آسيب شناسى انقلاب اسلامى ايران از ديدگاه امام خميني قدس سره
در اين مقاله فرآيند جنبش انقلابى ايران در انديشه امام خمينى، در قالب تئورى آلن تورن، بررسى شده است.
واژه هاى كليدى: انقلاب اسلامى، امام خمينى، ايران، آسيب شناسى.
مقدمه
جامعه ايران در دو سده گذشته شاهد جنبشهايى بوده است كه اين كشور را از ديگر كشورهاى آسيايى ممتاز مىكند. نيكى. ر. كدى ضمن اذعان به «انقلاب خيز» بودن و فراوانى شورشها و قيامها(2) در ايران، در صدد تبيين چرايى اين ويژگى بر آمده است.1 از ميان اين جنبشها، انقلاب اسلامى كه در سال 1357 به رهبرى امام خمينىقدس سره به پيروزى دست يافت به دليل دامنه وسيع آن و تأثيرات عميقى كه به دنبال داشت از ويژگى ممتازى برخوردار است.2 بررسى چرايى پيدايش اين جنبش و ماهيت آن در فهم «آسيبهاى انقلاب» ما را يارى مىرساند، زيرا فهم آسيبهاى يك پديده فرع بر فهم شاخصهها و عناصر تشكيل دهنده آن است.
چارچوب تئوريك
آلن تورن معتقد است جنبشها بر سه اصل اساسى استوار هستند:3 1. ضديت يا مخالفت؛ 2. هويت؛ 3. همگانى بودن. همچنانكه نيل اسملسر خاطر نشان مىسازد جنبشهاى اجتماعى معلول فشار ساختارى(3) موجود در جامعه است كه باعث ايجاد منافع متعارض در درون جامعه مىگردد.4 پس اصل «ضديت يا مخالفت» در انديشه آلن تورن اشاره به عناصرى دارد كه افراد جامعه با آن عناصر مخالفند، همين عناصر زمينههاى ساختارى را براى تشكيل جنبشهاى اجتماعى و در نهايت هويتيابى اين جنبشها فراهم مىكند. پس هر جنبشى همواره نماينده گروههاى ويژهاى است كه داراى منافع مشترك بوده و براى برطرف كردن موانع ساختارى تلاش مىكنند. «هويت» جنبش جمع جبرى عناصرى است كه جنبش در مخالفت با آنها شكل گرفته است. جنبشهاى اجتماعى معمولاً براى معرفى «هويت» خويش به اهداف و آرمانهايى چنگ مىزنند كه از زمره ارزشهاى مطلق و مورد قبول همگان است، همانند آزادى، استقلال، عدالت، برادرى و برابرى كه آلن تورن براى تشريح اين فرآيند از مفهوم «همگانى بودن» سود مىجويد.5
جنبشهاى اجتماعى وقتى اصل «مخالفت» را از دست دادند ديگر نام جنبش بدانها اطلاق نمىگردد؛ براى مثال وقتى جنبش پيروز گردد و نظام جديدى را پايه گذارى كند، ماهيت جنبش در گزارههاى مثبت جلوهگر مىشود، يعنى رهبران جنبش كه عمدتاً خود نيز نمادى از ماهيت6 جنبش هستند سعى مىكنند «نظام جديد» عارى از معايب نظام قبلى بوده و موجد فشار ساختارى نباشد؛ از اين رو ديدگاههاى رهبران يك جنبش در تجزيه و تحليل جنبش و آسيبشناسى نظام مبتنى بر آن بسيار اهميت دارد. البته آسيبهاى انقلاب منحصر به عوامل موجده نيست، چون جامعه نظامى پويا است و ممكن است ارزشها تغيير كرده و ارزشهاى جديدى خلق يا جايگزين شوند؛ اما در اين كه عناصر موجده انقلاب از جمله آسيبهاست از درجه اطمينان بالايى از صحت برخوردار است، زيرا دگرگونى ارزشى از چنان سرعتى برخوردار نيست كه در زمان كوتاه ماهيت جامعه دگرگون شود.
نكته قابل توجه اين كه بهترين معيار و سنجه براى آسيبشناسى نظام جديد، كالبدشكافى جنبش است كه منجر به پايه گذارى نظام شده است؛ بدين ترتيب سؤال از چرايى پيدايش انقلاب اسلامى و چيستى آن و آسيبشناسىاش، سه مسأله به هم پيوسته است7 كه در اين راستا در مقاله حاضر به سه سؤال ذيل پاسخ خواهيم گفت:
1. از ديدگاه امام خمينىقدس سره چرا مردم با رژيم شاهنشاهى مخالفت كرده و انقلاب نمودند؟ 2.ماهيت انقلاب ايران، به عبارت روشنتر، اصول اساسى نظام اسلامى كدامند؟ 3. چه عواملى اين انقلاب را تهديد مىكند؟ آسيبهاى نظام اسلامى مبتنى بر انقلاب 1357 از ديدگاه بنيانگذار اين نظام كدامند؟
1. عوامل پيدايش انقلاب از ديدگاه امام خمينىقدس سره
بر خلاف انديشمندان تقليلگرا كه به يك عامل در پيدايش انقلاب تأكيد كرده و بر عواملى چون مذهب، اقتصاد، مدرنيزاسيون، استبداد و توطئه انگشت مىگذارند، رهيافت امام خمينىقدس سره چند علتى است. برخى عوامل از ديدگاه ايشان را بيان مىكنيم.
الف) استبداد و سلب آزادى: امام خمينى در تحليل هايش از قيام مردم ايران در سال 57، يكى از عوامل عمده آن را، استبداد و اختناق شاهنشاهى و شيوه حكومتى شاه مىدانند: «آن كه اساس اين انقلاب است، آن كه اساس اين انفجارها است خود اين آقا (محمدرضا شاه پهلوى) است».8 امام خمينىقدس سره قضيه اختناق و سلب آزادى را تئوريزه كرده و فرآيند آن را چونان يك جامعه شناس بيان مىدارند:
يكى از چيزهايى كه موجب پيروزى شماها شد همين زيادى ظلم و زيادى اختناق [بود] كه اين اختناق وقتى زياد شد انفجار از آن پيدا مىشود، دنبال يك اختناق طولانى هى عقدهها زياد مىشود و منتظرند كه يك صدايى در آيد، صداى اولى، فريادى در آيد. ديگران دنبالش بروند.9
امام خمينىقدس سره فرآيند مذكور را نه يك اتفاق و حادثه استثنايى بلكه يك «قانون» تلقى كرده و ديگر حكومتها را به عبرتگيرى دعوت مىكند:
حكومتها بايد عبرت بگيرند از اين وضعى كه در ايران پيش آمد و بدانند كه وضع براى اين بود كه محيط اختناق به طورى پيش آوردند كه اختناق انفجار آورد.10
ملت ما از آزادىها محروم بود، كشور ما از استقلال صحيح محروم بود. ملت ما از اين مظالم به جان آمد و قيام كرد، يك قيام اسلامى بزرگ.11
ب) ماهيت طاغوتى رژيم شاهنشاهى: از ديدگاه امام خمينىقدس سره هر حكومتى كه مشى اسلامى را در همه زمينهها مراعات نكند و محتواى آن اسلامى نباشد طاغوت است.12 امام مفهوم طاغوت را در برابر حكومت عدل اسلامى قرار داده و مىفرمايند: «ما اميدواريم كه با پيوستن به هم بتوانيم اين طاغوتها را تا آخر از بين ببريم و به جاى آن يك حكومت عدل اسلامى كه مملكت ما براى خودمان باشد و همه چيزمان به دست خودمان باشد ».13 امام خمينى در سال 59 نيز گرايش جوانان ايران به اسلام و تمايل به شهادت را ادامه نهضت اسلام خواهى ملت ايران در برابر طاغوت در سالهاى قبل از انقلاب ارزيابى نموده و مىفرمايند: «اين تحولى كه الآن در كشور ما هست، همهاش روى اين مقصد است كه از اول فريادشان بلند بود كه ما اسلام را مىخواهيم، طاغوت را نمىخواهيم».14
ج) ترويج مفاسد: امام معتقد بود يكى از مسائلى كه مردم ايران را به ستوه در آورد، فساد دامنگير نهادهاى رژيم شاهنشاهى بود. البته به زعم امام خود نهاد سلطنت فساد برانگيز و ريشه مفاسد بود:
اين فسادى كه در ايران پيدا شده است، همه فسادها زير سر رژيم شاهنشاهى بود. در تاريخ از اولى كه رژيم شاهنشاهى پيدا شده است تا حالا كه ما مشاهده مىكنيم، هر چه مفسده بود، رژيم شاهنشاهى اين مفاسد را ايجاد كرده.15
اين رژيم و اين حكومت، حكومتى است كه مىخواهد جوانهاى ما را فاسد كند و اين مراكز زياد فحشا و همه اطراف و همه جوانب فحشا را رواج دادن براى اين است كه جوانها را از دانشگاهها بكشند به ميخانهها و به كارهاى زشت و بد.16
انقلاب ايران در اثر مفاسدى است كه در هيأت حاكمه وجود دارد و همچنين بر اثر كارهاى مخالف عقل است كه شاه انجام مىدهد و خرابىهايى كه با دست عمال شاه در سراسر مملكت انجام مىگيرد.17
مراكز فحشا در اين كشور اين قدر زياد بود كه احصا نداشت، مراكز فساد اين قدر بود كه جوانهاى ما را به فساد كشاند كارى كردند كه ملت ما به جان آمد و خداى تبارك و تعالى بر اين ملت منت گذاشت و قيام كردند.18
د) وابستگى رژيم به بيگانه: همچنان كه نيكى. ر. كدى به خوبى نشان مىدهد، ملت ايران به دليل داشتن هويت ايرانى ديرينه، وابستگى به بيگانه را بر نمىتابد؛ از اين رو اين هويت ديرينه در كنار حضور سنگين يك امپرياليست، مشوق انقلاب است.19 در نظر امام خمينىقدس سره، علاوه بر تأثير عامل مذكور در قيام ملت ايران، تأثيرات منفى وابستگى از جمله به يغما رفتن ثروتهاى ملى و آگاهى ملت از اين امور در پيدايش انقلاب ايران دخيل بودند:
در عصر ما ملت يافت كه شاه به واسطه پيوندى كه با غرب خصوصاً با آمريكا دارد و همين طور با شرق، تمام مخازن ما را به باد داده است، بلكه نيروهاى انسانى ما را نيز به هدر داده است و فهميدند جنايات فوق العادهاى كه مرتكب مىشود به واسطه پيوندى است كه شاه با ابرقدرتها دارد. از اين جهت ملت ما به پا خواست.20
[رژيم پهلوى] اقتصاد ما را به كلى به هم زد و همه چيز ايران را وابسته به اجانب كرد، همه چيز ايران به باد رفت و خسته شدند مردم از اين جهت قيام كردند و اين نهضت را به پا داشتند.21
از ديدگاه امامقدس سره وابستگى رژيم گذشته صرفاً بعد اقتصادى نداشت، بلكه در همه ابعاد سياسى، اقتصادى، فرهنگى و نظامى شاه وابسته بود و همين امر موجب جدايى رژيم از مردم و اعمال فشار رژيم بر آنان و در نهايت بروز انقلاب شد:
فشار بيش از حد شاه، مردم را چنان در تنگنا قرار داد كه آنان دست به يك قيام همگانى زدند. شاه استقلال سياسى، نظامى، فرهنگى و اقتصادى ما را از بين برده است و ايران را در همه ابعاد وابسته به غرب و شرق كرده است، مردم ايران را زير شكنجه و سياهچالهاى زندان كشته است. از تمام علما و خطبا براى گفتن حقايق جلوگيرى كرده است. تمام اينها موجب شده است كه مردم مسلمان ايران خواستار يك حكومت اسلامى باشند.22
ه ) جدايى از ملت: رژيم شاهنشاهى به دليل ويژگىهايى كه بيان شد، از پايگاه مردمى برخوردار نبود. طبيعت وابستگى و اتكا به ذخاير زيرزمينى، همچنان كه تدا اسكاچپول، در مقاله «حكومت تحصيلدار و اسلام شيعى در انقلاب ايران» خاطر نشان مىكند23، موجب پيدايش ديوار بلند بىاعتمادى ميان مردم و حكومت وابسته شده بود، به طورى كه شاه تا آخر به اهميت مردم پى نبرده و انقلاب ايران را با توطئه خارجى تبيين مىكرد. بر خلاف شاه كه با ارائه نظريه «توطئه» ناآگاهى خويش را تئوريزه نمود، از ديدگاه امام بيگانگان هيچ نقشى در پيدايش انقلاب نداشتند. به عقيده امامقدس سره:
اگر پايگاه داشت اين مرد (شاه) بين مردم، اگر نصف قدرتش را صرف كرده بود براى ارضاى مردم، هرگز اين قدرت به هم نمىخورد.24
فقط آن ردههاى بالاى ارتش و قواى انتظامى، باقى را ديگر به هيچ نمىگرفتند، نه ادارات و نه ارتش، آن ردههاى پايين، نه مردم و نه بازار و نه مسجد و نه روحانيت و نه دانشگاه، هيچ يك را به حساب نمىآوردند. اينها، چيزى نمىدانستند اينها را، و بزرگتر خطاى اينها همين بود كه ملت را چيزى نمىدانستند ملت همه با هم شدند براى اين كه همه ناراضى بودند.25
2. اصول اساسى نظام اسلامى مبتنى بر انقلاب 1357
نظام اسلامى بر اساس همان آرمانهايى بنيان نهاده شد كه رژيم گذشته آنها را ناديده گرفت. اصول و آرمانهاى انقلاب در شعارهاى سال 57 و اظهارات امام خمينى به خوبى منعكس شده است. شعار معروف «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» چكيده مطالبات مردمى بود كه سالهاى متمادى جهت دست يابى به آن مبارزه كرده بودند.
الف) استقلال: امام خمينى در پاسخ به سؤالى درباره اهداف و برنامههاى آيندهشان، مىفرمايند:
استقلال و آزادى را به وطن باز خواهيم گرداند، روابط ناسالمى را كه به ضرر ملت است اصلاح خواهيم كرد دست ديگران را از ايران كوتاه خواهيم نمود.26
بايد ما توجه داشته باشيم كه ما خودمان كى هستيم و چى هستيم و مملكت ما احتياج به چى دارد و به كى دارد. اگر ما اين وابستگىهاى معنوى را، برگردانيم به حال خودش و پيدا كنيم خودمان را، مىتوانيم يك ملت مستقل باشيم.27
ب) آزادى:
مردم ايران كه قيام كردهاند، براى يك مطلب واضحى است كه همه بشر قبولش دارد كه بايد آزاد باشد. نبايد هى در حبس كنند، نبايد جلويش بگيرند كه حرف نزن، بيخ گلويش را فشار بدهند كه نبايد يك كلمه حرف بزنى، قلمش را بشكنند كه نبايد بنويسى آن كه از حقوق بشر است و از اولين حقوق بشر است، «آزادى، استقلال، حكومت عدل» اين را مىخواهند مردم.28
ج) جمهوريت: قالب حكومت مطلوب از ديدگاه امام، جمهورى و محتوى آن اسلامى است:
اما شكل حكومت ما جمهورى اسلامى است، جمهورى به معناى اين كه متكى بر آراى اكثريت است و اسلامى براى اينكه متكى به قانون اسلام است و ديگر حكومتها اين طور نيستند كه تكيه بر قانون اسلام داشته باشند.29
ما خواهان استقرار يك جمهورى اسلامى هستيم و آن حكومتى است متكى به آراى عمومى. شكل نهايى حكومت با توجه به شرايط و مقتضيات كنونى جامعه ما توسط خود مردم تعيين خواهد شد.30
د) اسلاميت: محتواى نظام مطلوب انقلاب ايران از ديدگاه امام، اسلام و اصول اساسى آن است كه در قرآن و سنت بيان شده است: «امروز كه ملت ايران قيام كردهاند حكومت اسلامى مىخواهند، مىخواهند كه آزاد باشند، مىخواهند كه مستقل باشند، مىخواهند كه حكومتشان حكومت اسلامى باشد».31
3. آسيبشناسى نظام اسلامى از ديدگاه امام خمينى
با توجه به آنچه گفته شد، ملاك تشخيص آسيبها تا حدودى روشن مىگردد، زيرا با آسيبشناسى رژيم پهلوى مىتوان به شيوه «فرافكنى روند»(4) آسيبهاى جمهورى اسلامى را به سهولت تشخيص داد؛ از اين رو امام خمينى كارگزاران نظام اسلامى را از آفتهايى كه دامنگير رژيم پهلوى شد بر حذر داشته و بر حفظ اصول اساسى انقلاب كه در سال 57 با خون هزاران شهيد امضا گشته تأكيد مىكنند. انديشههاى امام خمينى در اين زمينه از چند جهت داراى اهميت است: اولاً، ايشان در جريان جنبشهاى انقلابى ايران حضور داشته و شاهد عينى وقايع سده اخير ايران هستند؛ ثانياً به علت قرار گرفتن در صدر عظيمترين جنبش ايران به عنوان «نماد» هويت جنبش مىباشند؛ ايشان دهه اول بعد از انقلاب را تجربه كرده و آسيبهاى آن را مشاهده نموده و با هوشيارى تمام در مورد بروز آنها تذكر دادهاند.
قبل از پرداختن به آسيبهايى كه امام خمينى براى نظام اسلامى برشمرده، تذكر اين نكته ضرورى است كه آسيبشناسى امام عمدتاً متوجه «آسيبهاى درونى» است؛ همچنان كه ايشان «نظريه توطئه» در تبيين چرايى پيدايش انقلاب را نمىپذيرفت، خطر دشمنان خارجى را به شرط اتحاد ملت و حفظ محورهاى اساسى انقلاب بىتأثير دانسته و هيچ گونه خطرى از اين لحاظ احساس نمىكند: «از هيچ يك از اين قدرتهايى كه در عالم هستند و ارعاب مىكنند ملت ما را، ما نمىترسيم ملتى كه براى خدا قيام كند از هيچ چيز نمىترسد و آسيب نمىبيند».32 البته امام خمينى اصل وجود دشمن خارجى را مىپذيرند: «ما با يك ابرقدرتى در طرف غرب و يك ابرقدرتى در طرف شرق مواجه هستيم كه هر دوى آنها مىخواهند ما را ببلعند»؛ ولى خطر فيزيكى آنها را كم اهميت ارزيابى مىكند:
اگر چنانچه گفته مىشود كه دولت آمريكا مىخواهد نظامى بياورد و اين مملكت را به خاك و خون بكشد باور نكنيد اولاً و ثانياً اگر بيايد خواهد سزاى خودش را ببيند، از محاصرات اقتصادى و نظامى و دخالتهاى نظامى ابرقدرتها نمىترسيم.33
ترور فيزيكى را امام بىتأثير دانسته و معتقد بودند با ترور اشخاص نمىتوان انقلاب را ترور كرد.34 حتى فراتر از اين، امام دشمن خارجى را عامل انسجام ملت ارزيابى كرده و مىگويند: «تازه وقتى كه يك جنگى شروع مىشود، ملت ما بيدار مىشود، بيشتر متحرك مىشود».35 در مقابل، امام آسيبهاى درونى و از همه مهمتر «تفرق امّت» را مهمّ ارزيابى كرده و معتقد بودند خطر دشمن خارجى نيز غير مستقيم و از اين ناحيه است، يعنى دشمن خارجى ممكن است به آسيبهاى داخلى دامن زده و از اين طريق خدشه وارد كند:
آنچه مهم است اين ناسازگارىها در ارگانهاى اسلامى است مرتباً دعوت به توافق مىكنند، لكن خودشان هم توافق ندارند، اين موجب نگرانى است، چون سبب مىشود كه كشور به حال تزلزل باقى بماند و اگر مدتى به حال تزلزل باقى بماند آسيب از خودش پيدا مىشود و از داخل آسيب مىبيند و محتاج به اين نيست كه از خارج بيايند و به ما آسيب برسانند.36
آسيبهاى انقلاب اسلامى از ديدگاه امام خمينى
الف) تفرقه: امام خمينى ايران را به لحاظ ساختارى مستعد تفرقه دانسته و زمينههايى چون وجود قبايل و عشاير مختلف، موقعيت جغرافيايى، تنوع زبانى، تنوع مذهبى و در نهايت تنوع خاستگاه روشنفكرى يعنى وجود حوزه و دانشگاه را از عوامل تفرقه به شمار آوردهاند.37 از اين رو به اعتقاد امام، عواملى چون مليّت، زبان و وحدت مكانى نمىتوانند به عنوان محورهاى اتحاد مورد تأكيد قرار گيرند و به جاى آنها «اسلاميت» و آن هم در مفهوم عام و در سطحى فراتر از تفسيرهاى فرقهاى، مىتواند عامل انسجام ايران باشد. تفسير امام از اسلام، اقرار به كلمه «لا اله الا اللّه» و داشتن قبله واحد يعنى ارزشهاى فرا فرقهاى است:
مسلمانها كه اهل حق هستند، قرآن كتاب آنهاست، كعبه قبله آنهاست، كسانى كه به اسلام ايمان آوردهاند و به حق ايمان آوردهاند در اين حق خودشان مجتمع باشند و نگذارند اين باطلها كه در باطل خودشان مىخواهند مجتمع بشوند، آنها پيروز بشوند.38
امام خمينى ضمن توصيه به سعه صدر در برخورد با برادران دينى، «منطق گفت و گو» و تن دادن به قوانين و مقررات را رمز بقاى اتحاد مىدانست. دو مؤلفه مذكور حتى مىتوانند اقليتهاى دينى را همنوا كنند:
اگر بخواهيد مملكت خودتان را از دست ابرقدرتها و چپاولگرهاى بين المللى نجات بدهيد، بايد همه مقرراتى كه تحت عمل هر يك هست، آن مقررات عمل بشود و هيچ نهادى با نهاد ديگر معارضه نكند من اميدوارم كه تمام برادرهاى ما در اطراف ايران، چه برادرهاى اهل سنت چه برادرهاى اهل تشيع و تمام كسانى كه در اين ملت هستند از اقليتهاى مذهبى، همه با هم مجتمع باشند، تا اين كه رفاه همه مسلمانها و همه كسانى كه در كشور اسلامى سكونت دارند حاصل بشود.39
بنابراين ايشان براى بقاى اتحاد، حكومت اسلامى را به حكومت انسانى ترفيع داده و معتقدند با قانونگرايى مىتوان اختلافات را حل كرد و كشور را به ساحل نجات رهنمون ساخت:
خواست همه يك جمهورى اسلامى، يك حكومت عدل، يك حكومت انسانى اگر اين دو تا جهت را حفظ كنيد و نگذاريد اختلاف پيدا بشود، اگر ما حفظ كنيم اين وحدت كلمه و وحدت مقصد [اسلام] تا آخر پيروزيم.40
در حكومت انسانى و حكومت عدل حتى بدون داشتن دين واحد نيز مىتوان با منطق گفت و گو به تفاهم رسيد:
ما اگر اختلاف سليقه داريم، اختلاف بينش داريم، بايد بنشينيم و با هم در يك محيط آرام صحبت كنيم و مسائل خودمان را حل كنيم، با تفاهم مسائل را حل كنيم، نه اين كه جبههگرى كنيم، يكى يك طرف بايستد با دار و دسته خودش و يكى يك طرف ديگر بايستد با دار و دسته خودش، و كوشش كنند در تضعيف يكديگر و كوشش كنند در تضعيف كشور اسلامى شماها اگر مسلم هستيد، با احكام اسلام عمل كنيد و اگر خداى نخواسته تعهد اسلامى را قبول نداريد، با ديد سياسى مسائل را حل كنيد.41
امام خاستگاه تفرقه را نه مردم كه نخبگان، مسؤولان و نهادهاى نظام دانسته و خطاب به ايشان مىفرمايند:
شما همه براى خدا انشاءاللَّه عمل كنيد، همهتان با هم باشيد، پشت و پناه هم باشيد، ملت خوب است، ملت يك ملت روشنى است، يك ملت خوبى است. شماها هم همه با هم مجتمع بشويد، دولت و ملت، اركان دولت، رئيس جمهورش، مجلسش، همه اينها با هم مجتمع باشند.42
اگر قلمهايى كه در روزنامهها به ضد هم چيز مىنويسند كمك كنند براى از بين رفتن جمهورى، همه مسؤولند احكام اسلام امانت است پيشمان و نبايد با قلمها و قدمها به اين امانت خيانت كنيم اگر بخواهيد كشورتان مستقل باشد و آزاد باشيد، بايد از اين طور مناقشات دست برداريد.43
من باز تأكيد مىكنم اگر سران با هم خوب باشند، اين كشور صدمه نمىبيند، اگر صدمهاى اين كشور ببيند از اختلاف سران است. همان طور كه شارع مقدس فرموده، بايد دولت، مجلس و قوه قضاييه احساس كنند كه يك تكليف دارند و آن اين كه اختلاف نداشته باشند.44
ب) ارائه چهره طاغوتى از حكومت: امام خمينى معتقد بود انقلاب ايران به لحاظ ماهوى از ساير انقلابهاى دنيا متمايز است و وجه تمايز آن، اسلامى بودن آن است.45 همان گونه كه در تعريف طاغوت از ديدگاه امام اشاره شد، هر حكومتى كه محتواى آن اسلامى نباشد طاغوت است، خواه متوليان آن پهلوى باشد يا ديگران:
الآن ما همه مكلفيم حالايى كه جمهورى اسلامى شد ما هم اسلامى باشيم، اگر بنا شد جمهورى اسلامى باشد اما ماها ديگر اسلامى نباشيم حكومت اسلام نيست. اگر بنا شد كه جمهورى اسلامى باشد پاسبانهايش اسلامى نباشند، خداى نخواسته دادگاههايش اسلامى نباشند، وزارتخانههايش اسلامى نباشند، اين حكومت طاغوتى است به اسم اسلام، همان طاغوت است.46
امام خمينى از تبديل شدن جمهورى اسلامى به حكومت طاغوتى نگران بوده و آن را يكى از آسيبهاى عمده انقلاب برشمردهاند:
طاغوت براى خاطر اين كه پسر كِى بود و نوه كِى بود كه نبود، براى اعمالش بود، اگر اعمال ما هم يك اعمال طاغوتى باشد، براى خود باشد، نه براى ملت، دعوا بكنيم سر خودمان، نه براى مصالح ملت، اين همان طاغوت است، منتها به يك صورت ديگرى در آمده، اما طاغوت است. طاغوت هم مراتب دارد، يك طاغوت مثل رضاخان و محمدرضا، و يك طاغوت هم مثل كارتر و امثال آنها است، يك طاغوت هم مثل ماهاست.47
ج) ارائه چهره واژگونه از اسلام: علىعليه السلام مىفرمايند: «مردم اسلام را به تن مىكنند ولى آنچنان كه پوستين را وارونه به تن مىكنند».48 ممكن است محتواى حكومتى به ظاهر اسلامى باشد، ولى چهرهاى كه از اسلام ارائه مىشود چنان واژگونه و دور از واقعيت باشد كه دلهاى پاك و توده مردمان به آن رغبت نكنند، زيرا مفروض امام خمينى اين است كه اگر اسلام واقعى به مردم ارائه شود همه دنيا آن را مىپذيرند.49 وارونه نشان دادن چهره اسلام يكى از آسيبهاى تهديد كننده نظام اسلامى است كه امام درباره آن هشدار مىدادند، زيرا كنار گذاشتن ظاهر اسلام، در ايران ناممكن است ولى وارونه به تن نمودن آن آسان است. وانگهى اگر اسلام وارونه به تن شود نه تنها كارگزاران نظام ضربه مىبينند، كه از ديدگاه امام، مكتب (اسلام) از همه امور مهمتر است:
اگر روحانيون كه در رأس جامعه هستند روى موازين مقررات به طور دقيق عمل نكنند، اگر دولت به طور دقيق عمل نكند و اعمالشان را تطبيق ندهند با اسلام، يك صورت قبيحى از اسلام در خارج منعكس مىشود الآن يك تكليف بسيار بزرگى به عهده همه ماست، من يك طلبه هستم اين تكليف را دارم، آقايان [روحانيون] اين تكليف را دارند، ساير قشرها هم دارند، كه كوشش كنيم وجهه اسلام را آن طور كه هست نمايش بدهيم، نه آن طورى كه خلفايى مثل معاويه و يزيد جلوه مىدادند و اسباب اين مىشد كه يك وقت وجهه اسلام را در دنيا دگرگون كنند.50
اگر خداى نخواسته ما پيروز بشويم به اين معنا كه آن دستهاى از ظلالمها كه بودند و آن دستهاى از چپاولگران كه بودند بيرون كرديم، لكن به جاى آنها يك دسته ظلمه ديگرى با يك محدوديت خاص و چپاولگرىهاى ديگرى با يك محدوديتى به جاى او نشست، اين موجب اين مىشود كه مكتب ما در دنيا منعكس بشود كه مكتب درستى نبوده، شكست در مكتب واقع بشود، آن شكستى كه جبران نمىتواند بپذيرد.51
از تحليل فوق، يك فرض ناخودآگاه به ذهن تبادر مىكند و يك ملاك براى ارزيابى القا مىشود و آن اين كه كارگزاران نظام در ارزيابى اقبال مردم، روى ديگر سكه را نيز ملاحظه نمايند؛ يعنى ممكن است آن اسلامى كه ارائه مىشود به دليل رفتار سوء مسؤولان وارونه جلوه كند و پشت كردن مردم به برنامه حكومت همواره پشت كردن به اسلام نيست. «خود ارزيابى» اصل مهمى است كه از گفتارهاى گهربار امام استنباط مىگردد.
د) سوء استفاده از آزادى: يكى از چهار ستون نظام اسلامى در انديشه امام، «آزادى» است. هر حكومتى كه ميل به استبداد كند، طاغوت است، زيرا خلاف موازين اسلامى عمل كرده است:
اسلام به ما اجازه نداده است كه ديكتاتورى بكنيم. ما تابع آراى ملت هستيم. ملت ما هر طورى رأى داد، ما هم از آن تبعيت مىكنيم. ما حق نداريم، خداى تبارك و تعالى به ما حق نداده است، پيغمبر اسلام به ما حق نداده است كه به ملتمان يك چيزى را تحميل كنيم.52
آزادى سياسى در انديشه امام خمينىقدس سره به حدى است كه «هر فرد از افراد ملت حق دارد مستقيماً در برابر سايرين، زمامدار مسلمين را استيضاح كند و به او انتقاد كند و او بايد جواب قانع كننده بدهد. در غير اين صورت، اگر بر خلاف وظيفه اسلامى خود عمل كرده باشد، خود به خود از مقام زمامدارى معزول است».53 با همه اهميتى كه امام به آزادى قائل است، آزادى را ملازم با قانونمدارى و به عبارت عامتر «محدوديت» مىدانند. آزادى در چارچوب مجارى قانونى معنا پيدا مىكند و به مفهوم «هرج و مرج» و «دلبخواه» نيست. از ديدگاه امام، هرج و مرج منجر به استبداد مىگردد، يعنى از دل «آنارشيسم»، «خودكامگى» و «استبداد» متولد مىگردد. همچنان كه استبداد رضاخانى از درون كشمكشهاى طولانى و هرج و مرج پس از انقلاب مشروطه تولد يافت، و مردم نيز استبداد را به هرج و مرج ترجيح مىدهند.
امام خمينى يكى از آسيبهاى مهم نظام اسلامى را سوء استفاده از آزادى دانسته و تذكر مىدهند شكر نعمت آزادى حفظ حدود آن است و اگر حدود آن حفظ نشود ممكن است به حالت سابق برگرديم:
اگر خداى نخواسته آزادى را صرف كرديم بر خلاف مسير ملت و اسلام، حالا كه آزاد شديم خودمان را به هرج و مرج بكشيم حالا كه آزاد هستيم بر خلاف نظامات اسلامى و بر خلاف نظامات ملى عمل كنيم، هرج و مرج به پا كنيم، تحت هيچ قاعده نباشيم، تحت هيچ يك از قواعد اسلامى و ملّى نباشيم، اگر اين طور باشد آزادى را سلب كرديم بر خلاف مسير ملت و بر خلاف مسير اسلام.54
مدل ذيل اقتباسى از انديشه امام است:
خواسته اسلام و ملت م آزادى م آزادى بدون قيد (قيد اسلام و مقررات مدنى يعنى مسير ملت و خواسته ايشان) م استبداد و اختناق (افراط در استبداد و اختناق) م شكلگيرى جنبشهاى انقلابى
ه ) وابستگى اقتصادى: طبق تحقيقات آقاى محمدحسين پناهى كه بر اساس شعارهاى انقلاب به بررسى و تحليل زمينهها و اهداف انقلاب اسلامى ايران پرداخته، اهداف اقتصادى نسبت به ساير هدفها از اهميت كمترى برخوردار است.55
نوع اهداف و ارزش ها تعداد درصد
اهداف و ارزشهاى فرهنگى انقلاب 359 5/54
اهداف و ارزشهاى سياسى انقلاب 261 6/39
اهداف و ارزشهاى اقتصادى 39 9/5
جمع 659 100
جدول 1 شعارهاى مربوط به اهداف و ارزشهاى انقلاب اسلامى
با توجه به جدول فوق تنها 9/5 درصد شعارها به اهداف اقتصادى اختصاص دارند و به اين اهداف نيز اگر با تدبر نگاه كنيم باز بعد فرهنگى دارند و مردم خواستار عدالت اقتصادى هستند نه اين كه خواستار بهبود وضعيت باشند. جدول ذيل اين ادعا را به خوبى نشان مىدهد.
نوع اهداف و ارزشهاى اقتصادى تعداد درصد
نفى فقر و محروميت اقتصادى 3 7/7
حمايت از طبقات محروم 32 1/82
نفى سرمايه دارى و طبقات مرفه 3 7/7
ساير امور اقتصادى 1 5/2
جمع 39 100
جدول 2 توزيع شعارهاى مربوط به اهداف و ارزشهاى اقتصادى انقلاب
در انديشه امام خمينى نيز متغير «اقتصاد» به عنوان انگيزه انقلاب غايب است. از ديدگاه امام تئورى «اقتصاد عامل انقلاب» چونان نظريه «توطئه» مطرود مىباشد.56 پس آنچه مردم ايران را به تحرك وامىداشت و غرور ملى ايرانيان را خدشه دار مىساخت نه ضعف اقتصادى و فقر كه «وابستگى» (اقتصادى، فرهنگى، سياسى) بود. امام خمينى ضمن رد تبيينهاى اقتصادى، به ويژه ماركسيستى از انقلاب، مىفرمايند:
[آيا] جوانهاى ما براى اين كه يك زندگى مرفهى در دنيا داشته باشند خون مىدادند؟! اين مىشود كه يك كسى خودش را بكشد كه زندگىاش خوب باشد يا خير، اين يك نهضتى الهى بود نهضت ايران نهضتى بود كه خداى تبارك و تعالى در آن نقش داشت و مردم به عنوان جمهورى اسلامى، به عنوان اسلام، به عنوان احكام اسلام در خيابانها ريختند و همه گفتند: ما اين رژيم را نمىخواهيم و حكومت عدل اسلامى و جمهورى اسلامى مىخواهيم.57
امام خمينى تقويت بنيههاى اقتصادى را براى استقلال كشور ضرورى دانسته و معتقد بودند بدون استقلال مادى و خودكفايى نسبى به ويژه در امر كشاورزى58 و توليدات مربوط به كالاهاى ضرورى و حياتى، استقلال در ساير زمينهها نيز ممكن نيست.
اگر مملكت شما در اقتصاد نجات پيدا نكند و وابستگى اقتصادى داشته باشد، همه جور وابستگى دنبالش مىآيد و وابستگى سياسى هم پيدا مىكنيم، وابستگى نظامى هم پيدا مىكنيم براى اين كه وقتى ما چيزى نداشتيم، دستمان به طرف آمريكا دراز مىشود و آمريكا همه چيز را به ما تحميل مىكند. ما وقتى مىتوانيم زير بار او نرويم كه قدرتمند باشيم.59
امام وابستگى اقتصادى را يكى از آسيبهاى انقلاب دانسته، و آن را عامل رجعت به وضعيت پيش از انقلاب مىدانند كه آن وضعيت زمينههاى ساختارى بروز جنبشهاى انقلابى را فراهم كرد.60
و ) اشرافىگرى و تجملگرايى: همچنان كه ابن خلدون خاطر نشان مىسازد، تجملگرايى از عوامل عمده شكست حكومتها و به سستى گراييدن «عصبيت» است. امام خمينى نيز تجملگرايى را يكى از آسيبهاى عمده به شمار آورده و در تحليل گرايش مردم به روحانيت و سپردن رهبرى انقلاب به ايشان مىگويند:
آن چيزى كه مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و شما آمدهاند و اسلام را ترويج نموده و جمهورى اسلامى را به پا كردند و طاغوت را از ميان بردند، كيفيت زندگى اهل علم است. اگر خداى نخواسته مردم ببينند كه آقايان وضع خودشان را تغيير دادهاند، عمارت درست كردهاند و رفت و آمدهايشان مناسب شأن روحانيت نيست و آن چيزى را كه نسبت به روحانيت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بين رفتن اسلام و جمهورى اسلامى همان.61
در پندار امام خمينى، عصبيّت حاكم بين روحانيت و مردم نه بر خويشاوندى نسبى بلكه بر «دين و معنويت» استوار است كه به زعم ابن خلدون عامتر از عصبيت خويشاوندى است و اين معنويت كه قوام اين گونه عصبيت مىباشد در انديشه امام خمينى رابطه معكوس با تجملگرايى دارد: «هر چه برويد سراغ اين كه يك قدم برداريد براى كه خانههاتان بهتر باشد، از معنويتتان به همين مقدار، از ارزشتان به همين مقدار كاسته مىشود».62
امام خمينى از كليه مسؤولان به ويژه روحانيون متواضعانه مىخواهند براى حفظ نظام جمهورى اسلامى از تجملگرايى و زرق و برق دنيا بپرهيزند:
من متواضعانه و به عنوان يك پدر پير از همه فرزندان و عزيزان روحانى خود مىخواهم كه در زمانى كه خداوند بر علما و روحانيون منت نهاده است و اداره كشور بزرگ و تبليغ رسالت انبيا را به آنان محول فرموده است، از زىّ روحانى خود خارج نشوند و از گرايش به تجملات و زرق و برق دنيا كه دون شأن روحانيت و اعتبار نظام جمهورى اسلامى ايران است، پرهيز كنند، كه هيچ آفت و خطرى براى روحانيت و براى دنيا و آخرت آنان بالاتر از توجه به رفاه و حركت در مسير دنيا نيست.63
سؤال مهمى كه در اين جا مطرح مىشود اين است كه منظور امام از تجملگرايى چيست؟ ملاك تشخيص آن چگونه است؟ و داوران تشخيص چه كسانى هستند؟ الگوى مورد نظر امام براى رهبران حكومت، كدامين حكومت است؟ امام به همه اين سؤالات پاسخ دادهاند. در انديشه امام، اشرافىگرى و تجملگرايى اين است كه زندگى متوليان امور جامعه متفاوت از توده مردم بوده و داراى امتيازات ويژهاى باشند و با سوء استفاده از مقام، ثروتاندوزى كنند و يا در زندگى روزانه امتيازى براى خود قائل شوند.64
ملاك تشخيص نيز عدم تفاوت زندگى بعد از حاكميت قشر حاكم با قبل از حكومت است و داوران تشخيص اين امر نيز توده مردم هستند؛ از اين رو توصيه مىفرمايند: «يك وقت كارى نشود كه ملتها و ديگران كار را تعيّب كنند به اين كه شما دستتان نمىرسيد. حالا كه دستتان رسيد شما هم همان هستيد».65 الگوى مورد نظر امام براى حكومت اسلامى، جهت مصون ماندن از گرايش به اشرافىگرى، حكومت علوى است:
همان روزى كه بيعت كردند با حضرت امير به خلافت، آن هم خلافتى كه دامنهاش اين قدر زياد بود، همان روز بعد از اين كه بيعت تمام شد، ايشان بيل و كلنگش را برداشت، رفت سراغ آن كارى كه مىكرد.66
از آسيبهاى ديگر نظام اسلامى در ديدگاه امام، مىتوان به عدم وظيفهشناسى مردم67، سستى و از دست دادن حالت انقلابى68، از خود بيگانگى69، كم كارى در ادارات و كارخانهها70، اعوجاج در رسانههاى جمعى به ويژه تلويزيون71، ظاهرگرايى و چاپلوسى72، سرگرم شدن به مسائل غير اساسى73، نفوذ افراد فاسد در بدنه حكومت74، گفتارهاى نسنجيده و آسيب زاى برخى مسؤولان75، تضعيف نهادها76، بزرگ نمايى مشكلات كوچك و فرافكنى مشكلات اجرايى به اصل اسلام77، ايجاد يأس و نوميدى به جاى اميد به آينده78، ترجيح مصالح شخصى بر مصالح جامعه79 و اشاره كرد. آنچه تا كنون مطرح شد، در جدول ذيل نمايش داده شده است:
عوامل پيدايش انقلاب ماهيت انقلابيا ماهيتنظام اسلامى مبتنى بر انقلاب1357 آسيبهاى عمده نظام جمهورىاسلامى
استبداد و سلب آزادى استقلال تفرقه
ماهيت طاغوتى رژيم شاهنشاهى جمهوريت ارائهچهرهطاغوتىازحكومت
ترويج مفاسد آزادى ارائه چهره واژگونه از اسلام
وابستگى به بيگانه اسلاميت سوء استفاده از آزادى
جدايى از ملت وابستگى اقتصادى
اشرافىگرى و تجملگرايى
پىنوشتها
*) حجةالاسلام كريم خانمحمدى، عضو هيأت علمى گروه علوم اجتماعى موسسه آموزش عالى باقرالعلومعليه السلام.
1. نيكى. ر. كدى، «چرايى انقلابى شدن ايران»، ترجمه فردين قريشى، فصلنامه متين، سال اول، ش 2 (بهار 1378) ص 221 237.
2. سعيد حجاريان، مجموعه مقالات رهيافتهاى نظرى بر انقلاب اسلامى (گردآورنده: عبدالوهاب فراتى) (قم: معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامى، چاپ اول، 1377) ص 313.
3. گى روشه، تغييرات اجتماعى، ترجمه منصور وثوقى (تهران: نشر نى، چاپ هفتم، 1376)، ص 130.
4. آنتونى گيدنز، جامعهشناسى عمومى، ترجمه منوچهر صبورى (تهران: نشر نى، 1373) ص 674.
5. گى روشه، پيشين، ص 131.
6. تحليل روان شناختى شخصيت رهبر جنبش و خاستگاه اجتماعى وى تا حد زيادى ماهيت جنبش را نمايان مىسازد.
7. مصطفى ملكوتيان و ديگران، انقلاب اسلامى و چرايى و چگونگى رخداد آن (قم: نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، چاپ سيزدهم، 1380) ص 159.
8. امام روح اللَّه خمينى، صحيفه نور، ج 2 (تهران: ارشاد اسلامى) ص 57.
9. همان، ج 7، ص 279.
10. همان، ج 7، ص 73.
11. همان، ج 5، ص 114.
12. همان، ج 7، ص 31. اقتباس از سخنرانى امام.
13. همان، ج 5، ص 58.
14. همان، ج 10، ص 233.
15. همان، ج 3، ص 66.
16. همان، ص 148.
17. همان، ص 167.
18. همان، ج 18، ص 219.
19. نيكى. ر. كدى، پيشين، ص 224.
20. امام روح اللَّه خمينى، پيشين، ج 4، ص 183.
21. همان، ج 7، ص 234.
22. همان، ج 3، ص 164
23. تدا اسكاچپول، مجموعه مقالات رهيافتهاى نظرى بر انقلاب اسلامى (گردآورنده: عبدالوهاب فراتى)، ص 185 216.
24. امام روح اللَّه خمينى، پيشين، ج 7، ص 5.
25. همان، ج 11، ص 128.
26. همان، ج 4، ص 66.
27. همان، ج 9، ص 110.
28. همان، ج 4، ص 47.
29. همان، ص 37.
30. همان، ج 2، ص 260.
31. همان، ج 3، ص 198.
32. همان، ج 13، ص 29.
33. همان، ج 12، ص 92.
34. همان، ج 7، ص 1.
35. همان، ج 13، ص 157.
36. همان، ج 12، ص 163.
37. همان، ص 31 و ج 14، ص 113 و ج 7، ص 280 و ج 9 (پيام امام در خصوص مسائل كردستان در 6/6/58) و ج 8، ص 9 و ج 4، (مصاحبه امام با اهل تاريخ در 16/9/57).
38. همان، ج 13، ص 48.
39. همان، ص 27.
40. همان، ج 7، ص 280.
41. همان، ج 14، ص 38.
42. همان، ج 13، ص 173.
43. همان، ج 14، ص 7.
44. همان، ج 18، ص 57.
45. ر.ك: همان، ج 14، ص 203.
46. همان، ج 8، ص 4.
47. همان، ج 13، ص 75.
48. «و لبس الإسلام لبس الفرو مقلوباً». نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، خطبه 17، ص 324.
49. ر.ك: همان، ج 7، ص 33.
50. همان.
51. همان، ص 195.
52. همان، ج 10، ص 181.
53. همان، ج 4، ص 190.
54. همان، ج 7، ص 42.
55. محمدحسين پناهى، فصلنامه علوم اجتماعى علامه طباطبايى، ش 11 و 12، ص 65 81.
56. براى آگاهى از اين تئورىها، ر.ك: مجموعه مقالات انقلاب اسلامى و ريشههاى آن (قم: معاونت امور اساتيد و دروس معارف، 1374) ص 86 139.
57. امام روح اللَّه خمينى، پيشين، ج 7، ص 60.
58. همان، ج 11، ص 100.
59. همان، ج 11، ص 117.
60. ر.ك: همان، ج 11، ص 204.
61. همان، ج 19، ص 188.
62. همان، ص 157.
63. حسن آئينه (تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1379)، ج 1.
64. امام روح اللَّه خمينى، پيشين، ج 2، ص 280.
65. همان، ج 12، ص 69.
66. همان، ج 2، ص 233.
67. امام خمينى، پيشين، ج 11، ص 215.
68. همان، ص 167 و ج 8، ص 83.
69. همان، ج 11، ص 183.
70. همان، ص 179 و ج 14، ص 37.
71. همان، ج 12، ص 84.
72. همان، ج 8، ص 264.
73. همان، ج 8، ص 112.
74. همان، ج 11، ص 64.
75. همان، ج 14، ص 24.
76. همان، ص 40.
77. همان، ص 44.
78. همان، ص 4.
79. همان، ج 19، ص 62.
پى نوشت ها :
2) Revolts.*
3) Structural Strain.
4) Projection.