اصالت آزادی اقتصادی یا آزادی سیاسی از دیدگاه استاد مطهری

مثلا در جایی فعالیت اقتصادی و کسب سود اقتضاء دارد که با افرادی رابطه برقرار شود و مبادلاتی شکل گیرد اما تعاملات سیاسی و روابط بین کشور ها این را اقتضاء می کند که از رابطه دست کشیده شود و از سود های حاصله استفاده نشود و به سود کمتر اکتفا بشود .
این مطلب در چند جا بسیار مطرح است یکی در رابطه میان مسلمانان  و تشکیل اتحادیه های تجاری فی مابین مسلمانان و تشکیل بازار مصرف اسلامی و . . . جهت حفظ اتحاد اسلامی در میان مسلمانان ، این طرح امکان دارد که از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نباشد زیرا در ادبیات اقتصادی مطرح است که تشکیل اتحادیه زمانی توجیه دارد که منجر به کاهش قیمت بشود و  اینکه اشکال دیگری که بر آن گرفته می شود این است که تشکیل اتحادیه ها منجر به کاهش تقاضا برای رسیدن به نظام تجارت آزاد جهانی می شود و برخی نیز ادعا دارند که سبب این کاهش نمی شود (سالواتوره 2001 )
خلاصه اینکه از نظر اقتصادی این کار توجیه اقتصادی ندارد اما از منظر جهان اسلام این یک نیاز است که مسلمانان بتوانند جلوی قدرت ها ی اقتصادی را بگیرند و از وابستگی بیرون بیایند حال سوال این است که از دیدگاه اسلام کدام یک ارجح خواهد بود تشکیل اتحادیه های اسلامی یا پیوستن به نظام تجارت جهانی و استفاده از قیمت های کمتر و مزیت های نسبی و . . .
یا در مورد دیگر در مورد توجیه طرح های اقتصادی داخلی است که آیا امکان دارد تعاملات سیاسی منجر به چشم پوشی از سود اقتصادی بشود یا خیر ؟ اگر دولت در جایی صلاح دید که کارخانه ای را احداث کند که از نظر اقتصادی توجیه ندارد مثل نقاط مرزی یا مناطق محروم اما از نظر سیاسی رسیدگی به مناطق محروم و یا نقاط مرزی جهت حفظ قدرت سیاسی و نظامی مهم است حال کدام یک ارجح است در این چند خط از منظر شهید مطهری (ره) و فرید من به بررسی این مطلب می پردازیم .

این مطلب موضوع فصل اول کتاب سرمایه داری و آزادی فریدمن است . وی در این فصل به استناد نمونه های تاریخی و مبانی اقتصاد لیبرال دنبال کشف این مطلب است که از میان آزادی سیاسی و اقتصادی کدام یک بر دیگری ارجحیت دارد ، و در کتاب " آزادی و انتخاب " خود نیز این را بیان می کند که در جامعه ی سرمایه داری این اصل کسب سود و منفعت است که به یک فرد اجازه می دهد با هر کسی که بخواهد مبادله کند . یعنی چون مبادله و آزادی اقتصادی در نگاه سرمایه داری اصالت دارد ، دیگر فرق ندارد که طرف دیگر مبادله چه کسی باشد . به یک مارکسیست یا یک مسلمان نیز اجازه داده می شود که با افراد دیگر مبادله کند و آزادی سیاسی کسب کنند و این که نظر سیاسی این دو چه باشد اهمیت پیدا نکند و همین اصالت مبادله و کسب منفعت است که مبنای نظام بازار و فعالیت های اجتماعی می شود تا زمانی که یک فعالیت دارای سود اقتصادی باشد و یا فعالیتی که دارای سود بیشتر باشد این فعالیت را باید دنبال کرد  .
اما این مطلب را شهید مطهری (در کتاب آزادی معنوی ) در ذیل مثالی از آزادمرد واقعی از دیدگاه اسلام بیان می کند که کدام یک اولویت دارد . این مثال در باب خوارج و حضرت علی ( ع ) است که حضرت تا آن زمان که خوارج از نظر سیاسی برای اسلام خطری نداشتند به آنان اجازه فعالیت داده بوده است و آن زمان که دید دیگر خوارج دارند علیه نظام اسلامی قیام می کنند علیه آنان قیام کرد این نشان می دهد که در اسلام اصل اساس همه ی چیزها کسب آزادی معنوی و آزادی اجتماعی (یا به عبارت دیگر در این مورد خاص آزادی سیاسی که در جامعه شکل می گیرد ) در جامعه است . یعنی تا زمانی که آزادی اجتماعی و معنوی افراد از طریقی در آن خدشه وارد نشود حرکتی صورت نمی گیرد اما آن زمان که این مورد ، مورد تهاجم قرار گرفت حکومت وارد می شود و در مرحله ی بعد به افراد آزادی سیاسی و اقتصادی داده می شود و از نگاه آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی می توان بیان کرد که حضرت ابتدا به خوارج از نظر سیاسی آزادی فعالیت داده بودند و از طریق این به کسب و کار و ...  نیز می پرداختند . اما آن زمان که آزادی سیاسی آن ها از آن ها گرفته شد دیگر نمی توانستند به امور عادی و روزانه ی خود مثل فعالیت اقتصادی و آزادی های مرتبت با آن بپردازند . این نشان می دهد که در مکتب اسلام این سیاست است که باید ابتدا مدنظر قرار گیرد که اگر امری از نظر سیاسی اولویت نداشت در مرحله بعد بر روی اولویت های دیگر مثل اولویت های اقتصادی پرداخته شود که در مثال های ابتدای یادداشت باید بیان کرد که در مسائل بین الملل تشکیل اتحادیه های اسلامی ارجح بر کسب سود و قیمت های پایین در فضای تجارت جهانی است.
*دانشجوی کارشناس ارشد معارف اسلامی و اقتصاد