آیا حکومتی که مدنظر امام بود تشکیل یافته است؟
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، علاوهبر آنکه رهبری انقلاب را در دست داشتند، مرجع بزرگ شیعیان نیز محسوب میشدند. افکار امام با وجود محبوبیت زایدالوصف ایشان در جهان اسلام، از سوی مراکز پژوهشی کشور، کمتر مورد پژوهش قرار گرفته است؛ از اینرو شناخت عمیق و اصولی اندیشههای سیاسی حضرت امام خمینی(ره) یکی از ضرورتهای اصلی در مطالعات مربوط به امامشناسی، انقلابشناسی و تاریخ تحولات معاصر ایران و جهان است.
نظر به آنکه خردادماه، به مناسبت رحلت عارفانه خمینی کبیر، تداعیکننده خاطرهای خاص برای مردم مسلمان ایران است، نشریه «پنجره» در این شماره گفتوگویی با حجتالاسلام احمد جهانبزرگی پیرامون اندیشههای سیاسی امام راحل انجام داده است.
دکتر جهانبزرگی دانشآموخته حوزه علمیه و دارای دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران است. از ایشان تاکنون کتابها و مقالات متعددی در حوزه اندیشه سیاسی اسلام و ایران منتشر شده است که از جمله آنها، میتوان به «اصول سیاست و حکومت»، درآمدی بر نظریه دولت در اسلام» و «آزادی سیاسی و اندیشه سیاسی امام خمینی»، اشاره کرد.
دکتر جهانبزرگی در حال حاضر علاوهبر تدریس در حوزه و دانشگاه، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز هست.
● به نظر «میشل فوکو» انقلاب ایران تنها حرکت اجتماعی است که از قرن 18 به بعد، خلافآمد مدرنیته بوده است. حال با توجه به اینکه عامل این امر، نظریهها و اندیشههای سیاسی حضرت امام خمینی(ره) است، بهنظر حضرتعالی نقطه تمایز اندیشه سیاسی امام و اندیشمندان غربی در چیست؟
از جمله نکات اصلی نظریه حضرت امام این است که ایشان «حضور خدا در صحنه سیاست» را جدی میگیرد و همین نکته وی را از اندیشمندان سیاسی غرب، متمایز میکند. بسیاری از نویسندگان معاصر غرب، سیاست را «قدرت»، «علم قدرت»، «توزیع قدرتمندانه ارزشها»، «راه کسب قدرت» و غیره دانستهاند اما از نظر امام، قدرت خداوند ورای همه قدرتهای زمین است و در تحلیل نهایی، اقتدار فرد حاکم، بهوسیله این مرجع، بهصورت قدرتی مشروط و محدود در میآید. بنابراین میتوان از نظر امام، سیاست را اینگونه تعریف کرد: «سیاست عبارت است از اداره جامعههای انسانی و هدایت آن بهسوی تعالی.»
● اگر بخواهیم اصل عدم جدایی دین از سیاست را که مدنظر امام بود به زبان امروزی بیان کنیم، چگونه خواهد بود؟
قسمت عمده مطالب جلسات اول درس «ولایت فقیه» امام، که در کتاب «حکومت اسلامی» منعکس شده است، به افرادی اختصاص دارد که دین را از سیاست جدا میخواستند و تبلیغ میکردند.
امام در ضمن این دروس و فصول، همه تناقضات و ضعفهایی را که در اندیشه «سکولاریستی» منتسب به تشیع است، فاش و در رد آنها چنین استدلال نموده است که مجموعه قانون برای اصلاح جامعه کافی نیست. امام القای جدایی دین از سیاست را یکی از اهداف استعمار و استعمارگران میداند که برای اعمال سلطه خود و رسیدن به مقاصدشان آنرا مطرح میکنند.
از نظر امام راحل، اسلام دین سیاست است، آن هم با تمام شئونی که سیاست دارد. این نکته برای هرکسی که کمترین تدبری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام دارد، آشکار است. پس هرکه را گمان بر این رود که دین از سیاست جداست، نه دین را شناخته است و نه سیاست را.
● ولایت فقیه بهعنوان میراث گرانبهای امام و روح و هویت انقلاب، صرفا یک نظریه در کنار سایر نظریهها نیست، بلکه جوهره نظام اسلامی و محور قانون اساسی است، حال بفرمایید که آموزه ولایت فقیه در نظر امام خمینی(ره) چگونه است؟
اگر امام معصوم بایستی جامعه را اداره کند، پس در زمان غیبت نیز باید یک جانشین برای خود انتخاب کند.
حتی پیامبر هم برای خود جانشینی تعیین نمودند. البته جانشینان پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار به دو دسته تقسیم میشوند:
اول، جانشینهایی که با اسم معرفی شدند: مثل سلمان، ابوذر، حذیفه و زراره که با اسم به مردم معرفی شدند. پیامبر گفتند که اینها نایب ما هستند و اینها خلیفه و جانشین ما هستند و همچنین گفتند که شما شیعیان، حق ندارید از اینها سرپیچی کنید.
دوم، افرادی که با مشخصات به مردم معرفی شدند که به آنها فقیه میگویند. پیامبر میفرماید: «خدایا جانشینهای مرا رحمت کن.» از پیامبر سؤال میشود: «جانشین شما چه کسانی هستند؟» ایشان میفرماید: «افرادی که پس از من احادیث مرا برای امت من بیان میکنند.»
اینها نایب عام ائمه هستند که براساس احادیث، باید اینگونه باشند:
1- فقیه، 2- شیعه، 3- مراقب نفس،4- حافظ دین، 5- مخالف هوای نفس، 6- مطیع دستورات خدا، 7- محقق در حلال و حرام ائمه، 8- عارف به احکام ائمه، 9- امین حلال و حرام خداوند، 10- آگاه به عواقب امور، 11- زمانآگاه (مدبر)
پس بر مردم واجب است که در اموری همچون امر به معروف و نهی از منکر یدی، قضاوت، موقوفات، بیتالمال، جهاد و همه مسایل دیگر جامعه، در غیاب ائمه به فقها رجوع کنند.
از دل روایات، مسئله ولایت فقیه روشن میشود. امام همچون فقهای دیگر قایل به ولایت فقیه بودند.
● امام میفرماید که ولایت مطلقه فقیه همان ولایت رسولا.. است. این جمله به چه معناست؟
کلمه مطلقه دو معنا دارد: یکی آزاد و رها و دیگری عام و شامل.
در علوم سیاسی و مطالعات سیاسی ابتدا معنای آزاد و رها میدهد، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود؛ همچون حکومت رضاخان. اما در مطالعات فقه سیاسی، ابتدا معنای عام و شامل میدهد، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.
وقتی میگوییم ولایت مطلقه فقیه، بهمعنای عامل و شامل است. یعنی ولایت فقیه، ولایت همه آن چیزهایی است که پیامبر و ائمه بر اداره جامعه بر جامعه داشتند (حقوق سیاسی).
ائمه سه نوع ولایت دارند، ولایت تکوینی (همچون کرامات خاصه ائمه)، ولایت شخصی مردم (اموال مردم که به هیچکس ارتباط ندارد و تنها ائمه در آن حق دخل و تصرف دارند) و ولایت در اداره امور جامعه.
امام همچون بسیاری فقها مثل شیخ مفید، علامه حلی، شیخ طوسی، علامه نراقی، شیخ فضلا..، محقق ثانی و... قایل هستند که مطلق ولایت در اداره امور جامعه به ولی فقیه جامعالشرایط منتقل میشود.
● نظر امام درباره بحثی که اخیرا، تحت عنوان شورای فقها برای اداره امور جامعه، مطرح شده است چه بود؟ آیا امام راحل نیز به این امر قایل بودند، یا آن را رد میکردند؟
اگر این امر در حد نظریهپردازی باشد، ما نمیتوانیم آن را رد کنیم، چون بهفرموده اسلام، در عصر غیبت یک فرد یا جمعی از فقها مسئول اداره جامعه است.
امام نیز در جملهای به این امر اشاره دارد و میفرماید: «بر فقها لازم است اجماعا یا انفرادا برای حفظ ثغور و اجرای حدود قیام کنند.»
در قانون اساسی اول نیز این امر پیاده شد: «یا فردی از فقها و یا جمعی از فقها (5 یا 7 نفر).»
اما آیا در عمل نیز امکانپذیر است؟ امام عملا در زمان خویش زیر بار شورای فقها نرفت و ما هم بهعنوان متخصص علوم سیاسی به این امر قایل هستیم که حکومت شورایی امکانپذیر نیست. حکومت شورایی اگر خوب بود، با توجه به حضور پنج امام معصوم در زمان واحد در کنار هم خداوند دستور حکومت شورایی را صادر میکرد. اما اینطور نشد. پس در سیره ائمه حکومت شورایی نبوده است. برای همین در بازنگری قانون اساسی، حکومت شورایی ملغی شد.
● حضرت امام در تعیین نوع حکومت، عنوانی را برگزیدند که علیالظاهر متضاد بود، یعنی جمهوری اسلامی؛ عنوان جدیدی که پیش از آن سابقه نداشت. چرا این عنوان؟ معنای این عنوان چیست؟
نظام اسلام، حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی همه عناوینی واحد برای یک پدیده هستند که براساس زمانهای مختلف تغییر میکنند. قرآن برای حکومت از ولایت استفاده میکرد، پیامبر اکرم از دولت و ولایت استفاده میکردند و حضرت امیر از عنوان امارت اسلامی استفاده میکردند. امام نیز به دلیل پررنگ بودن نقش مردم، عنوان جمهوری اسلامی را بهکار بردند.
امام براساس زمان این عنوان را بهکار بردند و این نشانه تغییر نظر امام نیست. سالها قبل که رضاخان خواست حکومت پادشاهی را به جمهوریت تغییر بدهد، مدرس مخالفت کرد، امام این امر را اشتباه مدرس میخواند.
اینطور نبود که امام با دیدن خانههای خشتی نجف، قایل به حکومت اسلامی بوده باشد و با دیدن ساختمانهای بلند پاریس به فکر جمهوری اسلامی بیفتد. امام میگویند که «حاکمیت مردم» متعلق به غرب نیست، بلکه از سالهای پیش بوده است.
● با بررسی اندیشههای امام، آیا با آرای ثابت مواجه میشویم یا تغییر و تطور در آرای امام مشاهده میکنیم؟
اگر به مسایل زیربنایی فکر امام نگاه بکنیم، هیچ تغییری مشاهده نمیکنیم، امام در کشفالاسرار در مورد حکومت اسلامی همان حرفی را میزند که بعدا در قانون اساسی ذکر میشود. اما نظر امام در مورد شکل حکومت براساس خواست مردم شکل گرفت، مثلا ممکن است مجلس خبرگان در ذهن امام نبوده باشد، براساس مقتضیات زمان، ممکن است در این موارد تغییر دیده شود، اما اینکه اساس نظریه امام تغییر کرده باشد؛ خیر. اصلا قابل پذیرش نیست.
● امام چگونه بین اخلاق و سیاست آشتی ایجاد کردند؟
«جان لاک» این نظریه را پایهگذاری کرد که وظیفه دولت ایجاد فضیلت اخلاقی در جامعه نیست. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «إنی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» تا ما ببینیم که پیامبر بین اخلاق و سیاست آشتی ایجاد کرد، لذا فقها نیز باید چنین نظریهای داشته باشند. امام معتقد است که سیاست دو نوع است: 1- بی پدر و مادر 2- با پدر و مادر. امام میفرماید من از اول در سیاست خدعه و نیرنگ نبودم و سیاست را چنین تعریف میکنند: «سیاست عبارت است از اداره جامعه و هدایت آن بهسوی تعالی.» بنابراین امام معتقد است که دنبالهرو سیاست است که همان سیاست اخلاقی ما باشد. در جامعه اسلامی، رهبر باید اخلاقا خود را با مردم در برابر قانون برابر قرار دهد و حق ندارد خود را فراتر از قانون بداند. امام همه این مسایل را رعایت میکردند. حتی اوایل انقلاب یک نفر از امام شکایت کرده بود که امام فرمودند در هر دادگاهی که لازم باشد حاضر میشوم.
● یک مسئلهای که امام(ره) مطرح میفرمودند، اسلام ناب و اسلام آمریکایی بود. اختلاف این دو در چیست؟
بهطور مختصر، اسلام ناب اسلامی است که از هر التقاطی خالی باشد. مثلا در گذشته، افرادی در جامعه ما پیدا شده بودند که اسلام سوسیالیستی را مطرح میکردند و میگفتند اقتصاد را از سوسیالیسم میگیریم باقی را از اسلام؛ این میشود اسلام سوسیالیستی. یا مثلا اسلام نهضت آزادی، اسلام لیبرالیستی بود که میگفتند بیایید قوانین 1400 سال پیش را کنار بگذاریم و قوانین جدید وضع کنیم که این میشود اسلام التقاط با لیبرالیسم. امروزه نماد لیبرالیسم در جهان آمریکاست، لذا امام میفرمودند اسلام آمریکایی.
● نوآوریهای اندیشه سیاسی امام به طور اخص چه بود؟
یکی از نوآوریهای امام، روشن کردن نظریه ولایت فقیه با ابعاد مختلفش بود. فقهای دیگر، ولایت فقیه را در بخش کوچکی از نظریات خود مطرح میکردند اما امام مستقلا به این موضوع پرداخت. از شاخصههای امام این بود که میفرمودند در شیوه حکومت پادشاهی، نمیشود نظام ولایت فقیه را اجرا کرد یا آن جمله معروف که «ما مکلف به وظیفهایم نه مکلف به نتیجه.» غیر از اینها، بحث امر به معروف و نهی از منکر در بعد سیاسی بود که امام میفرمودند جلوی ظلم باید ایستاد ولو بلغ ما بلغ.
● آیا حکومتی که مد نظر امام بود تشکیل یافت و الان ما در چه مسیری هستیم؟
عرض کردم که جمهوری اسلامی با حکومت اسلامی فرقی نمیکند، اما بعضی میگویند که ما از جمهوری اسلامی گذر کردیم و باید به سمت حکومت اسلامی پیش برویم. من میگویم این دوستان در اشتباه هستند. حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی، نظام اسلامی و دموکراسی اسلامی، اسامی مختلفی هستند برای یک پدیده، لذا ما از آغاز انقلاب اسلامی برای برپایی حکومت اسلامی شروع به فعالیت کردیم. همه انقلابها از دموکراسی حداقل شروع میکنند و بهسوی حداکثر آن پیش میروند. پس انقلاب اسلامی نیز از حداقل دموکراسی شروع کرد و امروز میتوان گفت ما نزدیک به دموکراسی حداکثر هستیم. چون تعریف دموکراسی حداکثر این است که نهادهای حاکمیت مردم در جامعه نهادینه شود؛ مثلا الان نمیشود مجلس و شورای شهر و مطبوعات را تعطیل کرد. امروزه حداقل 210 حزب داریم که تقریبا هیچ کدام را نمیشود تعطیل کرد. البته اول انقلاب امکان تعطیلی اینها بود، اما اکنون دیگر نمیشود جلوی آنها را گرفت.
در بعد اسلامیت هم من همه جا میگویم که ما 50 درصد توانستهایم حکومت اسلامی را اجرا کنیم؛ آن 50 درصد هم که اجرا نشده است، 30 درصدش بهخاطر مسئولین بوده، 10 درصدش بهخاطر مردم و 10 درصد دیگر آن مربوط به استکبار جهانی است.