خاطرات حجتالاسلام سيدهادي خسروشاهي از امام خميني
فتوايي از امام
به خاطر دارم كه در اوايل انقلاب آقاي خلخالي، مصاحبههاي جنجالي زيادي داشت و گاهي از راه دور! هم فتواي «اعدام» صادر ميكرد و مطبوعات غربي در اين مورد بحث و جنجال زيادي به راه ميانداختند و گاهي هم «بچهمسلمانها» به عنوان كسب تكليف، به من مراجعه ميكردند كه چه بايد بكنند؟ البته من هرگز در اين قبيل امور دخالتي نداشتم و اظهارنظر نميكردم و آن را موكول به سؤال از شخص امام مينمودم.
براي نمونه يك بار آقاي خلخالي، در يك مصاحبه مطبوعاتي با حضور ارباب جرايد داخلي و خارجي، بهعنوان رئيس دادگاههاي انقلاب اسلامي، حكم اعدام شاه و فرح و اشرف و چند نفر ديگر از وابستگان به رژيم سابق را صادر كرده بود كه باتوجه به شرايط حاد آن زمان، انعكاس منفي خاصي در خارج يافت و البته مورد توجه اسلامگرايان افراطي هم قرار گرفت. آقاي خلخالي در آن ايام، موقعيت ويژهاي در خارج پيدا كرده بود. در همين زمينه، در سفري كه براي شركت در كنفرانس انديشه اسلامي، ملتقيالفكرالاسلامي ـ همراه آيتالله تسخيري و حجتالاسلام عبدالحسين معزي كه از تهران آمده بودند به الجزاير رفته بودم، يكي از جوانان مصري به نام دكتر علاء... كه در آن كشور مشغول تحصيل بود و ظاهراً با گروههاي جهادي مصر ارتباط داشت، به من گفت: «طبق فتواي آقاي خلخالي، ما ميخواهيم «فرح» را اعدام كنيم. او هر شب جمعه با «بچههايش در مسجد الرفاعي قاهره حضور مييابد، ولي چون چند مأمور پليس دم در مسجد ميايستند؛ برادران ما!؟ نميتوانند داخل مسجد بشوند، اما ميتوانند ضمن حركت سريع با موتور! نارنجكي را در داخل مسجد بيندازند كه طبعاً بچهها هم «نفله» ميشوند!»
تكيه او بر مصاحبه آقاي خلخالي بود... من در پاسخ گفتم: «اولاًمن قاضي نيستم و ثانياً نميتوانم حكمي، آن هم غيابي در حق كسي صادر كنم. ثالثاً اين موضوع را از شخص حضرت امام سؤال خواهم كرد و بعد اگر تماس گرفتيد پاسخ را به شما خواهم گفت».
مدتي گذشت و من به تهران آمدم و در ديداري با حضرت امام، بدون ذكر جزييات، موضوع را از ايشان سؤال كردم. ايشان فرمودند: «اگر كسي زن را مفسده ميداند، گناه بچهها چيست؟ نخير! حتماً شما نهيشان كنيد.»
اين عين جملات امام بود؟
بله، دقيقاً عين جملات ايشان بود؟ بدون كم و كاست بود. پس از مراجعت به رم، همان برادر مصري تلفني پاسخ را از من پرسيد و من گفتم: «اجازه ندادند و نهي كردند. حتماً اقدامي نشود.» عجيب آنكه دكتر علاء پس از مراجعت به مصر طبق نوشته روزنامه دولتي الاهرام، در روز روشن در يكي از خيابانهاي قاهره ترور شد!... اتفاقاً در همان ايام هيئتي از مجلس شوراي اسلامي به رم آمده بودند كه به كنفرانسبينالمجالس بروند. روزي ناهار ميهمان ما بودند و من سر ميز غذا، اين موضوع را نقل كردم. برادر عزيزمان، آقاي سيدمحمود دعايي كه از خواص ياران امام و نماينده مجلس و از دوستان قديمي حقير هم بود، در آن جلسه حضور داشت. با ناراحتي گفت: «آقا! اين مطلب را در جايي نقل نكنيد! حالا امام شايد مصلحتي چيزي فرموده باشند، چه لزومي دارد نقل شود؟» من گفتم: «امام در يك مسئله شرعي ـ فقهي، اظهارنظري كه ميكنند قاعدتاً براي نقل است نه براي مخفي كردن» و افزودم: «جنابعالي كه زودتر به ايران برميگرديد، از حضرت امام سؤال كنيد كه فلاني اين مطلب را نقل كرده، آيا ميتواند مجدداً در جايي نقل كند يا نه؟».
با گذشت زمان، از حضرت دعايي خبري نشد! و من در سفر ديگري كه به ايران خدمت امام رسيدم. اتفاقاً حضرت آيتالله آقاي سيدموسي شبيري زنجاني از مراجع تقليد فعلي در حوزه علميه قم هم همراه فرزندشان حضور داشتند. من به امام گفتم: «چندي پيش موضوعي را سؤال كردم و حضرتعالي فرموديد گناه بچهها چيست؟» امام حرف مرا قطع كردند و فرمودند: «من زن را هم نگفتم؟» من افزودم: «بلي! حضرتعالي فرموديد اگر آن زن را هم كسي مفسده بداند، گناه بچهها چيست؟» امام فرمود: «بلي اين درست است» گفتم: «سؤال من اين بود كه آيا اين نظريه حضرتعالي را بنده ميتوانم در جايي بنويسم يا نقل كنم، چون آقاي دعائي معتقد بود كه نبايد نقل شود». امام فرمودند: «نخير! اشكالي ندارد. هم ميتوانيد بنويسيد و هم نقل كنيد».