انقلاب اسلامي و جايگاه ژئواكونوميك جمهوري اسلامي ايران

● چكيده
بنيان قلمروهاي ژئواستراتژيك در دوران جنگ سرد كه بر اساس توان نظامي، فضاي جغرافيايي و گستره ايدئولوژيك بنا شده بود به دلايل فراوان از جمله هزينه بسيار بالاي تسليحات نظامي و پشتيباني از كشورهاي اقمار، ظهور انقلاب تكنولوژيك و گسترش ارتباطات، با فرو ريختن ديوار برلين از هم پاشيد.
در اين بين با كاهش نقش مسائل نظامي و ايدئولوژيك، جناح بنديها و رقابتهايي كه بين دو ابرقدرت و هم پيمانان آنها بر پايه عامل نظامي تعريف و تفسير مي‏شد، سستي گرفت و «عوامل انساني و منابع اقتصادي» بعنوان شاخص «توسعه و قدرت برتر» معرفي گرديد. هم اكنون مناطق استراتژيك برپايه ميزان توليد ناخالص ملي، منابع انساني و منابع طبيعي دسته‏بندي مي‏شوند.
بطور مشخص ملاك قدرت در سده بيست و يكم، توانمنديهاي اقتصادي در سطح بين‏المللي و كنترل نظام توليد، عرضه و مصرف كالاهاي اقتصادي است. و به همين لحاظ مناطق ژئواستراتژيك منطبق با مناطقي است كه منابع سرشار طبيعي (بويژه منابع انرژي) و نيز توليد ناخالص ملّي چشمگير دارند.
بدين لحاظ منطقه خاورميانه، بويژه حوزه خليج فارس و درياي خزر به علت در اختيار داشتن بيش از ۷۰ درصد منابع توليد انرژي (نفت و گاز)، نقش «ژئواكونوميك» ويژه‏اي در قرن ۲۱ بازي خواهد كرد.
جمهوري اسلامي ايران كه بعنوان يك كشور مهم از ديد استراتژيك در دوران جنگ سرد مطرح بود، اكنون با عامل اقتصادي (ژئواكونوميك) منطبق شده است. و موقعيت منطقه‏اي آن در دوران جنگ سرد، به موقعيت ممتاز بين‏المللي در عرصه جهاني بدل گشته است. اين موقعيت استثنايي، جايگزين‏ناپذير بوده و نقش محوري در تدوين استراتژيهاي مربوط به منظومه‏هاي قدرت جهان در سده حاضر خواهد شد.
بطوري كه ايران با تسلط طبيعي بر تنگه هرمز و جزايز استراتژيك اطراف آن و همچنين هم مرز بودن با دومين منبع نفت و گاز جهان در شمال، موجب مي‏گردد جايگاه جمهوري اسلامي ايران بعنوان يكي از نقش آفرينان اصلي استقرار صلح و ثبات بين‏المللي در سده بيست و يكم باشد. جمهوري اسلامي ايران نيز بايد به تدوين يك «دستور كار ژئوپوليتيكي» بپردازد كه هم جوابگوي مشكلات و مطالبات منطقه‏اي و جهاني باشد و هم به نحو بسيار مطلوب برآورنده منافع ملي و تحقق آرمانهاي انقلاب اسلامي باشد.
● مقدمه
كشور جمهوري اسلامي ايران به لحاظ موقعيت در جنوب غربي آسيا و بخش وسيعي از فلات ايران را در برمي گيرد. موقعيت خاص ايران كه در مركز ثقل يكي از بزرگترين شبكه ارتباطي جهان قرار گرفته و همچون پلي اروپا را به خاور دور و كشورهاي آسياي مركزي و ماوراء قفقاز را به جنوب وصل مي‏كند، چنان پر اهميت است كه نقش جغرافيايي حياتي ايران به منزله «پلي زميني ميان درياي خزر و خليج فارس» تلقي مي‏گردد.
از طرفي ايران سرزميني است كه با توجه به موقعيت جغرافيايي، شرايط طبيعي و ارزشهاي فرهنگي «مهد تمدن آسيا و جهان» مي‏باشد و در طي تاريخ پرفراز و نشيب خود، رويدادهاي عظيم و سترگي را پشت سرگذارده كه «انقلاب شكوهمند اسلامي ارزنده‏ترين فراز تاريخ ايران است.»
وجود ذخاير عظيم انرژي (نفت و گاز)، معادن و منابع طبيعي قابل توجه در كنار موقعيت استراتژيك ايران توانسته است جايگاهي رفيع و تاحدزيادي بي‏بديلي را براي كشورمان در عرصه نظام بين‏الملل و بويژه در چرخه اقتصاد جهاني بوجود آورد.
در اين ميان ايران پس از وقوع انقلاب اسلامي بسرعت تبديل به يكي از پرفروغ‏ترين كانونهاي ايدئولوژيك مبتني بر اعتقادات ديني و ارزشهاي معنوي جهان شده و الهام بخش تمامي قلمرو جغرافياي سياسي جهان اسلام و حتي بسياري از ملل غير مسلمان جهان سوم مي‏باشد.
تمامي اين ويژگيها ما را در رسيدن به اهداف توسعه اقتصادي كشور ياري مي‏نمايد. و پرواضح است كه توفيق هر چه بيشتر ما در حوزه اقتصاد، توانمنديهاي كشور را در عرصه اقتصاد جهاني افزايش داده و كشور جمهوري اسلامي ايران را بعنوان مدلي موفق در عرصه شكوفاي اقتصادي و رسيدن به توسعه يافتگي، حداقل در بين كشورهاي جهان اسلام معرفي خواهد نمود.
● ظهور پديده ژئواكونومي
با پايان جنگ سرد، در قرن حاضر، شاخص قدرت رهبري براي كشورهاي سرمايه دار و قدرتمند جنگي در صحنه بين‏المللي، ديگر قدرت نظامي نيست. زيرا در حال ورود به عصري هستيم كه نزاع مستقيم و رودرو، كه نيازمند پشتيباني نيروهاي نظامي است، فرصت بروز پيدا نخواهد كرد.
ديپلماتها امروزه، مدعي دفاع از منافع اقتصادي و ديپلماسي هستند. وظيفه‏اي كه هر ديپلماتي نمي‏تواند از عهده آن برآيد. امروزه قدرت ملي ارتباط مستقيمي با درك مفاهيم اقتصاد ملي دارد. در دنيايي كه بسرعت به سمت اقتصاد جهاني پيش مي‏رود، اهداف و منافع سياست ملي موضوعي براي اهداف و منافع اقتصادي مي‏شود. اين تغيير جهت‏ها و ارتباط مفاهيم جديد با يكديگر نشان دهنده شروع يك عصر ويژه است.
● حال بايد بيان نمود كه ژئواكونومي چيست؟
تعريف دقيق آن عبارت است از: «تحليل استراتژيهاي اقتصادي بدون در نظر گرفتن سودتجاري، كه از طرف دولتها اعمال مي‏شود، به منظور اقتصاد ملي يا بخشهاي حياتي آن و بدست آوردن كليدهاي كنترل آن از طريق ساختار سياسي و خط مشيهاي مربوط به آن پرداخت.»
همچنين دولت از اين طريق مي‏تواند كنترل و اقتدار تمام منابع توليد و بخشهاي كليدي اقتصادي را بدست بگيرد و به استحكام بخشيدن فعاليتهاي اقتصادي و قدرتهاي اقتصادي بپردازد. به عبارتي ديگر، ژئواكونومي رابطه بين قدرت و فضا را بررسي مي‏كند. فضاي بالقوه و در حال سيال همواره حدود و مرزهايش در حال تغيير و تحول است، از اين رو آزاد از مرزهاي سرزمين و ويژگيهاي فيزيكي ژئوپوليتيك است.
در نتيجه تفكر ژئواكونومي شامل ابزار آلات لازم و ضروري است كه دولت مي‏تواند از طريق آنها به كليه اهدافش برسد.
در نهايت همه استراتژيهاي ژئواكونومي شامل بيشترين حوزه قلمرو توسعه كشورهاست و ممكن است اين اهداف استراتژيها به وسيله كشورهاي صنعتي، خارج از سبك سنتي تعيين و پيگيري شود.
در مجموع ژئواكونومي محصول مشترك دولتها و شركتهاي بزرگ تجاري و همسو با استراتژيهاي جهاني است.
و هدف اصلي ژئواكونومي كنترل سرزمينها و دستيابي به قدرت فيزيكي نبوده، بلكه دست يافتن به استيلاي تكنولوژي و بازرگاني است. كه در نهايت شكل نويني از هژموني را در قالب توان اقتصادي در عرصه بين‏المللي پديد مي‏آورد.(۲)
● شكل نوين قدرت و روابط بين‏ الملل در قرن بيست و يكم
با جهاني شدن و باز شدن بازارها و شكوفايي اقتصاد ملي ما شاهد تغيير در اهداف و نظريه‏هاي بازيگران جهاني هستيم. در اين دوره تجارت آزاد در كل به عنوان يك امر مثبت تلقي مي‏شود و رقابتهاي مختلفي هر روز براي رسيدن به مرحله بالاتري انجام مي‏شود. شايد مفهوم آن قوي‏تر از خود واقعيت باشد. درست مثل بازي مجموعه صفر، به اين معني كه به دست آوردن سود يك بازار به معناي از بين بردن دشمن يا حذف رقيب است. از اين رو رهيافت ژئواكونومي به دقت سياستهاي تجاري اخير ايالات متحده آمريكا را تبيين مي‏كند. ديپلماسي اقتصادي ارائه شده به وسيله رهبران اخير آمريكا، تفكري است كه هدفش خارج كردن تعدادي از بازارهاي رقيب بااستفاده از همه امكانات بين‏المللي و نفوذ جهاني است. اروپايي‏ها هم به پيروي از ايالات متحده آمريكا همين رويه را ادامه دادند. آنها به توكيو، رياض و مسكو مسافرت كردند و در اين برخي از رؤساي كشورها به عنوان نماينده شركتها معرفي شدند، بويژه كشور فرانسه، رئيس جمهور خود را به عنوان نماينده شركتهاي فرانسوي معرفي كردم و همچنين صدراعظم آلمان و معاون اول ايتاليا هيچ تأملي براي امضاي قراردادها به لحاظ منافع اقتصادي و بازرگاني كشورشان در خارج از مرزها نكردند. جالب است كه درباره بين كشورهاي صاحب قدرت و صنعت در رابطه با تسخير بازارهاي پرسود خاورميانه رقابت شديدي درگرفته و بيشتر تأكيد بر فروش تسليحات و تجهيزات نظامي دارند كه از سود بسياري بالايي برخوردار است.
اين در حالي است كه روند كنوني تحولات جهاني با آنچه در پيش گذشت فضايي براي درگيريهاي نظامي فراهم نخواهد كرد و چقدر جالب است كه زمامداران خاورميانه اين حقيقت استراتژيك را بپذيرند و تاكتيكهاي اين كشورها را با استراتژيهاي آنها اشتباه نگيرند. در اين باره تاكنون دو كشور روسيه و فرانسه بيش از ديگران توانسته‏اند از خلاء ژئوپوليتيكي خاورميانه در جهت نيل به اهداف ژئواكونوميكي خود بهره ببرند. اين تحولات نشان دهنده اين واقعيت است كه امروزه «عرق ملي اقتصادي» در صحنه جهاني به چشم مي‏خورد.
در اين باره اروپاييها توانسته‏اند در مورد استراتژي ژئواكونومي به توافق دست يابند. نبود اتحاد در سطح اروپاي واحد باعث شد كه رقبا و قدرتهاي بازرگاني امتيازاتي را از آنها بگيرند. در اوايل قرن بيست و يكم استراتژي ژئواكونومي در بالاترين سطحش به عنوان يك ابزار سياسي در دست دولتهايي خواهد بود كه شكاف اساسي و اصولي با گذشته دارند.
ژئواكونومي در شكل‏گيري قدرت نقشي نداشته است بلكه يك جنبه از مشخصات توسعه‏اش در ارتباط با عوامل مهمي است كه تعيين قدرت مي‏كند و يك جنبه‏اش در ارتباط با تأكيد برتغيير استراتژي نظامي به استراتژي اقتصادي است كه البته اين تغيير را بايد در تقدم‏بندي استراتژيهاي نهايي دولتهاي صنعتي غرب رسيدن به يك قدرت وسلطه اقتصادي است. پيدايش رهيافت ژئواكونومي بدون اشتباه و صحيح، بالاترين سطح معقول در هماهنگي ملتهاست.
ژئواكونومي، در ميان ملتهاي تجاري توسعه يافته، به عنوان پديده سياسي، براي پوشش دادن به فضاي جديد رقابتي در آمده است. همچنين روشي براي تحليل سياستهاي بين‏المللي اكثر قدرتهاي غربي است.
در دنيايي كه ملتها به دنبال فضاي جديد براي مانورهايشان هستند، رهيافت ژئواكونومي شبكه بي‏نظيري براي فهم و درك مسائل بين‏المللي ارائه مي‏دهد.(۳)
● انطباق حوزههاي ژئواستراتژيك و ژئواكونوميك و جايگاه منطقه و ايران
با تغيير شاخصها در انتخاب قلمروهاي ژئواستراتژيك پس از پايان جنگ سرد و اولويت يافتن مسائل اقتصادي بر مسائل نظامي، انطباقي بين قلمروهاي ژئواكونوميك و ژئواستراتژيك پديد آمد و در مباحث ژئواكونوميك، موضوع «ژئوپوليتيك نفت» و امنيت استراتژيك منابع انرژي بعنوان مهمترين عامل تعيين كننده در تعيين استراتژيهاي جهاني مطرح گرديد.
برهمين اساس در آغاز سده بيست و يكم دو عامل عمده «منابع و ارتباطات» نقش اصلي را در شكل‏گيري مناطق ژئواكونوميك و ژئواستراتژيك بازي مي‏كنند. با افكندن نگاهي به نقشه منابع انرژي در مي‏يابيم كه بيش از ۷۰ درصد ذخاير نفت و گاز جهان در منطقه كوچكي از حوزه خليج فارس تا حواضي درياي خزر نهفته است و به همين دليل اين منطقه به عنوان «تكيه گاه قلمروهاي ژئواستراتژيك» انتخاب گرديده است كه در اين «گرانيگاه استراتژيك» كشور جمهوري اسلامي ايران نقش كليدي و محوري دارد.
روند كنوني تحولات نظام بين‏الملل، بيانگر اين است كه كشوري نقش قدرت برتر جهاني را در سده بيست و يكم بازي خواهد كرد كه بتواند بر منابع و خطوط انتقال انرژي جهان بويژه نفت و گاز تسلط داشته باشد.
اين تفكر استراتژيك، بيش از هر چيز، كنترل منطقه‏اي را ايجاب مي‏كند كه از كانال سوئز تا گذرگاه استراتژيك «مالاكا» را در برمي‏گيرد. اين حوزه ژئواستراتژيك جديد، سه منطقه جغرافيايي را دربر دارد كه عبارت است از:
۱) جنوب غرب آسيا با محوريت حوزه خليج فارس به ويژه ايران.
۲) جنوب آسيا با محوريت هندوستان.
۳) جنوب شرق و شرق آسيا با محوريت ژاپن.
در اين مثلث استراتژيك جديد «ايران نقشي حياتي» دارد. زيرا تنها كشوري است كه از امكانات ويژه‏اي براي انتقال انرژي از آسياي مركزي به خليج فارس و درياي عمان را دارد. همچنين ايران نقش بسيار مهم و محوري در ژئوپولتيك درياي خزر و خليج فارس دارد. درياي خزر بيش از ۲۰۰ ميليارد بشكه نفت و ۲۷۹ تريليون فوت مكعب گاز طبيعي را در خود جاي داده است و شركتهاي نفتي تا كنون بيش از ۴ ميليارد دلار براي استخراج اين منابع انرژي هزينه كرده‏اند.
از سوي ديگر خود كشور جمهوري اسلامي ايران به تنهايي داراي بيش از يكصد ميليارد بشكه ذخاير نفتي جزو چهار كشور اول جهان است و با ۸۰۰ تريليون فوت مكعب ذخاير گاز طبيعي اثبات شده، پس از روسيه مقام دوم را در اختيار دارد. به طوري كه در منطقه خاورميانه، سهم ايران از ذخاير اثبات شده گاز طبيعي ۵۸ درصد است، همچنين ايران با يك درصد جمعيت جهان، ۱۵ درصد ذخاير گاز طبيعي جهان را در اختيار دارد. امنيت همه جانبه جهان در سده بيست و يكم به اين مثلث ژئواستراتژيك بستگي دارد كه ايران در مركز آن قرار گرفته است و ايالات متحده آمريكا نيز كنترل اين منطقه را محور استراتژيك سياستهاي خود قرار داده است.
اكنون منطقه خاورميانه يك منطقه ژئواستراتژيك و ژئواكونوميكي است كه در تحولات آتي جهان نيز نقش محوري خود را به عنوان كانون توجهات استراتژيك و «هارتلند مناطق استراتژيك جهان» حفظ خواهد كرد.
بطور كلي حوزه خليج فارس در معادلات استراتژيك جايگزيني ندارد و علت تفاوتهاي فاحشي است كه در شمال و جنوب آن ديده مي‏شود. در حوزه خليج فارس: ايران با داشتن بيشتر از ۲۰۰۰ كيلومتر ساحل مناسب عملياتي و بنادر و لنگرگاههايي با توان پذيرش ناوگان بزرگ، وضعي استثنايي دارد، چرا كه سواحل جنوبي خليج فارس از اين جهت با محدوديت بسيار روبرو هستند.
بنابراين تأمين امنيت منطقه استراتژيك خليج فارس از هر جهت تنها با مشاركت ايران عملي خواهد بود.
قدرتهاي جهاني با توجه به همين واقعيت‏ها بود كه پس از «انقلاب اسلامي» آشكار را اين نكته را مطرح كردند كه امنيت خليج فارس بايد بوسيله كشورهاي «فرامنطقه‏اي» تأمين شود، غافل از اينكه اگر عمليات نظامي صورت گيرد، موقعيت ايران به گونه‏اي است كه مي‏تواند به بهترين صورت دست به عمليات تأخيري بزند يا منافع قدرتهاي فرامنطقه‏اي را به اشكال مختلف به خطر اندازد.(۴)
واقعيت اين است كه ناامني خليج فارس نه به سود قدرتهاي بزرگ است و نه به سود كشورهاي منطقه، از طرفي هيچ نوع ترتيبات امنيتي كه بتواند ضامن امنيت اين گلوگاه مهم اقتصاد جهاني باشد، بدون ايران و يا به عبارتي بهتر بدون درنظر گرفتن نقشي مؤثر براي جمهوري اسلامي ايران محكوم به شكست است. بنابراين كشور جمهوري اسلامي ايران جايگاه بي‏بديلي در عرصه نوظهور ژئواكونومي جهاني پيدا نموده است.
زيرا همان گونه كه قبلاً اشاره شد، هدف ژئواكونومي، برعكس ژئوپولتيك، سياسي نيست، بلكه تأمين منافع ملي با استفاده از ابزارهاي اقتصادي است. امروزه دولتها، كارگزار و نماينده اقتصادي شركتهاي بزرگ كشورشان هستند و همواره تلاش دارند. با بهره‏گيري از موقعيت وتوان سياسي خود، موجبات تسهيل ارتباطات و تبادلات اقتصادي در اختيار كشورهاي عرضه كننده است، دولتها نقش واسطه را ميان شركتها و صاحبان ثروت (متقاضيان) باز مي‏كنندو علمي كه اين سه شاخص را به يكديگر ارتباط مي‏دهد، ژئواكونومي است، كه مي‏خواهد با بازو و توان دولتها ميان ملتها و صاحبان منابع ارتباطات معلوم و منطقي فراهم آورد و بدين سان در سراسر جهان قلمروهاي ژئواستراتژيك و ژئوالكونوميك برهم منطبق شده‏اند و علت اين انطباق قدرت مانوري است كه در موقع بحران مي‏توانند از خود نشان دهند.

پي ‏نوشت ‏ها:
۱. استاد دانشگاه و كارشناس مسائل استراتژيك
۲. دكتر عزت‏اللّه عزتي، ژئوپولتيك قرن ۲۱، انتشارات سمت، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۱۰۶.
۳. همان، ص ۱۱۳.
۴. دكتر علي رحيم‏پور، تحولات ژئواستراتژيك در سده بيست و يكم و جايگاه منطقه و ايران، اطلاعات سياسي و اقتصادي، شماره ۱۸۴-۱۸۳، ص ۵۷ و ۵۸ .