بررسی مقایسه‌ای مبانی اندیشه‌ای و كاركردهای مفهوم آزادی در انقلاب فرانسه و انقلاب اسلامی ایران

انقلاب 1789 فرانسه و انقلاب اسلامی ایران را می‌توان بنیانگذار  دو هویت متفاوت و منشاء تغییرات بزرگ در دنیای جدید دانست. تأثیرات منطقه‌ای و جهانی این دو حركت بر كسی پوشیده نیست. البته اگر حجم نوشته‌ها در مورد دو انقلاب را یكی از شاخص‌های اثرگذاری بدانیم، باید گفت این تأثیر در مورد انقلاب اسلامی وسیع‌تر بوده است. زیرا در حالیكه از زمان وقوع انقلاب فرانسه حدود 220 و انقلاب اسلامی حدود 33 سال می‌گذرد، میزان نوشته‌ها دربارة دو انقلاب به هم نزدیك شده است. در این مقاله به‌گونه‌ای مقایسه‌ای به بررسی مبانی اندیشه‌ای و كاركردهای مفهوم آزادی در دو انقلاب موردنظر می‌پردازیم.

مقایسه انقلاب فرانسه و انقلاب اسلامی در توجه به عقل
آنچه انقلاب فرانسه به دنبال آن بود به گفتة رهبران فكری و سیاسی آن انقلاب، توجه به عقل بشری و آزادی بود. در قرن 18 دو دسته از اندیشمندان را می‌شد از یكدیگر تمیز داد: فلاسفه و علمای اقتصاد. در میان فلاسفه كه توجه خود را صرف بحث در امور اجتماعی، سیاسی، مذهبی و اخلاقی می‌كردند سه نفر مشهور شدند: منتیكو، ولتر و روسو، افراد مشهور علمای اقتصاد نیز كسنی و گورنی بودند كه درباره تجارت و صنعت و امور مالی و شرایط كار و غیره مطلب می‌نوشتند. نویسندگان دائره‌المعارف را نیز كه اهمیتی بسیار كسب نمودند هم می‌توان در دسته فلاسفه هم علمای اقتصاد قرار داد. از میان آنان دیدرو و دالامبر پیشرو بودند.
آنچه نقطه مشترك این سه دسته بود، اعتقاد همگی آنها به قدرت و پاكی ذاتی عقل بود. همه دانشمندان این عصر راهنمایشان را فقط عقل می‌دانستند و بر آن بودند تا همه اصول سابق را لغو كرده، عقل را بر تخت بنشانند.
در نقطه مقابل، در انقلاب اسلامی ایران نیز توجه به عقل جایگاه خود را داشت. اگر عقل را به دو دسته عقل ابزاری و عقل فطری تقسیم كنیم، باید گفت كه بر مبنای فلسفه و تفكر اسلامی، كه به بینش فطری در مقابل بینش ابزاری تأكید می‌كند، انقلاب اسلامی مبتنی بر عقل فطری و نه ابزاری می‌باشد.

شهید مطهری و بینش انسانی(فطری) و بینش ابزاری
بینش انسانی نقطه مقابل بینش ابزاری است. این بینش به انسان و ارزش‌های انسانی در فرد ‌و جامعه اصالت می‌دهد. بینش ابزاری بر اساس این طرز تفكر است كه انسان در آغاز پیدایش یك ماده ‌خام بوده و كار و ابزار كار است كه به این ماده خام شكل متناسب با نوع كار و شكل ابزار تولید ‌می‌دهد؛ یك ظرف خالی محض است كه از بیرون و تحت‌تأثیر عوامل اجتماعی پر می‌شود. به عبارت دیگر، انسان طبق این نظریه در آغاز پیدایش نه شخصیت بالفعل دارد و نه شخصیت بالقوه. پایه و اساس شخصیت‌اش با عوامل اجتماعی به خصوص عوامل اقتصادی پی‌ریزی می‌شود. از این‌رو هر نوع و هر شخصیتی به او داده شود، از نظر او كه ماده خام و ظرف خالی‌ای بیش نیست بی‌تفاوت است. نسبت او با همه شكل‌ها و همه مظروف‌ها علی‌السویه است. از این جهت انسان شبیه یك نوار خالی است كه هر چه در او ضبط شود، از نظر نوار بی‌تفاوت است.
‌ولی از نظر بینش فطری و انسانی، هر چند انسان در آغاز پیدایش، شخصیت انسانی بالقوه ندارد، ‌ولی بذر سلسله‌ای از بینش‌ها و گرایش‌ها در نهاد او نهفته است. انسان نه مانند ماده خام و یا ظرف و نوار خالی است كه تنها خاصیت‌اش پذیرندگی از بیرون است، بلكه مانند یك نهال است كه استعداد ویژه‌ای برای برگ و بار خاصی در او نهفته است. نیاز انسان به عوامل بیرون نظیر نیاز ماده خام به عامل ‌شكل دهنده نیست، بلكه نظیر نیاز یك نهال به خاك و آب و نور و حرارت است كه به كمك آنها مقصد و راه و ثمره‌ای را كه بالقوه در او نهفته است، به فطیت برساند. حركت انسان به سوی كمالات انسانی‌اش از نوع حركت دینامیكی است نه مكانیكی و به این دلیل است كه انسان باید پرورش داده ‌شود نه اینكه مانند یك ماده صنعتی ساخته شود.
تنها از نظر این بینش است كه «‌خود» ‌در انسان معنادار شده و خودیابی و در نقطه مقابل مسخ و «ا‌ز خودبیگانگی» ‌مفهوم و معنی می‌یابد.
این بینش از نظر روان‌شناسی، افراد انسان را مركب از سلسله‌ای از غرایز حیوانی كه وجه مشترك انسان با حیوان است و نیز مجموعه‌ای از غرایز عالی مانند: غریزه دینی، اخلاقی، حقیقت‌جوئی و زیبایی كه اركان اولیه شخصیت انسانی انسان و وجه تمایز انسان از سایر حیوانات است می‌داند و از نظر فلسفی، جامعه را از جنبة رابطه‌اش با اجزا و افراد، مركب واقعی، و از لحاظ خصلت‌ها، تركیبی از مجموع خصلت‌های عالی و دانی افراد به علاوه یك مجموعه خصلت‌های دیگر می‌شناسد.
‌بر اساس بینش فطری:
1. انسان دارای نوعی روانشناسی مقدم بر جامعه‌شناسی است.
2. انسان در ذات خود دوقطبی آفریده شده و دو قطبی بودنش به همراه آزادی‌اش منجر به دو قطبی شدن جامعه می‌شود.
3. عامل اصلی حركت‌های تاریخ، ارزش‌های انسانی است و انسان ذاتاً كمال‌جو و پیشرو است.
خلاصه آنكه بر مبنای بینش ابزاری، انسان تنها مادی و تك بعدی و بر مبنای بینش فطری، انسان موجودی می‌شود دو بعدی كه هم معنوی است و هم نیازهای مادی دارد (مرتضی مطهری، 1362، ص ص 34-41).
آنچه انقلاب فرانسه انجام داد، نادیده گرفتن بخش مهمی از واقعیت وجودی انسان یعنی جنبه‌های غیرمادی بشر و ساختن جامعه بر مبنای نیازهای مادی انسان بود. اما مدینه فاضلة این انقلاب بدلیل كنار نهادن اصول انسانی و عدالت تنها به تأكید بر منافع ملی خلاصه گشت كه نتیجة آن بی‌عدالتی، تجاوز و فشار در داخل و استعمار ملل محروم در خارج بود- به ویژه در قاره‌های آفریقا و آمریكای لاتین- بود.

آرمان انقلابی در انقلاب اسلامی
در انقلاب اسلامی ایران آزادی جایگاه ویژه‌ای در آرمان‌های انقلابی داشته است. انقلاب اسلامی، بر مبنای آموزه‌های دین مبین اسلام، كه به هر دو جنبة وجودی انسان توجه می‌نماید، آزادی را تنها یكی از نیازهای بشر می‌داند كه توجه به آن نباید موجب طرد توجه به سایر جنبه‌ها گردد. شهید سید محمد باقر صدر به گونه‌ای جذاب این مطلب را توضیح داده است.
صدر، آرمان‌های بشری را در سه دسته نام می‌برد:
‌الف- آرمان‌های پست- كه گزینش آنها دو علت دارد:
1. علتی كه جنبه روانی دارد یعنی انس، عادت، تنبلی و بطالت (گفتند نه، بلكه چیزی را كه پدران خود را بر آن یافته‌ایم، پیروی می‌كنیم- بقره 171 / ‌مائده 104 ‌)
2. سلطه و حاكمیت طاغوت‌ها و قدرت‌طلبان (فرعون گفت: ای بزرگان قوم، من جزء خود برای شما خدایی نمی‌شناسم). (سوره قصص، آیه 38 ‌)
‌ب- آرمان‌هایی كه محصول آرزو‌های جامعه است- این آرمان‌ها گرایش به نوسازی و تجدد و تطور دارد و با اینكه سودهایی در بردارد، اما از آنجا كه از خواست‌ها و تمنا‌های محدودی برخاسته، آینده‌نگری‌شان نیز كم برد است. در این آرزوبینی یك خطر بزرگ هست: او می‌خواهد از این باریكه آب و پرتو كم فروغ، آرمان‌پردازی و مطلق‌سازی كند. طبعاً آرمانی را كه برای خود می‌سازد، زاده تصور ذهنی اوست و چندگاهی در آینده‌سازی او را كمك می‌كند و كم و بیش نشاطی بر می‌انگیزد، اما محدودیت آن به زودی آشكار و سبب ركود و جمود در حركت و خار تكامل و سنگ راه می‌شود. زیرا جلوة محدود، برای او تبدیل به كمال مطلوب و آئین گشته و خطا از همین جا برخاسته كه از محدود برای خود مطلق ساخته است.
‌برای مثال، انسان اروپایی در آغاز عصر جدید از آزادی غایت مطلوبی ساخت، چرا كه در آن هنگام زیر انواع قیود خم شده بود. آری باید قیود را از پیش پای اندیشه برداشت، ولی آزادی جز چارچوبه‌ای بیش نیست و محتوی و مضمون می‌خواهد. آزادی چارچوبه‌ای است برای ارزش‌های دیگر، ولی خود به تنهایی انسان‌ساز نیست. انسان اروپا‌یی راه انحرافی رفته و از آزادی كمال مطلق ساخته است. آزادی ظرف است نه مظروف، چارچوبه است و به محتوا نیاز دارد و چنانكه می‌بینیم از این بی‌بندوباری، غرب چه مایه‌خواری بر سر بشریت آورده است.
‌ج - آرمان‌های پاك و بلند الهی- كه محصول آدمی و ذهن او نیست و در خارج و نفس‌الامر وجود دارد. هر قدر آرمان متعالی‌تر باشد، هدف نیك‌تر و پردوام‌تر و هر قدر آرمان پست و محدود باشد، غایت نیز خردتر ناچیزتر خواهد بود (سید محمد باقر صدر، سنت‌های تاریخ در قرآن).
در حقیقت انقلاب اسلامی ایران بر مبنای دیدگاهی همه جانبه از نقاط مثبت همة انقلاب‌های معاصر برخوردار بوده است. آزادی، برابری، استقلال و رشد و پیشرفت همه جانبه فرهنگی اقتصادی سیاسی كه همة اینها در قالب بزرگ‌تر حكومت دینی مبتنی بر اصل ولایت فقیه قرار می‌گیرند، آرمان‌های انقلاب اسلامی را تشكیل داده‌اند.
بنابراین انقلاب فرانسه و انقلاب اسلامی ایران از نظر مبانی اندیشه‌ای در نقطه مقابل یكدیگر و در حالیكه در یكی اومانیسم یا انسان محوری و توجه به عقل ابزاری و مادی در مركز قرار می‌گیرد كه در آن به گفتة توماس هابز «انسان گرگ انسان است» و انسان‌ها تنها به منافع شخصی خود می‌اندیشند كه در سطح جامعه می‌شود توجه به منافع ملی و نه منافع انسانی و بشریت، در دیگری توجه به فطرت بشری و خداگرایی و عقل فطری مورد توجه قرار می‌گیرد كه به منافع بشریت و نه فقط منافع مادی خود و به هر دو جهان - دنیا و آخرت- تأكید می‌كند.

مقایسه نتایج و كاركردها
یكی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر شرایط پس از پیروزی در انقلاب‌ها وضعیت نیروی اجتماعی آن انقلاب است كه شامل آرمان انقلابی، رهبری و همرهان (توده‌ها) است.
انقلاب فرانسه پس از پیروزی بی‌ثباتی‌های بسیاری همراه با قتل‌ها و درگیری‌های متعددی را به خود دید كه نقش محتوا و چگونگی آرمان انقلابی در آن آشكار بود. در این آرمان دو نقص بزرگ وجود داشت:
1.    تك بعدی بودن و بی‌توجهی به سایر جنبه‌های وجودی بشر كه ناشی از فلسفه و مبانی تفكر انقلابی‌ها بود. این امر خود را در بیرحمی انقلابی‌ها علیه یكدیگر و كشتارهای پیاپی و بی‌ثباتی‌های بسیار نشان می‌داد.
2.    عدم برداشت واحد از مفهوم آزادی و در نتیجه عدم وجود رهبری واحد در انقلاب.
هارولد لاسكی می‌گوید علی‌رغم اشتراك اندیشمندان قرن 18 فرانسه در توجه به عقل و آزادی، نباید فلاسفه این زمان را در حكم افراد یك انجمن تصور كرد كه همه دارای عقاید مشخص و دقیق و به هم پیوسته بوده‌اند. به همین دلیل، بی‌نظمی و اغتشاش فكری در میان مردم نیز رواج یافته بود. به گفتة لاسكی:
«قرن هجدهم دوران بی‌نظمی و اغتشاش فكری بود. مردم احساس نارضایتی می‌كردند، ولی بطور واضح و روشن نمی‌دانستند برای علاج چه بایستی كرد. مردم می‌دانستند مقصود از تحصیل آزادی چیست و این آزادی را به كجا باید محدود كرد؟» (هارولد لاسكی، 1353، ص 219)
همانگونه كه پیشتر گفته شده بدلیل برداشت تك بعدی از انسان، جامعه و تاریخ انقلاب فرانسه دو نتیجة دیگر نیز در برداشت: حركتی كه امروزه تحت عنوان وال استریت (جنبش 99%) در غرب مشهور است، بدلیل بی‌عدالتی‌های داخلی در فرانسه نیز دیده می‌شود.
صحبت از استعمارگری فرانسویان بحث را به درازا می‌كشاند. همین بس كه بدانیم فرانسه به همراه سایر دولت‌های استعمارگر اروپایی سرزمین‌های زیادی را در آسیا (مانند شبه جزیره هند و چین)، آفریقا و ... تحت استعمار خود درآورد كه در پایان با نبردهای ضد استعماری تسلیم شد. تنها در الجزایر كه از سال1830 تحت اشغال فرانسه بود یك میلیون نفر از 8 میلیون جمعیت این كشور توسط فرانسه كشته شدند.
و آخرین نكته در مورد كاركردهای آرمان انقلاب فرانسه اینكه امروزه نیز فرانسه همگام با دیگر كشورهای استعماری در مقابل استقلال‌خواهی ملل مظلوم ایستاده و با نگرش تك‌بعدی پیش‌گفته با هرگونه پیشرفت ملل دیگر مخالفت می‌كند كه نمونه آن مواضع این كشور در مقابل برنامه صحیح آینده هسته‌ای ایران است.
در نقطه مقابل یعنی انقلاب اسلامی ایران، هیچكدام از این نتایج سوء دیده نشده و برعكس، كاركردها مثبت و انسانی بوده است.
1- بدلیل اصالت آرمانی، رهبری واحد و وحدت‌بخش و جامعیت آرمانی، انقلاب اسلامی توانست به سرعت قانون اساسی جدید را تدوین و به تصویب ملت رسانده همه نهادهای حكومتی را برقرار نماید. بدین ترتیب ثبات سیاسی پس از انقلاب اسلامی نسبت به انقلاب‌های معاصر یك نمونه منحصر بفرد بوده است. انقلاب به همین دلایل توانست بر اندك حركات ضد انقلابی پیش آمده نیز چیره شود و جنگ تحمیلی 8 ساله را نیز پشت سر بگذارد.
در حقیقت،‌ در انقلاب اسلامی ایران اغتشاش فكری در مود و آرمان انقلابی در میان رهبران و مردم كه ویژگی اساسی انقلاب فرانسه بود، وجود نداشت. دین‌مداری و اعتماد مردم و نخبگان به رهبری انقلاب وحدتی عقیدتی و عملی آفرید كه توانست باعث پیروزی سریع، ثبات پس از پیروزی و بازتاب گسترده جهانی انقلاب گردد.

2- با اینكه هنوز زمان زیادی از وقوع انقلاب اسلامی نمی‌گذرد، اما این انقلاب تاكنون نتایج و آثار مثبت داخلی و بین‌المللی بسیاری از خود برجای نهاده است كه در مقایسه با انقلاب‌های معاصر بی‌نظیر و منحصر بفرد است.
اجرای عدالت در داخل و محیط بین‌الملل بخشی از آرمان انقلاب اسلامی را تشكیل می‌دهد. انقلاب علی‌رغم تحمیل‌های بسیار خارجی و تحریم‌ها و فشارهای گسترده، توانسته است بر مبنای آرمانی خود استوار بماند و اصلاحات و جراحی‌های گسترده اقتصادی اجتماعی را در داخل انجام دهد و حل مشكلات باقی مانده نیاز به زمان دارد.
از سوی دیگر، انقلاب منادی عدالت در نظام بین‌الملل بوده است و به اصلی‌ترین مبارز علیه منافع سلطه‌گران بین‌الملل تبدیل شده است. بی‌جهت نیست كه دولت‌های استكباری امروزه از هیچ كوششی برای تضعیف این نظام مقدس فروگذاری نمی‌كنند.

نتیجه
انقلاب اسلامی با توجه به مبانی فكری و فلسفی خود به آرمانی جامع كه آزادی را نیز شامل می‌شود معتقد است. این آرمان می‌تواند به پیدایش تمدنی نوین برای بشریت بیانجامد كه در آن نه منافع مادی صرف كه هر دو دسته منافع معنوی و مادی و در نتیجه نه منافع فرد یا قشر یا كشور خاصی كه منافع همگان و تمامی كشورها و نه سعادت این جهان كه سعادت دو جهان را برای بشر بدنبال داشته باشد. این تمدن در نقطه مقابل تمدن، فرهنگ و هویت غربی قرار می‌گیرد كه با برداشت مادی از انسان و جامعه تنها به منافع ملی استعماری خود می‌اندیشد و همیشه مجبور است با قتل و كشتار در جهان و تهدید كشورها زمینه سلطه خود را فراهم سازد.

منابع
1-    قرآن كریم
2-    صدر، سید محمد باقر، سنت های تاریخ در قرآن، ترجمه سید جمال موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا
3-    لاسكی، هارولد، سیر آزادی در اروپا، ترجمه رحمت الله مقدم مراغه ای، تهران، كتاب های جیبی، 1353.
4-    مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، قم، انتشارات صدرا، 1362.
5-    و منابع متعدد دیگر به ویژه در زمینه انقلاب فرانسه كه مطالعه گردیده اما به آنها ارجاع داده نشده است.