انقلاب اسلامى و نظام بين الملل

اين انقلاب در بدو پيدايش با نحوه گفتمان حاکم بر ساختار نظام بين الملل(نظام دوقطبي) مخالفت ورزيد و درصدد برآمد تا بستر چيدمان مهره هاى سياست بين المللى را تغيير دهد.در اين راه اين انقلاب موفقيت هايى کسب کرد و در عوض هزينه هايى نيز پرداخت.در اين نوشتار به اجمال دلايل عنادورزى رويه حاکم بر نظام بين الملل با انقلاب اسلامى ايران را مدنظر قرار مى‌دهيم.
 


نقش ايران در چيدمان سياست خارجه کاخ سفيد
بر اساس دکترين ترومن ايالات متحده مى بايست از نفوذ کمونيسم به کشورهايى که از نظر اقتصادى ضعيفند ممانعت بعمل مى آورد و بهترين شيوه براى جلوگيرى از اين نفوذ ايجاد پايگاه هاى نظامى و فروش تسليحات و جنگ افزار هاى نوين به اين کشورها بود لذا ايران به دليل موقعيت ژئو استراژيک و ژئوپلتيک خود در صدر گزينه هاى کاخ سفيد براى دريافت کمک هاى تسليحاتى قرار داشت.از اين رو در بيستم ژانويه 1947 موافقتنامه ى پيرامون خريد تسليحات معادل ده ميليون دلار بين ايران و آمريکا بسته شد.از سوى ديگر پس از جنگ جهانى دوم اهميت منطقه حساس خاورميانه و همچنين نفت اين منطقه براى سران کاخ سفيد واضح تر گرديد و بنابراين ايران مى بايست به کاخ سفيد نزديک تر مى شد.علاوه بر اين پس از روى کار آمدن نيکسون در سال1969 و اتخاذ دکترين نيکسون در دستگاه سياست خارجه کاخ سفيد نگرش تسليحاتى امريکا نسبت به تهران افزايش يافت و حجم تبادل جنگ افزارهاى نظامى سيرى صعودى پيدا کرد به طورى که در ماه مه 1972 نيکسون تصميم گرفت اجازه خريد هرگونه سلاح از آمريکا را (به جز سلاح هاى هسته اي)به شاه بدهد.با توجه به اين حجم تبادل تسليحاتى ميان تهران واشنگتن به خوبى ميتوان به اهميت ايران براى آمريکا پى برد.در دهه 70 ايران به عنوان حافظ کمربند آهنين و همچنين بهره مندى از دخاير نفتى و گازى که مى توانست آينده اقتصاد ايالات متحده را تضمين کند و نيز حفظ منافع آمريکا در خليج فارس و تنگه حساس هرمز و ايجاد ثبات و امنيت در راستاى منافع واشنگتن و جلوگيرى از خيزش کشورهاى عربى به عنوان اصلى ترين شريک ايالات متحده محسوب مى گشت لذا مى توان گفت از دست رفتن اين مهره به معناى از دست دادن تمام قابليت ها و ظرفيت هاى ايران براى کاخ سفيد بود.از اين رو با طنين انداز شدن اولين پژواک هاى انقلاب اسلامى تمام نقشه هاى کاخ سفيد براى بهره بردارى از ظرفيت هاى خاورميانه به مخاطره افتاد و غرب و آمريکا به ناچار درصدد برآمدند تا مانع از شگل گيرى انقلاب اسلامى گردند.

ايدئولوژى اسلامي
انقلاب اسلامى در واقع برخاسته از متن تعليمات دينى و مذهبى است.انديشه اى مبتنى بر دين که طريقه اى نوين را در شيوه ى حکومت هاى مردمى تداعى مى کند.اين انديشه که زير بنايى براى تعاملات انقلاب اسلامى با نظام بين الملل نيز هست با انديشه هاى سياسى بسيارى از سياستمداران شرق و غرب در تضاد بود.اصل ورود دين به عرصه سياست که پايه و اساس سکولاريزم را در کشورهاى لائيک به مخاطره مى انداخت اصلى ترين بارزه انقلاب بود که باعث از دست رفتن منافع ايالات متحده و غرب در کشورهاى تاز به جمهورى رسيده اى همچون ترکيه مى شد.صدور و نفوذ اين انقلاب و هوشيار کردن بنيادگرايى اسلامى در کشورهاى عرب امکان داشت تمام زحمات صدساله غرب را در استعمار کشورهاى منطقه خاورميانه را بر باد دهد.ايجاد حکومتى دموکرات و در عين حال اسلامى مى توانست بسيارى از عقيده هاى مارکسيستى و ليبراليستى و ناسيوناليستى که فاکتورهاى نفوذ غرب وشرق در کشورهاى توسعه نيافته اند به چالش بکشد و اصل و ماهيت آنها را زير سوال ببرد لذا لازم بود تا اين جنبش در نطفه از بين برود.از اين رو کاخ سفيد و کشورهاى اروپايى تلاش ويژه اى را در جلوگيرى از نضج اين جنبش در دستور کار خود قرار دادند .
در نهايت بايد گفت دو دليل حساسيت ايران براى غرب از منظر سياسى ،امنيتى ،اقتصادى و انديشه پارادوکسيکال غرب با اسلام از جمله اصلى ترين دلايل کنش هاى صورت گرفته در اوايل تکوين انقلاب اسلامى بود.اما نکته اى بس مهمتر آنکه کنش هاى غرب و انقلاب همچنان ادامه داد.
محدوديت هاى نظام بين الملل در سال هاى پيشين همچون جنگ تحميلى و اخيرا تلاش براى جلوگيرى از دستيابى ايران اسلامى به فن آورى صلح آميز هسته اى نشان از آن دارد که نه تنها مناقشات انقلاب و نظام بين الملل پايان نيافته بلکه به مرحله اى تکامل يافته تر رسيده است.تلاش جمهورى اسلامى ايران براى تحقق نظام بين المللى مبتنى بر انديشه هاى الهى و تلاش غرب براى منزوى کردن انقلاب اسلامى از جمله مهمترين ارکان مورد مناقشه ميان ايران و جامعه جهانى است که نتيجه پايانى اين تضاد ها تدوين کننده آينده بشرى است.