تهدیدهای داخلی انقلاب اسلامی
بسیاری از جامعه شناسان، از جمله ابن خلدون، جامعه شناس و اندیشمند مسلمان، بر این باورند که جوامع و نظام های سیاسی نیز همچون یک موجود زنده، دارای دوران کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و کهنسالی هستند و عوامل مختلف و مولفه های گوناگونی در پایداری و تداوم و یا افول و زوال یک جامعه نقش دارد. این گروه از جامعهشناسان عموما از نظریه ارگانیسم فلاسفه یونان باستان کمک گرفته اند. در این نظریه، جامعه به ارگانیسم انسان تشبیه شده است. با این وصف، باید جامعه و نظام های سیاسی را به مثابه یک موجود زنده فرض کرد که دارای هدف بوده و به سوی آن در حرکت است. اگر انقلاب و نظام سیاسی، بتواند به بالندگی، رشد و پویایی خود برسد و دوران های گوناگون را بدون مشکل طی نماید، آن جامعه، سالم و مطلوب است، ولی اگر روند تکاملی خود را طی نکند و به سمت و سوی آرمانهای خود حرکت نکند، در آن صورت آن جامعه، بیمار می باشد و دچار آسیب و آفت شده است. به بیان دیگر، آسیب اجتماعی، نقصان حادث شده و عارضه پدید آمده در کل پیکر جامعه است، همچنان که بدن به عنوان یک سیستم برای بقا تلاش می کند و هر عضو در این راستا وظایفی بر عهده دارد، در جامعه نیز بروز آسیب به معنای وجود خلل در عضو یا اعضایی است که به هر دلیل نتوانسته اند وظیفه یا وظایف خود را به نحو مطلوب به انجام رسانند(2) با این وصف، انقلاب هم به عنوان یک پدیده اجتماعی مانند هر موجود زنده، دارای حیات است و مانند بدن انسان ممکن است دچار خطرات، آفات و امراضی شود که برای پویایی و شادابی آن تهدید محسوب می شود و مانع به ثمر رسیدن آرمانهای انقلاب اسلامی و تبدیل آنها به دستاورد می شود. بنابراین می توان، مقصود اصطلاحی از
آسیبشناسی انقلاب اسلامی را چنین بیان داشت: «شناسایی آن دسته از عوامل مهم و موثری که شکل گیری و تداوم آنها می تواند فرایند تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب را متوقف و یا به صورت محسوس کند نماید»(3)
آسیب شناسی انقلاب اسلامی ایران، به معنی بررسی واقع بینانه مشکلات، اشکالات، انحرافات، آفات، تحریفات و موانع رشد و کمال انقلاب اسلامی است. مراد از آسیب ها و آفات، اموری هستند که می توانند دستیابی انقلاب اسلامی را به آرمان ها و اهداف خود، کند یا ناممکن سازند. این بدین معناست که غایت و آرمان نهایی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 فقط سقوط یک رژیم سیاسی و جایگزینی رژیم سیاسی دیگر نبوده که با تحقق آن، انقلاب پایان یافته باشد، بلکه آرمان هایی بلند و متعالی پیش روست(4) پر واضح است که عدم شناسایی و غفلت از پژوهش های آسیب شناسانه آفاتی که ممکن است انقلاب اسلامی را تهدید کند، می تواند موجب تاخیر و یا حتی عدم دستیابی به اهداف و آرمانهای انقلاب شود. انقلاب اسلامی ایران نیز که با سرمایه ای عظیم و با تقدیر الهی و براساس باور و ایمان مردم معتقد و متدین و با الهام از قرآن مجید، به ثمر رسیده است، نیازمند بازبینی واقع بینانه آفات و موانع رشد و کمال است.
خطرهای فراروی نظام جمهوری اسلامی از دیدگاههای گوناگونی قابل تقسیم است. یکی از این تقسیمها، تقسیم معروفی است که بارها و بارها در سخنان مقام معظم رهبری مطرح شده است. بر اساس این تقسیمبندی، تهدیدهای متوجه نظام، به تهدیدهای داخلی یا درونی و خارجی و بیرونی تقسیم میشود. این تقسیم، به اصطلاح، تقسیمی حصری است؛ زیرا این خطرها یا از داخل، جامعه اسلامی را تهدید میکند و یا از خارج و شق سومی برای آن وجود ندارد.
بر اساس تقسیم خطرهای تهدید کننده نظام به داخلی و خارجی، در تشریح تهدیدهای داخلی میتوان گفت که همواره داخل جامعه اسلامی و درون مرزهای جغرافیایی آن، آسیبهایی متوجه نظام است. گاهی نیز این تهدیدها، از بیرون جامعه اسلامی و به وسیله بیگانگان بر آن تحمیل میشود. هر یک از این دو نیز دارای انواع و اقسام گوناگون و راهکارهای متفاوتی است که ذیلا مورد بررسی قرار میگیرد. آسیبهای داخلی به خطرهایی اطلاق میشود که ممکن است نظام اسلامی را از درون تهدید کند یا دستکم جلوی رشد آن را بگیرد یا مشکلاتی را در جهت حرکت الهی و انقلابی پدید آورد. این خطرها، گاهی از ناحیه کسانی است که از بازماندگان رژیم سابق به شمار میروند یا با انقلاب ضدیت دارند. چنین مواردی، هم در انقلاب پیامبر اکرم (ص) و هم در انقلاب اسلامی ایران که دنباله همان انقلاب است، مصداق داشته است. در صدر اسلام، هر چند که پیامبر گرامی (ص) در سایه تلاشها و زحمات فراوان در عربستان و طی 23 سال، به تاسیس حکومت اسلامی موفق شد و عوامل مخالف را سرکوب کرد؛ به طوری که دیگر چنان خطری درون جامعه اسلامی آن زمان وجود نداشت که بتواند در برابر قدرت مسلمانان عرض اندام کند؛ اما چنین نیز نبود که تمام کسانی که در سایه حکومت اسلامی زندگی میکردند از نظر فکری و اعتقادی به باورها و ارزشهای اسلامی پایبندی داشته باشند.
در جامعه اسلامی، همواره بین خود مؤمنان نیز درجههای گوناگونی از ایمان وجود دارد و تمام آنها در یک سطح از ایمان قرار ندارند. در روایات نیز به اختلاف درجه ایمان افراد اشاره شده است؛ به طوری که در برخی از آن روایات، هفت درجه و در برخی دیگر، ده درجه ایمان برای مؤمنان در نظر گرفته شده است و این احتمال وجود دارد که درجههایی افزون بر این نیز قابل تصور باشد. صرف نظر از اختلاف درجه ایمان مؤمنان، کسانی که در سایه حکومت اسلامی زندگی میکردند و به اصطلاح، شهروند جامعه اسلامی شمرده میشدند، به اسلام، ایمان واقعی نداشتند و گاهی آشکارا مخالفت خود را با این آیین مقدس و حکومتی که بر سر کار آمده بود، ابراز میکردند؛ البته در اواخر حیات رسول خدا (ص) چنین کسانی در داخل مرزهای جغرافیایی عربستان و بویژه حجاز کمتر عرض اندام میکردند؛ ولی به هر حال، در گوشه و کنار کشورهای اسلامی چنین افرادی وجود داشتند که با اساس اسلام مخالف بودند و مخالفت خود را نیز ابراز میکردند.
گروه دیگری که در صدر اسلام، جامعه اسلامی را از درون با تهدید مواجه ساخته بودند، کسانی بودند که در جنگ با مسلمانان شکست خورده و خود را تسلیم آنان کرده بودند. اینان نیز با نوعی کراهت، اسلام را پذیرفته بودند و ایمان واقعی به اسلام و مبانی آن نداشتند و صرفا برای حفظ منافع خویش و برطرف ساختن خطر، اظهار اسلام میکردند. آن گونه که تاریخ گواه است
پیامبر اکرم (ص) بعد از فتح مکه که در آن، سرسختترین دشمنان اسلام شکست را پذیرفتند، خانه روسای مکه نظیر ابوسفیان را مامنی برای پناهندگان قرار داد تا در چنین مکانهایی کسی متعرض آنان نشود. چنین کسانی که بعد از آن، «طلقاء» نامیده شدند، در جامعه اسلامی حضور داشتند، ولی از عمق دل ایمانی به خدا نداشتند.
درباره انقلاب اسلامی ایران نیز باید خاطر نشان کرد به رغم اینکه بیش از 98 درصد مردم این مرز و بوم به جمهوری اسلامی رای دادند، بقایای سلطنتطلبها، مارکسیستها، تودهایها، مائوئیستها و احزابی از این قبیل، در اوایل انقلاب هنوز نیز در جامعه حضور فعال داشتند و مشکلاتی را برای نظام ایجاد میکردند؛ بنابراین بقایای احزاب پیشین و مخالفان با نظام که گاهی مخالفت خود را نیز با صراحت اعلام میدارند و گاهی منافقانه اظهار موافقت میکنند، میتواند تهدیدی جدی برای نظام تلقی شود.
علاوه بر این گروهها که میتوانند خطرهایی را متوجه نظام سازند، گروههای دیگری میان خود مؤمنان وجود دارند که ممکن است منشاء آسیبهایی جدی برای نظام اسلامی باشند. وجود چنین گروههایی ممکن است باعث شگفتی دیگران شود؛ زیرا که وجود کسانی که با صراحت به مخالفت با نظام میپردازند و هنوز از افکار الحادی پیشین خود دست برنداشتهاند، جای شگفتی نیست و نباید انتظار داشت که کل جامعه، پذیرای نظام جدید شوند؛ بلکه برای تغییر فرهنگ کل جامعه و تغییر آرمانها، مدت زمان بسیاری لازم است و باید شرایط فراوانی دست به دست هم دهد تا جامعهای کاملا مومن و مسلمان پدید آید؛ پس این انتظار وجود ندارد که با پیروزی انقلاب، تمام مخالفان تغییر عقیده داده، به اسلام و انقلاب علاقهمند شوند؛ اما انتظار نمیرود آن دسته از افراد جامعه که نه کافرند تا آشکارا اظهار کفر کنند و نه منافقاند تا در باطن کفر بورزند و در ظاهر اظهار ایمان کنند بلکه افراد مومنی هستند که علاقه به انقلاب نیز دارند، به اعمالی دست بزنند که سبب تضعیف این نظام شود. متاسفانه گاهی، این افراد مؤمن انقلابی نیز آفت زده شده از این طریق ضربههایی را بر نظام وارد میسازند. گاهی این آفت قادر خواهد بود تا خطرهایی را برای جامعه اسلامی ایجاد کند، به طوری که ممکن است خطر مذکور از خطر وجود منافقان در جامعه نیز بیشتر باشد؛ پس جا دارد تا منشاء پیدایش چنین خطرهایی مورد تامل بیشتری قرار گیرد، زیرا از این طریق میتوان از فروپاشی نظام جلوگیری کرد و راه را بر وجود هر گونه شک و شبهه درباره انقلاب مسدود ساخت(5).
پی نوشتها:
1- عباس و منوچهر آریانپور، فرهنگ دو جلدی دانشگاهی انگلیسی - فارسی، ج2، ص 1569
2- آسیب شناسی انقلاب اسلامی ایران، محمد رحیم عیوضی، ص33 و 34
3- مدلی بر آسیب شناسی انقلاب اسلامی، حسن بنیانیان (مجموعه مقالات)، دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه صنعتی شریف، ص 128
4- آسیب شناسی انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره)، علی ذوعلم (مجموعه مقالات)، همان، ص. 25
5- انقلاب اسلامی جهشی در تحولات سیاسی تاریخ، آیت الله مصباح یزدی، صص170-174