مقايسه انقلاب‌ها

چکیده:
 
در ابتدای این مقاله به زندگی نامه امام خمینی (ره) پرداخته و بعد دوران کودکی را می گویدکه در چه سالی بدنیا آمد و در کجا مشغول به تحصیل شد و در ادامه صفات بارز امام از جمله قاطعیت امام(ره) سیمای مردمی امام(ره)، نظم در زندگی و اینده نگری و عاقبت سنجی امام و000 بیان می کند و در طرف دیگر به معرفی شخصیت لنین می پردازد که در چه خانواده ای بوده و شخصیت او چگونه شکل گرفته و نحوه رسیدن به قدرت و تلاشهایی که برای اهدافی که در حزب خود انجام داده و چگونگی تکیه بر ریاست حزب را بیان میکند و خصوصیاتی که لنین داشت را گفته و طی دوران حکومت لنین و وعده هایی که بر مردم و دهقانان می داد  و خود خلاف آن را عمل می کرد بر روی کاغذ چیز دیگری می نوشت و در عمل به طرز دیگری رفتار می کرد و تضاد در دوران زمامداری و تعریف و تمجید هایی که پس از مرگ او کردند و مقاله و جمله کتابهایی که درباره او نوشتند او را اساساً شخص بدون اشتباه معرفی کردند در صورتی که او به اشتباهات پیاپی و بی شمار خود اشاره کرده بود و در آخر به مقایسه انقلابی ها می پردازد.


مقدمه:
زنده نگاه داشتن ياد و نام مردان بزرگ تاريخ که سرنوشت ملتها را با انديشه الهی،اراده پولادين و پشتکار خود رقم زدهاند وظيفه همه انسانهای دردمند و دلسوزان هداطت نسلها است.
امام خمينی(ره)که با قيام الهی خود در عصر غربت انسانيت و ظلمت جهل و کفر بتها را شکست و دريچه های نو را به روی انسانهای دردمند
و منتظر گشود، در زمره اين بزرگمردانی است که شناخت ابعاد وجودی او به سادگی ميسور نيست.
در روسيه انقلاب شد چون صبر مردم تحت فشار نظامي كه در ناكارآيي و فساد بي مانند بود،سر آمد .هيچ ملت ديگري نمي توانست مانند ملت روسيه،آن همه محروميت را در چنان مدت طولاني اي تاب آورد.
به اين ترتيب ،روسها انقلاب كردند و هزاران هزار تن از آنان كشته شدند تا از صلح،غذا،مالكيتخصوصي،بهبود شرايط كار،افزايش دستمزدها و دولتي پاسخگوتر برخوردار باشند.
با اين حال بنا به مضمون
آب دریا را اگر نتوان کشيد
هم به قدر تشنگی بايد چشيد




از ولادت تا تحصيل و تدريس
صفات بارز امام (ره)
بصيرت و بينش امام (ره)
 
در روز بيستم جمادي الثاني 1320 هجري قمري مطابق با 30 شهريور 1281 هجري شمسي (24 سپتامبر 1902 ميلادي) در شهرستان خمين از توابع استان مركزي ايران در خانواده اي اهل علم و هجرت و جهاد و در خانداني از سلاله زهراي اطهر سلام الله عليها، روح الله الموسوي الخميني پاي بر خاكدان طبيعت نهاد.
او وارث سجاياي آبا و اجدادي بود كه نسل در نسل در كار هدايت مردم و كسب معارف الهي كوشيده اند. پدر بزرگوار امام خميني مرحوم آيه الله سيد مصطفي موسوي از معاصرين مرحوم آيه الله العظمي ميرزاي شيرازي (رض)، پس از آنكه سالياني چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامي را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نايل آمده بود به ايران بازگشت و در خمين ملجا مردم و هادي آنان در امور ديني بود. در حاليكه بيش از 5 ماه از ولادت روح الله نمي گذشت، طاغوتيان و خوانين تحت حمايت عمال حكومت وقت، نداي حق طلبي پدر را كه در برابر زورگوئيهايشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسير خمين به اراك وي را به شهادت رساندند. بستگان شهيد براي اجراي حكم الهي قصاص به تهران (دارالحكومه وقت) رهسپار شدند و بر اجراي عدالت اصرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد.
بدين ترتيب امام خميني از اوان كودكي با رنج يتيمي آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد. وي دوران كودكي و نوجواني را تحت سرپرستي مادر مومنه اش (بانو هاجر) كه خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آيه الله خوانساري (صاحب زبده التصانيف) بوده است و همچنين نزد عمه مكرمه اش (صاحبه خانم) كه بانويي شجاع و حق جو بود، سپري كرد اما در سن 15 سالگي از نعمت وجود آن دو عزيز ني محروم گرديد.
حضرت امام از سنين كودكي و نوجواني با بهره گيري از هوشي سرشار، قسمتي از معارف متداول روز و علوم مقدماتي و سطح حوزه هاي دينيه، از آن جمله ادبيات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمين و علماي منطقه (نظير آقا ميرزا محمود افتخار العلما، مرحوم ميرزا رضا نجفي خميني، مرحوم آقا شيخ علي محمد بروجردي، مرحوم آقا شيخ محمد گلپايگاني و مرحوم آقا عباس اراكي و بيش ازهمه نزد برادر بزرگش آيه الله سيدمرتضي پسنديده) فرا گرفت و در سال 1298 هـ ش عازم حوزه علميه اراك شد.
 
 
 
تحصيل و تدريس
اندكي پس از هجرت آيه الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي رحمه الله عليه (نوروز 1300 هجري شمسي، مطابق با رجب المرجب 1340 هجري قمري) امام خميني نيز رهسپار حوزه علميه قم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلي علوم حوزوي را نزد اساتيد حوزه قم طي كرد. كه مي توان از فرا گرفتن تتمه مباحث كتاب مطول (در علم معاني و بيان) نزد مرحوم آقا ميرزا محمد علي اديب تهراني و تكميل دروس  سطح نزد مرحوم آيه الله سيدمحمد تقي خوانساري، و بيشتر نزد مرحوم آيه الله سيد علي يثربي كاشاني و دروس خارج فق و اصول نزد زعيم حوزه قم آيه الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي رضوان الله عليهم نام برد.
روح حساس و جستجوگر امام خميني باعث مي شد تا ايشان تنها به ادبيات عرب و دروس فقه و اصول بسنده نكند و به ديگر رشته هاي علمي نيز علاقمندانه روي آورد. از اينرو همزمان با فراگيري فقه و اصول نزد فقها و مجتهدين وقت به فراگيري رياضيات و هئيت و فلسفه نزد مرحوم حاج سيدابوالحسن رفيعي قزويني و ادامه همين دروس به اضافه علوم معنوي و عرفاني نزد مرحوم آقا ميرزا علي اكبر حكمي يزدي و عروض و قوافي و فلسفه اسلامي و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شيخ محمد رضا مسجد شاهي اصفهاني و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آيه الله حاج ميرزا جواد ملكي تبريزي و عاليترين سطوح عرفان نظري و عملي را به مدت شش سال نزد مرحوم آيه الله آقا ميرزا محمد علي شاه آبادي ـ اعلي الله مقاماتهم ـ بپردازد.
پس از رحلت آيه الله العظمي حايري يزدي تلاش امام خميني به همراه جمعي ديگر از مجتهدين حوزه علميه قم به نتيجه رسيد و آيه الله العظمي بروجردي (رض) به عنوان زعيم حوزه علميه عازم قم گرديد. در اين زمان. امام خميني به عنوان يكي از مدرسين و مجتهدين صاحب راي در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته مي شد و زهد و وارستگي، تعبد و تقواي او زبانزد خاص و عام بود. همين خصلتهاي متعالي كه از طريق سالها مجاهده با نفس و رياضتهاي شرعي و تجربه مباني و مفاهيم عرفاني در متن زندگي شخصي و اجتماعي به دست آمده بودند و همچنين مشي سياسي حضرت امام كه سخت معتقد به حفظ كيان حوزه ها و اقتدار روحانيت و زعامت ديني به عنوان تنها پناهگاه مردم در آن روزها ي خطير و پرآشوب بود، اين عوامل موجب مي شدند تا آن حضرت عليرغم شايستگيها و اختلاف نظرها، همواره علم و فضل و تلاش خويش را در خدمت به تحكيم حوزه تازه تاسيس علميه قم و به عنوان مدافعي دلسوز در كنار آيه الله العظمي حايري و آيه الله العظمي بروجردي  باقي بماند. پس از رحلت آيه الله بروجردي نيز امام خميني علي رغم رويكرد گسترده طلاب و فضلا و جامعه اسلامي به ايشان به عنوان يكي از مراجع تقليد، از هر گونه اقدامي كه شائبه موقعيت طلبي و مقام خواهي داشته باشد به شدت پرهيز داشت و دوستان خويش را همواره به بي اعتنايي به اينگونه مسائل فرا مي خواند. در زماني كه آگاهان جامعه اسلامي گرد وجود او را به عنوان منادي اسلام راستين گرفتند و آرزوهاي خويش را در تقوي و علم و آگاهيهاي وي يافتند، كمترين تغييري در مشي و منش امام خميني پديد نيامد و اين تكيه كلام هميشگي او بود كه مي فرمود:
«من خود را خادم و سرباز اسلام و ملت مي دانم».
حضرت امام طي سالهاي طولاني در حوزه علميه قم به تدريس چندين دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامي در مدرسه فيضيه، مسجد اعظم، مسجد محمديه، مدرسه حاج ملاصادق، مسجد سلماسي و .... همت گماشت و در حوزه علميه نجف نيز قريب 14 سال در مسجد شيخ اعظم انصاري (ره) معارف اهل بيت و فقه را در عاليترين سطوح تدريس نمود و در نجف بود كه براي نخستين بار مباني نظري حكومت اسلامي را در سلسله درسهاي ولايت فقيه بازگو نمود. به گفته شاگردان ايشان درس امام خميني از معتبرترين كانونهاي درسي حوزه محسوب مي شد و در برخي از دوره هاـ سالهاي تدريس در حوزه علميه قم ـ شاگردان حاضر در محضر استاد به 1200 نفر هم رسيده بود كه در ميان آنان دهها تن از مجتهدين مسلم و شناخته شده حاضر بودند و ازمكتب فقه و اصول امام خميني بهره مي بردند. از بركات سالها تدريس امام خميني تربيت صدها و بلكه به اعتبار مدت طولاني تدريس هزاران عالم و فرزانه اي بوده است كه هر يك از آنها اينك روشني بخش حوزه هاي دينيه اند و مجتهدان و فقيهان و عرفاي برجسته و مطرح  امروز در حوزه علميه قم و ديگر مراكز ديني در زمزه شاگردان مكتب آن حضرت مي باشند و متفكراني همچون علامه شهيد استاد مطهري و شهيد مظلوم دكتر بهشتي افتخارشان اين بود كه سالها از محضر آن عارف كامل فيض برده اند. و امروزه چهره هاي درخشان روحانيتي كه انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي را در مصادر امور كشور راهبري مي كنند از تربيت يافتگان مكتب فقهي و سياسي امام خميني بشمار مي روند.
 
صفات بارز امام
امام خميني (ره) از نظر علم و عمل، درک عميق معرفتي و نيز تقواي عملي و علمي، از بزرگ ترين شخصيت هاي اسلامي به شمار مي آمد. ايشان هم چنين در انديشه ديني و تسلط بر معارف تشيع، وارستگي، تهذيب نفس، شجاعت، درک زمان، شناخت جامعه، رأفت با دوستان و شدت با دشمنان بي نظير بود. اراده پولادين وي که ريشه در ايمان و اتکايش به خداوند داشت، اجازه نمي داد هيچ مانعي در عملي ساختن مقاصد والايش جلودار شود. ايشان در عين حال انساني بسيار مهربان، سرشار از عطوفت، خويشتن دار و پرهيز کار بود و صبر و استقامت، مانع از آن بود که سخت ترين حوادث، خللي در اراده ايشان در رسيدن به هدف ايجاد کند.
 
 
قاطعيت امام (ره):
زماني که امام خميني (ره) امري را وظيفه و تکليف شرعي خويش تشخيص مي دادند، اگر ساير افراد هم با آن مخالفت مي کردند، با قاطعيت تمام و بدون هيچ ترس و واهمه اي آن را دنبال کرده و انجام مي دادند. ايشان در زمان پهلوي، خطاب به فرستاده رژيم شاه مي گويند: «اين را بدانيد تا زنده هستم، اگر در خانه ام را هم به رويم ببنديد، از پاي نخواهم نشست و با اين نيش قلم، عليه شما خواهم نوشت و اگر نشد، از شکاف در سخنم را به مردم خواهم رساند».
 
سيماي مردمي امام (ره):
جمله ويژگي هاي رهبري الهي امام خميني (ره) آميختگي بعد الهي با روح مردم داري ايشان بود. حضرت امام (ره) پيوسته خود را خدمتگزار و عاشق مردم مي دانستند. ايشان مي فرمودند: «مردم شريف ايران! من فرد فرد شما را چون فرزندان خويش مي دانم و شما مي دانيد که من به شما عشق مي ورزم و شما را مي شناسم، شما هم مرا مي شناسيد».
 
 
 
 
نظم در زندگي:
امام خميني در پيروي از فرمايش امام علي (ع) ، در رعايت پرهيزکاري و نظم در امور، از نمونه هاي کامل به شمار مي روند که ضمن تهذيب نفس و تقوا، براي تمامي ساعات شبانه روز برنامه اي خاص داشتند. تمامي کارهاي ايشان، از جمله مطالعه، عبادت، دعا و نيايش، رسيدگي به امور مسلمانان و کشورهاي اسلامي، استراحت و اوقات فراغت و انجام امور برنامه و زمان مشخصي داشتند. ايشان ضمن پشتکار و خستگي ناپذيري، بر خدا توکل مي کردند که همين ويژگي ها، سبب بهره برداري هرچه بهتر از ساعات پر برکت عمر ايشان به شمار مي رود.
امام و نماز:
نماز، ارتباط بين بنده و خداوندگار عالميان و صفا دهنده روح آدمي است که آن را جاني تازه مي بخشند. نقل مي کنند در روزهايي که امام خميني (ره)، در بيمارستان تحت معالجه و عمل جراحي بودند و زير دستگاه اکسيژن قرار داشتند، نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودند و حتي در آن حال، نماز شب خود را نيز ترک نکردند.
حضرت امام خميني (ره)، براي نماز تميزترين جامه را بر تن مي کردند. ايشان سپس با دقت وضو مي گرفتند و محاسن مبارک خود را شانه مي کردند. بعد عطر مي زدند و پس از گذاشتن عمامه بر سرشان به نماز مي ايستادند. حتي در هنگام بيماري و با وجود زخمي بزرگ در ناحيه شکم، ايشان موقع نماز، تميزترين جامه ها را بر تن مي کردند.
امام و دوستي با فرزندان:
امام خميني (ره) در عين داشتن صلابت و صراحت، پدري مهربان و دل سوز و ياري امين براي اطرافيان و آشنايان نيز بودند. يکي از فرزندان اين بزرگوار در وصف پدر چنين مي گويد: «امام با افراد خانواده بسيار گرم و مهربان بودند، ولي در عين حال به خاطر جذبه اي که داشتند، از ايشان حساب مي برديم. امام همه اولادشان را به يک نظر نگاه مي کردند، به طوري که بعد از اين همه سال، متوجه نشديم کدام يک از فرزندانشان را بيش تر دوست داشته اند».
 
آينده نگري و عاقبت سنجي امام:
آينده نگري و عاقبت انديشي در امور، از ويژگي هاي شخصيتي امام خميني (ره) به شمار مي رفت که همواره به آن توجه وافري  داشتند. ايشان در جايي  فرموده بودند: « در اين مبارزه ، بذري را که  الان  مي کاريم، ممکن است پنجاه سال ديگر به نتيجه برسد».
 
بصيرت و بينش امام
بصيرت، بينايي و ديدن مسائل و عمق زواياي امور، از ويژگي هاي شخصيتي امام خميني (ره) به شمار مي رفت که در فراز و نشيب هاي مسايل، از آن استفاده مي کردند. ايشان نقل مي کنند که: « گاهي کسي پيش من آمده، شروع به صحبت مي کند (؛ولي) هنوز حرفش تمام نشده، مي فهمم که آن چه مي خواهد بگويد، چه نقشه اي دارد و چه نتيجه اي مي خواهد از اين ملاقات بگيرد.»
امام خميني (ره) از همه علوم لازمه براي موفقيت در نهضت بهره مند بود. او عالمي اسلام شناس، سياستمدار، مردم شناس، آگاه به مسائل روز دنيا و تاريخ عمومي و تاريخ اسلام بود که از فلسفه و عرفان و اخلاق و همه علوم تخصصي حوزوي در حد بسيار بالايي برخودار بود به گونه اي که نه تنها در حرکت هاي خود نياز علمي به کسي نداشت؛ بلکه از استادان مشهور به شمار مي رفت. يکي از نزديکان امام مي گويد: «يکي از اساتيد نجف مي گفت: من بيست سال در نجف درس خواندم و خيال مي کردم مستغني شده ام، اما وقتي امام نجف آمدند و من به درس او رفتم! ديدم خير، هنوز چيزي نفهميده ام».
 
امام (ره) و طرح مباحث نظري حکومت:
با تبعيد شدن امام خميني (ره) به نجف اشرف، ايشان در بهمن 1348، سلسله درس هايي را درباره حکومت اسلامي و ولايت فقيه مطرح نمودند. امام در آن درس ها، دورنماي مبارزه و هدف هاي نهضت را ترسيم، و مباني فقهي، اصولي و عقلي حکومت اسلامي و مباحث نظري حکومت داري را ارائه کردند. با انتشار اين مطالب در قالب کتاب ولايت فقيه، شور تازه اي در ميان مبارزان به وجود آمد.


امام (ره) و طرح مسايل نوين فقهي:
دوران تبعيد امام خميني (ره) در ترکيه، با سختي هاي زيادي همراه بود، به گونه اي که حتي ايشان حق پوشيدن لباس روحانيت را نداشت. اين دوران تبعيد، يازده ماه به طول انجاميد. ترک ها براي منزوي ساختن ايشان، چندين بار محل سکونت را تغيير دادند، اما امام چون کوهي استوار در مقابل دشمنان ايستاده و با وجود همه مشکلات، با استفاده از فرصت به دست آمده در ترکيه، به تدوين کتاب تحرير الوسيله پرداختند که در آن، براي اولين بار از احکام جهاد، دفاع، امر به معروف و نهي از منکر، در رساله هاي عمليه ياد شده بود.
 
 
امام و درس اخلاق:
پس از رحلت آيت الله حاج ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي، استاد بزرگ اخلاق، امام خميني (ره) اين درس را در عصر روزهاي جمعه ادامه دادند که البته بعدها توسط کارگزاران رضاخان به تعطيلي کشيد. يکي از شاگردان اين کلاس مي گويد: «امام، در هفته يک بار درس اخلاق داشتند که يک هفته انسان را کنار از گناه نگاه مي داشت و تحت تأثير آن، او را از تمايلات مادي و حيواني باز مي داشت».
 
اراده استوار
اراده استوار، از صفات برجسته مردان الهی است. حضرت امام خمینی (ره) از سلسله بزرگانی بودند که در بین گرایش‏های مختلف انسانی، گرایش الهی را در هر جا بر دیگر گرایش‏ها ترجیح داده‏اند و آن را اراده نموده‏اند. وجود این روحیه بود که، باعث شد امام بتوانند به مقامات عالیه برسند.
امام در شرایطی بنیاد یک زندگی علمی و فقاهتی را طرح‏ریزی نمودند و قدم به حوزه علمیه نهادند که ده‏ها مشکل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی حوزه‏ها را تهدید می‏کرد؛ کمبود استاد، فقر اقتصادی (که گاهی طلاب با نان خشک و حتی گاهی با پوست میوه‏ها سد جوع می‏کردند) و نبودن امنیت اجتماعی و سیاسی، که هر لحظه احتمال بستن حوزه و تعطیلی درس‏ها می‏رفت و اگر نبود همت و تصمیم قاطع برای مبارزه با این دردها و مشکلات و پیمودن راه‏های پر پیچ و خم معارف و علوم، چه چیز دیگر می‏توانست آینده درخشان علمی امام را تضمین کند؟
«زمانی که خواستند خبر فوت حاج‏آقامصطفی را به ایشان بدهند گفتند که: حاج‏آقامصطفی حالشان خوب نیست و به بیمارستان رفته، ایشان گفتند که: می‏خواهم به ملاقاتشان بروم، به ایشان گفته شد که گفته‏اند ملاقات با حاج‏آقامصطفی ممنوع است. »ایشان گفتند: اگر مصطفی مرده، به من بگویید. و برادران به گریه افتادند و امام فهمیدند و فرمودند: «انا لله و انا الیه راجعون، امید داشتم که مصطفی به درد جامعه بخورد». چیزی که ما در مرگ حاج‏آقامصطفی از ایشان شنیدیم همین بود. ما در نجف جلسات ختم گذاشتیم و تمام آقایان در نجف این کار را کردند. چند روزی که گذشت افرادی می‏آمدند و برای فاتحه گرفتن اجازه می‏گرفتند، آقای دعایی هم مسئول این کار بود، که از امام اجازه می‏گرفت. امام به آقای دعایی فرمودند:« مُرده بازی را دور بیندازید و به دنبال درس و بحثتان باشید و در این کار اصرار نکنید».

ظهور لنين:
 
 
در هشتم ماه مه سال 1887 پنج دانشجو به دليل توطئه در قتل تزار الکساندر سوم به دار آويخته شدند. در ميان اين  پنج تن يکی نيز جوانی متين و با اصل و نسب از طبقه متوسط بود به نام الکساندر ايليچ اوليانوف مرگ او نيز می توانست به قطرهای ديگر از دريای خون ميليونها روس باشد که در دهه های بعدی در اوج خشونت کشته شدند اما برادرش از جانب تزار سر تا پا خشم وانزجار شد بعد از مرگ الکساندر ولاديمير هفده ساله با ضجه گفت (کاری ميکنم که تاوان اين کارشان را بپردازند . قسم ميخورم .
او در آينده به اين سوگندش عمل کرد. روزی فرا رسيد که جهان اين برادر جوانتر را با نام لنين شناخت –يکی از بزرگترين رهبران سياس جهان ومعمار انقلاب رمسيه در بررسی بنياد ستيزی ولاديمير ايليچ لنين که باعث معروفيت او سد به بخش های اغازين زندگی ولاديمير اولانوف اشاره چندانی نشده است
لنين اين جوان مو سرخ با گونه های برجسته وچشمان مورت تاتاری در سال 1870در سيمبيرسک در کنار رود ولگا ديده به جهان گشود . پدرش ايليا اوليانوف بازرس مدرسه به تزار وفادار و پيرو کليسای ارتدوکس روسی بود. مادر لنين معلم مدرسه و دختر يک طبيب بود.
لنين در دوران کودکی به همزاه سه خواهر و برادرش زندگی خوبی داشت . او به خصوص به الکساندر که اهل خانه ساشا صدايش می کردند به ديده تحسن می نگريست.هنگامی که الکساندر به دليل شرکت در ترور تزار دستگير شد ايليا اوليانوف مرده بود . همين امر باعث شد که بيوه اوليانوف يکه تنها به پسرش در دفاع از خويش در دادگاه کمک کند. در شهر هيچ کس حتی يک تن از انبوه دوستان لبرال حاضر نبود به اين زن بيوه کمک کند. رفتار سنگدلانه مردم به مادر در دل لنين نسبت به دورويی وتزوير بورژوا ها نفرتی عميق وماندگار پديد آورد. به دليل محکوميت الکساندر به لنين اجازه ندادند که به دانشگاه سابق برادر بزرگ ترش برود.
بنابراين او در دانشگاه غازان به تحصيل در رشته حقوق پرداخت و در آن جا به دليل حضور در اعتراض های دانشجويی با مقامات محلی درگير شد .
در خلال چند سال بعدی لنين تحت تاثير بسياری از نويسندگان بنياد ستيزي به انقلابي ای دو آتشه تبديل شد. نوشته های کارل مارکس تاثير عميقی بر لنين گذاشت. به اعتقاد او نوشته های مارکس آبستن طرح همان انقلابی بود که او در پی اش بود. طرح مارکس ملغمه ای از نظريه و عمل بود. گرچه نظريه پرداز آلمانی بر آن بود که خاستگاه انقلاب کمونيستی بايد کشوری کاملا صنعتی باشد لنين به رغم عقب ماندگی و روستاوارگي کشورش اعتقاد داشت که مارکسيسم می تواند زاد بومش را متحول سازد.
لنين به همراه ديگر همفکرانش شب وروز مشغول نوشتن مقالات و جزوههای تند سياسی و دعوت به انقلاب مارکسيستی بود. اين فعاليت ها به دستگيری او منجر شد ودر سال 1895 پنج سال تبعيد در سيبری را به ارمغان آورد. غرض حکومت از اين کار به اين دليل نقض شد که لنين در نتيجه همين مجازات با روشنفکران تبعيدی ديگر در تماس قرار گرفت. با کسانی که همفکر او محسوب می شدند در همان دوره که در سيبری بود با يک تند روی سياسی ديگر بهنام نادژداکروپسکایا معلم جوان مدرسه ازدواج کرد.
لنين و کروسپکایا بعد از آزادی با هم به کشورهای اروپای غربی سفر کردند و با مارکسيستهای بسياری از کشورهای ديگر آشنا شدند و وقت خود را صرف نوشتن بحث سازماندهی و آماده کردن شرايط برای بروز انقلاب کردند. آن دو مدتی در مونيخ ساکن شدند و لنين در آن شهر با کمک مهاجران مارکسيست روزنامه ايسکرا(جرقه)را منتشر کرد روزنامهای با لحن تند سياسی که مجبور بودند آن را به داخل روسيه قاچاق کنند.
در سال 1903مناقشات و جر بحث هاباعث شد که حزب سوسيال دموکرات کارگری روسيه دستخوش انشقاق شود و به دو گروه تقسيم شدند:بلوشويک ها (اکثريت)و منشويک ها(اقليت).
بلشويک ها که در آن زمان لنين سرکرده ايشان بود ميخواستند به شيوه های خشونت آميز و غير دموکراتيک قدرت را به دست بگيرند.آنها مصرانه تاکيد ميکردند که انقلاب روسيه را بايد عدهای بنياد ستيز قسم خورده رهبری کنند نه گروهی که هر کس و ناکسی بتواند به عضويتش در آید.
شکی نيست که لنين،رهبر بلشويک ها،در انقلاب پيروز شد.
تاکتيک های پيروزمندان أش شامل انحلال يکجانبه مجلس نمايندگان،دادن وعده های دروغين،و بالاخره پشت سر گذاشتن مخالفانش بود. لنين وعدۀ دموکراسی داد،و رژيمی توتاليتر و سرکوبگر عرضه داشت. او به دهقانان وعدۀ توزيع مجدد زمين داد،و مزترع اشتراکی دولتی را تحويل داد. لنين به نواحی غير روسی که امپراتوری روسيه آنها را تصرف کرده بود وعدۀ استقلال داد،و جماهير شوروی را عرضه کرد.او زمينه همه حکومت های کمونيستی آتی را فراهم آورد.
يان گری تاريخ نگار هدف فوری لنين را پس از به دست آوردن قدرت بدين سان توصيف می کند.
(لنين در دولت و انقلاب،دقيقا مراحلی را تنظيم و عرضه کرد که برای بر انداختن جامعه سرمايه داری و ايجاد نظمی نو لازم بود.او ميدانست که بی درنگ بايد از راه پشتيبانی عامه مردم،به ويژه تودۀدهقانان،موضع حزب را مستحکم کند.)
 
او در پاييز سال 1921به مردم روسيه اجازه داد تا حدودی از مزايای تجارت آزاد برخوردار شوند.طرح جديد لنين به نام سياست جديد اقتصادی نپ در حقيقت، آشتی ای بود ميان سيستم تجارت آزاد و کمونيسم.مراکز تجاری و کارخانه های کوچک به صاحبانشان باز گردانده شد. اما کارخانه های بزرگ روسيه همچنان ملی باقی ماند.
لنين در تاريخ 21 ژانويه 1924،در 53 سالگی، در گذشت. مقبرۀ وی به صورت زيارتگاهی غير روحانی در آمد که طی ده ها سال روزانه جمعيت زيادی را به خود جذب ميکرد. دولت نيز به احترام وی پايتخت سابق،پتروگراد،را لنينگراد ناميد.
 
پس از در گذشت لنين،اين سياستمدار بزرگ،به دستور و توصيه رژيم شوروی،آثار قلمی و تصويری دربارۀ تمجيد و ستايش از شخصيت وی، بسان امواج رودخانه پرآب در سراسر شوروی پخش شد و در سال 1970،در آستانه برگزاری مراسم صدمين سالگرد زادروز وی، جنبه طغيانی واقعی پيدا کرد. سيل چاپها و تجديد چاپهای خاطرات و حواشی و اسناد و گواهی ها وتفاسير و تعاريف، قصايد و ترانه ها دربارۀ وی، و همچنين تصاوير گوناگون او،از مرزهای امپراتوری کمونيستی گذشته و به کمک دستگاه هيولايی تبليغاتی شوروی،که تا کنون نظير آن در تاريخ ديده نشده است،در اقصی نقاط دنيا گسترده شد.
گروههای ستايش گر به نيت بزرگ جلوه دادن حوادث و غلو در جزييات ناچيز کم و بيش واقعی يا تو خالی و حتی رويدادهای مربوطه به ولاديمر ايلييچ،کليه اعمال و رفتار و حرکات معمولی و عادی و وی را تا مرتفع ترين قله اغراق بالا می برد. او نه تنها نابغه بود،که همه به اين امر آگاه هستند،بلکه واحد تمام نيکی ها،قرايح فطری، محاسن اخلاقی و استعدادهای بزرگ و کوچک هم بود. حق هميشه با او بود، او معلوم بود،ولی زمانی که روزگار،کار خود را کرد،از اين زندگی نامه قدوسی مآبانه پايان ناپذير و آکنده از باز گفته ها،چه چيز باقی ماند؟در حال حاضر فقط قسمت کوچکی از آن ها،که آن هم به دشواری قادر به حفظ خود شده است.
بايد به لنين،به خاطر پيش بينی دقيق،درباره معادله ای که قرار بود پس از مرگش با خاطرۀ او انجام بدهند،آفرين گفت.وی در سال 1917در کتاب به نام دولت و انقلاب خود،دربارۀ سرنوشت انديشمندان انقلابی اظهار نظر کرده و نوشته بود:
وقتی آنها مردند،کوشش ميشود که آنها را به شمايلهای بی ضرر مبدل کند و در رديف قديسان قرار بدهند و به منظور ارضای خاطر طبقات ستمکش و تحميق آنان،مقداری شهرت به نام های آنها بيفزايند.
کافی است که کتاب دولت وانقلاب را بار ديگر بخوانيم تا بی هيچ غرضی دريابيم که لنين تا چه اندازه در پيش بينی آينده و آرا و نظری های انقلابی خود نسبت به پيش بينی آينده-که بيشتر آنها در نتيجه تکامل علم و تجربه و صنعت،سست و بی پايه از کار در آمدهاند-اشتباه می کرده است.بدين ترتيب که نيم قرن پس از انتشار کتاب مزبور حکومت شوروی آنتی تز حيرت انگيز نظريه ای را به اجرا ميگذارد که مبنای واقعی استقرار کمونيسم در شوروی است.اينکه کتاب دولت و انقلاب پياپی در کشوری تجديد چاپ می شود:واقعيت ها بی هيچ شک و ترديد،نادرستی پيش بينی ها و بطلان عقايدی را که پيشگويی انديشمند اوايل قرن بيستم دربارۀ نابودی اجتناب ناپذير ديوانسالاری، ارتش،پليس و انواع زور و فشار و به طور کلی دربارۀ از بين رفتن دولت و فرا رسيدن عصر طلايی اجتماع بدون طبقات ابزار داشته بود،اثبات ميکند و نشان ميدهد که وارثان آن رجل معصوم با چه درجه از نفرت انزجار مردمی روبهرو هستند که به زور و جبر به سيادت و تبليغات و نفوذ آنها گردن نهادهاند.
هنگام تجديد مطالعه آثار و سخنرانی های لنين،از ديدن عبارات مکرر و مشابه:
 
من مرتکب اشتباه شده ام
ما اشتباه کرده ايم
ما در روسيه مرتکب هزاران اشتباه شده ايم.
ما،در سمولنی حماقتهای زيادی مرتکب شديم.
و جملاتی از اين قبيل دچار حيرت می شويم.
در نشريه های پر شمار و نا گسستنی رژيم که همه آنها مبلغ معصوميت لنين است،آن اعترافات از قلم افتاده اند. در کشور سوسياليسم شکوهمند،اشاره به تحولات ناگهانی،تغيير روشهای سياسی بی مقدمه و حتی اشاره به آنچه خود رهبر سرزنش ناپذير آنها را خطاهای خود ميناميد،ممنوع است.
لنين هميشه پيش بينی و ادعا ميکرد،انقلابی که در روسيه روی خواهد داد،انقلاب مورروازی خواهد بود.او موضع خود را دربارۀ مسئلۀ زمين بارها تغيير داد،و سرانجام نظريه ای را پذيرفت که نارودنيک های مخالف او طرفدار آن بودند و در پايان کار از آن هم رويگرداندند.او در سال 1905،و حتی در اواسط سال 1917،با شوراها مخالف بود و تصور وی دربارۀ انقلاب روسيه محدود به مقدمه ای برای انقلاب پرولتاريايی جهانی بوده است. او روی کاغذ،استفاده از تمام حقوق انسانی، آزادی های مدنی و سياسی را تضمين ميکرد،ولی در چشم هم زدنی تغيير عقيده ميداد.او برای تشکيل مجلس مؤسسان تبلغ ميکرد،ولی به محض تشکيل اين مجلس آن را با شتاب تمام و به زور اسلحه منحل ساخت.او دستور حمله به خاک لهستان را صادر کرد،ولی بعدها از اين بابت اظهار تأسف نمود. او به تمام ملل زير پرچم امپراتوری روس وعدۀ استقلال داد،ولی بعد به کمک ارتش سرخ،آنها را مطيع خود گرداند. او کمونيسم جنگی را مستقر کرد،ولی بعد به نپ روی آورد.او استالين را در رأس دبيرخانه حزب قرار داد و يک سال بعد،و متأسفانه خيلی دير پشيمان شد. تمام مساعی وی صرف نفی همان چيزهایی می شد که قبلا خواستار آن بود و با رسالتی که برای خود مدعی بود،وعدۀ اجرای آنها راداده بود.
شمار اشتباهاتی که لنين خود معترف به ارتکاب آنها شده و يا فرصت اعتراف به آنها را پيدا نکرده بود،می تواد در زندگی نامه او تضادهای مشخصی را نمودار سازد و اين تذکر در اين جا به لنين منظور داده می شود که او را لکه دار کنيم و يا فهرست تضادهای شخصيت او را با فهرست جنايتهای استالين در هم آميزيم.
حيرت انگيز بودن انتشار پياپی کتاب را ميانه ای به نام امپرياليسم بالاترين مرحله کاپيتاليسم لنين،که در سال 1916 برای اولين بار منتشر شده بود،نيز در اين رديف است.استاد بی چون و چرا،در کتاب مزبور انگل گونگی و پوسيدگی کاپيتاليسم را گوشزد می کند و خواننده را مطمئن ميسازد که امپرياليسم مقدمه انقلاب سوسياليستی پرولتاريا در مقياس جهانی است.
دهها سال گذشته است،ولی حکومت شوروی-که درسال 1936 به عنوان رژيم بی چون و چرای سوسياليستي معرفی شد-بدون کمک کاپيتاليسم به عقيدۀ خود در شرف پوسيدگی که تکنيک پيشرفته خود را در اختيار رژيم شوروی گذاشته و اعتبارات بلند مدت در اختيارش قرار داده و تعداد زيادی کارخانه های آمادۀ بهره برداری در آن کشور تأسيس می کند،قادر به ترسيم اقتصاد عقب ماندۀ خود نيست.البته به گفته لنين«انسان قابل اشتباه است»ولی وقتی که به اشتباهات بزرگ لنين جنبه نبوغ می دهند،به شهرت شايسته وی لطمه وارد می کنند،به يقين خود وی،نيز اجازه نمی داد که آن قسمت از آثار او که به گذشت زمان،نمايانگرين بست يا نقطۀ پايانی رشد فکری وی می باشند،از نو به طبع برسد.
لنين در حياتش هيچ گونه مداهنه و تملقی را ربارۀ خود تحميل نمی کرد،جه برسد به اغراق گويي.وی با خشونت از شنيدن لطيفه هايی که دربارۀ خودش شايع می شد،تفريح می کرد. شوخی موهن کارل رادک،هم رزم لنين، که او را احمق نا بغه ناميده بود،در سطوح بالای حزب و کمينترين دهان به دهان می گشت.کلمات اين لقب، مکمل يکديگر بودند و مفهوم آن اين بود که لنین،تعيين کنندۀ خط مشی حزب، با انديشه ساده انگار خود،بدون توجه به رويدادهای احتمالی و جزئيات تاکتيکی،به آرای اساس ديگران توجهی نمی کرد، دورتر از ديگران ميديد و در پايان به براهين انکار ناپذير پيروزی می شد.و نيز اشاره به اين استدلال لنين می کرد که وی وضع نا اميد کنندۀ خود را با اتخاذ تصميم های متضادی که سياست او را با خطر نابودی مواجه می ساخت،ترميم می کرد.مثلا آيا لنين وعده نداده بود که اگر قيصر آلمان منصفانه با وی از انعقاد پيمان صلح دموکراتيک خودداری کند،وی بر ضد دولت او جنگ انقلابی به راه خواهد انداخت؟ولی اين وعده متنع از آن نشد که لنين در برست ليتووسک قرار داد صلح امپرياليستی اجتناب ناپذير، ولی شوم را با آلمان امضا نکند.


تعريف اصطلاحات:
بلوشيک:جناحی در حزب سوسيال دموکرات کارگری روسيه که بعد ها به رهبری لنين تبديل به حزبی قدرتمند شد.اين جناح در انقلاب روسيه پيروز شد و نام حزب کمونيست را برخود نهاد.
 سياست اقتصادی جديد (نپ):بازگشتی جزئی به سياست بازار آزاد برای دهقانان و سازمان های کوچک که از سال 1921،اجرا شد.هنگامی که اشتراکی کردن استالين در سال 1929،به اجرا در آمد اين سياست کنار گذاشته شد.
مارکسيسم:ايدئولوژی ای سياسی که کارل مارکس (1818-1883)آن را پديد آورد
منشويک:جناحی در حزب سوسيال دموكرات كارگري روسيه كه عقيده داشت سوسيال به تدريج بايد به تكامل برسد.
سوسياليسم:
نظامی سياسی و اقتصادی که در آن نهادهای اقتصادی يا به دولت تعلق دارند يا به دست دولت کنترل می شوند.
کمونيسم:نظام اقتصادی سوسياليستی که در آن ابزارهای توليد،يعنی تمام نهادها و سازمان های بازرگانی،مالکيت مشترک دارند و به دست دولت کنترل می شوند.گمونيسم نام ديگری برای مارکسيسم است.
مقايسه انقلاب ها:
 
ويژگيهاي رهبري
 
روسيه
 
(1917)     لنين از چهره هاي شاخص و برجسته تا تاريخ انقلاب روسيه است. وي داراي امتيازات و استعدادها و نبوغ مشخصي بود كه در عملي شدن انقلاب اكتبر 1917 نقش اصلي و محوري داشت . در حالي كه در سقوط رژيم رومانوفها در فوريه همان سال نقشي نداشت .در دوران انقلاب فوق با چهره اي با ويژگيهاي ايدئولوژي و فرمانده انقلاب برخورد نمي كنيم چهره هاي اين انقلاب نه ايدئولوگ انقلاب بودند و نه فرمانده آن ، بلكه سازندگان و معماران بعد از انقلاب بودند . آنها اشخاصي بودند كه بر اسب سركش تحولات بعد از سقوط نظام سوار شده و در سير تحولات بعدي اثر گذاردند .
ايران
(1978)    در انقلاب اسلامي رهبري انقلاب حضرت امام خميني (ره) بويژه با برخورداري از جايگاه مرجعيت ديني و با نبوغ قدرت ويژگيهاي خاصي داشتند . نقش ايدئولوگ ، فرمانده و معماري انقلاب را به نحو احسن و در طول ربع قرن از حيات پر بركت خود را برعهده گرفته و ايفاء كردند
 
 
انقلاب    ايدئولوژي
روسيه     اين انقلاب نه تنها برعليه دولت بود بلكه عليه دين منحرف شده كليسا و پاپ بود و به اين ترتيب در اين دو انقلاب پاپ و وابستگان مطرود شد .
 
ايران
    جهان بيني الهي افق بسيار وسيعي براي پيروان خود فراهم كرده بود و در مقايسه با دو مكتب ديگر از عظمت ويژه اي برخوردار است . مردم با اسلام مأنوس بودند و قاطبه مردم به آن اعتقاد داشتند ، بويژه مكتب تشيع با برخورداري از جوهره انقلاب زمينه كاملاً مساعدي براي بهره مندي از يك مكتب قدرتمند در پروسه انقلاب اسلامي فراهم كرده بود .
 
 
 
 
 
 
 
 
انقلاب    وضعيت اقتصادي
روسيه
(1917)    مشكلات مالي و اقتصادي و اعتصابات كارگري : روسيه از آغاز دهه اول قرن بيستم وضع مطلوبي نداشت ، ركود اقتصادي كه تا سال 1909 دوام داشت براي كاركنان و دهقانان شرايط سختي دامن زد و منجر به اعتصابات سراسري و گسترده شد
ايران
(1978)    مطلوبترين وضعيت اقتصادي : در تمام 57 ساله رژيم پهلوي اين وضعيت اقتصادي بي نظير بود ، آنهم افزايش قيمت نفت بود .
انقلاب    اقتدار نظامي
روسيه
(1917)    انقلاب روسيه در اوج اشتغال در جنگ جهاني اول به وجود آمد زماني كه روسيه در جنگ كريمه و شكست ژاپن از موقعيت ويژه خود تنزل يافت و قواي نظامي آن كه در 1815 تنها قدرت قوي قاره اروپا بود به اعتصابات كارگري پيوستند و زمينه انقلاب را بوجود آورد .
ايران
 
(1978)    در طول 57 سال حكومت شاهنشاهي ارتش ايران در هيچ جنگ خارجي شركت نكرده بود و محمد رضاشاه پيش از هر پادشاه به نيروهاي  مسلح توجه داشت و يك ارتش قوي و قدرتمند براي غلبه بر انقلابيون و كشورهاي منطقه با چراغ سبز آمريكا ايجاد كرده بود و حتي آمريكا با اين وضعيت نظامي ايران را جزيره ثبات مي ناميدند .
       
انقلاب    مشاركت مردمي
روسيه     در روسيه تعداد محدودي از كارگران كارخانجات پطرزبورگ و سربازان پادگان همان شهر ، سربه شورش برداشته و موجبات سقوط خانواده رومانوفها را فراهم كرد
 
ايران
    در انقلاب اسلامي ايران به استثناي بخش اعظم ارتش كه وابسته به رژيم شاه بودند همه اقشار مردم از همه طبقات و گروههاي اجتماعي ودر سراسر كشور اعم از شهرها و روستاها ، كارگران ، كارمندان ، كشاورزان ، اصناف و ... در مقابل رژيم تا دندان مسلح ايستادند.
 
 


انقلاب    طبقه رهبران انقلاب
روسيه     اشراف و روحانيون نقش ضد انقلاب داشتند .
ايران     رهبران جزء مردم محروم و فقير بودند و دقيقاً مدافع مستضعفيني كه از متن آنان برخاسته بودند روحانيون حامي انقلاب بودند .
 
انقلاب    حمايت كشورهاي بيگانه از انقلاب ها
 
روسيه
    به دليل درگيري روسيه با آلمان و عثماني و ژاپن اين كشورها نه تنها از دولت آن زمان (رومانوفها) حمايت نكردند بلكه آنها به انقلابيون كمك كردند مثلاً لنين با حمايت و امكانات فراهم شده آلمانها به انقلابيون روسيه ملحق شد و پايه انقلاب بلشويكي را ريخت .
 
ايران     دولت ايران و رژيم شاه از حداقل يك دهه قبل از سقوط خود از حمايت كامل دو ابرقدرت و قدرتهاي بزرگ منطقه تا آخرين روزهاي حكومتش برخوردار بود و متقابلاً انقلابيون ايران از هيچگونه حمايت بين المللي برخوردار نبودند .


نتیجه گیری
از این مطالب می توان نتیجه گرفت که بیشترین اوقات جوانی امام خمینی(ره)، جست و جو در راه علم گردید. حضرت امام طی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس دروس مختلف پرداخته و در میان شاگردان امام، چند تن از مجتهدین شناخته شده حاضر بودند. امام خمینی الگوی مبارزه با ظلم، ستم، استکبار، استثمار ابر قدرت های شرق و غرب و دولت نامشروع صهونیستی در عصر خود بود و در طرف دیگر لنین بیشتر انرژی خود را به عنوان فردی انقلابی، صرف کسب قدرت و نگه داشتن آن می شد. سیاستمداری بود هم عملگرا مصلحت بین و هم فرصت طلب، که مایل بود در راه رسیدن به جامعه کمونیستی از هر اصلی چشم پوشی کند. طرفه آنکه عقب نشینی های متناوب لنین مارکیسیم کلاسیک باعث حفظ رهبری او و قدرت کمونیست ها گردید.


منابع:
1-                  کتاب امام به روایت امام،
نویسنده: غلامعلی رجایی از انتشارات ......
2-                  کتاب انقلاب روسیه،
نویسنده: جان ام. دان، ترجمه سهیل سمی از انشارات ققنوس.
3-                  کتاب ظهور و سقوط اتحاد  شوروی،
نویسنده: جان آر. ماتیوژ، ترجمه: مزید جواهر کلام از انتشارت ققنوس.
4-                  کتاب لنین در مهاجرت و تبعید،
 نوشته: و.والنتینوف، ترجمه: فتح ا... دیده بان