سپاه بزرگتر از تصور آمریکاست

به اعتقاد بسیاری از تحلیل گران، در طول یک سال گذشته، سه قدرت بزرگ و مطرح جهانی در خاورمیانه مقهور اقدامات جسورانه و یا تأثیرات الهام بخش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شده اند. بازداشت تفنگداران متجاوز انگلیسی در آب های اروندرود، شکست ارتش رژیم صهیونیستی در جنگ 33روزه و زمین گیر شدن ارتش آمریکا در عراق و تحمل تلفات و خسارات سنگین، نشان می دهد که این سه قدرت، قدرت مقابله با توان الهام بخش سپاه را نداشته اند. بنابراین طبیعی است که دنیای غرب درصدد اتخاذ تدابیری در جهت تغییر رفتار این نهاد انقلابی و قدرتمند باشد.
روز 23 مرداد، دو روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» و «واشنگتن پست» در خبر مشابهی از آماده شدن طرحی در دولت و کنگره آمریکا خبر دادند که در صورت تصویب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به عنوان چهل و سومین گروه تروریستی در لیست وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا قرار خواهد گرفت.
هنوز ساعاتی از انتشار خبر این دو روزنامه نگذشته بود که شبکه های تلویزیونی سی.ان.ان، فاکس نیوز، ای.بی.سی، ان.بی.سی، سی.بی.اس، بی.بی.سی، دویچه له، الجزیره، الوبیه و خبرگزاری های آسوشیتدپرس، یونایتدپرس، رویترز، فرانس پرس و روزنامه ها و نشریاتی چون هرالدتریبون، یو.اس.ای.تودی، گاردین، ساندی تلگراف، جروزالم پست، هاآرتص و تایم، با حجم انبوهی از گمانه زنی ها، تحلیل ها، گزارش ها و گفت وگوها، آتش جنگ روانی در رسانه ها را آغاز کردند.
در تحلیل این هجمه رسانه ای، برخی صاحبنظران از آن به عنوان «دیپلماسی رسانه ای» و برخی دیگر با عنوان «جنگ تبلیغاتی» یاد کردند، جنگی که به سرعت مرزهای آن از دایره گمانه زنی ها فراتر رفته و تبدیل به تهدید هایی گردید که بر اساس آن ممکن است به زودی مراکزی از سپاه پاسداران، هدف بمباران ها و موشک پرانی های آمریکا قرار گیرند. بدون تردید یکی از اساسی ترین سوالاتی که در برابر این صف بندی رسانه ای شکل می گیرد آن است که تهاجم به سپاه یک «رخداد» است یا زنجیره ای از یک «فرایند» که یکی از قطعات آن پازل، با هدف قراردادن سپاه پاسداران کامل می شود.

بازی با همه کارت ها
یکی از نکات مثبت دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی آمریکا آن است که در راه رسیدن به اهداف کلان و استراتژی های خود، از همه کارت های خود به بهترین وجه ممکن استفاده می نماید. اگر اهداف کلان ایالات متحده در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران را مهار تاثیرات الهام بخش انقلاب اسلامی، تغییر رفتار و در نهایت براندازی نظام اسلامی ترسیم نماییم، تحلیل رفتار آنان نشان می دهد که از اهرم رسانه ای، دستگاه دیپلماسی فعال، نهادهای بین المللی و دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی خود، نهایت بهره لازم را می برند. در این میان ژنرال های رسانه ای، به عنوان یگان های خط شکن و پشتیبانی کننده، در نوک پیکان نیروهای عمل کننده قرار دارند. بنابراین طبیعی است هجمه اخیر رسانه های آمریکایی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را که البته توسط برخی رسانه های غربی و منطقه ای نیز پشتیبانی می شوند، جنگی تبلیغاتی قلمداد نماییم که یقینا کالک عملیاتی آن در اتاق های فکر کاخ سفید، پنتاگون و وزارت خارجه تهیه و تدارک دیده شده اند.
اما واکاوی و بازخوانی اهداف آمریکاییان از این جنگ جدید رسانه ای، مهم ترین هدف این نوشتار است که به اختصار بدان پرداخته ایم.

بازسازی هیمنه شکست خورده
پس از ناکامی های پیاپی آمریکاییان در مواجهه با بحران های بین المللی همچون عراق، افغانستان، لبنان، فلسطین، سودان، سومالی، کره شمالی، پرونده هسته ای ایران و به قدرت رسیدن پیاپی چهره های ضد آمریکایی در آمریکای لاتین، که هیمنه این کشور را به عنوان قدرت برتر جهانی سخت به چالش کشیده اند، مقامات کاخ سفید نیازمند آن هستند تا با طراحی و اجرای پروژه هایی همچون طرح سپر موشکی اروپا و یا قراردادن یک نهاد رسمی نظامی در لیست گروه های تروریستی، به جهانیان اینگونه القا کنند که هنوز این ما هستیم که تصمیم می گیریم چگونه باید از امنیت هم پیمانان مان در اروپا دفاع نماییم و یا چه گروه و سازمانی را باید در لیست تروریستی قرار دهیم و کدام دولت را به اتهام نقض حقوق بشر مجازات نماییم.

آتش تهیه برای قطعنامه سوم
پرونده هسته ای ایران یکی دیگر از اهداف جنگ رسانه ای جدید آمریکا علیه سپاه است. در قطعنامه های 1737و 1747، آمریکاییان موفق شدند در کنار درخواست هایی که برای تعلیق فعالیت های غنی سازی جمهوری اسلامی ایران مطرح شده، از سپاه هم به عنوان نیرویی که در ساخت موشک های دوربرد فعالیت دارد، نام ببرند. علاوه بر آنکه، تحریم مبادلات تجاری با چند شرکت مطرح اقتصادی سپاه پاسداران و نظارت بر سفرهای خارجی تنی چند از فرماندهان ارشد نظامی این نهاد هم در دو قطعنامه شورای امنیت به تصویب رسید.
با تصویب این دو قطعنامه، ایالات متحده آمریکا فضایی را در سطح رسانه ها و افکار عمومی دنیا رقم زد که به دلیل کنار هم قرار دادن فعالیت های غنی سازی ایران و حضور سپاه در فعالیت های موشکی، القا می شد که مسیر فعالیت های هسته ای ایران، مسیری نظامی است و سپاه به عنوان یک نهاد نظامی، مسئولیت آن را برعهده دارد. در واقع آمریکاییان با یک انگاره سازی و قراردادن نام سپاه در قطعنامه های 1737 و 1747، پازل خود را به گونه ای طراحی کردند که از بطن آن غیر صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای ایران متولد شود.
بنابراین طبیعی است که در قطعنامه سوم شورای امنیت که احتمالا در پایان شهریور ماه به تصویب برسد، سپاه پاسداران مشمول تحریم های شدیدتری واقع شود. همزمان با هجمه رسانه ای غرب به ویژه آمریکا علیه سپاه، شاهد انتشار گزارش ها و مقالات متعددی در سطح رسانه های غربی درباره فعالیت های اقتصادی و عمرانی سپاه بودیم. روزنامه گاردین در گزارشی اعلام کرد بیش از 560 شرکت تجاری وابسته به سپاه پاسداران، در سطح دنیا مشغول فعالیت اقتصادی هستند. شبکه تلویزیونی فاکس نیوز وابسته به پنتاگون هم مدعی شد 52 درصد واردات ایران توسط شرکت هایی انجام می شوند که زیر نظر سپاه اداره می شوند. همچنین گزارش های متعددی از فعالیت های عمرانی قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا(ص) بر صفحه رسانه های غربی نشست. طراحی و ساخت سد کرخه به عنوان بزرگترین سد خاورمیانه، سد گتوند، اجرای 55 کیلومتر تونل در کشور، احداث 1400 کیلومتر اتوبان و جاده های شوسه، احداث 900 هزار متر مربع ابنیه، اجرای طرح بزرگترین بندر پتروشیمی جهان، احداث راه آهن بم- زاهدان، اتوبان مشهد- هرات، اجرا و اتمام بیش از 1600 پروژه صنعتی و معدنی، در دست اجرا داشتن بیش از 500 پروژه عمرانی، حضور در توسعه فازهای 15و16 میدان پارس جنوبی، اجرای قرارداد خط لوله هفتم گاز عسلویه، ساخت اسکله ها و پایانه های نفتی، ساخت، تجهیز و توسعه خطوطی از متروی تهران و ده ها و صدها فعالیت دیگر عمرانی و تولیدی که به واقع افتخاری جاوید بر تارک پرافتخار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می باشد، به عنوان نمونه هایی از فعالیت های اقتصادی سپاه بر شمرده شد تا این گونه القا شود که این گروه به اصطلاح تروریستی برای تقویت بنیه نظامی خود، اقدام به فعالیت های گسترده اقتصادی نموده و ثانیا در پوشش برخی مبادلات تجاری، اقدام به واردات کالاهای دومنظوره، تجهیزات نظامی و سلاح های کشتار جمعی می نماید.
بنابراین احتمال دارد که آمریکاییان در شهریور ماه، با توجه به تبلیغات سنگینی که روی تروریستی نشان دادن سپاه داشته اند، قطعنامه سوم را با تحریم شدیدتر اقتصادی و امور بانکی ایران به بهانه انتساب این معاملات به سپاه پاسداران، تهیه و تدارک ببینند.
یکی از نکات قابل توجهی که این روزها بر روی خروجی برخی سایت های آمریکایی انتشار یافت، گزارش فعالیت های «استوارت لوی» معاون مبارزه با تروریزم و اطلاعات مالی در خزانه داری آمریکا بود که در آن به صراحت آمده بود این معاونت بیش از یک سال و نیم است که با جدیت هرچه تمام فعالیت های اقتصادی، تجاری و بانکی جمهوری اسلامی ایران به ویژه سپاه را از نزدیک زیر نظر دارد تا در موعد مقرر، تصمیمات لازم در این باره اتخاذ گردد.

کنترل اقدام های جسورانه سپاه
هدف دیگر آمریکا از به راه اندازی جنگ رسانه ای علیه سپاه، تغییر رفتار و کنترل این نهاد انقلابی است. به عبارتی دیگر، آمریکاییان درصدد برآمده اند مهم ترین ویژگی سپاه یعنی «جسارت در اقدام» یا «اقدام های جسورانه» سپاه را که خاستگاهی دینی، انقلابی و ملی دارند را به کنترل خود درآورند.
به اعتقاد بسیاری از تحلیل گران، در طول یک سال گذشته، سه قدرت بزرگ و مطرح جهانی در خاورمیانه مقهور اقدامات جسورانه و یا تأثیرات الهام بخش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شده اند. بازداشت تفنگداران متجاوز انگلیسی در آب های اروندرود، شکست ارتش رژیم صهیونیستی در جنگ 33روزه و زمین گیر شدن ارتش آمریکا در عراق و تحمل تلفات و خسارات سنگین، نشان می دهد که این سه قدرت، قدرت مقابله با توان الهام بخش سپاه را نداشته اند. بنابراین طبیعی است که دنیای غرب درصدد اتخاذ تدابیری در جهت تغییر رفتار این نهاد انقلابی و قدرتمند باشد. به زعم مقامات کاخ سفید، تروریستی خواندن یک نهاد مردمی که ریشه در لایه های پیچیده ملت ایران دارد، می تواند در تغییر رفتار و کنترل این نهاد ملی موثر باشد.

جدایی سپاه از توده مردم
از سویی دیگر، دنیای غرب درصدد بخشی کردن کشور و جدایی سپاه از توده های مردم است. در تبلیغات اخیر رسانه های غربی، سعی شده است که در مرحله اول، از سپاه تصویری مشابه ارتش هیتلری و یا ارتش سرخ روسیه ارائه نمایند. ارتشی جاه طلب، خونریز و بی رحم که وظیفه آن قتل عام و شکنجه مخالفان نظام اسلامی است.
در این جنگ تبلیغاتی، این هدف در دستور کار رسانه ها قرار می گیرد که سپاه را یک نیروی وابسته به حاکمان و جدا از توده های مردم معرفی نمایند تا در مرحله بعد که مرحله تشدید تحریم ها می باشد، تمام مشکلاتی که مردم متحمل می شوند بر عهده سپاه نوشته شود.
این ترفند زودتر از آنچه که پیش بینی می شد، نقش برآب گردید. بیانیه ارتش جمهوری اسلامی ایران، حزب مشارکت، حزب اعتماد ملی، حزب کارگزاران سازندگی و ده ها و صده ها اعلام موضعی که سازمان ها، گروه ها و جریان های سیاسی در حمایت از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشتند، نشان داد که این نهاد دینی، انقلابی و مردمی، ریشه در آحاد ملت ایران داشته و هر قوم و قبیله و مذهب و گرایشی که در سرزمین ایران اسلامی حضور دارند، امنیت، اقتدار، افتخار و سربلندی خود را مرهون سبزپوشانی می دانند که فرزندان این ملت هستند.
بیانیه های عزت مدارانه اخیر احزابی مانند مشارکت، اعتماد ملی و کارگزاران سازندگی نشان داد که آمریکاییان چونان احمقانی بی خرد، اوضاع داخلی ایران را تحلیل می کنند و چشم به جریان هایی دوخته اند که در هنگامه پاسداری از کیان نظام اسلامی، با نادیده گرفتن اختلافات داخلی در دفاع از ارزش ها و مواریث دینی و ملی این مرز و بوم صف آرایی می کنند.

نظم بخشیدن به افکار عمومی آمریکا
هدف دیگر مقامات کاخ سفید از تروریستی معرفی کردن سپاه، آرام کردن فضای افکار عمومی آمریکا و رام کردن برخی دمکرات های سرکش در کنگره این کشور است. شکست های سنگین و حقارت آمیز ارتش آمریکا در عراق، سردمداران کاخ سفید را سخت تحت فشار افکار عمومی، رسانه ها و نمایندگان دمکرات قرار داده است. فرار از این مهلکه، تنها با القای فضایی ناامن و ناآرام در صحنه بین المللی و در معرض تهدید بودن آمریکا همزمان با نزدیک شدن به سالگرد 11 سپتامبر میسر است. در این پروژه، اتاق های فکر نومحافظه کاران با مشابه سازی میان القاعده و سپاه پاسداران، رسانه ها را در مسیری قرار می دهند که اینگونه القاء نمایند دشمن جدید ملت آمریکا، نیرویی است نظامی با بنیه قوی اقتصادی و برخوردار از تجهیزات پیشرفته نظامی که هر لحظه امکان دارد چونان کابوسی هولناک بر سر ملت آمریکا فرود آید.
در پروژه جدید آمریکائیان، به همان اندازه که جنگ رسانه ای شان به ایجاد همگرایی در میان مردم آمریکا منجر می شود، در وضعیتی معکوس به واگرایی در اقشار مختلف ملت ایران منتهی خواهد شد. به زعم آنان، تشدید فشارهای بین المللی بر جمهوری اسلامی ایران که بخش هایی از آن خود را در اقتصاد کشورمان به نمایش خواهد گذاشت، باعث ایجاد انشقاق و اختلاف در صفوف یک پارچه مردم خواهد شد.
از سوی دیگر، مقامات کاخ سفید سخت به نتیجه انتخابات مجلس هشتم چشم دوخته اند. در ماههای منتهی به اسفند، باید به هر طریق ممکن روی اقتصاد، آرامش و امنیت جامعه ای که اصولگرایان برمناصب اصلی آن تکیه زده اند، فشار آورد تا اینگونه القاء نمایند که حاکمیت اصولگرایان همواره همراه با تنش، درگیری، تهدید و تحریم های بین المللی است.

آموزه‌های یک جنگ رسانه ای
بازی رسانه ای جدید آمریکا برای آنهایی که از دور دستی برآتش سیاست و رسانه دارند، درس ها و آموزه های فراوانی به همراه دارد. آمریکائیان با کمترین هزینه ممکن، یعنی با فرستادن امواج بر روی آنتن های تلویزیونی و مخابره اخبار بر روی خروجی خبرگزاری های تحت کنترل خود، درصدد صید امتیازات فراوانی برآمده اند. آنان در این جنگ رسانه ای، نگاهی چند وجهی به قضایا دارند. از یک سو می خواهند به افکار عمومی داخل کشورشان نظم بدهند و از سوی دیگر برهمگرایی و وحدت ملی کشورمان فشار وارد آورند. می خواهند توافقات اخیر ایران و آژانس را به هر نحو ممکن زیر سوال ببرند و درعوض یک جبهه واحد بین المللی را در برابر یک نهاد رسمی جمهوری اسلامی به صف نمایند. آنان نیم نگاهی نیز به بازار فروش تسلیحات نظامی خود به منطقه دارند که قراردادهای دهها میلیارد دلاری آمریکا با برخی دولت های منطقه در این راستا ارزیابی می شود. آمریکائیان در مذاکرات سه جانبه در عراق، نیازمند امتیازگیری از ایران هستند. باید شکست های خود درعراق را به نوعی توجیه و فرافکنی نمایند و برفضای انتخاباتی ایران و آمریکا هم تاثیربگذارند. آمریکائیان تاکنون نشان داده اند که برای پیروزی بدون شلیک یک گلوله، طرح ها و تدابیر فراوانی اندیشیده اند.
یورش به کنسولگری ایران در اربیل و دستگیری 5 دیپلمات ایرانی به اتهام دخالت در ناآرامی های عراق، اتهام استفاده از مواد منفجره ساخت ایران در حمله به نیروهای آمریکایی ، نمایش سلاح ها و تجهیزات کشف شده از تروریست ها و ادعای صدور آن از سوی ایران، انتشار خبر کذب و جعلی دستگیری 50 عضو سپاه قدس درعراق، ربایش احمقانه یک فروند هواپیمای مسافربری برخاسته از قبرس به مقصد ترکیه در اولین روزهای اتهام تروریستی بودن فعالیت های سپاه و سپس هیاهو و جنجال بسیار در اولین ساعات ربایش مبنی بر ایرانی بودن ربایندگان و درخواست آنان برای پرواز به تهران و داستان سرایی های فراوان که به یکباره تمام آن امواج خبری به یکباره فرو نشست و معلوم نشد که ربایندگان چه کسانی بودند، چه هدفی داشتند، الان در چه وضعیتی هستند و اعترافات آنان چه بوده است، همه و همه نشان می دهد که آنچه برصفحه تلویزیون ها و رسانه های آمریکایی می نشیند، حاصل تولیدات اتاق فکرهایی است که در آن هزاران متخصص جنگ روانی، نیروهای امنیتی و نظامی، صاحبنظران سیاسی و کارشناسان حوزه های مختلف گردهم آمده اند تا با کمترین هزینه ممکن که گاه دایره آن از چند بلوف و تهدید هم نمی گذرد، امتیازات فراوانی را به جیب بزنند. در عین حال نباید از تدابیر و پاتک های موثر دستگاه دیپلماسی کشورمان در برابر هجمه جدید رسانه ای آمریکا غافل بود. آزادی هاله اسفندیاری در اوج حملات رسانه ای غرب، نشان داد که دستگاههای دیپلماسی و امنیتی ما نیز گریزگاهها و میدان های مانور رسانه ای را به خوبی شناسایی کرده و از آن سود می برند. بازتاب آزادی هاله اسفندیاری و سپس مخابره خبری دیگر مبنی برآزادی نزدیک کیان تاجبخش، علاوه بر تحت الشعاع قرار دادن تبلیغات رسانه ای آمریکا، میدان مانور را تاحدود بسیاری در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار داد. همچنین مواضع اخیر آقای هاشمی رفسنجانی درباره مذاکره با آمریکا و شعار مرگ بر آمریکا، نشان داد که براساس یک پروژه از قبل طراحی شده و یک کار تقسیم شده، چگونه می توان مهره های سنگینی را در صحنه شطرنج دیپلماسی به حرکت در آورد و رقیب را در وضعیت آچمز قرار داد. ای کاش می توانستیم به بخش های دیگری از تدابیر صورت گرفته نیز اشاراتی داشته باشیم اما به دلیل بار امنیتی آنها، فعلا از بازگویی شان معذوریم.