ترور دکتر بهشتی

بازار شایعه، تهمت، افترا و دروغ علیه شهید بهشتی چنان داغ شده، رواج یافته و آتش کینه ها را شعله ور کرده و بغض های فرو خفته را باز کرده بود که بعضاً شعارهای هتاکانه و بسیار وقیحانه ای در عناد و دشمنی با ایشان داده می شد. امام خمینی(ره) با اشاره به این داستان تلخ و ناگوار می فرماید: تهمت های ناگوار به ایشان می زدند! از آقای بهشتی اینها می خواستند موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند، در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را
می شناختم و برخلاف آنچه این بی انصاف ها در سراسر کشور تبلغ کردند و «مرگ بر بهشتی» گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متدین، علاقمند به ملت، علاقمند به اسلام و به درد بخور برای جامعۀ خودمان می دانستمشعار وقیحانۀ «مرگ بر بهشتی» که نتیجۀ موفق جنگ روانی بود، محصول نزدیک به دو سال کاشتن تخم انزجار، نفرت عمیق و عقده های کینه توزانه در دل های بخشی از جوانان ساده و فریب خورده بود که در فرصت های مختلف سر باز کرده و منفجر می شد. چنانچه در میتینگ سیاسی ۱۴ اسفند ۵۹ به سردمداری بنی صدر، بارها شعار«مرگ بر بهشتی» به آسمان برخواست.(۵) انجمن دانشجویان مسلمان آمریکا که در سال های ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱، با انتشار مواضع منافقین نقش ستادی را برای سازمان بازی می کرد، در اطلاعیه ای که به مناسبت تحلیل حادثۀ هفت تیر منتشر کرد، با اتکا به شعار«مرگ بر بهشتی» به تبرئۀ جنایت منافقین پرداخت و صریحاً اعلام کرد که : انفجار ستاد حزب(جمهوری اسلامی) و متلاشی شدن بهشتی … مرگ بهشتی همان خواست به حق توده های محروم بود.

همچنین در مقاله ای که در تیرماه سال ۱۳۶۰ در نشریۀ «راه مجاهد» ارگان رسمی منافقین انتشار یافت، ترور شهید مظلوم دکتر بهشتی به اراده و خواست عمومی که در تظاهرات ۳۰ خرداد تجلّی یافته بود، ارجاع داده شد و آن را اجابت خواسته های آحاد مردم قلمداد کرد. در مقاله آمده بود: درست در ساعت نُه شب، هفتم تیرماه ۶۰، خشم گره خوردۀ خلق در مقر حزب، شعله کشید و منفجر شد. بهشتی این بزرگ ترین چهرۀ امپرایالیسم و ارتجاع، مشخصاً در تظاهرات تاریخی ۳۰ خرداد، با فریادهای «مرگ بر بهشتی» حکم اعدام انقلابی او را صادر کرده بودند.

تبلیغات گسترده ای که بر علیه شهید بهشتی انجام می گرفت، او را در شمار چهره های نمادین انحصار طلب، فرصت طلب، مرتجع، سازشکار، سرمایه دار، آمریکایی، جاسوس و… جا انداخته بود؛ به گونه ای که شعار«مرگ بر بهشتی» رمز اعلام نفرت از همۀ آن زشتی ها و خیانت ها قلمداد می شد. حجت الاسلام والمسلمین محسن دعاگو عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی می گوید: به یاد دارم زمانی که دکتر بهشتی رئیس قوۀ قضائیه بود، به ما پیشنهاد کرد تا جلسۀ کمسیون اقتصادی حزب را در محل دادگستری برپا کنیم و ما قبول کردیم، بر حسب اتفاق همان روز سازمان مجاهدین و طرفدارنشان تظاهراتی برپا کرده بودند و بر ضد دکتر بهشتی شعار می دادند و در پایان برنامۀ خود با کفش اقامۀ نماز می کردند.

هر چند طراحان اصلی و اولیۀ این شایعات و دروغ ها، گروه ها و افراد معاند و دشمنان تابلودار نظام اسلامی بودند، اما نباید سهم دوستان ساده اندیش و بازی خورده را، در ترویج و باوراندن آنچه را که زمینه ساز این شعار شد، نادیده گرفت. شاید برای اولین بار فریادهای مکرر«مرگ بر بهشتی» تحت تأثیر سخنرانی یک روحانی متشخص به آسمان بلند شد و نقشی از مظلومیت را بر چهرۀ فرزند لایق و برومند اسلام و امام راحل رسم کرد: شیخ علی تهرانی به اصفهان آمد و یک مراسم سخنرانی در باغ تختی داشت. برای اولین بار پس از سخنرانی او منافقین راهپیمایی کردند و شعار«مرگ بر بهشتی» سر دادند. این تظاهرات به میدان چهار باغ کشیده شد. برای نخستین بار بود که چنین جسارتی در زادگاه شهید بهشتی رخ داد… من شنیدم حتی بعد از شهادت ایشان شعار«مرگ بر بهشتی» سردادند و هنوز هم پس از افتادن پرده ها، تیرهای تهمت و جفا آن بزرگوار را نشانه می گیرد.

شعار«مرگ بر بهشتی» هر چند تنها متشکل از سه واژه می باشد، اما همانند یک کتاب قطور می تواند به خوبی از عهدۀ نمایاندن مظلومیت شهید بهشتی و وضعیت اسف انگیز و تلخ سیاسی حاکم برآن روز برآید؛ چرا که خواستن و بلکه اصرار بر مرگ بهترین و صالح ترین بندۀ خدا، تنها در فضای سیاسی مسموم و عاری از شناخت صحیح و آگاهانه است که می تواند اتفاق بیافتد و انسان هایی که در آسمان ها معروف تر از زمین هستند را به کام مرگ ببرد.