جزئیاتی از ۶ كتاب آیتالله خامنهای در دوران مبارزه
نگاهی به شش كتاب آیتالله خامنهای پیش از سال ۵۷
عدهای به مبارزهی مسلحانه روی آوردند، عدهای به مبارزات سیاسی و عدهای از روحانیون نیز بر اساس تحلیلی كه از وظایف روحانیت داشتند، خط مشی دیگری را برگزیدند. میتوان گفت این خط مشی مورد توجه خاص آیتالله خامنهای هم بوده است. بر اساس این خط مشی، فعالیت مبارزه علاوه بر همراهی با دیگر مبارزان، زمینهسازی فكری و اندیشهای جامعه را نیز منظور نظر قرار میداده است.
در بررسی مكتوبات و سخنرانیهای آیتالله خامنهای میتوان چهار دورهی زمانی را در نظر گرفت. دورهی اول این مكتوبات مربوط به دوران مبارزات است؛ یعنی از آغاز فعالیتهای مبارزاتی ایشان تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷. دورهی دوم از هنگام پیروزی انقلاب تا شروع كار ایشان در مسند ریاستجمهوری را شامل میشود. در این دوره ایشان سخنرانیهای بسیاری در محافل گوناگون و خصوصاً در دانشگاهها و مساجد و دیگر مجامع اسلامی انجام دادهاند. دورهی سوم مربوط است به دوران ریاستجمهوری ایشان و دورهی چهارم نیز متعلق به دوران رهبری ایشان است كه از روز چهاردهم خرداد ۱۳۶۸ تا كنون ادامه دارد. حجم سخنرانیها و پیامهای ایشان تنها در سالهای مربوط به رهبری به اندازهای است كه اگر تمام آنها را در قطع وزیری چاپ كنیم، چیزی در حدود بیستودو هزار صفحه خواهد شد؛ یعنی ۲۲ جلد كتاب هزار صفحهای.
لذا در این گفتار بنا را بر این گذاردهایم كه تنها اشارهای داشته باشیم به برخی كتابهای ترجمهشده یا تألیفشدهی ایشان در دورهی اول، یعنی از ابتدای فعالیتها تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷. ایشان در این دوران كتابهای «آینده در قلمرو اسلام»، «مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان»، «گزارشی از سابقهی تاریخی و اوضاع كنونی حوزهی علمیهی مشهد»، «صلح امام حسن علیهالسلام»، «طرح كلی اندیشههای اسلامی در قرآن»، «گفتاری در باب صبر» و برخی مكتوبات دیگر را به نشر سپردند. هركدام از این آثار در چهارچوب كلی اندیشهی ایشان، پاسخگوی بعضی نیازهای آن روزگار بوده است.
در اینجا به معرفی مختصر این كتابها میپردازیم، اما پیش از آن به ویژگیهایی اشاره میكنیم كه در آثار ایشان وجود دارد. اولین ویژگی، ابتنای این آثار بر اندیشهی اسلامی-دینی است. یعنی در تمام سخنرانیهای ایشان، یك مورد هم نمیتوان یافت كه كلمهای از معارف دینی در آن نباشد؛ حتی مطالبی كه دربارهی اقتصاد، كشاورزی، ادبیات و شعر است.
ویژگی دوم آثار ایشان، انعكاس اطلاعات گستردهی علمی، فرهنگی، تاریخی و اجتماعی است. این نكته مورد تصدیق تمامی كسانی است كه با سخنان ایشان سر و كار داشته و دارند.
ویژگی سوم، برخورداری این آثار از تحلیل دقیق و همهجانبه نسبت به رویدادهای تاریخی جهان و بهویژه جهان اسلام است.
ویژگی چهارم، گستردگی حوزههای مختلف اندیشهای در آثار ایشان است. بحثهای فقهی، اجتماعی، ادبی و سیاسی و دیگر مباحث، همگی در گسترهی آثار ایشان برجسته و نمایان است.
ویژگی پنجم، وجود آیندهنگری و پیشبینی وضعیت جهان و تاریخ انقلاب اسلامی در این آثار است. مثلاً اولین باری كه ایشان تعبیر «بیداری اسلامی» را به معنی بهپاخاستن جهان اسلام به كار بردهاند، مربوط به سال ۱۳۶۸ است. جدای از آن، ایشان به مناسبتهای مختلف این رویداد را پیشبینی كرده و البته برای آن شرایطی را لازم شمرده بودند.
آینده در قلمرو اسلام
در سال ۱۳۴۵ حضرت آقا در سن بیستوهفت سالگی ترجمهی كتاب «المستقبل لهذا الدین» از سید قطب را با عنوان «آینده در قلمرو اسلام» منتشر كردند. این كتاب در شرایطی انتشار یافت كه سه سال از حوادث سال ۱۳۴۲ گذشته بود. لذا طبیعتاً شروع ترجمه مربوط به بعد از این حوادث بوده است. این كتاب نشان میدهد كه خط مشی ایشان در فعالیتهای فكری و فرهنگی بعد از حوادث سال ۴۲ چگونه بوده است. ایشان در مقدمهی كتاب نیز چنین نوشتهاند: «برای ما جای تردید نیست كه اسلام با قدرت و نفوذ طبیعی خود بالاخره بر اورنگ حكمرانی جهان خواهد نشست.» یعنی همانوقت هم شك نداشتهاند كه اسلام بالاخره بر نظام جهانی حاكم خواهد شد و قدرتهای مهاجم را خواهناخواه مجبور به عقبنشینی خواهد كرد. البته در ادامه آوردهاند كه تحقق این آینده شرایطی دارد، یكی آنكه تمام بشریت اسلام را بشناسد و از مقررات سازندهی آن آگاه شود.
ایشان در قسمت «سخن مترجم» كتاب به تحلیلی پرداختهاند كه تا امروز همواره در تحلیلهای ایشان وجود دارد و آن اینكه یكی از دلایل عقبماندگی و انحطاط مسلمانان را نقشهای استعمار برای غارت منابع جهان اسلام برشمردهاند. در این باره اشاره میكنند كه استعمار پس از انقلاب صنعتی با توجه به نیازی كه به منابع اقتصادی داشته، چه نقشههایی كشیده و چه تهاجمهایی به كشورهای دیگر كرده است. همچنین بیان میكنند كه یك نیرو در كشورهای اسلامی مانع حركت استعمار بود و آن اسلام بود. برنامهی آنها برای برداشتن این مانع چه بود؟ دو اقدام را در دستور كار داشتند: «مبارزه با مصلحان و علما» و «تغییر دادن این اسلام به یك اسلام بیخاصیت»، یعنی به تعبیر حضرت امام رحمهالله همان اسلام آمریكایی: «بنابراین بهترین تدبیر آن بود كه ظواهر و تشریفات چشمگیر و پر سر و صدای اسلام را حفظ كنند، ولی جنبهی انقلابی دین و تعالیمی را كه موجودیت واقعی دین بسته به آنهاست و جامعهی اسلامی را بر سر راه تجاوزات آنان قرار میدهد، از دین بگیرند و دین را به صورت موجودی بیتأثیر و مهمل و بیتفاوت نسبت به خود درآورند.»
ایشان سپس نوشتهاند: «این تدبیر ماهرانه به مرحلهی عمل درآمد. روزبهروز بر جلوهی تشریفات دینی افزوده شد. مساجد و محافل وابسته به دین، پررونقتر گشت. مردم به اقامهی شعائر و ظواهر دلبستهتر شدند، ولی بهموازات این اقبال عمومی، روح و حقیقت احكام دینی از میان آنان رخت بربست، اصول اسلامی فراموش شد و آتشفشان دین كه انفجارش جهانی را تكان میداد، به سردی و خاموشی گرایید.» و «پیروان همان دینی كه قرآنش فریاد میزند «لَن یَجعلَ اللهُ لِلكافِرینَ عَلی المُسلِمینَ سَبیلاً» (نساء، ۱۴۱) [...] دروازههای فكر را به روی مهاجمین غربی و دیدگان را به سوی دروازههای غرب گشودند و آنان را الهامبخش فكر و عمل قرار دادند.» این تحلیل ایشان از وضعیت امت اسلامی و استعمار در سخنان و آثار تمامی سالها حتی تا امروز به چشم میخورد.
توجه كنید كه این سخنان در چه سالی ایراد شده است، در سال ۱۳۵۴. یعنی این سخنرانیها به لحاظ زمانی مقارن بوده با شروع دور جدیدی از فعالیتهای ساواك با هدف گسترش سركوبها، دستگیریها، شكنجهها و شهادت بسیاری از مبارزین انقلابی. در دورهای كه كمیتهی مشترك ضد خرابكاری فعالیت خود را گسترش داد و بسیاری معتقد شده بودند كه مبارزه دیگر هیچ فایدهای ندارد.
اما قسمت بعدی مقدمهی كتاب به این پرسش پاسخ میدهد كه وظیفهی ما در قبال این توطئه چیست؟ ایشان معتقدند كه ما باید «واقعیت دین را به جامعهی خود بشناسانیم و بار دیگر این قدرت معنوی و آسمانی را در دست گیریم. باید با مجاهدتی خستگیناپذیر و با تحمل هر نوع محرومیت و ناكامی، به مردم بفهمانیم كه این شیئ مهمل و بیخاصیت، دین نیست.»
اینها مطالبی است كه آیتالله خامنهای در مقدمهی كتاب آینده در قلمرو اسلام در سال ۴۵ نوشتهاند. مطالبی كه بعدها خط آن را در كتاب «طرح كلی اندیشهی اسلامی در قرآن» پیگیری كرده و ادامه دادهاند.
مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان
كتاب بعدی ایشان كه در سال ۱۳۴۷ منتشر شده است، ترجمه و تألیفی است تحت عنوان «مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان». این كتاب كه بیش از ۳۰۰ صفحه است، در واقع بیان یك نمونه از نقشآفرینی مسلمانان در سرنوشت خودشان و در جهت همان خط اندیشهای است كه در كتاب «آینده در قلمرو اسلام» وجود دارد. گویی ایشان خواستهاند یك مصداق واقعی از كارهایی را ارائه كنند كه مسلمانان باید انجامشان بدهند و انصافا هم نمونهی خوبی است، زیرا نقش استعمار را آشكارا نشان میدهد. اینكه مثلاً كمپانی هند شرقی در هندوستان چه كارهایی كرده، بهدقت در این كتاب بحث شده است.
همچنین این كتاب بهخوبی نشان داده كه مسلمانان توانستند چه كار مهمی را انجام دهند و كشورشان را از سیطرهی انگلستان برهانند. جالب است بدانید كه بیش از نیمی از این كتاب تألیف است و خود ایشان در مقدمهی كتاب نوشتهاند: «اینجانب هر چند ابتدا فقط عزم ترجمهی این كتاب را داشتم، ولى پس از شروع، چون در برخى موارد، مطالب و یادداشتهایى متناسب با موضوع متن كتاب در اختیار بود و آوردن همهی آنها در پاورقى، گذشته از اینكه رشتهی مطلب را در ذهن خواننده مىگسیخت، وضع صفحهبندى كتاب را از لحاظ توازن متن و حاشیه، بىقواره و ناخوشایند مىساخت، ترجیح دادم كه آن یادداشتها را نیز در متن بگنجانم و فقط آنچه را كه بهراستى حاشیه است، در پاورقى جاى دهم. بدین قرار كتاب از صورت ترجمهی محض خارج گشته و عنوان «ترجمه و تألیف» گرفت.»
گزارشی از سابقهی تاریخی و اوضاع كنونی حوزهی علمیهی مشهد
كتاب بعدی را ایشان به نام «گزارشی از سابقهی تاریخی و اوضاع كنونی حوزهی علمیهی مشهد» در سال 46 نوشتند، اما منتشر نساختند. ممكن است شما در ابتدای برخورد با متن این كتاب از شیوهی نوشتاری ایشان تعجب كنید. ماجرای نگارش و انتشار این كتاب هم در نوع خود جالب است. ایشان در مقدمهی این كتاب اینگونه آوردهاند كه «اندیشهی گردآوری یادداشتهایی كه به نگارش این جزوه انجامید، در سال ۱۳۴۶ ه.ش و با اصرار و پیگیری دوستی از دانشجویان مؤسسهی علوم اجتماعی (وابسته به دانشگاه تهران) پدید آمد. بخش تحقیقات دینی در آن مؤسسه به جستجوی چنین گزارشی برخاسته و چشم یكی از اعضا و دانشجویانش مرا در حوزهی مشهد جسته و نشان كرده بود [...] و از طلب بازنمینشست. سرانجام هر چند كاری ناكرده و نامأنوس بود، پذیرفتم و به مطالعه و كنجكاوی پرداختم و این جزوه فراهم آمد.»
وقتی ایشان یادداشتهای خود را برای آن مؤسسه فرستاده بودند، از طریق شهید مطهری اطلاع یافتند كه رئیس آن مؤسسه از ایادی رژیم و متهم به وابستگی به جریانهای منحرف است. بنابراین تصمیم گرفتند كه كار را ادامه ندهند. در همین حین خبر رسیده بود كه اصلاً جزوهی ارسالی شما مفقود شده و شما یك نسخهی دیگر به ما بدهید. ایشان در این باره نوشتهاند: «من كه این كار را كمكی از غیب دانسته و از آن خرسند بودم، اكنون بهانهی معقولی هم داشتم كه از ادامهی كار سر باز زنم و به عذر نداشتن نسخهای دیگر –كه درست هم بود– بازنویسی و دوبارهكاری را نپذیرم و بدین ترتیب، كارِ انجامشده و اصل موضوع به دست فراموشی سپرده شد.»
از این ماجرا حدود ۱۸ سال گذشت تا اینكه در زمان رئیسجمهوری ایشان، جوانی به نهاد ریاستجمهوری مراجعه كرد و گفت: من سندی از ایشان دارم كه فقط به خودشان میدهم. چند برگ از كپی این سند را نیز به مسئولین دفتر داده بود و آنها هم آن برگهها را به دست آقا رساندند. آقا دیده بودند كه همان یادداشتها است. خود ایشان دربارهی آن روز اینگونه آوردهاند: «جوانِ فرهنگی و فاضلی كه ساعتی بعد با اصل نوشته نزد من آمد، آن را در كتابخانهی مصادرهشدهی یكی از وابستگان رژیم گذشته یافته بود؛ همان رئیس سرسپردهی كذائی! (پس چرا وی مدعی شده بود كه آن را گم كرده است؟) و چون نام مرا بر آن دیده، غیرت انقلابیش اجازه نداده كه آن را بیش از این به غربت بگذارد.»
ایشان دربارهی محتوای موضوع این كتاب اینگونه نوشتهاند: «این اوراق رنجنامهی خاموش قشری مظلوم و مستضعف است. قشری و جامعهای كه آن روز با همهی تنگدستی و قناعت، یك لحظه از چشم انتقامجوی و بهانهطلب دستگاه جبار دور نبود. گویی همهی توان و قدرت بازوی سیاستهای حاكم باید بر این موجود مستضعف و پاكدل و سرشار از صفا و ایمان آزموده میشد. [...] بر حوزهی علمیه از همه سو باران بلا و محنت بر آن میبارید. فقر و نیاز مادی از یك سو، تحقیر و اهانت زمامداران و همهی كسانی كه از فرهنگ دستآموز آنان تغذیه میشدند، از یكسو [...] میداننیافتن برای رشد و شكوفایی استعدادهایی كه گاه در حد اعجاب بود از یك سو و بالاخره فشار سیاسی موذیانه و بسیار سختگیرانه و گاه وحشیانهی دستگاه از سویی دیگر.»
ایشان ادامه دادهاند: «كسی چه میدانست آن روز كه در حوزه و در این مدارس نیمهویران و تاریك و نمور چه میگذرد؟ از ظواهر امر خیلی كمتر از آنچه بود، دانسته میشد. نه فقرشان، نه درسشان و نه مبارزهشان چنان كه بود، شناخته نبود.» در واقع این كلمات انگیزهی اصلی ایشان برای نگارش این كتاب بوده است.
در بررسی مكتوبات و سخنرانیهای آیتالله خامنهای میتوان چهار دورهی زمانی را در نظر گرفت. دورهی اول این مكتوبات مربوط به دوران مبارزات است. دورهی دوم از هنگام پیروزی انقلاب تا شروع كار ایشان در مسند ریاستجمهوری را شامل میشود. دورهی سوم مربوط است به دوران ریاستجمهوری ایشان و دورهی چهارم نیز متعلق به دوران رهبری ایشان است كه از روز چهاردهم خرداد ۱۳۶۸ تا كنون ادامه دارد.
صلح امام حسن علیهالسلام
كتاب «صلح امام حسن علیهالسلام» كه ترجمهای از كتاب «صلح الحسن» شیخ راضی آل یاسین است كه نخستین بار در سال ۱۳۴۸ منتشر گردید. در این كتاب آقا گفتهاند كه صلح امام حسن علیهالسلام از نظر مبارزه و تأثیر، كم از قیام امام حسین علیهالسلام در عاشورا ندارد و سپس ادامه دادهاند كه چون بعضی افراد صلح امام حسن علیهالسلام را یك حالت محافظهكارانه و تخریبكننده و سازشكارانه تعبیر میكنند، من در آنجا نشان دادهام كه این خودش یك قیام است.
طرح كلی اندیشهی اسلامی در قرآن
كتاب بعدی «طرح كلی اندیشهی اسلامی در قرآن» است كه در سال ۵۴ انتشار یافت. حضرت آقا مقدمهی این كتاب را اینگونه آغاز كردهاند: «طرح اسلام به صورت مسلكی اجتماعی و دارای اصولی منسجم و یكآهنگ و ناظر به زندگی جمعی انسانها، یكی از فوریترین ضرورتهای تفكر مذهبی است.» ایشان سپس ادامه دادهاند كه: «مباحثات و تحقیقات اسلامی، پیش از این به طور غالب، فاقد این دو ویژگی بس مهم بوده» و برای همین در مقایسهی اسلام با مكاتب دیگر، اسلام به نظر ضعیف میآمده، چون مكاتب دیگر طرح و برنامه میدادند.
بنابراین ایشان این كتاب را در فضای پس از حوادث سال ۱۳۴۲ با یك باور یقینی به این نكته نوشتهاند كه اسلام باید به عنوان یك برنامهی زندگی مورد توجه قرار بگیرد. پس باید همهی كمبودها جبران شود و یكی از این كمبودها «طرح كلی برای این برنامه» است. ایشان در مقدمهی این كتاب، گامهای عملیاتی برای تحقق این هدف را اینگونه تبیین كردهاند: «نخست آنكه معارف و دستگاه فكری اسلامی از تجرد و ذهنیت محض خارج گشته و همچون همهی مكاتب اجتماعی، ناظر به تكالیف عملی و بهویژه زندگی اجتماعی باشد.» به این ترتیب، هرگونه جدایی دین از سیاست را بهكلی رد میكنند.
دوم «آنكه مسائل فكری اسلام به صورت پیوسته و به عنوان اجزای یك واحد مورد مطالعه قرار گیرد.» این نكتهی ایشان بیانكنندهی ضعفی است كه در فضای فكری بسیاری از نویسندگان مذهبی آن روز وجود داشت. عناصری را از اسلام گزینش میكردند و روی آن كار میكردند، اما نمیتوانستند ربط این مسائل را به یكدیگر نشان دهند و اسلام را به صورت یك طرح جامع عرضه كنند. ایشان میگویند ما باید یك «طرح كلی و همهجانبهای از دین به صورت یك ایدئولوژی كامل و بیابهام و دارای ابعادی متناسب با زندگی چندبُعدی انسان» استنتاج كنیم.
نكتهی بعدی ایشان، اشاره به برخی آسیبها در نظام اندیشهای متفكران و اندیشمندان است؛ اینكه برخی نویسندگان اسلامی آن زمان علیرغم آنكه به خاطر جنبههای مبارزهجویی و عدالتخواهی مورد توجه و عنایت حضرت آقا بودند، اما علاوه بر آموزههای اسلامی، تحت تأثیر سلایق و نظرهای شخصی هم بودند. ایشان این نكته را اینگونه میفرمایند: «آن كه در استنباط و فهم اصول اسلامی، مدارك و متون اساسی دین، اصل و منبع باشد، نه سلیقهها و نظرهای شخصی یا اندوختههای ذهن و فكر این و آن [...] تا حاصل كاوش و تحقیق، بهراستی «اسلامی» باشد و نه هر چیز جز آن. برای برآمدن این منظور، قرآن كاملترین و موثقترین سندی است كه میتوان به آن متكی شد كه «باطل را از هیچ سوی بدان راه نیست» و «در آن مایهی روشنگری هر چیز هست» و البته در پرتو تدبری ژرفپیما كه خود، ما را به آن فرمان داده است.»
ایشان در ادامه ذكر میكنند در این رساله كه خلاصهای از چند سخنرانی است، «كوشیده شد كه مهمترین پایههای فكری اسلام از سازندهترین و زندهترین ابعادش در خلال آیات رسا و روشن قرآن جستجو شود.» جایگاه این كتاب در میان كتابهای آیتالله خامنهای بسیار ویژه و مهم است. به اعتقاد بنده، حتی تمامی سخنرانیها و بیانات امروزین ایشان در جایگاه رهبری نیز بیش و پیش از آنكه ناظر بر مسائل روزمره باشد، تماماً در چهارچوب همین طرح كلی است.
گفتاری در باب صبر
كتاب «گفتاری در باب صبر» در سال ۱۳۵۴ انتشار یافته و حاصل سخنرانیهای ایشان پیرامون موضوع صبر در مسجد كرامت مشهد است. در اولین صفحات كتاب آمده است كه برداشت عامیانه از صبر، تحمل ناگواریها است. ایشان گفتهاند كه این برداشت اشتباه است و سپس ادامه دادهاند كه این معنی «هنگامی كه در یك جامعهی ستمكش، بیاراده و اسیر عوامل فساد و انحطاط مطرح شود، بزرگترین وسیله برای ستمگران و مفسدان و بزرگترین عامل و مشوق عقبماندگی، انحطاط و فساد خواهد شد.»
ویژگی چهارم آثار ایشان گستردگی حوزههای مختلف اندیشهای در آثار ایشان است. بحثهای فقهی، اجتماعی، ادبی و سیاسی و دیگر مباحث، همگی در گسترهی آثار ایشان برجسته و نمایان است.
سپس بیان كردهاند كه وقتی صبر را در آیات و روایات نگاه میكنیم، میبینیم دقیقاً عكس این معنی منظور است. صبر «در یك جامعهی بدبخت، كلید همهی خوشبختیها و سپیدبختیها به شمار میآید.» ایشان صبر را با استفاده از منابع دینی اینگونه تعریف میكنند: «مقاومت آدمی در راه تكامل، در برابر انگیزههای شرّآفرین، فسادآفرین و انحطاط آفرین». سپس مثال میزنند كه یك گروه كوهنوردی در مسیر قله با موانع زیاد درونی مانند راحتطلبی، ترس، ناامیدی و موانع زیاد بیرونی مثل صخره و گرگ و خار و ارتفاع روبهرو است. كسی كه در این مسیر پر از دردسر مقاومت كند و به راه خود ادامه دهد، «صبر» داشته است.
توجه كنید كه این سخنان در چه سالی ایراد شده است، در سال ۱۳۵۴. یعنی این سخنرانیها به لحاظ زمانی مقارن بوده با شروع دور جدیدی از فعالیتهای ساواك با هدف گسترش سركوبها، دستگیریها، شكنجهها و شهادت بسیاری از مبارزین انقلابی. در دورهای كه كمیتهی مشترك ضد خرابكاری فعالیت خود را گسترش داد و بسیاری معتقد شده بودند كه مبارزه دیگر هیچ فایدهای ندارد. ایشان اما در این كتاب معنایی فعال، مثبت و مبارزهجویانه و مقاومتطلبانه از صبر ارائه دادند.
فعالیت علمی در اوج مبارزهی سیاسی
آنچه كه در بالا ذكر كردیم، تنها بخشی از كتابها و فعالیتهای علمی آیتالله خامنهای در آن دوران بود. جزوات و كتابهای دیگری نیز بودهاند؛ مانند «ادعانامهای علیه تمدن غرب»، «پیشوای صادق»، «از ژرفای نماز» و نیز مكتوبات دیگری كه بسیار غنی و پربار هستند. این آثار یا بعضاً بازنشر نشده یا اصلاً انتشار نیافته است. حضرت آقا تمامی این فعالیتها را در حالی صورت دادهاند كه شش بار در همان زمان دستگیر شدند و به تبعید رفتند و یك زندگی مخفیانه و تحت تعقیب را تجربه كردند. ایشان در چنین شرایطی فعالیتهای علمی و اندیشهای را در كنار مبارزه پیگیری میكردند؛ در شرایطی كه خود ایشان میگویند: حتی در كتابخانه هم تحت نظر مأموران اوقاف مرتبط با ساواك بودند و یادداشتبرداری ایشان هم تحت نظر بود.
نام پرونده : پروندهایبراینمایشگاه كتاب بیستوپنجم
________________________________________
گفتاری از: علیرضا مختارپور قهرودی