انقلاب اسلامى از منظر مـقام معظم رهبرى

ضـرورت بـررسـى چیستى و نیز علل و عوامل ظهور این پدیده و شناخت آثار و برکات آن بر کسى پوشیده نیست. آنچه در این نوشتار تقدیم مى گردد، اشاراتى به دیدگاه مقام مـعـظـّم رهـبـرى دربـاره ایـن انـقـلاب اسـت کـه بـه مـوضـوعـاتـى از قـبـیـل مـفـهوم انقلاب اسلامى، ضرورت آن، اُلگو و رمز پیروزى و پیام آن و نیز آرمان، اهـداف، اصول و ارکان انقلاب اسلامى و همچنین مخالفین، دستاوردها، آسیب ها، تهدیدات و رمز تداومش مى پردازد.

 

مفهوم انقلاب اسلامى
نخستین گام در مطالعه هر پدیده، تبیین مفهومى آن است. شاید به تعداد اندیشمندانى که در مـورد انـقـلاب قلم زده اند، تعاریفى از انقلاب ارائه شده باشد. این تعاریف کم و بیش وجوه اشتراک و اختلاف نسبت به یکدیگر دارند و هر یک از آنها زاویه اى از زوایاى انقلاب را آشـکـار مـى سـازد. آنـچه مسلم و قطعى است این که بر روى هیچ تعریف مفهومىِ رضایت بخش و مورد پذیرش عموم، اتفاق نظر وجود ندارد.
در کـالبـدشـکـافـى تـعـاریـف انـقـلاب بـه مـؤ لفـه هـایى نظیر دگرگونى بنیادین و ساختارى، تغییر نهادها، جابه جایى نخبگان، خشونت و بى نظمى و... برمى خوریم که بـر اسـاس تـحـلیـل انـقلاب هاى جهان، در تعریف انقلاب جاى گرفته اند. وقوع انقلاب اسلامى ایران که یکى از بزرگ ترین پدیده هاى تاریخ در قرن بیستم بوده و در زمره مهم ترین جنبش هاى سیاسى ـ اجتماعى به شمار مى آید، تعاریف موجود و نیز نظریه هاى انـقـلاب را بـه چـالش کـشـیـد و ضـرورت ارائه تـعـریـف جـدیـدى از انـقـلاب را بـه دنـبـال آورد.
وجه عدم اتفاق نظر در درک مفهومى انقلاب، مربوط به پیچیدگى آن به عنوان یک پدیده اجـتـمـاعـى اسـت کـه به پیچیدگى و ناشناختگى انسان برمى گردد. با این وجود گفتنى اسـت که شاید بتوان از طریق درک اشارت و رمزهاى ضمنى اینگونه دگرگونى ها، به تصورى رضایت بخش از معناى انقلاب دست یافت.
انـقـلاب اسـلامـى خـصـوصـیات منحصر به فردى دارد که آن را از دیگر انقلاب هاى جهان ممتاز مى سازد و مفهوم جدیدى از انقلاب به دست مى دهد. برخى از این خصوصیات از نظر خلف صالح معمار بزرگ انقلاب اسلامى از این قرارند:
1 ـ بـرخـوردارى از پـشـتـوانـه عـظـیـم فـلسـفـه و فـقـه و مـعـارف شـیـعـه در طول هزار سال،
2 ـ انقلاب اجتماعى همه جانبه همراه با تحول بنیادین در زندگى انسان ها،
3 ـ اسـتـوارى بـر پـایـه فـرهـنـگ و اعـتـقـاد و ایـمـان در مراحل اوج گیرى و سازندگى انقلاب،
4 ـ بـهـره مـنـدى از رویـکـرد ارزشـى و هـدف گـیـرى اصـلاح مـفـاسـد جـهـانـى و بـشـرى،
5 ـ حاکم سازى فرهنگ توحیدى به جاى فرهنگ الحادى و استبدادى،
6 ـ شـکـل گـیـرى بـر مـبـنـاى نظم و انضباط انقلابى.
بـا تـوجـه به این خصوصیات است که انقلاب اسلامى یک تفسیر اسلامى و الهى بوده و به معنى زنده کردن دوباره اسلام است؛ چنان که رهبر معظم انقلاب مى فرماید:
انـقـلاب یـک تـفـسـیـر اسـلامـى و الهـى اسـت. مـا انـقـلاب را یـک تـحـوّل اخـلاقـى، فـرهـنـگـى و اعـتـقـادى مـى دانـیـم کـه بـه دنبال آن ها تحول اجتماعى، اقتصادى و سیاسى و آنگاه رشد همه جانبه ابعاد انسان ها مى آیـد. هـمـان طـور کـه در آیـه قـرآن اسـت ((ان الله لایـغـیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم)) هر وقت انسان ها خصلتهاى بد، ضعفها، نقص ها و بى ایمانى هـا را در خـودشـان تـغـیـیـر دادنـد، اوضـاع و احـوال اجـتـمـاعـى آنـهـا تـحـول پـیـدا خـواهـد کـرد. هـیـچ چیز هم جلوگیر آن نخواهد بود. براى شروع این حرکت و تـحـول هـمـگـانـى، انـسـان هـا بـایـد احـساس تکلیف کنند.

ضرورت انقلاب اسلامى
بسیارى از صاحب نظران علل وقوع انقلاب اسلامى در ایران را بررسیده اند و به نحوى کوشیده اند تا یکى از نظریه هاى ابراز شده از سوى اندیشمندان غربى درباره انقلاب را بـر انـقـلاب اسـلامـى تـطـبیق نمایند. آنان ضرورت وقوع انقلاب اسلامى را بیشتر در عـوامـلى نـظـیـر مـدرنـیـزاسـیـون، تـوطـئه ى خـارجـى، اقـتـصـاد و مـسـائل سـیـاسـى، اجـتـمـاعى، فرهنگى و مذهبى دانسته اند. در حـالى که با کالبدشکافى دقیق انقلاب اسلامى ایران به تطبیق ناپذیرى این نظریات بر آن حکم خواهیم نمود.
در دیـدگـاه مقام معظّم رهبرى، انقلاب یک ضرورت طبیعى بر اساس سنّت هاى الهى بود. تـوضـیـح ایـنـکـه؛ نـظـام هـسـتـى بـه عـنـوان مـظـهـر و تـجـلّى اراده و مـشـیـّت الهـى، مشمول قوانین و سنّت هایى است که نه تغییرپذیرند و نه جایگزین بردار. بـشـر چـه بـخـواهـد و چـه نـخـواهـد و قدرتمندان چه راضى باشند و چه نـبـاشـنـد، این سنّت ها تحقق مى پذیرند. یکى از این سنّت ها تجلّى حق و پیروزى آن بر بـاطـل اسـت. یـعـنـى جـریـان هـسـتـى و اداره امـور عـالم و نـیـز اعمال اختیارى انسان باید با تدبیر الهى و متکى بر معرفت صحیح اداره شود تا سعادت او تـاءمـیـن و تـضـمـیـن گـردد.
بـنـابـر ایـن اگـر روزى جـامـعه اسلامى که نماد جریان حق است منحرف شود و به جایى بـرسـد کـه هـم مـردم بـه فـسـاد کـشـیـده شـونـد و هـم حکومت ها فاسد گردند و در نتیجه جابجایى خوب و بد، معروف و منکر و حق و باطل در عرصه حیات اجتماعى صورت گیرد، خداوند شرایط را به گونه اى محقق مى سازد که گروه خداپرستان و مؤ منان قیام کنند و جامعه را از فساد به صلاح برگردانند؛ همان طور که حادثه عظیم عاشورا در تاریخ اسلام از مصادیق روشن آن است. مقام معظم رهبرى با توجه به این سنت الهى است که مى فرماید:
مـن احـساس مى کنم که انقلاب اسلامى یک ضرورت بود براى اسلام. یک نیاز بود براى مسلمین. سنّت الهى بود براى حفظ دین و حفظ احکام الهى. مطلب بعدى این است که انقلاب اسـلامى یک حادثه تاریخى است نه یک حادثه منطقه اى. اساساً انقلاب، هر انقلابى در جـغـرافـیـاى انسانى مثل زلزله و آتشفشان در جغرافیاى طبیعى است. زلزله و آتشفشان از لحـاظ اصل بروز ناشى از تکاثف انرژى هاى مختلف طبیعى است. انقلاب هم در جغرافیاى انسانى، ناشى از انباشته شدن انرژى هاى انسانى و انفجار این انرژى هاست.
بـر اسـاس ایـن قـانـون الهـى بـود کـه اوضـاع و احـوال جـهـانـى و نـیـز اوضـاع و احـوال تـاریـخـى کـشـور ایـران اقـتـضـا مـى کـرد ایـن تـحـول عـظـیـم رخ دهـد و نـظـام سـلطـنـتـى بـه نـظـام الهـى و مـردمـى تـبـدیـل شـود، یـعـنـى نظامى بر پایه ارزشهاى معنوى که دنیا در نهایت درجه از آن دور بـود، بـه وجـود آیـد. دنـیـایى که غرق در مادى گرى و فساد و فحشا شده و معنویتش ضعیف و ضـعـیف تر شده بود، هرگز باور نمى کرد و نمى کند که بتوان انقلابى بر مبناى حکم خـدا بـه وجـود آورد. امّا این معجزه در ایران رخ داد و پایگاه نجات دنیا از فساد و تباهى و رنـجـهـاى روحـى شـد و چـنـان شـد کـه مـسـتـضـعـفـان جـهـان، آمـال و آرزوهـاى خـود را در آن قـابـل تـحـقـق یـافـتـنـد.
بـراى تحقق وعده الهى که پیروزى اسلام بر همه کفر و الحاد و پیروزى ارزشهاى الهى بـر هـمـه مـادى گـرى هـاى کـوتـه نظرانه است، ضرورت داشت اسلام خودش را در عصر غربت دین بنمایاند
و در عـرصـه حـیـات اجـتـمـاعـى بـشـر مـطـرح سـازد. از ایـنـجـا بـود کـه خـداى مـتـعـال چـنـیـن مـقدّر کرد که این کار به دست یکى از شایسته ترین و برترین بندگانش عملى شود و شد.
بـر پـایـه این سنّت الهى گرچه قدرتمندان و زورمداران جهان در مسیر دستیابى انقلاب بـه اهـدافـش سـنـگ انـدازى و مـانـع تـراشـى مـى کـنـنـد، ولى بـه فـضـل الهـى اگـر مـردم شـریـف ایـران ایـمـان را بـا عـمـل صـالح قرین سازند، هیچ قدرتى یاراى مقاومت در برابر آنان را ندارد و چنین ملّتى قـله هـاى مرتفع عزّت و افتخار را یکى پس از دیگرى فتح خواهد کرد. زیرا در کار خـدا طـفـره نـیـسـت و طـبـیـعـت و فـطـرت عـالم ایـن اسـت کـه بـه سـمـت کـمـال بـرود. بـه هـمین دلیل است که رهبر و ملت ایران، توحید، معنویت و دین دارى را که شعار انقلاب حضرت مهدى (عج) است، شعار انقلاب اسلامى قرار داده و آن را زمینه و مقدمه اى بـراى انـقـلاب حـضـرت مـهـدى (عـج) مـى دانـنـد. شـکـى نیست، چون این انقلاب بر طبق سنّتهاى الهى است، با صبر و توکّل به خدا پیش مى رود و به اهداف خود نیز خواهد رسید.
حـاصـل کـلام ایـنـکه انقلاب اسلامى بر اساس یک ضرورت طبیعى و تاریخى و مبتنى بر قـواعـد و سـنـن الهى به وقوع پیوست و بر اساس همین قاعده نیز به راه خود ادامه خواهد داد. مقام معظم رهبرى مى فرماید:
انـقـلاب مـا و حـرکـت مـا اسـلامى است. از جهت دیگر براى مردم دنیا امروز بسیار مى تواند آمـوزنـده بـاشـد و بـه عـنـوان یـک تـجربه ملموس و عملى مطرح بشود. انقلاب ما از باب انـطـبـاق بـا سـنت هایى که در قرآن براى نهضت ها و تحولات جهانى و تحولات اجتماعى ذکـر شـده، از جـهـت انـطباق با این پیشگویى هاى قرآن و قوانینى که ذکر مى کند و سنن الهـى نـیـز اسلامى است. تفسیر و تحلیل قرآن نسبت به تحولات اجتماعى عمیقاً مغایر با تحلیل و تفسیرى است که مکاتب مادى ذکر مى کنند. در قرآن کریم براى تحولات مادى یک اصـول و نـقـاط عـطـف و انـگـیـزه هـا و اهرم ها و عوامل دیگرى ذکر شده، غیر از آنچه که در تـحـلیـل هـا و تـفـسـیـرهاى مادى وجود دارد. ما نگاه مى کنیم مى بینیم عیناً آنچه در انقلاب ما اتـفـاق افـتـاد مـنـطـبق بر همین تفسیرها و تبیین هاى الهى است که سنن آفرینش را براى ما بـیـان مـى کـنـد.

الگوى انقلاب اسلامى
قـبـل از وقوع انقلاب اسلامى ایران با توجه به حاکمیت دو تفکر اومانیسم و ماتریالیسم در جـهـان، چـنـان القـا مـى شـد کـه نـظـام هـاى حکومتى منحصراً باید به یکى از دو شیوه لیبرال دموکراسى یا سوسیال دموکراسى باشد و چنانچه انقلابى در جهان رخ دهد، چاره اى جـز اتـکـا بـه تفکر اومانیسم و یا ماتریالیسم نداشته و باید تحت حمایت یکى از دو بـلوک شـرق یـا غـرب بـاشـد. بـر این اساس بسیارى از نظریه پردازان انقلاب بر آن بـودنـد کـه انـقـلاب اسـلامـى ایـران را در چـارچـوب یـکـى از ایـن دو تـفـکـر تحلیل نمایند در حالى که انقلاب اسلامى هم در تاءسیس و پیروزى و هم در اهداف و سیر حرکت خود، جداى از این دو تفکر بود. بلکه چالشى علیه نظام اختاپوسى سرمایه دارى دنـیـا از یـک طـرف و نـظـام الحـادى مـارکـسـیـسـتـى از طـرف دیـگـر بـود و چـون مـسـتـقـل بـود بـا هـیـچ کـدام کـنـار نـیامد.
در حـقـیقت انقلاب اسلامى در عصر غربت دین که دین به عنوان مخدّر جامعه معرفى مى شد، بـه وقـوع پـیـوسـت و شـعـار ضـرورت مـهـنـدسـى دین در حیات فردى و اجتماعى بشر را سـرلوحـه خـویـش قـرار داد و الگوى خود را بعثت پیامبر(ص) در صدر اسلام و رسالت خـود را نـیـز رسـالت انـبـیاء معرفى کرد. همان گونه که اسلام، یک مکتب و طرحى براى زندگى و اساساً یک انقلاب است، بالطبع انقلابى که متکى به آن باشد، خاصیتش نیز خـاصـیـت اسـلام اسـت. نـظـر بـه الگـوپـذیرى انقلاب از بعثت پیامبر اعظم (ص)، رهـیافت شباهت جویى بین این دو، ما را به یگانه و منحصر به فرد بودن انقلاب اسلامى در دوران معاصر رهنمون مى سازد. مقام معظم رهبرى مى فرماید:
عـین همین بعثت با یک تفاوت در جامعه ما و در زمان ما به وجود آمده است، آن تفاوت این است کـه بـعـثـت آن روز به معناى بیدار شدن یک انسان و پیغمبر شدن او بود و در بعثت امروز دیـگـر رسـالت در آن نیست بلکه بعثتى در راستاى بعثت پیغمبر است؛ یعنى همینطور که پـیغمبر اسلام وقتى مبعوث شد جامعه زمان خودش را بیدار کرد. ما امروز یک بار دیگر با نـداى پـیـامـبـر، بـا فـریـاد بـعـثـت رسـول گـرامـى بـیـدار شـدیـم.
در تحلیل نهضت انبیاء روشن مى شود که پیامبران سه وظیفه عمده به عهده داشتند؛
الف ـ تعلیم معارف، جهان بینى، مقررات و احکام الهى،
ب ـ تربیت و تزکیه مردم و رشد دادن و شکوفا ساختن استعدادهاى آنان براى اداره خویش،
ج ـ مدیریت بالفعل جامعه و تشکیل و اداره نظام حکومتى.
مـا نیز بر طبق حکم الهى امروز چنین الگویى را براى خود برگزیده ایم و انقلابمان را مـنـطـبـق بـر حـرکـت اسـلامـى صـدر اسـلام مـى دانیم و شـک نـداریم که انقلاب اسلامى مثل بعثت و پیام نبوت منطبق با قوانین آفرینش و خواست و اراده الهـى اسـت و مـلت رشـیـد ایران در مبارزه خود چونان مسلمانان صدر اسلام با ایثار و فـداکـارى هـمـان هدف را تعقیب کرده و خط بعثت آنان بر خط کفر و الحاد و طغیان و شیطنت بـه پـیروزى مى پیوندد و پیروزى حق بر باطل آشکار مى شود.
مقام معظم رهبرى معتقدند امام راحل (ره) براى حیات دوباره اسلام درست همان راهى را پیمود کـه رسـول اعـظـم (ص) پـیـمـودنـد و فـلسـفـه انـقـلاب نـیـز هـمـان حـرکـت نـبـوت هـا در طول تاریخ براى حمایت از مستضعفان و کوبیدن گردن کشان و سلطه گران و طاغوت ها بـه سـنـگ اسـت. ایشان وجوه شباهت فراوانى را میان انقلاب اسلامى ایران و صدر اسلام در زمـیـنـه هـاى دوران تـبـلیـغ، کادرسازى، مبارزه، جنگ ها، شهدا و جانبازان، مخالفین و تـرفندهاى آنها و... یادآور مى شود که حاکى از الگوپذیرى انقلاب ما از صدر اسلام و انقلاب پیامبر(ص) است.

پیام انقلاب اسلامى
هـر انـقلابى نظیر زلزله یا آتشفشان تاءثیرات کم و بیش منطقه اى و بین المللى دارد و بـراى ایجاد عمق استراتژیک خود، پیامى را عرضه مى کند. هر چه پیام انقلاب پرجاذبه تر باشد، انسان هاى بیشترى به پذیرش و حمایت و الگوپذیرى از آن روى مى آورند. انـقلاب اسلامى ایران که امتیاز اساسى اش، اتکاى به جهانبینى اسلامى بود، در زمانى بـه وقـوع پـیـوسـت کـه حـرکـتـهـاى لیبرالى و سوسیالیستى جاذبه خود را از دست داده بودند. گرچه بسیارى از روشـنـفـکـران چـپ گـرا همچنان القا مى کردند که تنها ایدئولوژى بسیج کننده ملت ها، مارکسیسم است.
انـقـلاب اسـلامـى مـردم ایـران ایـن پـیـام را بـه دنـیـا عـرضـه کرد که بسیج کننده ترین ایـدئولوژى هـا اسلام است و اسلام مکتبى است که نه تنها توانایى سازماندهى یک مبارزه عـظـیـم را دارد، بـلکـه در دوران پیچیده عصر ماشینى با همه معارضه ها و تضادهایى که سیاستهاى جهانى دارد، قادر به حل مشکلات جامعه و اداره آن بوده و بقا و ماندگارى اش را تـضـمـیـن مـى کـنـد. به عبارت دیگر انقلاب اسلامى ایران، گشودن جبهه تازه اى فراروى همه انسان هاى مظلوم و محرومى است که از نـارسـایـى و نـابسامانى تمدن تحمیلى استعمارى رنج مى برند و شعار نه شرق و نه غـربـى ایـن انـقـلاب، بـیـانـگر نفى هر گونه ظلم و ستم بر بشریت است. بـرخـى از پـیـام هـاى انـقـلاب اسـلامـى را مـى توان به صورت زیر برشمرد:
1 ـ لزوم خـروج انـسـان از یـوغ بـردگـى و بـنـدگـى طـاغـوت و رسـتن از ذلت و خوارى،
2 ـ روى آوردن به عبودیت خدا و رستگارى،
3 ـ برآشفتن در مقابل همه بدى ها و کجى ها و نابسامانى ها،
4 ـ مـبـتـنـى بـودن حـکومت و قدرت سیاسى بر پرهیزکارى، عدالت و حقیقت،
5 ـ ضـرورت دیـن گـرایـى و خـدامـحـورى و نـیز بازگشت از مسیر انحرافى دوران غرور جاهلانه شکوفایى علم.
حـاصـل سـخـن در یـک کـلام ایـن کـه پیام انقلاب، پیام معنویت است، یعنى بشرِ سرگشته امـروز کـه از عـدم تـاءمـیـن نـیـازهـاى بـرتـر و والاتـر و نـدیدن و نداشتن صفا و محبّت و مـهـربـانـى و نـیـافـتـن نـوعـى مـعـرفـت والا بـه سـتـوه آمـده اسـت، بـه دنـبـال مـکـتـبـى اسـت کـه علاوه بر تاءمین نیازهاى مادى، نیازهاى معنوى او را نیز برآورده سـازد و چـون شـاهـد بود هر جایى که این انقلاب نفوذ کرد، معنویت را هم با خود به آنجا بـرد، گمشده خود را در پیام انقلاب اسلامى یافتنى دید. بـنـابـرایـن بـا قـاطعیت مى توان گفت رویکرد دین گرایى حاضر که در اطراف و اکناف جـهـان مـعـاصـر روبـه تـوسـعـه و گـسـتـرش نـهـاده، محصول و ثمره دریافت این پیام است.

آرمان و اهداف انقلاب اسلامى
ارزش و اهـمـیـت هـر انـقـلابـى بسته به آرمان و اهدافى است که تعقیب مى کند. بزرگى و کـوچـکـى آرمـان هـا و اهـداف تـا حـدود زیادى تعیین کننده میزان هزینه اى است که براى هر انـقـلابـى بـایـد صرف کرد. هر چه آرمان ها و اهداف یک انقلاب، متعالى تر و پرجاذبه تـر بـاشد، تحمل سختى ها و فشارها در مسیر دستیابى به آنها، آسان تر و شیرین تر خـواهـد بـود. انـقـلاب اسـلامـى ایـران نـیز از ابتدا آرمان ها و اهداف مشخصى را براى خود تـرسـیـم نـمـود و رهـبـر و مـلت از آغاز تا کنون در جهت دستیابى به آنها از هیچ کوششى فـروگـذار نـکـرده انـد. بـرخـى از آرمـان ها و اهداف انقلاب اسلامى به دیدگاه مقام معظم رهبرى عبارتند از:
1 ـ عـدالت خـواهـى،
2 ـ تـربـیـت و تـزکیه انسان و در نتیجه جامعه سازى بر مبناى آن،
3 ـ تشکیل نظام توحیدى و تلاش براى دستیابى به سعادت دنیوى و اخروى،
4 ـ دسـتـیـابى به حیات طیّبه،
5 ـ بـرخـوردارى از رفـاه، امـنـیـت، دانـش، عـزت سـیـاسـى، استقلال اقتصادى و رونق تجارى،
6 ـ حاکمیت اسلام و قرآن در زندگى بشر،
7 ـ تـکـریـم انـسـان و نـفى فقر و فساد و تبعیض و در نتیجه احساس خوشبختى و سعادت،
8 ـ باز گرداندن عزّت اسلامى به مسلمانان.
علاوه بر موارد یادشده، اهداف دیگرى نظیر استقلال، آزادى، رشد معنوى، تعالى مادى، ایجاد محیط امن و باکرامت و... نیز جزء اهداف انقلاب به حساب مى آیند. مقام معظم رهبرى در این باره مى فرماید:
دیـن یک نظام اجتماعى به بشر ارائه مى کند و نه فقط یک سلسله عبادات و عادات. هرچند عـبـادات و عـادات نـیز انباشته از روح زندگى و در جهت همان نظام است و این نظام اجتماعى مـبـتـنـى بـر هـمـان جـهـان بـیـنـى اسـت و سـاخـتـه بـه شکل آن است. آزادى و برابرى انسان ها، عدل اجتماعى، خودآگاهى افراد جامعه، مبارزه با کژى و زشتى، ترجیح آرمان هاى انسانى بر آرزوهاى شخصى، توجه و یاد الهى، نفى سـلطه هاى شیطانى و دیگر اصول اجتماعى نظام اسلامى و نیز اخلاق و رفتار شخصى و تـقواى سیاسى و شغلى، همه و همه ملهم و زاییده آن جهان بینى و برداشت کلى از جهان و انـسـان اسـت. اسـلام، نـظـام هـاى مـبـتـنـى بـر زور و قـلدرى و زایـنـده ظـلم، جـهـل، اخـتـناق، استبداد، تحقیر انسان و تبعیض نژادها، ملت ها، خون ها و زبان ها را رد مى کـنـد و غـلط مـى شـمـرد و بـا هـر آن نظام و کس که به ستیزه نظام اسلامى کمر بندد، با شدت و مقاومت مى ستیزد و به جز آن، با همه انسان ها چه هم کیش و چه ناهم کیش به محبت و مـسـاعـدت امـر مـى کـنـد. بـر چنین پایه ها و با چنان هدف هایى انقلاب اسلامى در ایران پـدیـد آمـد و نـظـام جـمـهـورى اسـلامـى را بـنـا نـهـاد.

رمز پیروزى انقلاب اسلامى
شـکـل گـیـرى و پـیـروزى هـر انـقـلابـى بـه مـؤ لفـه هـا و عـوامـل گـونـاگـونـى وابـسـتـه اسـت. بـدیـهـى اسـت بـرخـى عـوامـل وجـه غـالب را بـه خـود اخـتصاص داده و نقش مضاعفى را در پیروزى انقلاب ایفا مى کـنند. به دیدگاه مقام معظم رهبرى، انقلاب اسلامى مردم ایران به نیروى اتحاد، اسلام و اتـکـاى بـه خـدا و نـیـز قـدرت اراده و تـن دادن بـه فـداکـارى و مجاهدت پیروز شده است. بـرخـى از عوامل پیروزى انقلاب عبارتند از:
1 ـ مطابقت انقلاب اسلامى با سنتهاى الهى،
2 ـ ایـمـان عـمـیـق، آگاهانه و راسخ مردم به اسلام ناب،
3 ـ تکیه بر مفهوم واقعى شعار الله اکبر،
4 ـ تـعـظـیـم شـعـائر الهى و اسلامى به ویژه عزادارى ها در محرم و صفر،
5 ـ روشـنـگـرى و فـداکـارى روحانیت اصیل و متعهد به عنوان جلودار نهضت.
در یک کلام مى توان رمز پیروزى انقلاب اسلامى را در ایمان و اعتقاد مردم به اسلام و نیز تسلیم در برابر فرمان خدا و صبر و فداکارى و استقامت در مسیر انقلاب جست وجو نمود.

اصول انقلاب اسلامى
نظر به اینکه انقلاب اسلامى زیربناى فعالیت خود را اسلام و قوانین خدا قرار داده است، مـثـل خـود اسـلام داراى احـکـام ثـابـت و مـتـغـیـر بـوده و هـسـت. بـنـابـرایـن بـا تـکـیـه بـر اصـل تـوحـیـد مـى تـوان مـوارد زیر را جزء اصول انقلاب به شمار آورد:
1 ـ پایبندى به اسلام و قرآن،
2 ـ دفاع از محرومان و مستضعفان،
3 ـ عدم گرایش به قدرتهاى شرقى و غربى،
4 ـ تحقق عدالت اجتماعى،
5 ـ تعلیم و تربیت اسلامى،
6 ـ نـفـى سـلطـه و حـاکـمیت ظالمانه قدرت هاى زورگو،
7 ـ عدم خوف و هراس از تهدیدات قدرتهاى مادى و امیدوارى به نصرت و امداد الهى،
8 ـ تکریم انسان به معنى واگذارى حقیقى حق تصمیم گیرى و تعیین سرنوشت به انسان،
9 ـ فـراهـم سـازى راه کـمال جویى و تقرب انسان به خدا و جلوگیرى از منحصر و محدود سازى او در خواهشهاى جسمى و جنسى.
حـاصـل سخن این که همه مسائلى که به عنوان مبانى اندیشه سیاسى اسلام به حساب مى آیند، در زمره اصول انقلاب اسلامى به شمار مى روند.

ارکان انقلاب اسلامى
بـراى شـکـل گـیـرى هـر انـقـلابـى یـک عـنـصـر فـکـرى و دو عـامـل انـسـانـى مورد نیاز است. عنصر فکرى همان ایدئولوژى و مکتبى است که انقلاب بر پـایـه آن استوار مى گردد و عنصر انسانى نیز یکى مردمند و دیگرى رهبرى. هرگاه این سـه عـنـصـر در کـنـار هـم قـرار گـیـرنـد و جـهـت گـیـرى یـکـسـان داشـتـه باشند، انقلاب شـکـل مـى گـیـرد. بـدیـهـى اسـت هـر چـه قـوت ایـن سـه رکـن بـیـشـتـر بـاشـد، سـرعـت شکل گیرى و پیروزى انقلاب نیز بیشتر خواهد بود:

الف ـ مکتب
انقلاب اسلامى ایران بر پایه اندیشه و جهان بینى اسلامى استوار است. تفسیر انسان،
تفسیر تاریخ، تحلیل حـوادث حـال و گـذشـتـه و آیـنـده، تفسیر طبیعت، تبیین همه علایقى که انسان را با دنیاى بـیـرون از وجود او، یعنى جهان، اشیاء و انسانها مرتبط مى کند و نیز فهم و درک آدمى از وجـود خـود و خـلاصـه هـمـه چـیزهایى که نظام ارزشى جامعه را مى سازد و آن را بر اداره مـطـلوب خـود قـادر مـى سـازد، از ایـن جـهان بینى الهى ریشه و مایه مى گیرد و منشعب مى شـود.
نظر به اینکه دو برداشت انحرافى و متضاد از اسلام در جامعه وجود داشت، که یکى فهم کـوتـه نـظـرانـه، تـعـصـب آمـیـز و مـتـحـجـّرانـه و دیـگـرى بـرداشـت مـتـجـددانـه و تـسـاهـل آمـیـز، رهبر انقلاب برداشت صحیح را با نام اسلام نـاب بـه جـامـعـه مـعرفى کرد و انقلاب را بر مبناى آن پیش برد. مقام معظم رهبرى در این باره مى فرماید:
در انـقـلاب اسـلامـى، اسـلام کـتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شـهـادت، جـایـگـزیـن اسـلام قـعـود و اسـارت و ذلت؛ اسـلام تـعـبـد و تـعـقـل، جـایـگـزیـن اسـلام التـقـاط و جـهـالت؛ اسـلام دنـیـا و آخـرت، جـایـگـزیـن اسلام دنیاپرستى یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجّر و غفلت؛ اسلام دیانت و سـیـاسـت، جـایـگـزیـن اسـلام بـى بـنـد و بـارى و بـى تـفـاوتـى؛ اسـلام قـیـام و عـمـل، جـایـگـزیـن اسـلام بـى حـالى و افسردگى؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تـشـریـفـاتـى و بـى خاصیت؛ اسلام نجات بخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچه دست قدرت ها؛ و خلاصه اسلام ناب محمدى (ص) جایگزین اسلام امریکایى گردید.
اسـاسـى تـریـن مـبـنـاى جـهـان بـیـنـى الهـى و اسـلامـى، اصـل تـوحـیـد بـه معنى اعتقاد به وجود خدا و قدرت غیبى او و حاکمیت علم، قدرت، عزت، جـلال، جـمـال مطلق، اراده و مشیّت او بر هستى، است و همه امور دیگر به نحوى از انحاء به توحید بـاز مـى گردند. یکى از نکات برجسته و قابل توجه در زمینه انقلاب اسلامى ایران این بـود کـه دیـن اسـلام سـازنـده فـرهـنـگ ملّى شد و به همین جهت امورى نظیر جهاد، شهادت، پـیـروى از انـسـان بـاتـقـوا و عـادل، بـیـزارى از ظـلم و ظـالم، اتـحـاد و هـمـبـسـتـگـى، تـوکـل بـه خـدا و... در مـتـن این فرهنگ قرار گرفت و خمیرمایه حرکت انقلابى مردم شد و پیروزى را براى مردم به ارمغان آورد.

ب ـ رهبر
قدرت و قوت رهبرى در انقلاب اسلامى با اتکاى به اسلام، ناشى از موقعیت دینى اوست کـه مـشـروط بـه بـرخـوردارى از ویـژگیهایى نظیر فقاهت، عدالت، علم، معرفت، زهد، مـدیـریـت، شـجـاعت، بینش سیاسى و تدبیر است، بر خلاف انقلابهاى دیگر که غالباً انـسـان هـایى به عنوان سیاستمدار حرفه اى با تکیه بر زر و زور و تزویر در جایگاه رهـبـرى قـرار مـى گـیرند.
امـام راحـل بـا برخوردارى از همه ویژگیهاى مورد نیاز براى رهبرى دینى و الهى، سکانِ انقلاب اسلامى را به دست گرفت و هدایت پیامبرگونه خود را بر جهانیان آشکار ساخت. یکى از تفاوت هاى عمده ایشان با دیگر مصلحان تاریخ اسلام این بود که ضمن حضور در صـحـنـه، اصـول مـکـتـب سـیـاسى خود را براى مردم تبیین نمود و آنان را به ایمان روشن بـیـنـانـه و آگـاهـانـه رسـانـد و پـس از اثـبـات حـقـانیت مکتب سیاسى خود، تـوانـسـت مـلت ایـران را آرام آرام وارد مـیـدان مـبارزه کرده، به همراهى این اقیانوس عظیم پـرتـلاطـم، انـقـلاب بـزرگ اسـلامـى را شکل دهد و در نتیجه آثار شوم تسلط قدرتهاى طاغوتى را در این کشور برطرف و دنیا را متحول کند، به گونه اى که حرکت او با هیچ حـرکـتـى از صـدر اسـلام تـا کـنون قابل مقایسه نیست.

ج ـ مردم
بـزرگ تـریـن اهـرم پـیـشـبـرد انـقـلاب اسـلامى، حضور عظیم توده هاى میلیونى مردم در عـرصـه هـاى انـقـلاب بـود که با ایمان نافذ و عمیق از یک سو و معرفت و آگاهى بالا از سـوى دیـگـر، بـه نـداى رهـبـرشـان لبـیـک گـفـتـند و در پرتو هدایت هاى روشنگرانه و پـیـامـبـرگـونـه او، صـبـر و مقاومت و استقامت را پیشه خویش ساخته و عاقبت شهد گواراى پیروزى بر نظام سلطه را نوشیدند.
یـکـى از بـارزتـریـن ویـژگـى هـاى انـقلاب اسلامى که در کمتر انقلابى نظیر آن وجود داشـتـه اسـت، مـردمى بودن آن است به گونه اى که همه ملت ایران در شهر و روستا، از کـوچـک و بـزرگ، زن و مـرد در آن مـشـارکـت داشتند. بر خلاف انقلاب هاى بزرگ دنیا که طـبقات خاصى از جامعه در آن نقش آفرینى کردند. مـقـام مـعـظـم رهـبـرى در بـیان دلیل این که مردم صاحبان اصلى نظام و انقلابند اینگونه مى فرماید:
مـردم صـاحـبـان ایـن نظام هستند به چند دلیل؛ اولاً چون اسلام بیشترین حق را در اداره نظام هاى اجتماعى به مردم مى دهد و هر دستگاه حاکم را یک دستگاه خدمتگزار براى مردم مى داند. ثـانـیـاً چـون مـردم تـشـکیل دهندگان و به وجود آورندگان این نظام بودند زیرا این نظام مـبـتـنـى بـر یـک انـقـلاب بـود و آن انقلاب را مردم به وجود آوردند. ثالثاً چون دخالت و نـظـارت مـردم بـیـشـتـریـن تـضـمـیـن را براى حفظ این نظام از انحراف مى کند.
مخالفان انقلاب اسلامى
یـکـى از سـنـت هـاى الهـى ایـن اسـت کـه هـر قـوم و گـروهـى اعـم از حـق یـا باطل نتیجه تلاش خود را خواهد دید، یعنى مدد اولیه الهى پشت سر تلاش و اراده غیر حق هـم وجـود دارد. قـرآن کـریـم مـى فـرماید ((کلاً نمدّ هؤ لاء وهؤ لاء)) (اسراء / 20). شاهدش ایـنـکـه در طـول تـاریخ وقتى طرفداران حق کناره گیرى، بى طرفى و قعود را انتخاب کـردند، استکبار و طواغیت با بهره گیرى از این سنت الهى بر دنیا حکمروایى داشته اند. ایـن امـر تـا زمـانـى تـداوم دارد که جریان حق به معارضه با آنان برنخیزد. ولى وقتى جـریـان حـق قـیام کرد و با جریان طاغوتى به ستیز برخاست، آنگاه سنّت دیگر خداوند حـاکـم شـده و بـا امـدادرسـانـى بـه جـریـان حـق، او را حـتـى بـا کـمـى عـِدّه و عُدّه اش بر باطل علیرغم قدرت ظاهرى اش پیروز مى گرداند.
زمـانـى کـه انـقـلاب اسـلامى ایران به عنوان مظهر حق در دوران معاصر بر مبناى اسلام و قـرآن تـحـقـق یـافت، طبیعى بود که استکبار جهانى، حاکمیت اسلام را براى خود یک خطر جـدى بـدانـد و با انواع ترفندها و توطئه هاى استکبارى به مبارزه با آن برخیزد و همه نـیـرو و تـوان خـود را بـراى بـه شـکـسـت کـشـانـیدن آن بسیج نماید. مقام معظم رهبرى مى فرماید:
مـا بـا دنـیـاى اسـتـکـبار مواجهیم. همه آن سلطه هایى که از احیاء اسلام ناراحتند و رنج مى بـرنـد و هـمـه آن دولت هـا و قـدرت هـایى که عظمت اسلام را به زیان خودشان مى بینند، امروز در مقابل اسلام، صف آرایى کردند.
و نیز مى فرماید:
مـلت ایـران در حـرکـت خـود مـظـلوم اسـت. چـرا؟ بـراى اینکه ملت ایران این مبارزه را براى تجاوز و تعدى به کسى یا تهدید به وجود نیاورد، بلکه این حرکت عظیم را براى دفاع از حـق خـود و مـبـارزه با دیکتاتورى و سلطه خارجى انجام داد. هر ملت و انسانى حق دارد از آزادى و کـرامـت خـود دفـاع کـنـد و زنـدگـى اش را بـسازد. بنابر این کسانى که به ملت ایـران از طرق مختلف سیاسى و غیر سیاسى حمله مى کنند، در واقع به ملت ایران ظلم مى کـنـنـد. چـون حـرکت ملت ایران منافع زیاده خواهانه و تجاوزگرانه آنها را تهدید کرده و آنها مى خواهند از ملت ایران انتقام بگیرند. پس حق با ملت ایران است.
بـا بـررسـى انـدک در تـاریـخ انـقـلاب اسـلامـى بـه روشنى درمى یابیم که فشارها و سـرسـخـتـى هـاى خصمانه و عنودانه و نیز توطئه هاى کینه ورزانه و مغرضانه از سوى شرق و غرب و اروپا و ارتجاع با انواع شیوه ها و ابزار علیه آن سازماندهى و اجرا شده است. علاوه بر تحریم هـاى اقـتـصـادى، تـوطـئه هـاى سیاسى، تحریک و حمایت از غائله هاى قومى و ده ها حرکت تخریبى، صدام را براى تحمیل جنگ به ایران تشویق و حمایت کردند به گونه اى که هـشـت سـال از بـهـتـریـن اوقـات ایـن مـلت را بـه نـفـع امـریـکـا مـشـغـول کـرد و ضـمن اینکه مجال بازسازى و کارهاى بزرگ بعد از انقلاب را از این ملت گـرفـت، خـسـارت هـاى زیـانـبـار و جـبران ناپذیرى را به هر دو ملت ایران و عراق وارد آورد.
یـکـى از حـرکـتـهـاى اسـاسـى و زیـربـنـایـى اسـتـکـبـار کـه از اوّل انـقـلاب تـا به امروز با شدت و ضعف وجود داشته و از این پس هم وجود خواهد داشت، حمله به بنیانهاى فرهنگى و اعتقادى این انقلاب است. آنان در صدد برآمدند خدشه فکرى و عـلمـى در مـبـانـى انـقـلاب نـظـیـر اسـلام نـاب، تـلازم دیـن و سـیـاسـت، اصـل انـقـلاب، قـانـون اسـاسـى، ولایـت فـقـیه و... وارد سازند و کوشیدند با تبلیغات فـراوان و ایـجـاد جـنـگ روانـى، فـتـنـه گـرى و شبهه افکنى کرده و زیر چتر مسائلى از قـبـیـل حقوق بشر، دموکراسى، مبارزه با تروریسم، تهدید امنیت جهانى و بزرگ نمایى حـوادث کـوچـک، آنـهـا را نـشـانه ضعف، انحطاط و ناکارآمدى انقلاب قرار دهند تا در اراده پـولادین ملت تردید ایجاد کرده، حرکت انقلابى آنان را متوقف کنند و سپس منحرف و آنگاه بـه شـکـسـت بـکـشـانـنـد. تـاءسـف آورتـر ایـنـکـه جـریـان هـایـى در داخـل کـشـور کـه از اوّل هـم بـا حـاکـمـیت دین خدا در ایران موافق نبودند، مجرى سیاست هاى اسـتـکبار در کشور شدند. ولى به فضل خداوند بر اساس سنت الهى، ملت حق طلب ایران توفنده تر از گذشته به راه خویش ادامه خواهد داد و پیروزى نهایى را در کام خود خواهد چشید و انقلاب خود را نهادینه مى سازد. چنانکه رهبر معظم انقلاب مى فرماید:
در دنیاى اسلام، امروز فکر انقلاب اسلامى، حقوق انقلاب اسلامى، منطق انقلاب اسلامى، مـکـتـب سـیـاسـى و فـرهـنـگ انـقلاب اسلامى همین طور دارد نهادینه مى شود در ذهنها. هر چى باهاش مبارزه کرده اند نشده. انواع و اقسام مبارزه ها را خود شما شنیده اید، گویندگان هم خـیـلى گفته اند. انواع و اقسام مبارزه ها را هم کرده اند نشده. از این نگرانند دیگر؛ از این بـه شـدت نـگـرانـند. مى خواهند این را از پا دربیاورند.

دستاوردهاى انقلاب
هـر پـدیـده اجتماعى پس از به ثمر رسیدن، دستاوردهایى را براى جامعه و حتى بشریت بـه ارمغان مى آورد. بدیهى است میزان و سطح دستاوردهاى هر پدیده نیز به بزرگى و اهـمـیـت آن بـستگى دارد. انقلاب اسلامى ایران به مصداق آیه شریفه ((الم تر کیف ضرب الله مـثـلا کـلمـة طـیـبـة کـشـجـرة طـیـّبـة اصـلهـا ثـابت و فرعها فى السماء تؤ تى اکلها کل حین باذن ربها)) (ابراهیم / 24). که مبتنى بر توحید و تکریم انسان و عدالت اجتماعى اسـت، دسـتـاوردهـاى فـراوانـى داشـتـه و دارد کـه یـکـى پـس از دیـگـرى آشـکـار خـواهـد شد. با یک نگاه مى توان دستاوردهاى انقلاب اسلامى ایران را در دو حوزه داخلى و خارجى مورد بررسى قرار داد.

الف ـ دستاوردهاى داخلى
مـهـم ترین دستاورد داخلى انقلاب اسلامى، تشکیل حکومت دینى در قالب ((جمهورى اسلامى)) اسـت کـه بـهترین الگو را در عصر دین ستیزى، فراروى جهانیان قرار داد. بخشى از دستاوردها و ثمرات ارزشمند آن عبارتند از:
1 ـ تبدیل رهبرى دنیایى به رهبرى الهى با الگوى ولایت فقیه،
2 ـ استخراج و ارائه الگوى مردم سالارى دینى و حکومت متکى به آراى مردم از متن تعالیم اسلام،
3 ـ حـاکـمـیـت ارزشـهـاى دینى و معنوى در نظام حکومتى در عصر غلبه زر و زور بر دیگر ارزشـهـا،
4 ـ شکست طلسم جدایى مظاهر دین دارى و تجددخواهى و اثبات وحدت دین و تجدد به مفهوم دینى در قالب وحدت حوزه و دانشگاه،
5 ـ قطع دست بیگانگان و چپاولگران و سلطه گران نامشروع از ایران و ملت و منابع و ثـروتـهـاى آن،
6 ـ برچیدن بساط ارتجاع و روشنفکرى و دریدن طومار خیانت آنان،
7 ـ نفى سلطه طاغوت و احیاى استقلال ملت ایران،
8 ـ نهادینه سازى استقلال و آزادى اسلامى در کشور ایران،
9 ـ احـیـاى هـویـت مـلّى ـ اسـلامـى و حـیـات بـخـشـى بـه ملت ایران،
10 ـ ایـجـاد اعـتـمـاد بـه نـفـس و خـودبـاورى در مـلت ایـران،
11 ـ ایـجـاد جـراءت و جـسـارت در مـسـائل عـلمـى و شـکستن مرزهاى دانش،
12 ـ پرورش استعدادها و ترویج روحیه خودآگاهى،
13 ـ ایـجـاد انقلاب علمى و رشد و توسعه علم و فناورى در کشور،
14 ـ گـسـتـرش روحـیـه تـحـقـیـق و شـکـوفـایـى اسـتـعـدادهاى انسانى،
15 ـ تـربـیـت انـسـان هـاى صـالح بـه عـنـوان فـتـح الفـتـوح انقلاب،
16 ـ تـبـیـیـن و احـیـاى مـنـزلت و شـاءن زن مـسـلمـان،
17 ـ ایـجـاد وحـدت شـیـعـه و سـنـّى.
ب ـ دستاوردهاى خارجى
انـقلاب اسلامى بسان زلزله اى بود که پس از ایران امواجش همه کره خاکى را درنوردید و تـاءثـیـرات شـگـرفى را به جاى نهاد. پاره اى از دستاوردهاى خارجى انقلاب اسلامى عبارتند از:
1 ـ ابـطـال نـظـریـه هـاى مادى گرایانه و الحادى در تبیین و تفسیر انقلاب ها،
2 ـ ارائه تـلقى و فکر جدید مبتنى بر توحید و معنویت و تکریم انسان و عدالت اجتماعى به جهانیان،
3 ـ اثبات امکان پذیر بودن تشکیل جامعه اى مبتنى بر عدالت و معنویت،
4 ـ احـیـاى امـیـد در دنـیـاى اسـلام و عـرب نـسـبـت بـه شکست پذیرى استکبار و صهیونیسم،
5 ـ ایـجـاد پـویـایـى در مـلت ها و مشکل آفرینى براى استکبار جهانى،
6 ـ دمـیـدن روحـیـه گـسـتـاخـى و جـسـارت بـه مـلت هاى منطقه براى ایستادگى و مقاومت در مـقـابـل قـدرتـهـاى بـزرگ
7 ـ قـوت یـابـى جـبـهـه حـق در برابر جبهه باطل،
8 ـ تـغـیـیـر نـقـشـه سـیـاسـى جـهـان و ظـهور عصر خمینى،
9 ـ بـیـدارى امـت اسلام و تلاش در جهت تعیین سرنوشت خویش و دفاع از اسلام،
10 ـ ایـجـاد اعتماد به نفس در امت اسلامى براى حرکت به سوى آینده اى روشن،
11 ـ خلق فرهنگ روى آورى و تمسّک به اسلام و قرآن،
12 ـ احـیـاى عـزّت اسـلامـى بـراى مـسـلمـیـن جـهـان،
13 ـ تـغـیـیـر معادلات قدرت در خاورمیانه و جهان،
14 ـ ارائه الگـوى مـبـارزه بـه جـنـبـش هـاى آزادى بخش در جهان.

آسیب ها و تهدیدات انقلاب اسلامى
هـیـچ پـدیـده اى در نـظـام هـسـتى از قواعد و سنّت هاى الهى مستثنى نیست. هر انقلابى به عنوان پدیده اجتماعى نیز مشمول این قواعد خواهد بود. یکى از سنّت هاى الهى این است که هـر پـدیـده اى در مـعـرض آسـیـب و تـهـدیـد قـرار گـیـرد. مـنـظـور از آسـیـب، عـوامـل درونـى پـدیـده اسـت کـه آن را بـه سـوى نـابـودى و اضـمـحـلال سـوق مـى دهـد. تـهـدیـد هـم فـشـارهـایـى اسـت کـه از سـوى عـنـصـر یـا عـامـل خارج از پدیده به آن تحمیل شده، باعث فتور و سقوطش مى گردد. شناخت آسیب ها و تهدیدات هر پدیده و اقدام در جهت پیشگیرى از بروز آنها، زمینه بقاى آن پدیده را فراهم مى آورد.
از مـنـظـر قـرآن کـریـم، تـحـولات اجتماعى و دگرگونى هایى که در زندگى بشر به شـکـل انـقـلاب هـا، تـکـامـل هـا، انـحـطـاطـهـا، شـکـسـت هـا و پـیـروزى هـا رخ مـى دهـد، مـشـمـول قـواعـد و مـقـررات تـکـویـنـى بـه عـنـوان ضـوابـط تـحـول تـاریـخ هـسـتـنـد. قـاعـده طـبـیـعـت و تـاریـخ و تـکـویـن الهـى ایـن نـیـست که خداى مـتـعـال نـعـمتى را که به یک ملت یا جمعى از انسان ها عطا فرموده، تغییر دهد، مگر اینکه آنها وضع خودشان را دگرگون سازند. بـدیـن روى اگـر مـلت یـا جـامـعـه انـقـلابـى بـر اصول اساسى خویش پایدار باشد، نه آسیبى بروز خواهد کرد و نه تهدیدى مى تواند او را از پـاى درآورد. بـا ایـن نـگـاه، تـغـیـیـر در آنـچـه کـه بـاعـث شـکـل گـیـرى، پـیـروزى و ادامـه حـرکـت انـقـلاب شـد، عـامـل آسـیـب زاى انـقلاب است. و از آنجا که استکبار جهانى، منافع و مطامع خود را از دست رفـتـه مـى بـیـنـد و نـاخـرسـنـد از چـنـیـن وضـعـیـت اسـت، بـزرگ تـریـن عامل تهدید به شمار مى رود.
بـراى پـیـشـگـیـرى از بـروز آسـیب ها و نیز بى اثر ساختن تهدیدات دشمن اقدامات زیر ضرورى مى نماید.
1 ـ تـقـویت و تعمیق فرهنگ اسلام ناب و محکم سازى پایه هاى اعتقادى مردم،
2 ـ تـبیین، ترویج و پاى بندى به فلسفه و مکتب سیاسى امام خمینى (ره)،
3 ـ تـبـیـین علمى اصول و مبانى انقلاب و نظام اسلامى و حفظ هویت ملّى،
4 ـ حـفـظ وحـدت و اتـحـاد مـلّى به ویژه وحدت شیعه و سنّى.

رمز تداوم انقلاب اسلامى
بقا و تداوم انقلاب مهم تر و حتى مشکل تر از حدوث انقلاب است. تداوم هر انقلابى بسته به شرایط و قواعدى است که بقاى آن را تضمین مى کند. فلاسفه قاعده اى دارند که مى گـویـنـد ((عـلت مـُبـقـیـه شـى ء، هـمـان عـلت مـوجـده آن اسـت)) یـعـنـى اگـر عوامل پدیدآورنده هر حادثه، همچنان پایدار باشند موجب تداوم حیات آن حادثه خواهند شد. بـنـابـرایـن آنـچـه بـاعـث پـیـدایـش و پـیـروزى انـقـلاب گـردیـد، عـامـل بـقـاى آن نـیـز بـه شـمـار مـى رود. بـرخـى از عوامل پویایى انقلاب اسلامى را مى توان در امور زیر دانست.
1 ـ حـفـظ جـهـت گـیـرى الهـى انـقـلاب اسـلامـى،
2 ـ درک و فـهم صحیح از اسلام و پاى بندى به شعار اسلام خواهى،
3 ـ شـنـاخـت اصل مترقى ولایت فقیه و التزام به تبعیت از آن،
4 ـ حـضـور مـردم در صـحـنـه و مـراقـبـت از جـهت گیرى صحیح انقلاب،
5 ـ ایـمـان و عـمـل صـالح و اسـتـقـرار و گسترش اخلاق اسلامى به ویژه در بین مسئولین،
6 ـ زنـده نـگـه داشـتـن ارزش هـاى انـقلاب نظیر؛ تقوى، زهد، جهاد، شهادت، ایثار، صفا، مـروت و...،
7 ـ اخـلاص، صـبـر، اسـتقامت، مقاومت و ایثار در مسیر حرکت به سوى اهداف نهایى انقلاب،
8 ـ حـفظ اتحاد و یکپارچگى ملت و جلوگیرى از بروز تفرقه.
9 ـ تـسلیم ناپذیرى در برابر دشمن.
10 ـ بـارور نـمودن نسل جدید و پرورش آنها با هویت صحیح.

خلاصه و نتیجه
انـقـلاب اسـلامـى یـک تـفـسـیـر الهـى و اسـلامـى بـه مـعـنـى تـحول اخلاقى، فرهنگى و اعتقادى است که جامعه با یک چرخش 180 درجه اى، ارزشهاى مـادى بـرآمـده از فـرهـنـگ الحـادى و اسـتـبدادى مسلط بر جامعه را یکسره به کنارى نهاده و ارزشـهـاى مـتـکـى بـر فـرهـنگ توحیدى را با همه لوازمش برمى گزیند و با یک انضباط والاى انقلابى ضمن تخریب بناى کهنه و پوسیده گذشته به نوسازى جامعه مبادرت مى ورزد.
انـقـلاب اسـلامى ایران یک ضرورت طبیعى و تاریخى براساس سنّت هاى الهى بود که به عنوان مظهر و نماد حق در دوران معاصر جلوه گر شد. مؤ منان خالص و راستین با بهره گـیـرى از سـنـت امداد و نصرت الهى، در عصر غربت دین و غرق دنیا در مادى گرى، به یـارى دیـن خـدا بـرخـاسـتـند و به مثابه زلزله در جغرافیاى طبیعى انسان ها، انرژى هاى مـتـراکـم در وجـود خـود را انـفـجـار گـونـه آزاد سـاخـته و تشعشات نور حق را بر جهانیان تاباندند.
بـا ظـهـور مـعـجـزه انـقلاب اسلامى علاوه بر اثبات توانایى و کارآمدى دین در اداره حیات اجـتماعى بشر، یک تجربه ملموس و طرح عملى براى اداره زندگى بشر برمبناى عدالت و مـعـنویت فراروى بشریت قرار گرفت و الگوى بعثت انبیاء، دیگر بار با پیام معنویت بـه تـحـقـق پـیوست. شعار خروج انسان از یوغ بردگى و بندگى طاغوت ها و رستن از ذلت و خـوارى و روى آوردن بـه عـبـودیـت خـدا و رستگارى و برآشفتن علیه همه بدى ها و کـژى هـا، جـذابـیت ویژه پیدا کرد و بشر سرگشته تمدن ماشینى، گمشده خود در تاءمین نیازهاى برتر و والاتر را در مکتب اسلام و جهانبینى توحیدى یافت
آرمـان هـا و اهـداف انـقـلاب اسـلامـى امـورى نـظـیـر عدالت خواهى اسلامى، تزکیه انسان، دسـتـیـابـى بـه حـیـات طـیـبـه، حـاکـمـیـت دیـن اسـلام در زنـدگـى، استقلال، آزادى و... است که پس از مطرح شدن، علاوه بر پذیرش از سوى جامعه ایران، مـقـبـولیـت بـشـرى نـیـز پـیـدا کرد و امت اسلامى راه دستیابى به مجد و عظمت خویش را در بازگشت به اسلام ناب و تمسک به قوانین مترقى آن دانست.
رمز و راز پیروزى انقلاب اسلامى با کمى عِدّه و عُدّه اش بر طاغوت و نظام سلطه با همه قـدرت ظاهرى اش را تنها باید در ایمان خالص و آگاهانه ملت رشید ایران و نیز حضور در صـحنه و صبر و استقامت و فداکارى آنان دانست که با پیروى بى چون و چرا از هدایت هـاى روشـنـگـرانـه و پـیـامـبرگونه رهبر الهى و دینى خویش امام خمینى (ره)، قدم در راه مـبارزه نهادند و لحظه اى در جهت و مسیر دستیابى به اهداف متعالى انقلاب تردید، توقف و کـوتـاهـى نـکـردنـد و سـرانجام شاهد دل آراى استقلال و آزادى را در آغوش کشیده و شهد گواراى پیروزى را به کام خود چشیدند.
اسـتـکـبـار جـهـانـى که با پیروزى انقلاب، همه منافع و مطامع مادى خود را از دست رفته یـافـت، از هـمـان آغـاز بـه فـتـنـه گـرى و تـوطـئه پـرداخـت تـا بـه خـیـال بـاطـل خـویـش بـتـوانـد آن را مـتـوقـف، مـنـحـرف و در نـتـیـجـه بـه شـکـست بکشاند، غـافـل از آنکه در تقابل و تعارض حق و باطل، براساس الهى، غلبه و پیروزى جریان حـق بـر جـریـان بـاطـل حـتـمـى و تـخـلف نـاپـذیـر اسـت. بـه هـمـیـن دلیل هر چه بیشتر به مقابله برخاستند کمتر نتیجه گرفتند و حاصلى جز سرشکستگى، آبـروریـزى، نـفـرت جـهانى و شکست ابهّت پوشالى نصیبشان نگشت و انقلاب اسلامى ایـران بـا دسـتاوردهاى گرانبهاى داخلى و خارجى، توفنده و بى مهابا به حرکت خویش ادامـه داد بـه گـونـه اى کـه بـاعـث بـیـدارى امـت اسـلامـى شـد و الگـوى بـى بدیل مبارزه با استکبار و سلطه براى نهضتهاى رهایى بخش قرار گرفت.
انـقـلاب اسـلامـى مـثـل هـر پـدیـده اجتماعى دیگر در معرض آسیب ها و تهدیدات قرار دارد و انقلابیون وظیفه دارند آنها را شناسایى نموده و اقدامات پیش گیرانه براى حفظ انقلاب را صورت دهند و پویایى و پایایى و مانایى انقلاب را براساس حفظ جهت گیرى الهى و پاسدارى از ارزشهاى متعالى آن و نیز حضور در صحنه با روحیه تسلیم ناپذیرى در پـرتـو اتـحـاد و وفـاق مـلّى تـضـمـیـن نـمـوده و پـرچـم بـرافـراشـتـه اش را نـسـل به نسل و دست به دست بگردانند تا اینکه عاقبت به صاحب اصلى اش حضرت ولى عـصـر(عـج) بـسـپـارنـد و تـحـقـق وعـده الهـى را کـه حـکـومـت عدل جهانى است نظاره گر باشند. ان شاء الله

* پى نوشتها در دفتر فصلنامه موجود است.