معرفت کلامی از دیدگاه امام خمینی(ره)

حضرت امام خمینی (ره) ضمن آنکه یک عارف و یک فقیه اصولی بود، یک متکلم اسلامی هم بود و اولین کتاب خود، “کشف الاسرار” را با روشی کلامی در پاسخ به کتاب “اسرار هزار ساله” حکمی زاده نوشته است. از مهمترین مباحث مطرح در کلام، بحث توحید، نبوت، عدل و امامت و همچنین بحث “جامعیت دین” است. حضرت امام خمینی ضمن تاکید بر اینکه “توحید” پایه و اساس همه اعتقادات، از جمله اعتقادات کلامی و سیاسی است، می فرماید: “اعتقادات من و همه مسلمین، همان مسائلی است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان به حق بعد از آن حضرت بیان فرموده اند که ریشه و اصل همه آن عقاید که مهمترین و با ارزش ترین اعتقادات ماست، اصل توحید است. مطابق این اصل ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما می آموزد که انسان، تنها در برابر ذات اقدس حق، باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند، مگر اینکه اطاعت او، اطاعت خدا باشد.
بر این اساس، هیچ انسانی هم حق ندارد، انسان های دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می آموزیم که هیچ فردی حق ندارد، انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواسته ها و امیال خود تنظیم نماید و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگذاری برای پیشرفت ها در اختیار خدای تعالی است، همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند فرموده است و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزدی او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست. بنابراین انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر دیگرانی که به اسارت دعوت می کنند، قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بنده خدا باشند و از این جهت است که مقررات اجتمای ما علیه قدرتهای استبدادی و استعماری آغاز می شود و نیز از همین اصل اعتقادی توحید، ما الهام می گیریم که همه انسانها در پیشگاه خداوند یکسانند، او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند. اصل برابری انسانها و اینکه تنها امتیاز فردی نسبت به فرد دیگر برمعیار و قاعده تقوا و پاکی از انحراف و خطاست. بنابراین با هر چیزی که برابری را در جامعه بر هم می زند و امتیازات پو£ و بی محتوایی را در جامعه حاکم می سازد، باید مبارزه کرد”.
حضرت امام در “وصیت نامه سیاسی - الهی” خویش نیز با اشاره به جامعیت دین، چنین می نویسند: “اسلام، مکتبی است که بر خلاف مکتب های غیر توحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت دارد و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد، فرو گذار ننموده است و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است”.
امام خمینی (ره) با استناد به این دلیل کلامی (عقلی) که چون مالکیت و خالقیت از آن خداوند است، بنابراین حاکمیت نیز منحصر به خداوند می باشد. ایشان می فرماید: “تاسیس حکومت و متابعت و پیروی از آن، از کسی روا و بجاست که مالک همه چیز مردم باشد و هر تصرفی در آنها بکند، تصرف در مال خود باشد و چنین شخصی که تصرف و ولایتش در تمام امور بشر، به حکم خرد نافذ و درست است، خدای عالم است که مالک موجودات و خالق ارض و سماوات است، پس هر حکمی که جاری کند، در مملکت خود، جاری کرد، و هر تصرفی بکند، در داده خود تصرف کرده است و اگر خدا به کسی حکومت داد و حکم او را به توسط گفته پیغمبران، لازم الاطاعه دانست، بر بشر نیز لازم است پیروی از آن حکومت کنند و غیر از حکم خدا و یا آن که خدا تعیین کرده، هیچ حکم را بشر نباید بپذیرد و جهت هم ندارد که بپذیرد”.
حضرت امام در جای دیگر می فرمایند: “حکومت و ولایت، به حکم عقل، اختصاص به خداوند دارد و تنها او است که ولایتش به جعل دیگران استناد پیدا نمی کند و ذاتا دارای حق، تدبیر انسانها و اراده آنها است و چون ولایت از امور اعتباری و عقلایی است، لذا دیگران با جعل و نصب او می توانند در اختیار بگیرند و از این رو، وقتی شئون مختلف حکومت از طرف حق تعالی برای ائمه قرار داده شده است، تصدی دیگران غاصبانه بوده و هرگونه دخالتی، تعدی بر حق غیر است”.
بحث نبوت و فلسفه ارسال رسل از مهمترین مباحث کلامی است که امام خمینی در این باره معتقدند که، در حقیقت مهمترین وظیفه انبیا که از جانب خدا مبعوث شدند، برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق قوانین و احکام اسلام، جهت زمینه سازی برای تربیت انسان الهی است. ایشان می فرمایند: “پیامبر و ائمه، ولایت سیاسی امت را نیز به عهده داشته اند و به دنبال تشکیل نظام سیاسی بودند، به گفته ایشان، اگر رسول اکرم، خلافت را عهده دار شد به امر خدا بود، خدای تعالی آن حضرت را خلیفه قرار داده است. خلیفه الله فی الارض، نه این که به رای خود حکومت تشکیل دهد و بخواهد رئیس مسلمین شود. همچنین بعد از اینکه احتمال می رفت، اختلافات در امت پدید آید، چون تازه به اسلام ایمان آورده، جدید العهد بود. خدای تبارک تعالی از راه وحی، رسول اکرم (ص) را به حکم قانون و تبعیت از قانون، حضرت امیرالمومنین را به خلافت تعیین کرد، نه به این خاطر که دامادش بود، بلکه چون مامور و تابع حکم خدا و مجری فرمان خدا بود”.
ایشان از این بحث نتیجه می گیرد: “ما که به ولایت معتقدیم و به این که رسول اکرم (ص) تعیین وظیفه کرده و خدا او را واداشته تا تعیین خلیفه کند و ولی امر مسلمین را تعیین کند، باید به ضرورت تشکیل حکومت معتقد باشیم و باید کوشش کنیم که دستگاه اجرای حکم و اداره امور برقرار شود. مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی لازمه اعتقاد به ولایت است”. و در ادامه می فرمایند: “به ضرورت شرع و عقل، آنچه در دوره حیات رسول اکرم (ص) و زمان امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) لازم بوده، یعنی حکومت و دستگاه اجرا، پس از ایشان و در زمان ما لازم است”.
با عنایت به مطالب بالا، بایستی متذکر شد که معرفت کلامی حضرت امام در چهارچوب معرفت کلامی شیعه است و معرفت کلامی شیعه، متاثر از مفاهیمی همچون “امامت”، “عدل” و “عقل گرایی” است. در اندیشه شیعه، انقطاع وحی و عدم نزول ملائکه هرگز به معنای انقطاع نزول علم خداوند نیست، بلکه مطابق قاعده “لطف”، استمرار علم الهی در هر عصر و زمان واجب است و امامان معصوم، حاملان چنین دانشی می باشند. شیعیان بر لزوم عقلی نصب امام از جانب خداوند عقیده دارند. علامه حلی، امامت را لطفی می داند که برای تامین و تضمین آزادی و اختیار انسانها مقرر شده است. زیرا، انسان عقلا خطاناپذیر است و رفع این خطای احتمالی، جز با رجوع به منبعی عاری از خطا که همان علم و امام معصوم است، ناممکن می نماید. بدین ترتیب، شیعیان عنصر “عصمت” را جزء تفکیک ناپذیر “امام شناسی” خود می دانند و بر این اندیشه البته از استدلال عقلی کمک می گیرند.
“عصمت نوعی توفیق و لطف از جانب خداوند، نسبت به حجت های او است که موجب اجتناب آنان از گناهان و غلط و اشتباه در دین می شود. عصمت، گونه ای، تفضل ویژه از خداوند برای کسی است که از تمسک او به عصمتش آگاه است. در عین حال، چنگ زدن به عصمت ] اعتصام[، جزئی از افعال انسان جوینده عصمت است، عصمت هرگز مانع از قدرت فرد بر افعال قبیح نمی شود و او را مجبور به اعمال نیک نمی کند، بلکه چیزی است که خداوند می داند اگر به بنده ای از بندگان خود عطا کند، او با اراده و اختیار از هرگونه گناهان و معاصی پرهیز می کند”. کلام سیاسی شیعه، با چنین دیدگاهی، در موضعی قرار می گیرد که علاوه بر وجوب وجود معصوم (ع) در زندگی سیاسی، بر وجوب امامت افضل در کلام سیاسی نیز تاکید می کند. بنابراین “عدالت” الهی، چنین اقتضا می کند که با نصب امامی از جانب خداوند، مردمان را از فهم شریعت آسمانی محروم نکند. بدین لحاظ، عنایت خداوند، چنین اقتضا می کند جهان را از رئیس با تدبیر و امامی که اسباب اجتماع انسانها بوده و آنان را بر مصالح دین و دنیای خودشان آگاه نماید، خالی نگذارد. بر خداوند واجب است که از باب لطف، امامی را نصب نماید و به ناگزیر، هیچ زمانی را خالی از امام نگذارد.
از طرفی کلام سیاسی شیعه، تاکید می کند که چنین امامی، به ویژه از حیث علم و عدالت و تقوا، لازم است که افضل مردمان باشد. استدلال متکلمین شیعه چنین است که از لطف و حکمت خداوند بعید می نماید و عقلا قبیح است که با وجود افضل، شخص مفضول را به مقام امامت بنشاند. به نظر شیعه، نه تنها نص و عقل بر وجوب امامت افضل حکم می کنند، بلکه ذوق انسانی نیز از پذیرش این نکته که مفضول بر افضل ریاست نماید، اکراه و استنکار می کند. پس هرگاه، امامی، پیشوایی مردم را در امور دین و مسائل دنیا به عهده می گیرند، ناگزیر باید افضل آنان و عالم ترین و دین دارترین آنان باشد.
ایمان شیعه بر وجوب نص آشکار از جانب خدا در خصوص امام، طبعا ولایت ائمه را در مرکز اندیشه و زندگی سیاسی شیعیان قرار می دهد. اما چنین تفسیری هرگز به معنای سلطه اجباری ائمه (ع) بر مردم نیست و به هیچ وجه مردمان را ناگزیر به تمکین از قدرت سیاسی آنان نمی کند. امام معصوم (ع)، ولایت الهی دارد، زیرا او حجتی است که بنا به لطف الهی، وجودش در میان مردم لازم است اما تشکیل حکومت توسط معصوم (ع) جز به رضایت مردم ممکن نیست، زیرا اگر وجوب و وجود امام معصوم (ع)، از ناحیه خداوند، به معنای قهر و اجبار مردم به اطاعت از آنان بود، آزادی و اختیار انسانها در برابر تکالیف خدا و در نتیجه، ثواب و عقاب، لغو و عبث می شد. امامت، لطفی است که غایت آن هدایت ارادی انسانهای آزاد، مختار و عاقل است.