بازگشت به ماهیت انقلابی و طغیانگر

شاید این نظام انقلابی توانسته باشد برای بیشتر این مسائل پاسخی بیابد اما یک سؤال هست که مرتباً خود را مطرح می کند و خاصه زمانی که رئیس جمهور جدیدی انتخاب می شود: اینکه حد و مرز همبستگی مفید با نظام سیاسی جهانی کجاست؟
رهبران ایران درک می کنند که پاسخ این سؤال فقط در ذهن هایشان نیست بلکه عملاً در رفتار و کنش های سیاسیشان نیز جاری است و تعیین کننده مواضع دیگران نسبت به آنهاست. «دیگران» در اینجا اساساً از نظام غربی ای که رهبرش ایالات متحده است دنباله روی می کنند. جنگ هایی که ائتلاف انگلو-امریکایی در دهه های اخیر به راه انداخته اند جز اصرار «نظام جهانی» برای هضم همه دولت های دیگر درون نظام جامع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شان چه می تواند باشد؟ ائتلاف انگلو-امریکایی به عنوان رهبر این نظام، هنوز هم بیشترین تلاش را برای حفظ سلطه این نظام و جلوگیری از تمرد از آن به هر وسیله ممکن می کند. مخصوصاً پس از انقلاب اسلامی ایران که این ائتلاف را غافلگیر کرد و تلاش هایش جهت جلوگیری از رخ دادن انقلاب را ناکام گذاشت و آن را به وجود شکاف عمیق درونش آگاه ساخت.
این ائتلاف از تمام حربه ها برای تضمین سلطه اش در جهان بهره جسته است و در جلوگیری از تحقق طرح شوروی به بهانه اشغال افغانستان نقشی اساسی ایفاء کرد و باعث شد رقیب سوسیالیستی اش به شکل هولناکی سرنگون شود و دیگر هیچگاه سرپا نشود. غرب برای پایان دادن به تجاوز عراق به کویت وارد جنگ وحشیانه ای شد چرا که می ترسید یک علامت جدی در تهدید سلطه اش باشد. در این جنگ سلاح ها، بمب ها و موشک هایی را بکار برد که از زمان جنگ جهانی دوم استفاده نکرده بود تا وجود خود را تثبیت و ضربه ای روحی بر هر کسی که خود را حل شده در این نظام سیاسی نمی دانست بزند. این جنگ ها تا دو دهه اخیر به شکلی هولناک ادامه یافت و جان صدها هزار انسان را در مناطق مختلف گرفت. کنفرانس هفته گذشته افغانستان در لندن آشکار ساخت که ائتلاف انگلو-امریکایی، تمام شیوه های ممکن برای اعمال سلطه اش را بکار می گیرد و اگر از طریق نیروی نظامی نتواند اهدافش را تحقق بخشد صاحبان منافع به روش های دیگری روی می آورند که در ابتدا می تواند تشویق های مالی و سیاسی باشد و اگر لازم شد تحریکات فرقه ای و مذهبی. هدف در واقع یکی است و آن جلوگیری از تمرّد علیه نظام جهانی به هر وسیله.
با اینکه امام خمینی به مقابله با مسأله وابستگی سیاسی و ایدئولوزیک برخاست و اولین انقلاب معاصر بر ضد این «نظام جهانی» را رهبری نمود و در برابر آن مصمم ایستاد، اما سؤال مذکور هنوز خود را بر هر رئیس جمهوری که در انتخابات پیروز شود تحمیل می کند.
مواضع رؤسای جمهور ایران هر کدام تفاوت های آشکاری داشته اند در حالیکه نقش رهبر انقلاب تضمین کننده ادامه راهی بوده که امام خمینی بنیان نهاد. از زمان وفات امام در سال 1989 رؤسای جمهور در قبال مسأله حل شدن در این نظام جهانی مواضع متفاوتی اتخاذ کردند. هاشمی رفسنجانی بعد از این که در سال 1989 رئیس جمهور شد روش بازی دیپلماسی به پیچیده ترین اشکال با غرب را در پیش گرفت و به نظر می رسید که طرحش دروازه های غرب رابه سوی ایران باز خواهد کرد ولی به زودی مسائل منطقه ای و محلی موجب محاصره ایران شد. تا زمانی که وی، حل شدن کامل در نظام سیاسی جهانی مسلط را رد می کرد امکان فراهم کردن امنیت لازم برای سازندگی و پیشرفت را نداشت. زمانی که سید محمد خاتمی در سال 1997به ریاست جمهوری انتخاب شد به سرعت «سیاست باز» نسبت به غرب اتخاذ کرد، و طرح معروف «گفتگوی تمدن ها»یش را با گمان اینکه غربی ها را مطئن می سازد، مطرح ساخت و این طرح ها در واقع با جتگ های سودان و سومالی مواجه شد که ریشه در اندیشه «برخورد تمدن ها» داشت. برای افزایش «اطمینان غرب درباره مقاصد خیرخواهانه ایران» خاتمی توافقنامه ای را با آژانس بین المللی انرژی هسته ای مبنی بر توقف کامل غنی سازی اورانیوم امضاء کرد. هنگامی که از غربی ها (تحت فشار مؤسسات علمی و پژوهشی ایران) خواست اجازه فعالیت بیست دستگاه گریز از مرکز را جهت پژوهش های علمی بدهند، درخواستش را کلاً رد کردند. جک استراو، وزیر خارجه وقت بریتانیا در آن زمان، در مقابل صفحه تلویزیون در مصاحبه ای با بی بی سی از رد این خواسته خبر داد.
محمود احمدی نژاد پس از شناخته شدن ماهیت این «نظام جهانی» که سعی دارد نه فقط مقاومت، بلکه همه صداها و حتی آنهایی که در ورود به چارچوب مطلوب آنها تردید دارند را فروبنشاند، و در شرایطی انتخاب شد که گرایش عمیقی نسبت به «بازگشت به اصول» پیدا شده بود. او توافقنامه توقف غنی سازی را لغو کرد و در طی دو سال در ایران تقریباً ده هزار دستگاه گریز از مرکز تولید شد، تا به دو رئیس جمهور قبلی ثابت شود تلاش برای همراهی و مدارا با غرب هیچ نفعی نداشته است. اگر به این موارد، مواضع اصولی وی در برابر اسرائیل را بیافزاییم و حمایت علنی از سازمانهای مقاومت، میزان به چالش کشیده شدن «نظام جهانی، توسط سیاست های ایران روشن خواهد شد.
نظام جهانی کنونی، بر اساس دوگانگی معیارها و مواضع گزینشی و حاوی تناقضات درونی است، که نشانه های فروپاشی از درون و یا از طریق عوامل خارجی است. علیرغم ادعای پایان رکود اقتصادی، باید دانست که این رکود یکی از پیامدهای ناگزیر نظامی است که فاقد معیارهای عدالت، قانون و نگاه انسانی بیطرفانه نسبت به جهان است. در کنفرانس اخیر داووس، غربی ها برای اولین بار طی دهه های گذشته در حالی که نسبت به قدرت نظام سرمایه داری دچار تردید شده بودند در برابر پیشنهاد دولت های دیگر مبنی بر گزینش «راه سوم» به عنوان جایگزین دو نظام سوسیالیستی منحل شده و سرمایه داری بیمار، پاسخی جز سکوت نداشتند. نظام جهانی دو دهه قبل به نظریه پردازی درباره علل سقوط اتحاد شوروی پرداخت، و آن را به نظام اقتصادی ضعیف آن که منجر به انباشت بحران ها تا زمان ورود شوروی به افغانستان شد، نسبت داد و این جنگ هم آخرین ضربه را برای شکستن کمر نظام سوسیالیستی وارد کرد. نظریه پردازان این فروپاشی هولناک، نسبت به عوامل موجود درون نظام سیاسی تحمیلی بر جهان و مبتنی بر مبانی ای که خودبه خود در حال پوسیدن و متلاشی شدن هستند، تجاهل می ورزند. بحران اقتصادی ای که غربی ها از آن رنج می برند چیزی جز یکی از جلوه های این بازگشت نیست، و با وجود ادعای پایان آن هنوز هم ادامه خواهد داشت، خاصه با وجود فرو رفتن آنها در جنگ های متعدد....
ایران این تحولات را پیگیری می کند و می داند چالش هایی که در انتظارش هستند شاید دشوار تر از سه دهه اخیر عمرش باشند. رهبران آن احساس می کنند در دوره کوتاهی توانسته اند با مقاومت خود معجزه بزرگی بیافرینند و در برابر چالش ها و تهدیدات بیشتر از این هم که از سوی غرب نسبت به برنامه هسته ای شان وجود دارد و ممکن است به یک تقابل سخت و شدید بیانجامد، می توانند مقاومت کنند. ایرانی ها خوب می دانند که سقوط نهایی در واقع با یک قدم شروع می شود و اگر از یکی از اصول عقب نشینی شود، نتیجه آن عقب نشینی از بقیه اصول بدون هیچ محدودیتی خواهد بود. آنهایی که در فلسطین در برابر فشارهای غرب و اسرائیل کوتاه آمدند چه به دست آوردند؟ دولت میانه رو محمود عباس چه دستاوردی از عقب نشینی در برابر آمریکا و اسرائیل داشته است؟ مصر با امضای موافقتنامه «کمپ دیوید» در سی سال قبل به چه چیزی رسید؟ حکومت نتانیاهو حتی طرح تعلیق شهرک سازی را هم رد کرد و هیچ حقی برای فلسطینیان قائل نشد. رهبران ایران فهمیده اند که بعد از پانزده سال «میانه روی»، غربی ها چیزی جز تسلیم کامل را نمی پذیرند و تحمل نمی کنند که کسی یک پایش در سنگر آنها و پای دیگرش در خارج آن باشد بلکه خواستار هضم شدن کامل در این نظام جائرانه ای هستند که چشم بر تجاوزگر می بندد و در مقابل قربانیان ظلم را اگر اعتراض کنند، مورد مجازات قرار می دهد. آنچه ایرانیان را به مقاومت تشویق می کند آگاهیشان به این واقعیت است که نیروهای بنیادین این نظام جهانی با مشکلات خطرناک و جدی روبه روست و خود این نظام به سبب تناقضات درونی اش در معرض زوال قرار دارد و بذرهای فروپاشی را در دل خود کاشته است.
در سالهای اخیر شاهد شکست سیاست هایشان در مناطق مورد اشغالشان بوده ایم و راهی برای خروج به جز با پرداخت هزینه ای سنگین مالی و انسانی ندارند. آنها نتوانستند ملت عراق را به زانو درآورند و حکومتش را مجبور به نرمش در برابر اسرائیل کنند و نتوانستند طالبان را شکست دهند، بلکه مداخلاتشان منجر به تضعیف پاکستان شد. ایرانی ها به خوبی شکنندگی موضع غربی ها و مردمی نبودن سیاست های رهبرانشان را درک کرده اند.
برخی، حوادث ماه های اخیر ایران را «رحمت پنهان» می دانند، چرا که انقلاب برای نپوسیدن از داخل باید خودش و نیروهایش را پاکسازی کند. این آگاهی وجود دارد که آنچه روی داد منحصر به اعتراض نسبت به انتخابات ریاست جمهوری و نتایج آن نبود بلکه سقوط رهبری معنوی و ولی فقیه و کلیت اهداف سیاسی ایران را هدف گرفته بود.
امروز برخی عوامل، گرایش به پروژه «اسلامی سیاسی» را که انقلاب ایران نقطه شروع آن و دعوت کننده به آن بود، تقویت می کنند؛ از جمله افراط غرب در پشتیبانی از رژیم اشغالگر اسرائیل، عدم وجود دموکراسی در جهان عرب به دلایل مختلفی چون حمایت غرب از دولت های دیکتاتوری، هدف قرار گرفتن نه فقط اسلام سیاسی بلکه خود اسلام با تمام مقدسات و ارزش هایش و ادامه جنگ ها و تجاوزگری های غرب در سرزمین های اسلامی. از سوی دیگر ایرانی ها، امروز بازیگران سیاسی حرفه ای هستند که به مسائل اساسی مبتلابه جهان اسلام چنگ زده اند؛ عراق، فلسطین و افغانستان و چنان عنصری اساسی شده اند که بدون توجه به نقش ایران نمی توان به این موضوعات پرداخت.
در حالیکه غربی ها اصرار بر حفظ نظام جهانی موجود دارند؛ نظامی که رهبرش هستند و بر جهان تحمیل کرده اند، بارقه های امیدی که بشارت دهنده حقایق جدیدی در جهان است به وجود آمده که از نشانه های آن افول قدرت اقتصادی و سیاسی منحصر بفرد غرب و آغاز درخشش شرق در قالب کشورهایی چون چین، هند و ایران است. حتی روسیه هم به این تغییرات ها امید بسته است.
در حالی که بحث درباره این نظام جدید جهانی ادامه دارد، رهبران ایران به عنوان یک واحد سیاسی که در برابر طوفان حوادث داخلی و آزمایشهای متعدد انتخاباتی به خود نلرزیده اند، در پی بازگشت به ماهیت نظام انقلابی و طغیانگر علیه نظام جهانی ای هستند که آمریکا بر آن سلطه دارد. تهران در حالتی از نگرانی نسبت به ناآرامی های امنیتی و سیاسی بسر می برد ولی نه به سبب مسائل بعد از انتخابات، بلکه به دلیل وجود تلاش های قدرت های خارجی ای که ایران را حامی معنوی و روحی سازمان های مقاومت می دانند.
ایران که جهان را به غافلگیری نسبت به پیشرفت هایش عادت داده است، امسال بنا دارد جلوه های بیشتری از پیشرفت علمی اش را خصوصاً در حوزه صنایع سنگین و موشک سازی عرضه کند. این در حالی است که امریکا هم در برابر «تهدید مفروض ایران» در پی گسترش سپر موشکی اش در چهار کشور حاشیه خلیج فارس است. دوستداران انقلاب ایران امروز منتظرند شاهد موارد بیشتری از پیشرفت های علمی و سیاسی آن که مبتنی بر استقلال کامل و تمسک به اصول و رد دیکته های غرب است، باشند. مهم ترین مسأله برای ایرانیان به کارگیری تمام ابزارها برای حفظ وحدت داخلی میان نیروهای پایبند به اصول و انقلاب است تا راهنمایی برای ایده تغییر در منطقه و جهان بمانند به شرط اینکه این حرکت در چارچوب حکمت، منطق، احساس مسؤولیت و تمسک به اصول باقی بماند.

 

مترجم : محمد مظهری  نویسنده :