرمايش ايشان و وادار كردن امريكا به استرداد شاه و اموال ملت ايران تصميم به اشغال سفارت امريكا گرفتند.
يكي از نكات حائز اهميت در وقايع يادشده ( تسخير لانه جاسوسي آمريكا و مبارزه دانش آموزان عليه رژيم‌شاه) محوريت نوجوانان و جوانان است . ترديدي وجود ندارد كه جوانان بيشترين نقش را در مبارزات قبل از پيروزي انقلاب و دستاوردهاي نظام در سالهاي پس از پيروزي انقلاب داشته اند.
از آن روزي كه دانشجويان مومن و هوشيار در برابر سلطه آمريكا و نظام ستم‌شاهي قد علم كردند وايستادند تاروزي كه دانشجويان مسلمان پيرو خط امام (ره)با تسخير لانه جاسوسي آمريكا سر فصل انقلاب دوم را گشودند،تاريخ مبارزه و مقاومت ملت مسلمان ايران همواره با حضور و مشاركت فعالانه دانشجويان رقم خورده است.
تسخير لانه جاسوسي آمريكا كه به‌افشاي اسرار وفعاليت‌هاي جاسوسي آمريكا عليه‌ايران‌منجر شد،موجب گرديد كه زحمات سي ساله دولت آمريكاوسازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) در نفوذ به اعماق جامعه ايراني‌واستخدام نيرو براي بهره برداري در زمان مطلوب به هدر رود و جامعه ايران براي چندين سال از خطر عوامل نفوذي بيگانه مصون و محفوظ نگاهداشته شود.
در سيزدهم آبان ماه سال 1358 ه ش و در سالگرد روز دانش آموز و روز تبعید امام خمینی از ایران به ترکیه ، سفارت آمریکا در تهران به تسخیر دانشجویان پیرو خط امام در آمد . این واقعه که حضرت امام خمینی ره از آن به عنوان انقلابی بزرگتر از انقلاب نخست یاد کردند پس از آن روی داد که دانشجویان با دریافت خط استکبار و تحلیل روشهای جاسوسی آمریکا در کشور ایران ، در صدد حذف آثار این نماد پلید در جامعه ایران بر آمدند . اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی آمریکا در تهران نشانگر این مطلب است که در سفارتخانه های آمریکا در جهان واحدی به نام واحد عملیات وجود دارد که رهبری عملیات جاسوسی در کشورهای محل سفارت را داراست .
در سال 1358 امام خمینی ره در بیانات قاطعی خواستار استرداد شاه مخلوع از دولت آمریکا شدند . دانشجویان پیرو خط امام پس از این سخنرانی که در تاریخ دهم آبان 1358 انجام شد ، به منظور وادار ساختن آمریکا به استرداد محمد رضا شاه و ایضا دریافت اموال بلوکه شده ایران در دست دولت آمریکا ، تصمیم به اشغال سفارت آمریکا گرفتند . به دنبال این حرکت دانشجویان دانشگاه تهران ، پلی تکنیک ( امیر کبیر فعلی ) ، شریف و بهشتی در یک راهپیمایی گسترده به سوی سفارت حمله ور شدند و با گذر از دیوار های آن ، این سفارتخانه را به تسخیر خود در آورند . در این هنگام دانشجویان موفق شدند 63 آمریکایی حاضر در این سفارتخانه را گروگان بگیرند . پس از این واقعه جناحهای سیاسی مختلف در کشور ، مواضع مختلفی در برابر آن اتخاذ کردند اما امام خمینی ره آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول خواندند . پس از تسخیر لانه جاسوسی ، دولت آمریکا ، روابط سیاسی و اقتصادی خود را با ایران قطع کرد . به ابتکار امام خمینی پس از چندی زنان و پس ازآن سیاه پوستانی که در میان گروگان ها بودند آزاد شدند اما بقیه که ارکان لانه جاسوسی بود ند به مدت 444 روز در ایران به عنوان گروگان باقی ماندند . دانشجویان سر انجام به دستور رهبر کبیرانقلاب اسلامی، جاسوسان را تحویل دولت دادند و مقرر شد که مجلس شورای اسلامی در باره آنان تصمیم بگیرد ، لذا مجلس هیئتی را تعیین کرد و مذاکرات با میانجی گری دولت وقت الجزایر بین ایران و آمریکا آغاز شد که منجر به امضای بیانیه های الجزایر شد . گروگان ها نیز یک روز پس از روی کار آمدن رییس جمهور جدید آمریکا (ریگان ) و شکست جیمی کارتر در انتخابا ت آزاد شدند.
واقعه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران نه تنها توطئه های بعدی علیه انقلاب را با شکست مواجه کرد بلکه ضربه سختی به اقدامات ضد مردمی و عملیات جاسوسی شیطان بزرگ به ویژه در منطقه وارد کرد و ابهت ساختگی این کشور را در هم شکست .
به همین مناسبت چنین روزی از طرف نمایندگان دوره سوم مجلس شورای اسلامی در تاریخ کشور بنام روز مبارزه با استکبار جهانی نام گرفت .

از سوي ديگر اين رخداد مهم ( تسخير سفارت آمريكا ) بسياري از اسرار و ارتباطات سازمان جاسوسي آمريكا با سازمانهاي جاسوسي ديگر و شگردهاي خاص آنها را برملا كرد و به طور كلي حركت آگاهانه دانشجويان پيرو خط امام باعث شد ، سيستم و نظام اطلاعاتي و جاسوسي آمريكا در كل منطقه مختل شود.
ازطرف ديگر تسخيرلانه جاسوسي آمريكا موجبات اتحاد وانسجام همه نيروهاي متعهد و انقلابي را فراهم كرد تا درقبال تهديدي بزرگتر و مبارزه‌اي وسيعتر با همه توان ايستاده و آمريكا را كه مي‌رفت فراموش شود بعنوان دشمن شماره يك در اذهان مردم انقلابي مجددا زنده نمايد.
باتسخير لانه جاسوسي آمريكا ، انقلاب اسلامي به صحنه يك مبارزه رو در رو و مستقيم با آمريكا كشيده شد و با مقاومت و ايستادگي و خنثي‌كردن همه توطئه‌ها و ترفندهاي آمريكا رسوايي بزرگي براي سياست بازان آمريكاو بخصوص دولت كارتر فراهم كرد. دولتي كه هنوز از زير ضربه ناگهاني و مهلك از دست دادن شاه بيرون نيامده بود و هنوز براي سئوال " چه كسي ايران را از دست داد؟" پاسخي نيافته بود به ناگهان ضربه ديگري مهلكتر از ضربه اول را دريافت مي‌كند .

هنگامي كه آمريكا از راه حل بحران تسخير لانه جاسوسي و بازداشت جاسوسان آمريكايي گروگانگيري به طريق مذاكرات سياسي نااميد ماند تصميم به اجراي طرح نجات و پوشش آن براندازي نظام جمهوري اسلامي گرفت وبايك برنامه از پيش تنظيم شده درتاريخ ‪۱۵ارديبهشت ‪۵۹باهشت فروند هليكوپتر وسه فروند هواپيماي ( سي - ‪ (۱۳۰به خاك ايران تجاوز كردند كه درهمان قدمهاي اول باازدست دادن هليكوپترها و يك هواپيما و نه نفر كشته شكست مفتضحانه اي بر شكستهاي قبلي دولت آمريكا در ارتباط با انقلاب اسلامي ايران افزود.
ترديدي نيست كه شكست آمريكا در طبس يك " معجزه " بود و تنها امدادهاو نصرت الهي در تاريكي شب كه همه نيروهاي مسلمان در خواب بودند به ياري ملت ايران شتافت و با شن‌هاي روان پيچيده‌ترين سيستم تكنولوژي آمريكارا از كار انداخت.
تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام :
13 آبان در كشور ما محمل پیدایش حوادث مختلفی بوده است كه در شكل دهی تاریخ كشور و انقلاب اسلامی نقشی بزرگ و سرنوشت ساز داشته‏اند: 13 آبان 42 تبعید حضرت امام خمینی (ره) در پی قیام مردمی 15 خرداد و اعلام مخالفت ایشان با قانون استعماری - آمریكایی كاپیتالاسیون، 13 آبان 57 شهادت جمع زیادی از دانش‏آموزان و دانشجویان در مقابل دانشگاه تهران در زمان اوج‏گیری انقلاب و بالاخره 13 آبان 58 تسخیر لانه جاسوسی ایالات متحده توسط دانشجویان پیرو خط امام.
در این میان، واقعه اخیر با توجه به ابعاد و پیامدها و همچنین گستره ملی - بین المللی آن از اهمیت و جایگاه ویژه‏ای در تاریخ انقلاب اسلامی برخوردار شده است به طوری كه با گذشت بیش از ربع قرن از آفرینش آن، پیامدها و آثارش همچنان در صحنه سیاست داخلی و خارجی كشور، اثرگذار و بحث‏انگیز است.
پیروزی انقلاب اسلامی جدای از تاثیراتی كه در زمینه اندیشه سیاسی و پارادایم حاكم بر مقولات دولت ملت و ساختار حكومت داشت، تاثیرات عمیقی نیز بر استراتژی‏های امنیتی منطقه و توازن قدرت بین غرب و شرق داشت به طوری که كشور ایران را كه به عنوان خط مقدم جبهه غرب در مقابله با نفوذ كمونیسم از جایگاه ویژه‏ای نزد دولت مردان ایالات متحده برخوردار بود به یكباره تبدیل به یك هژمون منطقه‏ای با شعار وحدت جهان اسلام و درهم نوردیدن مرزهای جغرافیایی كشورهای مسلمان كرد، كه برای هر دو ابرقدرت شرق و غرب خطرناك جلوه می‏كرد. انقلاب اسلامی استراتژی «دو ستونی» آمریكا در منطقه را كه از مدت‏ها پیش بر پایه‏های قدرت اقتصادی عربستان سعودی و قدرت نظامی ایران برای حفظ منافع منطقه‏ای آمریكا و مقابله با نفوذ شوروی بنا شده بود با چالش جدی مواجه كرد به طوری كه «سایروس ونس» وزیر امور خارجه دولت كارتر در این باره می‏گوید: «رفتن ایران از صف كشورهای متحد آمریكا و افتادن این كشور به دست رژیمی كه دوست‏ ما نیست، ضربه‏ای اساسی به منافع سیاسی - امنیتی ما در آسیای جنوب غربی و خاورمیانه به شمار می‏رود.»
آمریكا كه تمام تلاش خود را در حمایت از رژیم شاه و جلوگیری از پیروزی انقلاب به كار بسته بود، با پیروزی انقلاب اسلامی سفارت خود را به عنوان پایگاهی برای طراحی و اجرای توطئه علیه انقلاب تبدیل نمود، تا بتواند آن بخش از اقداماتش را كه می‏توانست در پوشش دیپلماتیك برای شكست یا به انحراف كشاندن نظام نو پای اسلامی انجام دهد، با مرکزیت سفارت به اجرا درآورد.
پس از پیروزی انقلاب در بهمن ماه 1357 و اخراج مستشاران نظامی و غیر نظامی آمریكا كه در واقع نقش آنتن‏های اطلاعاتی را برای سازمان سیا بازی می‏كردند، ایالات متحده فعالیت‏های جاسوسیش را كه از درون سفارت رهبری و هدایت می‏شدند به شدت افزایش داد تا خلاء ناشی از خروج مستشاران را جبران كند.
دخالتهاي سازمان سيا در ايران: 
افسران سازمان سیا  با استفاده از شرایط نابسامان بعد از انقلاب و درهم ریختگی و نامشخص بودن حوزه مسئولیت‏ها كه نتیجه طبیعی هر انقلابی است، سعی كردند تا با نفوذ در مناطق كلیدی و حساس انقلاب اسلامی از تعمیق و گسترش هر چه بیشتر آن جلوگیری نمایند. لانه جاسوسی آمریكا با ایجاد شبكه‏های جاسوسی و اطلاعاتی در پی آن بود تا با بحران آفرینی، تضعیف نیروهای اصیل انقلاب و جایگاه و شخصیت حضرت امام و همچنین ایجاد گسست و شكاف میان رهبری و نسل جوان، فعال‏ترین و انقلابی‏ترین نیروی اجتماع را از رهبری دور كند تا بتواند با تاثیر بر آنها و نفوذ در ارتش، حرکت انقلابی مردم ایران را آسیب‏پذیر نماید. از طرفی سفارت آمریكا مسئول انحراف افكار عمومی از خطرات شیطان بزرگ در ایران نیز بود. به همین دلایل مسئولین سفارت آمریكا در پی آن بودند تا با برقراری ارتباط با مسئولین دولت موقت راه رسیدن به اهدافشان را تسهیل كنند.
با پیروزی انقلاب، حضرت امام خمینی، مهندس بازرگان را بدون در نظر گرفتن علایق حزبی و گروهی به عنوان نخست وزیر دولت موقت منصوب كردند. بازرگان در اقدامی تامل برانگیز اكثر اعضای دولت موقت را از جناح لیبرال انتخاب كرد و درهای دولت موقت را تقریبا بر روی دیگر نیروهای انقلاب بست. لیبرال‏ها تضاد اصلی و عامل مهم مبارزه و انقلاب را استبداد داخلی و نه استعمار خارجی می‏دانستند و علاوه بر آن اعتقاد به تغییر بنیادین در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی كشور نداشتند و تنها اكتفا به برخی اصلاحات سطحی را كافی می‏دانستند. بر همین اساس دولت موقت تنها به تعویض مهره‏های كلیدی و بالای رژیم اكتفا نمود و از تغییرات بنیادین و خصوصا از تجدید نظر در رابطه امپریالیستی و نابرابر ایران با آمریكا، پرهیز و اجتناب می‏كرد.
به این موضوع در كتاب خاطرات كارتر اشاراتی شده است: «مهدی بازرگان... و اعضای كابینه‏اش كه بیشتر آنها تحصیل كرده غرب بودند با ما همكاری داشتند. آنها از سفارت ما حفاظت می‏كردند و از ژنرال فیلیپ گاست... مراقبت به عمل می‏آوردند تا بدون خطر رفت و آمد كند و برای ما پیام‏های دوستانه می‏فرستادند. بازرگان به طور علنی اعلام كرد كه مایل است با آمریكا روابط حسنه‏ای داشته باشد، اما افراطیون طرفدار آیت اله خمینی برای او به صورت مشكلی درآمده بودند.»
«اسناد لانه جاسوسی نیز نشان می‏دهد كه ایالات متحده چگونه برای خارج كردن امام از صحنه سیاسی كشور در صدد جذب افراد موثر و مهم دولت موقت از جمله بنی صدر و امیر انتظام برآمده بود و مثلا در مورد جذب بنی صدر، در ظاهر به عنوان مشاور اقتصادی یك شركت آمریكایی با حقوق ماهانه 1000 دلار به دعوت همكاری می‏شد، اما در واقع رابط سازمان سیا تلاش می‏كرد تا وی را به استخدام این سازمان درآورد.»
«دولت آمریكا در پی آن بود تا با ایجاد ائتلافی از لیبرال‏های سیاسی، چهره‏های دینی میانه‏رو، سكولارها، ملی گرایان و سران ارتشی متمایل به غرب تحت لوای دولت موقت موجبات حذف تدریجی نیروهای وفادار به امام را از صحنه سیاسی كشور ایجاد نماید.
آمریكا می‏خواست تا با شناسایی مهدی بازرگان به عنوان شخص اول مملکت، اینگونه نشان دهد كه آیت الله خمینی خود مایل است كه دین و روحانیت از سیاست جدا گردند و آنها ناگزیر از نزدیكی به دولت موقت شده‏اند و بدین ترتیب كم كم برنامه حذف امام و جایگزینی ایشان توسط افرادی مثل شریعتمداری و بنی صدر را اجرا كند.
به همین دلیل وزارت خارجه آمریكا ماموریت اصلی سفارت خود در ایران را تلاش برای هماهنگی فعالیت‏های نیروهای لیبرال و میانه روهای مذهبی و پیوند دادن آنها با عناصر ملی گرا و سلطنت طلبان و طرفداران رژیم سابق بر علیه انقلابیون مذهبی قرار داده بود.
«اقدامات آمریكا بر علیه جمهوری اسلامی ایران فقط به اقدامات سفارت این كشور در تهران محدود نشد. در پی اعدام‏های انقلابی سران رژیم گذشته در روزهای اولیه پیروزی انقلاب، 2 تن از اعضای سنای آمریكا به نام‏های جاكوب جاوتیس و هنری جكسون كه از طرفداران پروپاقرص رژیم پهلوی بودند در 27 اردیبهشت 58 (17 مه 79) قطع نامه‏ای را از تصویب سنا گذراندند كه ایران را به خاطر این اعدام‏های انقلابی با لحن شدیدی محكوم می‏كرد.»
بعد از تصویب قطعنامه ضد ایرانی در سنای آمریكا، روابط دو كشور وارد مرحله تازه‏ای شد. با این كه، قطعنامه هیچگونه ضمانت اجرایی نداشت ولی ایران آن را نشانه موضع خصمانه ایالات متحده و كاری در جهت انزوای ایران دانست.
به عقیده كارل كلمنت، كه از كارشناسان با سابقه وزارت خارجه آمریكاست، ایالات متحده اشتباهی استراتژیك را در مورد ایران انجام داده است و آن دل بستن به دولت موقت و عدم مذاكره و دیدار مستقیم با حضرت امام بود كاری كه رقبای ایالات متحده یعنی فرانسه و شوروی در آغازین روزهای پیروزی انقلاب انجام داده بودند.
بعد از تصویب این قطعنامه و ایجاد مسایل اختلاف برانگیز بین دو کشور، آمریكا در پی آن بود تا فرستاده‏ای ویژه را با هدف جذب ایران و جلوگیری از نفوذ شوروی در این کشور ، به سوی ایران بفرستد ولی حضرت امام در واكنش به تصویب این قطع نامه از پذیرش فرستاده مذكور كه چارلز نام داشت و از دیپلمات‏های كار كشته وزارت خارجه ایالات متحده بود خودداری كرد و علاوه بر آن پذیرش والتر كاتلر در سمت سفیر كه آماده می‏شد به ایران سفر كند، از سوی دولت رد گردید هر چند كه جمهوری اسلامی پیش از آن موافقت خود را با اعزام او به ایران به عنوان سفیر اعلام كرده بود.
«پس از این فعل و انفعالات دولت آمریكا به بهانه حفظ امنیت منطقه و با این ادعا كه احتمال داده می‏شود كه یك نفت كش در خلیج فارس ربوده شود، ناوگان خود را در تنگه هرمز به حال آماده باش درآورد.»
امام خمینی در 7 آبان 58 به قراردادهای استعماری بین ایران و آمریكا شدیدا اعتراض كردند. اما در مقابل دولت موقت هیچ توجهی به این اعتراض‏ها نشان نمی‏داد و در پی بهبود روابط با ایالات متحده بود و در موضع‏گیری‌های رسمی و غیر رسمی بیشترین واهمه خود را از شوروی ابراز می‏داشت.
حركت‏های سازش كارانه دولت موقت تا به آنجا پیشرفت كه بدون اطلاع امام در روز 11 آبان 58 در جشن انقلاب الجزایر، مهدی بازرگان با برژینسكی، مشاور امنیت ملی كاخ سفید دیدار كرد و به مدت یك ساعت و نیم با او به مذاكره نشست.
برژینسكی مشاور امنیت ملی دولت كارتر برخلاف سایروس ونس، وزیر خارجه كه در برخورد با جمهوری اسلامی قائل به راهبردهای دیپلماتیك و گفتگو و مذاكره سیاسی بود، از طرفداران جدی سركوب و مداخله نظامی انقلاب و یكی از طراحان اصلی كودتای 21 بهمن 57 برای پیشگیری از انقلاب بود.
او برای پذیرش شاه در آمریكا تلاش فراوانی به عمل آورد، اما اعضای دولت موقت دوستانه به پیشواز برژینسكی رفتند و با او به گپ زدن مشغول شدند جالب این كه این ملاقات به گفته برژینسكی نه به تقاضای او بلكه به درخواست بازرگان، نخست وزیر ایران صورت گرفت.
محمدرضا پهلوی كه پس از فرار از ایران در كشورهای مختلفی آواره شده بود، و ملت ایران خواستار بازگشت و محاكمه وی بودند با مساعدت مقامات آمریكایی به یكباره سر از آن كشور درآورد. در حقیقت دولت آمریكا و مسئولین آن به خاطر بذل و بخشش‏های شاه خود را مدیون او می‏دانستند. هزینه‏های زیادی از سوی شاه به برخی جناح‏های سیاسی آمریكا برای مبارزات انتخاباتی پرداخت می‏شد و بعضی از مسئولین دولتی آمریكا پورسانت‏های گزافی از محل قراردادهای تسلیحاتی ایران با شركت‏های آمریكایی دریافت می‏كردند. از سوی دیگر رژیم آمریكا از آن بیم داشت كه عدم پذیرش شاه موجب هراس و نگرانی حكام وابسته‏اش در منطقه شود به همین دلیل شاه به بهانه معالجه در آمریكا رحل اقامت افكند. پذیرش شاه از سوی آمریكا خشم ملت و امام را صد چندان كرد. امام كه از دولت موقت قطع امید كرده بود، در 9 آبان 58 طی سخنانی فرمودند: «ای جوان‌هایی كه در مقابل توپ و تانك رفتید از خواهرهایی كه جوانان خود را از دست داده‏اید... حفظ كنید خودتان را، نهضت خودتان را حفظ كنید ننشینید دیگران برای شما كار كنند، اینها برای شما كاری نمی‏كنند.»
همچنین حضرت امام طی پیامی در 12 آبان 58 در اعتراض به پذیرش شاه از سوی رژیم آمریكا اعلام كردند: «دانشگاهیان، دانش‏آموزان و طلاب علوم دینی با قدرت تمام مبارزه خود را علیه آمریكا گسترش دهند.»
بدنبال اعلام این مواضع از سوی حضرت امام نمایندگان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام چهار دانشگاه امیركبیر، تهران، شهید بهشتی و صنعتی شریف با تشكیل جلسه‏ای به برنامه ریزی برای تصرف سفارت آمریكا پرداختند.
یكشنبه 13 آبان 58 (4 نوامبر 1979) در تاریخ انقلاب، روزی بزرگ و فراموش نشدنی است. روزنامه اطلاعات مورخ 14 ابان 58 در صفحه دوم خود، شرح وقایع آن روز را این‌گونه گزارش می‏كند:
«ساعت ۱۰و ۳۰دقیقه صبح گروهی (حدود 400 نفر) از دانشجویان (كه از یك چهار راه قبل از سفارت آمریكا شروع به حركت كرده بودند) كه در حال شعاردادن در خیابان آیت اله طالقانی به سوی دانشگاه (تهران) در حركت بودند هنگامی كه جلوی در اصلی سفارت آمریكا رسیدند، مسیر خود را تغییر دادند و پس از گشودن زنجیرهای این در به داخل سفارت رفتند. در همان زمان گروهی از دانشجویان نیز از دیوار خود را به داخل سفارت رساندند و پیشروی به سوی ساختمان‏های داخلی سفارت را آغاز كردند. از همان لحظه‏های اول تصرف سفارت آمریكا، گروه‏های مختلف مردم در مقابل در سفارت اجتماع كردند و به دادن شعارهای ضد آمریكایی می‏پرداختند دانشجویان در سه بیانیه‏ای كه تا ساعت 18 (همان روز) از طریق بلندگو پخش كردند، اعلام كردند كه ساختمان اصلی سفارت تا ساعت 15 به تصرف كامل درآمد... دانشجویان اعلام كردند كه هر چند تصرف ساختمان با مقاومت سه ساعته و همراه با پرتاب گاز اشك آور از جانب تفنگداران آمریكایی بود، هیچ گونه آسیبی به طرفین وارد نیامد.
از ساعت 16 (همان روز) آزاد كردن گروهی از ایرانیانی كه به عنوان ارباب رجوع یا كارمند در داخل سفارت بودند آغاز شد و آمریكاییان را با چشم بسته به محل دیگری منتقل شدند.»
پیش از آنكه دانشجویان اصلی سفارت برسند، دیپلمات‏های آمریكایی، مقداری از اسناد را در دستگاه‌های مخصوص خرد كن ریختند و ازبین بردند و مقدار زیادی از اسناد را نیز سوزاندند و به خصوص نوارهای میكروفیلم و حافظه‏های كامپیوتری را نابود كردند.
در جریان اشغال سفارت آمریكا، ۷۲ آمریكایی به عنوان گروگان بدست دانشجویان افتادند. سه تن از دیپلمات‏های آمریكایی آن روز برای مذاكره با وزیر خارجه به وزارت امور خارجه رفته بودند. پس از اشغال سفارت تا شب به امید حل شدن موضوع همان جا ماندند ولی بعد از آن در وزارت خارجه به صورت تحت نظر در اختیار دانشجویان قرار گرفتند.
«این اولین بار نبود كه سفارت آمریكا در تهران به اشغال درمی آمد، پیش از این در 25 بهمن 57 (14 فوریه 1974)، یعنی سه روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، 75 نفر از چریك‏های فدایی خلق پس از درگیری مسلحانه كوتاهی كه به مجروح شدن یكی از تفنگداران آمریكایی انجامید، سفارت را به اشغال خود درآوردند. چند دقیقه بعد چریك‏ها با وساطت نمایندگان كمیته انقلاب، بدون هر گونه تخریب و آتش سوزی، پراكنده شدند. عده‏ای علت این اقدام را شایعه رادیو باكو مبنی بر انتقال پرونده‏های ساواك به این سفارتخانه می‏دانند (در این بین باید به رابطه بین چریك‏های فدایی خلق و سفارت شوروی كه طبیعتا عطش زیادی برای داشتن آن پرونده‏ها داشته است، توجه داشت)، عده‏ای دیگر علت این اقدام را زمزمه كودتای قریب الوقوعی می دانند كه در خیابان‏های تهران شایع شده بود و عده‏ای دیگر هم آن را توطئه پس مانده‏های ساواك و رژیم شاه برای تحت تاثیر قرار گذاشتن روابط ایران و آمریكا قلمداد می‏کنند.»
اما علت هرچه بود در این زمینه نه با امام و نه با دولت موقت و نه با هیچ یك از نیروهای موجه نظام هماهنگی نشده بود و در نیت اشغال گران و اهداف آنان و نقش سفارت شوروی در این اقدام ابهام‏های تردید برانگیز جدی وجود داشت. به همین خاطر با حضور نیروهای كمیته و همچنین ابراهیم یزدی معاون نخست وزیر و نماینده دولت موقت، از سفیر آمریكا عذرخواهی شد و سفارت در اختیار وی قرار گرفت.
اما 13 آبان 58 شرایط تفاوت داشت. پس از تسخیر سفارت، دانشجویان كه خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام می‏نامیدند، با صدرو بیانیه‏هایی به تشریح علل، انگیزه‏ها و چگونگی انجام این اقدام انقلابی پرداختند. در یكی از اولین بیانیه‏ها آمده است:
«ما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از موضع قاطعانه امام در مقابل آمریكای جنایتكار به منظور اعتراض به دسیسه‏های امپریالیستی و صهیونیستی، سفارت جاسوسی آمریكا در تهران را به تصرف درآوردیم تا اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم.»
عنوان دانشجویان مسلمان پیروخط امام، از یك سو بیانگر تبلور خشم انقلابی امام و ملت مسلمان ایران از آمریكا بود و از سوی دیگر هر گونه شائبه وابستگی دانشجویان به گروهها و دستجات سیاسی متعدد را منتفی می‏ساخت و امكان بهره برداری از آن را به نفع جریان‏های مختلف، محدود می‏ساخت.
برای این اقدام انگیزه‏های متفاوتی ذكر می‏گردد: اعتراض نسبت به پذیرش شاه از سوی دولت آمریكا، اعتراض به عملكرد دولت موقت، كه كم كم به سمتی گرایش پیدا می‏كرد كه دوباره دست آمریكا را در ایران باز كند، شناسایی جاسوسان آمریكایی و عوامل داخلی آن‏ها، پایان دادن به توطئه گری و سلطه جویی‏های آمریكاییان در ایران، نشان دادن ضربه شستی به ایالات متحده به تلافی طراحی و اجرای كودتای 28 مرداد 32، اعتراض به آمریكا به علت ایجاد فشار تبلیغاتی موسوم و انحصاری و كمك و حمایت از افراد ضد انقلاب و فراری علیه انقلاب اسلامی.
از طرف دیگر اشغال سفارت آمریكا در واقع تیرخلاص دولت موقت نیز بود. در نتیجه این اقدام انقلابی، قدرت متزلزل دولت موقت رو به افول گذاشت و همگام با آن، اساس همكاری‌های استراتژیك ایران و ایالات متحده فرو پاشید. بازرگان دو روز پس از این حادثه از سمت نخست وزیری استعفا كرد كه بلافاصله توسط امام پذیرفته شد و وظایف دولت موقت به شورای انقلاب، منتقل شد و به این ترتیب 268 روز پس از سقوط رژیم پهلوی، عمر دولت موقت هم به سر رسید و پس از مدتی با ایجاد تغییراتی در شورای انقلاب، چهره‏های جدید، اداره وزارتخانه‏های مختلف را به عهده گرفتند و به این ترتیب به عمر نیروهای لیبرال در اداره جمهوری اسلامی به طور رسمی پایان داده شد.
گرچه خواسته‏های دانشجویان از ابتدا تازمانی كه این موضوع به حل و فصل انجامید، تغییرات زیادی را نشان می‏دهد؛ اما اصلی‏ترین خواسته آنها كه رسما و با صراحت تمام همواره ثابت ماند، عبارت بود از «عدم دخالت ایالات متحده در امور داخلی ایران» . درخواست‏های دیگر از قبیل تحویل شاه مخلوع و همسرش فرح برای محاكمه در ایران، تحویل اموال خاندان سلطنتی و دیگر فراریان از ایران به دولت ایران، رفع تحریم‏های اقتصادی و مالی و آزاد كردن اموال و دارایی‏های ایران در آمریكا و شعب بانك‏های آمریكایی از جمله خواسته هایی بودند كه بعدها با به درازا كشیدن موضوع و اتفاق دیگر كه در واكنش‏های متعدد و متفاوت آمریكاییان خلاصه می‏شود، اضافه شدند.
این حادثه پیامدها و بازتاب‏های بسیاری بر جای گذاشت. حركت انقلابی دانشجویان مسلمان قبل از هر چیز دیگر، هیئت حاكمه آمریكا را به شدت گیج كرد. آمریكا كه به لطف لیبرال‏های حاكم در دولت موقت توانسته بود موقعیت از دست رفته خود در ایران را به تدریج باز یابد، با این ضربه سهمگین به شدت برآشفته گردید.
كارتر در كتاب خاطرات خود می‏گوید: «4 نوامبر 1979 (13 آبان 58) تاریخی است كه من آن را هرگز فراموش نخواهم كرد... ما شدیدا نگران بودیم» وی می‏افزاید: «در روزهای نخست تصور می‏كردم گروگان‏ها به زودی آزاد خواهند شد، اما پس از آنكه بازرگان، نخست وزیر دولت موقت در كوشش‏های اولیه خود برای آزادی گروگان‏ها با شكست مواجه شد، نگرانی ها افزایش یافت.»
در بین حاكمان دولت آمریكا نیز در مورد راه برخورد با ایران اختلافاتی پیش آمده بود. گروهی به نمایندگی سایروس ونس وزیر خارجه، راههای دیپلماتیك و گفتگو و در نهایت تحریم‏های اقتصادی و پروازی را پیشنهاد می‏كردند و گروهی دیگر به رهبری زیبیگینو برژینسكی مشاور امنیت ملی، دخالت نظامی را برای حل مساله گروگان‏گیری لازم می‏دانستند. این اختلاف تا به آنجا پیش رفت كه سایروس ونس پس از حمله نظامی آمریكا در صحرای طبس كه منجر به شكست آمریكا شد، استعفا كرد.
آمریكا در اولین واكنش، اقدام به تحریم اقتصادی ایران و بلوكه كردن اموال و دارایی‏های ایران در بانك‏های آمریكایی و بانك‏های خارجی مستقر در آمریكا كرد و از سوی دیگر اقدام به آزار واذیت ایرانیان مقیم آمریكا نمود و در جهان نیز تضییقاتی را برای ایران ایجاد كرد. در هر حال تسخیر لانه جاسوسی هرچند از سوی دول استعماری وابسته به شرق و غرب محكوم گردید، اما از سوی ملل محروم و تحت ستم جهان و نهضت‏های آزادی بخش جهان به شدت مورد استقبال قرار گرفت و باعث نضج گرفتن حركت‏های ضد استعماری گسترده‏ای در سطح جهان و خصوصا خاور میانه شد.
کارتر که با ژست‌های حقوق بشری و همچنین حل مشکلات بین آمریکا و چین و امضای موافقت نامه کمپ دیوید بین مصر و اسراییل وجهه ای صلح طلب برای خود کسب کرده بود، با تسخیر لانه جاسوسی تمامی وجهه و نفوذ خود را از دست داد به طوری که حتی نتوانست در مقابل حمله نظامی شوروی به افغانستان موضع مناسبی اتخاذ کند و کم کم موجبات افول حکومت خود و حزبش را فراهم کرد.
همیلتون جردن رییس ستاد انتخاباتی کارتر در انتخابات سال 80 می‏گوید: «برای من روشن بود که کلید انتخابات در دست کسان دیگر در آن سوی دنیا است که تصمیم و عملشان تا آخرین لحظه قابل پیش بینی نیست، کارتر در هواپیما به من گفت: عجیب است که سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری کشور بزرگ ما نه در شیکاگو یا نیویورک بلکه در تهران تعیین می‏شود.»
سیا از آغاز حضورش در ایران عصر‌ پهلوی ارتباط مستقیمی با سفارت امریکا در تهران پیدا کرد و در واقع بخشی از سفارت امریکا در تهران در اختیار سیا قرار داشت. در بسیاری از امور میان اعضای رسمی سفارت و عوامل سیا هماهنگی لازم برقرار بود. با این حال سیا در فعالیتهایش از استقلال عمل کافی برخوردار بود و چه بسا فعالیتهای پرشماری از آن، از دید و اطلاع اولیای سفارت مخفی می‌ماند. به عبارت دیگر سیا در گزارش اقدامات و فعالیتهایش در امور مختلف به اولیای رسمی سفارت امریکا در تهران الزام و اجباری نداشت. با این حال این به مفهوم تقابل و یا تضاد سفارت و سیا نبود بلکه طرفین در امور بسیاری در هماهنگی با یکدیگر عمل می‌کردند و گزارشات و اقدامات و فعالیتهای آنان در عملکرد و خط مشی طرفین تأثیری انکار‌ناپذیر و به سزا داشت. 
در همان حال میان سفارت و نمایندگی سیا در تهران و وزارت خارجه امریکا و نیز سازمان مرکزی سیا در امریکا هم ارتباط تنگاتنگ قابل توجهی وجود داشت و اساساً با مجموع تعامل اطلاعاتی و فعالیتهای سیاسی طرفین بود که سیاستها و تصمیم‌سازیهای ریز و درشت دولتمردان و سیاستگذاران امریکا در مورد ایران به مورد اجرا گذاشته می‌شد و در ارتباط و تعامل حکومت ایران با آن کشور تصمیم لازم اخذ می‌شد. در همان حالی که سفارت عمدتاً از طریق مستقیم و آشکار، روابط امریکا با حکومت ایران را تنظیم می‌کرد مجموعه گزارشات و اطلاعات سیا از شئون مختلف زندگی ایرانیان،دولتمردان آن کشور را قادر می‌ساخت رفتار سیاسی فیمابین را براساس داده‌های اطلاعاتی مذکور طبقه‌بندی و تنظیم کرده به کار بندند. در رابطه با حکومت ایران هم علاوه بر اینکه رؤسای وقت سیا در ایران ارتباط و تماس مستقیم و منظمی با شاه داشتند. برخی دیدگاهها و خواسته‌های آنان هم از طریق مجاری رسمی سفارت امریکا درتهران به اطلاع مقامات ایرانی می‌رسید. در همان حال روابط سیا و سفارت امریکا درتهران با ساواک هم از قاعده‌های مشابه پیروی می‌کرد. ساواک که ارتباط اطلاعاتی ـ امنیتی تنگاتنگی با سیا داشت در هماهنگی اطلاعاتی میان سیا، سفارت و حکومت ایران نقش قابل اعتنایی ایفا می‌کرد. اسناد بر جای مانده نشان می‌دهد که سیا، سفارت آمریکا در تهران و حتی وزارت خارجه آن کشور در گزارشات و اطلاعات واصله از ساواک در زمینه حضورشان در ایران بهره‌فراوانی می‌بردند و برخی از مهمترین جنبه‌های زندگی ایرانیان وحتی شناخت ویژگی‌ها و مسائل پرشمار مربوط به مجموعه حاکمیت، دولت، دربار و شخص شاه از کانال ساواک در اختیار سیا و مقامات سفارت و وزارت امور خارجه امریکا قرار داده می‌شد.
وزارت امور خارجه در امریکا با مسئولان سیا در ایران جلسات و مذاکرات منظمی داشت و در همان حال سمینارهای متعددی با شرکت کارشناسان، متخصصان و نمایندگان فیمابین تشکیل می‌شد که درباره اوضاع سیاسی، استراتژیکی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مباحث و مسائل گوناگونی مطرح و مذاکره می‌‌کرد و از جمع‌بندی این گونه‌جلسات و مذاکرات بود که درنهایت استراتژی و دکترین امریکا در رابطه با ایران شکل می‌گرفت و به مورد اجرا گذاشته می‌شد. با این توضیح که مباحث مطروحه در اینگونه سمینارها و جلسات اساساً برپایه اطلاعات و گزارشاتی بود که از سوی مأموران و نمایندگی سیا و سفارت امریکا در تهران تهیه و ارسال شده بود. در این باره هماهنگی منظم و تعریف شده‌ای میان طرفین وجود داشت. در مواردی وزارت امور خارجه و سازمان مرکزی سیا در امریکا فهرستی از سرفصلهای مهم اطلاعاتی ـ امنیتی مورد نیاز را در اختیار ایستگاه سیا و نیز سفارت امریکا در تهران قرار می‌دادند تا براساس راهنمائی ارائه شده داده‌های اطلاعاتی تهیه و در اختیار مرکز قرار داده شود. برای نمونه سازمان مرکزی سیا در امریکا در نامه‌ای که در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۵۶ / ۱۷ مه ۱۹۷۷ برای سفارت امریکا در تهران می‌فرستد سرفصل‌های مورد نیاز اطلاعاتی وزارت امور خارجه و سیا در مورد ایران را به شرح ذیل تعیین کرده و تقاضا می‌کند اولیای آن سفارت به یاری مأموران سیا درتهران اطلاعات خواسته شده را با مطالعه در موارد اطلاع داده شده برای مرکز ارسال دارند.
از میان سفیران امریکا در تهران حداقل سه تن پیش از انتصاب به این مقام در سازمان سیا عضویت داشتند که از آن میان ریچارد هلمز مشهورترین آنهاست، ریچارد مک‌کارا هلمز که در امریکا به دیگ شهرت داشت برادرش در سوئیس همکلاسی محمد‌رضا شاه پهلوی بود. از اواخر دهة ۱۹۳۰ م در سازمانهای اطلاعاتی ـ جاسوسی امریکا جذب شد و از آغاز تأسیس سیا در ۱۹۴۷ به استخدام آن درآمد و به سرعت از مسئولان درجه اول سیا شد و در ۱۹۶۲ به معاونت عملیاتی سیا ارتقاء مقام یافت و نهایتاً در ۳۰ ژوئن ۱۹۶۶ به عنوان رئیس سیا منصوب گردید. وی در میان اعضای بلندپایه سیا تحت عنوان «سلطان مطلق جاسوسان» لقب داشت. ریچارد هلمز در تمام دورانی که در ریاست سیا بود از حکومت ایران سخت پشتیبانی می‌کرد و شاه نیز متقابلاً با او احساس نزدیکی فزاینده‌ای داشت. ریچارد هلمز طی سالهای ۱۳۴۵ ـ ۱۳۵۱ ش/ ۱۹۶۶ ـ ۱۹۷۲ م. به مدت هفت سال رئیس سیا بود و طی این سالها بارها به ایران مسافرت کرد. آگاهان به امور ریچارد هلمز را «یکی از دو مرد آگاه جهان» می‌دانستند. نفر بعدی رئیس کا.گ.ب بود. ریچارد هلمز به دنبال رسوایی واترگیت از مقامش عزل شد(۲۰ نوامبر ۱۹۷۲) و مدت کوتاهی بعد به عنوان سفیر امریکا درتهران منصوب شد.
ورود ریچارد هلمز به تهران به عنوان سفیر جدید امریکا اوج دوران قدرت محمد‌رضا شاه پهلوی محسوب می‌شد. شاه به عنوان ژاندارم منطقه در دفاع و حمایت از اهداف و خواسته‌های غرب و امریکا در منطقه برای خود رسالتی قائل بود ودر همان حال فعالیتهای مشترک سیا، ساواک، موساد و نیز اینتلیجنت سرویس انگلستان در منطقه در یکی از حساس‌ ترین مقاطع خود قرار گرفته بود. یک سال پیش از ورود هلمز به تهران کانوی رئیس سابق سیا در تهران جای خود را به نیکولاناتزیوس با نام مستعار ویلیام برومل داده بود که عضو کهنه‌کار سیا محسوب می‌شد و از شاخص‌ترین اعضای سیا در سراسر جهان به شمار می‌رفت. او پیش از آن در ایستگاه‌های سیا در کره جنوبی، آرژانتین و هلند خدمات شایانی برای سیا انجام داده بود. با ورود ویلیام برومل به ایران بودکه ایستگاه منطقه‌ای سیا از قبرس به تهران منتقل شد و از آن پس تهران به مرکز فرماندهی دستگاه جاسوسی ـ اطلاعاتی امریکا در منطقه خاورمیانه تا مشرق دور ارتقاء مقام یافت. وجود ریچارد هلمز در تهران در همین مقطع اهمیت و حساسیت قابل توجه ایران را برای مراجع اطلاعاتی ـ جاسوسی و وزارت امور خارجه امریکا آشکار می‌کند. ریچارد هلمز تا ژوئن ۱۹۷۷ / ۱۳۵۵ ش. مقام سفارتش را درتهران حفظ کرد. در دوران وی بود که علاوه بر گسترش فعالیتهای سیا در شئون مختلف سفارت امریکا در تهران نیز نقش بسیار برجسته‌ای در گسترش روابط ایران و امریکا بر عهده گرفت.
پژوهشگران و آگاهان به امور برای سفارت امریکا در تهران در پیشبرد اهداف اطلاعاتی‌ـ جاسوسی آن کشور در ایران و منطقه خاورمیانه نقش قابل توجهی قائل شده‌اند. حضور و فعالیت گستردة مأموران سیا در پوششهای مختلف سیاسی‌ـ دیپلماتیک در سفارت و نیز حضور چهره‌های برجسته سیا به عنوان سفیر و کاردار و نظایر آن در ایران این فرضیه را سخت قوت می بخشد که مسائل اطلاعاتی‌ـ امنیتی و جاسوسی در روابط ایران و امریکا جایگاه بی‌بدیلی داشت. منصور رفیع‌زاده آخرین نماینده ساواک در امریکا تأکید دارد که سفارت امریکا در تهران در درجه اول به عنوان پایگاهی برای انجام فعالیتهای جاسوسی ـ اطلاعاتی سیا در ایران انجام وظیفه می‌کرده است. این مهم البته از دید ساواک و حکومت ایران پنهان نبود و چه بسا جهت پیشبرد اهداف فوق مساعدتهای قابل اعتنایی هم در اختیار آن قرار می‌گرفت.
علاوه بر سفارت امریکا در تهران حداقل سه نمایندگی سیاسی دیگر آن کشور در شهرهای مختلف ایران فعالیتهای سیاسی، اطلاعاتی ـ جاسوسی پرشماری در راستای اهداف سیا به انجام می‌رسانیدند و در هر یک از این نمایندگیها مأمورانی از سیا حضور داشتند و فعالیت اطلاعاتی ـ جاسوسی این مراکز تحت هدایت سفارت امریکا در تهران قرار داشت. این نمایندگیها در شهرهای تبریز، اصفهان و شیراز واقع بود. طی سالهای پایانی حکومت در شهرهای دیگر هم فعالیتهای سیاسی ـ اطلاعاتی امریکاییان گسترش یافت.
سفارت امریکا درتهران دارای شش بخش مجزا بود که عبارت بودند از: «۱ـ بخش امور سیاسی ۲ـ بخش نظامی ۳ـ بخش اقتصادی و بازرگانی ۴ـ کمیسیون مشترک ایران و امریکا ۵ـ بخش کنسولی و ۶ـ بخش امور اداری.
 
دیگر نمایندگیهای مهم و مراکز سیاسی و دیپلماتیک امریکا در تهران و سایر نقاط ایران عبارت بود از:
۱ـ کنسولگری امریکا در تبریز
۲ـ کنسولگری امریکا در اصفهان
۳ـ کنسولگری امریکا در شیراز
 کنسولگری امریکا در مشهد-۴
 ۵ـ انجمن کارمندان امریکایی
۶ـ سازمان ارتباطات بین‌المللی
۷ـ سازمان مبارزه با مواد مخدر
۸ـ دفتر وابسته کشاورزی امریکا در تهران.»
در این مراکز و نمایندگی‌ها که افراد پرشماری در پوششهای مختلف خدمت می‌کردند سیا مأموران متعددی داشت که در پوششهای سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و … وظایف محوله در امور اطلاعاتی ـ جاسوسی را به انجام می‌رسانیدند.
از منابع اطلاعاتی و کسب خبر سفارت امریکا در تهران و نیز سیا در بخشهای مختلف کشور، عوامل و عناصر ایرانی مرتبط با سفارت بود. در اسناد و مدارک بر جای مانده از سفارت امریکا در تهران اسامی و مشخصات افراد پرشماری ذکر شده است که با سفارت در تماس دائمی و منظمی بودند و اخبار و اطلاعات ارزشمندی را از حوزه فعالیت خود در اختیار آنان قرار می‌دادند. برخی از مهم‌ترین فعالان سیاسی مخالف، روشنفکران، اساتید و مدیران دانشگاهها، رجال و کارگزاران دولتی وحکومتی در زمره این افراد بودند. سفارت امریکا در تهران و نیز سیا در موارد متعدد با کمترین مشکل اطلاعات ذی‌قیمت قابل توجهی از این منابع و رابطین خود به دست می‌آوردند. بسیاری از کسانی که در امریکا تحصیلات عالیه خود را پشت سر گذارده بودند، روابط نزدیکتری با سفارت و نمایندگان پیدا و پنهان سیا در تهران و سایر نقاط کشور داشتند اطلاعات ارائه شده از سوی رابطین و دوستان ایرانی سفارت و سیا در تغذیه اطلاعاتی‌ـ جاسوسی سیا اهمیتی انکار ناپذیر داشت. در یک مورد سفارت امریکا در تهران از مهدی هروی نام می‌برد که «مأموران گوناگون سفارت با او آشنایی» تامی داشتند. او که تحصیلات دانشگاهی‌اش را در ا مریکا انجام داده بود «در اوایل سال ۱۹۷۵ به عنوان مشاور با نمایندگان امریکا در سومین کنگره حزب ایران نوین کار می‌کرد.» و بعدها پس از تأسیس حزب رستاخیز این مهم را در حزب جدید بر عهده گرفت و روابط اطلاعاتی‌اش را با سفارت کماکان حفظ نمود.
سفارت امریکا و سیا در ایران از این دوستان ایرانی وفادار بسیار داشتند.
سفارت امریکا در تهران تا پایان دوران سلطنت محمد‌رضا شاه کماکان از حضور و وجود فعال این رابطین و خبررسانان سود می‌برد و حکومت ایران و نیز ساواک هم هیچ‌گاه مانعی بر سر راه این ارتباطات که چندان پنهان هم نبود ایجادنکردند.
بدین ترتیب اولیای سفارت و نیز نمایندگان و مأموران سیا در ایران تا واپسین روزهای عمر رژیم پهلوی از مزیت این منابع اطلاعاتی ارزشمند که عمدتاً حساس‌‌ترین و کلیدی‌ترین پستهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی را در اختیار داشتند کماکان بهره بردند. ضمن سیاسی و بویژه مخالفین میانه‌رو حکومت هم ارتباطات بسیاری با سفارت امریکا در تهران داشتند و این تماسها تا آخرین روزهای عمر رژیم پهلوی ادامه داشت.
 
اقدامات امريكا عليه تسخير لانه جاسوسي
-فشار آوردن به دولت موقت كه با استعفاي نخست وزير منتفي گرديد.
-اعزام هيئت ويژه اي متشكل از رمز كلارك و ويليام به ايران كه امام ضمن اعلام امتناع خود از ملاقات باآنان ملاقات شوراي انقلاب اسلامي و تمامي مسئو لان را با آن هيئت به شرطي ممكن شمردكه شاه را تحويل دهند در نتيجه هواپيماي حامل امريكاييها در آسمان مسير خود را به سمت تركيه تغيير داد.
- تماس امريكاييها با بعضي از غرب زدگان در ايران
-اعزام ميانجي از اشخاص و يا كشورهايي كه مي توانستند با مسؤولان كشور ما صحبت كنند مانند كشور پاكستان
- فشار آوردن امريكا به مجامع بين المللي تحت نفوذ خود مانند سازمان ملل متحد
- نامه كنگره امريكا به مجلس شوراي اسلامي
پس از بي ثمر ماندن اين قبيل اقدامات امريكا به اقدامات جدي تري پرداخت كه بعضي از آنها عبارتند از: 1- محاصره اقتصادي جمهوري اسلامي ايران
2- بلوكه كردن داراييهاي ايران
3- قطع كامل روابط امريكا با ايران
4- و بالاخره تهديد نظلامي و مانورها و نقل و انتقالات ناوگان امريكاجهت مرعوب ساختن ملت مسلمان ايران
دستاوردهاي داخلي تسخير لانه جاسوسي امريكا
-رشد كمال و استحكام انقلاب
- تثبيت خط امام به عنوان خط سازش ناپذير با غرب و ضربه مهلك به ضد انقلاب
-سقوط دولت موقت
-بر هم خوردن شبكه هاي اطلاعاتي و جاسوسي امريكا
دستاوردهاي خارجي تصرف لانه جاسوسي
1- افشا شدن ماهيت اطلاعاتي و جاسوسي سفارت خانه هاي امريكا
2- كم شدن تماس و ارتباط افراد "منبع" با امريكاييها و بالعكس.
3- كم شدن حجم اسناد نگهداري شده در سفارتخانه هاي امريكا در جهان و تحميل هزينه اي كلان براي حفاظت بيشتر.
4- مرعوب شدن كارمندان جاسوس سفارتخانه هاي امريكا در جهان و احساس اين كه دولت امريكا قادر به حفظ انها نيست.
 
 
 
 
 
 
 
نتيجه گيري :
این حادثه بزرگ پیامدهای گوناگونی را در پی داشت كه از آن جمله می‏توان به این موارد اشاره كرد: پایان یافتن رابطه استعماری ایران و آمریكا، روشن شدن ماهیت ننگین ایالات متحده که پشت صورتک حقوق بشر و آزادی مخفی شده بود، جلوگیری از ایجاد بحران و آشوب با تسخیر مرکز بحران آفرینی آمریکا، از بین رفتن گروه‌های مارکسیستی، گروه‌هایی که تا پیش از آن خود را تنها سردمدار مبارزه با امپریالیسم آمریکا می‏دانستند، بازگشت مردم به صحنه که با توطئه‌های ‌دولت موقت خانه‌نشین شده بودند، شکست هیمنه و اسطوره جهانی آمریکا و بالاخره شکست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در سال 1980.
خلاصه‌آنچه كه بارها براي اين ملت به وضوح ثابت شده‌است،اين‌است كه آمريكا لحظه‌اي از دشمني با ملت ايران دست برنداشته است و در ‪ ۲۷سال گذشته همواره به طرق مختلف تلاش كرده است ، در روند رو به گسترش انقلاب اسلامي مانع تراشي و سنگ اندازي كند.
درشرايط حساس فعلي كه قدرت‌هاي استكباري و در راس همه آنها آمريكا با بهره‌گيري از ترفندهاي گوناگون در صدد ضربه زدن به كيان مقدس جمهوري اسلامي هستند ، يكپارچگي مردم و پايبندي آنان به اركان مقدس جمهوري اسلامي ايران، اصلي است كه مي‌تواند همه نقشه‌هاي شوم قدرت‌هاي استكباري را نقش بر آب كند.
با فتح لانه جاسوسي ماهيت چهره هاي سازشكار كه در صحنه سياسي كشور ظاهر شده بود افشا و روحيه بيداري و وحدت و همبستگي در امت دميده شد.عمليات جاسوسي امريكا در منطقه بر ملا و پايگاه جاسوسي اش بر چيده شد و  از همه مهمتر ابهت پوشالي آن در جهان شكسته شد.
  
منابع ومآخذ:
سايت :  شريف نيوز
سايت :  Revolution www.IRDC.ir-Islamic 
سايت : www.tebyan.net
سايت : www2.irna.ir
سايت :www.aftab.ir
سايت : www.zafar.ir
سايت :  hamedan.irwww.tebyan