برابری مردم با یکدیگر اندیشه امام خمینی (س) در قضاوت بود

آیت الله سید حسین موسوی تبریزی در گفت و گو با پایگاه خبری جماران در خصوص جایگاه قضا در اندیشه امام خمینی (س)و جمهوری اسلامی اظهار کرد: قضاوت در اندیشه حکومتی امام خمینی (س) همان اسلام اصیل و فارغ از تحریفات، خرافات و تخیلات بود. یعنی انسان حقوقی دارد که در قضاوت اسلام هیچ کس در استفاده از این حقوق با دیگری تفاوت ندارد. امیر المومنین (ع) در نهج البلاغه و درنامه ای که به مالک اشتر می نویسد که می توان از آن به عنوان منشور حکومتی یا قانون اساسی امام علی(ع)یاد کرد، به مساله قضاوت و چگونگی قضاوت حقیقی و عادلانه می پردازد؛ اینکه چگونه در دادگاه باید برخوردها برابرباشد و در رسیدن به نتیجه، دقت کامل صورت بگیرد و مطالعات و بررسی های لازم انجام شود و وقتی به نتیجه رسیدید محکم و با استدلال و قاطع عمل کنید و از نفوذ و دخالت افراد ذی نفوذ جلوگیری کنید و مانع تاثیر آن شوید.
 وی ادامه داد: امام (س) همیشه بر همین نوع قضاوت تاکید داشتند و هنگامی که مرحوم آیت الله شهیدبهشتی و آیت الله موسوی اردبیلی را به عنوان رئیس دیوانعالی و دادستان کل کشور معرفی کردند نظرات و توصیه های مهم را موکدا می فرمودند.
 موسوی تبریزی افزود: خاطرم هست در نوروز سال 1360 که حدود 6 ماه از آغاز جنگ تحمیلی و حملات دشمن می گذشت و وضعیت داخل هم با توجه به مسائلی که بنی صدر ایجاد کرده بود دچار تنش شده بود، امام (رحمت الله علیه) فرمودند: "امیدوارم امسال سال حکومت قانون باشد". در واقع اشاره امام به این بود که در اسلام همه انسان ها در برابر قانون بدون امتیازند و شرف و ارزش انسان ها در تبعیت از قانون است که این همان تقواست. برهمین اساس متخلف از قانون مجرم و قابل تعقیب بوده و بر دستگاه قضایی واجب است که از متعدیان برجان و شرف و مال بندگان خدا دفاع کنند و من برای چندمین بار اعلام می کنم که هر گروه و شخصی خود مسئول اعمال و اقوال خود هستند و اگر خدای ناکرده از احکام اسلامی تخلف کردند، دستگاه قضایی موظف است آنان را مورد تعقیب قرار دهد و هر دستگاه چه قضات شرع،چه دادگاه ها و چه غیر این ها هر کس تعدیات خود را به اسم من یا امثال من انجام دهد مجرم و مفتری است.
 وی در ادامه ی گفته های خود خاطرنشان کرد: در سال های اوج جنگ و درگیری که خرمشهر در اشغال دشمن است و وضعیت جنگی در کشور حاکم است و در کشورهای مترقی هم در چنین وضعیتی این مسائل آن چنان مورد اهمیت و اولویت قرار نمی گیرد، امام (س) در اوج مسائل جنگ و نفاق داخلی و بویژه در دوره اختلافات بنی صدر و دولت مساله قانون و تبعیت از آن را محور بحث خود قرار می دهند. قانون در اندیشه امام نیز همان اسلام ناب و اصیل و مشی امیر المومنین است. امام علی (س)در دوره حکومت خود وقتی در دادگاه و در برابر قاضی به علت شکایت یک انسان معمولی می نشیند و قاضی،حضرت را به عنوان احترام با لقب "یا ابالحسن" مورد خطاب قرار می دهد، حضرت ناراحت می شوند که نباید در دادگاه بین مدعی و مدعی علیه تفاوت قائل شد. حتی در روایات آمده است که قاضی باید در نگاه کردن به هر دو طرف نیز به طور مساوی و عادلانه عمل کند. در شروع صحبت، سر را به پایین بیاندازد بگوید که شروع کنند و هر کدام از دو طرف که شروع کردند قاضی به سخن آنها گوش کند. آنچه همواره امام (ره)در پی آن بودند و بر آن تاکید و توصیه  مکرر داشتند همین بود که قانون محور قرار گیرد و بر اساس آن عمل شود.
 وی ادامه داد: مرحوم آیت الله بهشتی رضوان الله تعالی علیه نیز به همین شیوه بسیار دقیق و عمیق معتقد بودند و عمل می کردند. خاطرم هست یکی از منسوبین علامه طباطبایی (ره) در تبریز دچار مساله شده بود و دادگاه انقلاب تبریز وی را جلب کرده بود تا محاکمه شود. مرحوم علامه یا آیت الله قدوسی نیز که دادستان کل انقلاب بودند، از این مساله مطلع شدند. آن موقع بنده قاضی شرع تبریز و زیر مجموعه دادستانی کل انقلاب بودم ضمنا آیت الله قدوسی داماد علامه هم بود، با این حال خود ایشان در این زمینه به من مطلبی نخواستند بگویند تا عامل نفوذی صورت نگیرد. در منزل حضرت امام که در یکی از روزه های عید بود- در کنار ایت الله بهشتی نشسته بودم که ایشان از من پرسیدند آقای موسوی جریان شخص منسوب به علامه در تبریز از چه قرار است؟ مساله را توضیح دادم.
 وی با ذکر خاطره ی دیگری گفت: دراواخر سال 59 افرادی در گمرک ناظر بودند که شخصی که فرش صادر می کند به ارزش قیمتی که برای ارز قرار می دهند آن را برگرداند. در بین افرادی که در تهران این نظارت را اعمال می کردند نماینده ای از قوه قضائیه و ایت الله بهشتی و نماینده ای از سوی شهید رجایی حضور داشتند. این آقایان به تبریز آمده بودند و بدون مشورت با بنده، گمرک تبریز را بسته بودند و می گفتند باید فرش از تهران صادر شود و این باعث شده بود که بازار تبریز چند ساعتی بسته شود تا خبر دار شدم این دو نماینده آقایان را خواستم و از آن ها پرسیدم که چرا اینگونه عمل کرده ومشورتی نکرده اند؟ نهایتا از آنها خواستم که تبریز را ترک کنند و این کار انجام شد و در نتیجه گمرک باز شد و بازار تبریز که ده ها سال در صادرات فرش از تهران سابقه اش بیشتر بود، باز و فضای شهر آرام شد. بعد از یک یا دو ماه در سمینار قضات در خدمت آیت الله بهشتی بودم که ایشان در بین چند نفر ایشان گلایه کردند که آقای موسوی نماینده ما و  دولت را از تبریز بیرون می کند و... در همان جلسه به ایت الله بهشتی عرض کردم که نماینده شما در تبریز، من هستم، چطور می شود بدون مشورت و تذکر به بنده دو نفر را به تبریز می فرستید و در آنجا آشوب می شود و بازار بسته می شود. فرش تبریز ده ها سال قبل از تهران صادر می شده. آیت الله بهشتی در همان جمع گفتند که این تذکر درست وخوبی است و ما به این جهات مساله توجه نکردیم.
 وی اضافه کرد: در اوایل انقلاب همه به دنبال خدمت، احقاق حقوق مردم و برقراری عدالت بودند البته درصد کمی هم شاید قصد داشتند خلاف این شیوه عمل کنند اما آیت الله بهشتی با کمال لطافت، حوصله و دقت با مسائل برخورد می کردند یعنی این 3 خصلت را دارا بودند هم در مسائل دقت و تامل می کردند و هم حوصله کافی در برخورد با مسائل را داشتند و در عین حال از لطافت در برخودها و رفتارها یشان برخوردار بودند.
 موسوی تبریزی به بیان خاطره ی دیگری از شهید بهشتی پرداخت و تاکید کرد: در اواخر سال 58 در خدمت مرحوم آیت الله بهشتی به شورای انقلاب دعوت شده بودم، ایشان تازه رئیس دیوانعالی کشور شده بود. آنجا خانمی که از تحریک شده های مجاهدین خلق بود، آمده بود و بسیار ناراحت بود و گریه می کرد و می گفت می خواهم آقای بهشتی را ببینم آقای بهشتی به محافظین گفتند که اجازه بدهید که این خانم بیاید. او آمد و ایت الله بهشتی باصبر و حوصله به سخنان وی گوش می داد و آن خانم هم می گفت که آیت الله طالقانی را تو کشتی، تو سرمایه داری، تو آمریکایی هستی و حرف های تند زیادی زد و بنده که در کنار ایشان نشسته بودم بیشتر خسته شدم، ولی ایشان دقیقا به سخنان آن خانم گوش می کرد، وقتی تمام شد، آیت الله بهشتی گفتند: " دخترم من آقای طالقانی را نکشتم ،-گویی ایشان برای یک قاضی توضیح می دهد- من با ایشان رفیق بودم؛ چرا باید ایشان رابکشم من چه نفعی دارم، در ضمن من سرمایه دار نیستم، من یک خانه دارم این مقدار هم به بانک مقروضم و غیر این هر چه شما پیدا کردید و مال بنده بود، متعلق به شما باشد. ایشان در مقابل توهین ها وتهمت ها با صبر تمام برخورد می کردند و با لطافت وظرافت سعی در پاسخگویی به شهبات وانتقادات می کردند.
 وی افزود: آیت الله بهشتی رحمت الله علیه در عین حال که یک شخصیت دانشمند، روشنفکر و آگاه بر مسائل زمان بودند، از شخصیتی قاطع و محکم برخوردار بود، به آراء نظر و اندیشه مردم توجه داشت و اهمیت می داد و این برای بنده نیز که به مناسبت های مختلف خدمت ایشان می رسیدم، هر ملاقات برایم یک توشه معنوی و فضیلت اخلاقی در برداشت.
 از دیگر سو ایشان در تشکیل جامعه روحانیت نقشی اساسی داشت، شخصیت قابل قبول و موجه علمی،سیاسی و حوزوی بودند. ایشان در منسجم کردن و متشکل کردن جریان روحانیت نقش بسیار مهم و جدی داشتند. البته کسانی که مثل ایت الله مهدوی کنی و شهید شاه آبادی نیز در قوت گرفتن جامعه روحانیت دارای نقشی بسزا و جدی بودند ولی نقش و مدیریت شهید بهشتی وارتباط ایشان با خارج از کشور و ارتباط ایشان با حضرت امام وهمینطور با اساتید و فقها باعث افزایش کارکرد و ارتباطات وتاثیرات جامعه روحانیت می شد، به خصوص از سال 1355 به بعد که یک مقداری فضای باز سیاسی ایجاد شد، ایشان در تشکیلات جامعه روحانیت اثر گذاری جدی داشتند. در رابطه با قم هر چند جامعه مدرسین به این شکل و سیاق وجود نداشت، ولی بعد از فوت حاج آقا مصطفی جمعی از مدرسین قم متشکل شدند و در اولین اقدام نیز مجلس فاتحه ای برای حاج آقا مصطفی در قم برگزار کردند و این جلسات وارتباطات آنها ادامه پیدا کرد تا به واقعه 19 دی رسید و تا پیروزی انقلاب نیز حدود 25 و 26 اطلاعیه صادر کردند ولی همین اعضای جامعه مدرسین و فعالان آن بیشترین ارتباط و هماهنگی آنها در تهران با ایت لله بهشتی و آیت الله مطهری بود.
 قاضی شرع تبریز در سالهای ابتدایی انقلاب با بیان اینکه " قدرت تشکیلاتی آیت الله بهشتی موجب شد در آستانه انقلاب یک زمینه و بستر فعالیت حزبی به وجود آید" تصریح کرد: پس از پیروزی انقلاب  با قدرت و مدیریت شهید بهشتی حزب جمهوری اسلامی فعالیت خود را آغاز کرد که البته در این راه حضور و نقش آفرینی دیگر شخصیت ها همچون آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز قابل ذکر است. خاطرم هست در مجلس خبرگان دوره اول، توان و قدرت مدیریت آیت الله بهشتی آن چنان بود که هم شخص آیت الله منتظری که رئیس مجلس خبرگان بودند و هم سایر اعضای مجلس خبرگان اداره و مدیریت ایشان را در بررسی مسائل ومذاکرات پذیرفته بودند و اساسا همین توان و روحیه آیت الله بهشتی تاثیر بسیار بزرگی بر روند پیروزی انقلاب داشت بخصوص که رهبری این جریان و مبارزات نیز بر عهده روحانیت بود و روحانیون نیز می بایست در پرتو تشکیلات منسجم و قوی با تامل واندیشه لازم وهمسوئی کامل حرکت سیاسی و اجتماعی خود را سامان می دادند.
 وی تاکید کرد: روزی که حضرت امام به ایران بازگشتند به بهشت زهرا تشریف برده و سپس به منزل اخوی شان رفتند، پاسی ازشب گذشته  بود که مدرسه علوی تشریف آوردند، من نیز فاصله بین ساعت 4 عصر تا غروب در مدرسه علوی بودم و کار خاصی هم نداشتم. دیدم مرحوم آقای بهشتی در کوچه کنار مدرسه علوی در حال قدم زدن هستند و چند خبرنگار آلمانی و... در کنار ایشان هستند و آیت الله بهشتی در حین قدم زدن آرام با آنها گفت و گو و مصاحبه می کردند. نزدیک شدم و خدمت ایشان سلام کردم در کنار ایشان ماندم و در همین حین خبرنگار آلمانی یک سئوالی را از آیت الله بهشتی پرسید با این مضمون که "شما چگونه جمهوری را می خواهید در ایران اجرا کنید؟ " ایشان همانطور که امام فرموده بودند اشاره کردند به اینکه جمهوری به همان صورتی که دموکراسی در غرب به اجرا در می آید به طوری که با انتخاب آزادانه مردم، نمایندگان مردم و رئیس جمهور انتخاب می شوند پیاده خواهد شد و از آنجا که اکثریت مردم ایران مسلمان هستند راضی به تصویب و اجرای آنچه مخالف اسلام است نخواهند بود؛ قانون اساسی بر مبنای اسلام شکل خواهد گرفت و بر اساس آن امور جاری کشور به پیش خواهد رفت و این نظام حکومتی یعنی جمهوری اسلامی که در آن بر اساس دین اسلام و شریعت نبوی عمل خواهد شد ؛ این مردم هستند که بر سرنوشت خود حاکم اند.
دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: در زمینه بازنگری قانون اساسی نیز  روشن ترین سخنان ومواضع مربوط به آیت الله بهشتی است به خصوص در مورد تصویب اصل 67 که مرتبط با حق حاکمیت ملت است و می گوید حاکمیت و حکومت از آن خدا است و هم او انسان ها را بر سرنوشت خویش حاکم کرده است و هیچ شخص و گروهی حق ندارد این حق را بگیرد. در اینجا مرحوم آیت الله بهشتی و بسیاری از دیگران در بررسی این اصل به وضوح مواضع خود را بیان کردند. ایشان حقیقتا به حق حاکمیت مردم معتقد بودند اما در مقابل برخی فکر می کنند که حق حاکمیت مردم در برابر حق حاکمیت خداوند است و شرک محسوب می شود در حالی که حقیقت آن است که حق حاکمیت مردم در راستای حق حاکمیت الهی است و از این جهت آن حقی که خداوند عطا کرده هیچ کس نمی تواند آن را سلب کند.
 آیت الله موسوی تبریزی همچنین گفت: نوع نگاه مرحوم آیت الله بهشتی در مورد "جمهوری اسلامی" را علاوه بر آثار و نوشته های ایشان در متن مذاکرات و گفت و گوهای مجلس خبرگان می توان مشاهده کرد و این بهترین شاخص برای شناخت فکری ایشان است. ایشان در دوره ای که مسئولیت قوه قضائیه را بر عهده داشتند با دقت و تامل بالا به مسائل نگاه می کردند چندین سمینار قضایی برای قضات برگزار کردند. تاکید ایشان نیز در کنار هم بودن، بادقت و کارشناسی نگاه کردن،متانت و عطوفت در رفتار یک قاضی بود. ایشان همچنین تاکید جدی داشتند که صرف مطالعات و دانش فقهی در یک قاضی کافی نیست بلکه باید قضات کاملا بر ابعاد پرونده آگاهی پیدا کنند و نسبت به مسائل حقوقی مطلع باشند. قضات از حقوق دانان کمک بگیرند. در هر حال ایشان در پی شکل گیری دادگاه های متین،محکم،متقن و متوجه بر حقوق مردم بودند.
 وی همچنین در پاسخ به پرسشی با مضمون "بهشتی مظلوم از نگاه امام (ره)" گفت: مظلومیت شهید بهشتی از این جهت بود که در موقعیتی قرار داشتند که مورد آماج تهمت ها و فشارها و  شانتاژها قرار گرفت به طوری که در زمان حیات ایشان حضرت امام، نیز در وضعیتی بودند که بالصراحه نمی توانستند از آقای بهشتی دفاع کنند چراکه  ایشان از سوی بسیاری از گروه ها از جمله مجاهدین خلق، کمونیست ها، فدائیان خلق، توده ای ها از یک سو و گروه های اسلامی مثل حزب خلق مسلمان، که در تبریز حدود یک هفته رادیو و تلویزیون را در اختیار گرفته بودند، وقتی راهپیمایی راه می انداختند، یکی از شعارهای آنها این بود که "بهشتی، طالقانی را تو کشتی" از سوی دیگر، قرار داشت.
 علت آن هم شخصیت مدیر و مدبر شهید بهشتی بود، یک بار با ایشان صحبت می کردم - ببینید درد و دل های ایشان را و اینکه فشارها و هجمه ها به کجا رسیده بود - به ایشان گفته بودند که چرا با فلانی که عضو شورای عالی قضائی است مشکل دارید، ایشان به من فرمودند که آقای موسوی شما نظرتان چیست و در این رابطه چه می گویید؟ وقتی همه اعضای شورای عالی قضائی به من رای داده اند (شورای عالی قضائی در آن زمان متشکل از رئیس دیوانعالی کشور، دادستان کل  و 3 عضو شورای عالی قضایی بود که از طرف قضات انتخاب می شدند و هر سال این 5 نفر از بین خود، یک رئیس انتخاب می کردند.آن موقع بنده نیز هنوز دادستان کل انقلاب نبودم و در تبریز بودم) و به ایشان کسی رای نداده است باید چه کار کنم که این مساله حل شود؟ می خواهم بگویم شخصیت آیت الله بهشتی به گونه ای بود که مردم و مسئولین به ایشان اقبال بالایی نشان می دادند و در مقابل برخی در درون از این اقبال رنج می بردند و حسادت نسبت به ایشان در آنها بروز می کرد و مسبب مشکلاتی می شد. در مقابل هم دشمنان بیرونی بیکار نمی نشستند و سعی می کردند با ترور شخصیتی چهره های موثر در پیشبر اهداف انقلاب و جمهوری اسلامی مانع به ثمر رسیدن تلاش ها و نتیجه بخش بودن حضور شخصیت جامع این افراد شوند.
 دادستان انقلاب در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی ادامه داد: لذا مرحوم آیت الله بهشتی قبل از ترور فیزیکی، ترور شخصیت شد. آیت الله مطهری ترور فیزیکی شد هر چند گروه فرقان تازه تخریب شخصیت را علیه ایشان شروع کرده بود اما به فاصله چند ماه بعد از پیروزی انقلاب، ایشان به شهادت رسید و البته نوع حضور و فعالیت آیت الله مطهری بیشتر فعالیت فرهنگی بود و قبل از رواج اتهامات منافقین و گروه فرقان به شهادت رسید. ولی آیت الله بهشتی قبل از شهادت انواع تهمت ها و حملات را دید و شنید و تحمل کرد. در تشییع پیکر مرحوم آیت الله طالقانی شعارهایی علیه شهید بهشتی داده می شد، در هر تظاهراتی که مجاهدین خلق در هر گوشه وکناری برگزار می کردند به بهانه دفاع از آیت الله طالقانی علیه مرحوم آیت الله بهشتی شعار می دادند، به خصوص که در راس حزب جمهوری قرار گرفته بود. تشکیلات مجاهدین به یک گروه قوی و منسجم تبدیل شده بود و در داخل حاکمیت تاثیر گذار بودند و هر چند در انتخاب رئیس جمهور موفق نشدند ولی در انتخابات مجلس، تعداد زیادی از نمایندگان را از حوزه های مختلف وارد مجلس کردند. این موفقیت ها و بعد هم در راس قوه قضائیه قرار گرفتن موجب شد شهید آیت الله بهشتی در داخل و خارج مورد توجه معاندان و دشمنان قرار گرفت و از دیگرسو با انتخاب بنی صدر به عنوان رئیس جمهور وجود یک عده در پیرامون وی ابعاد این مسائل و حملات را بیشتر کرد.
 در ابتدا اختلاف شدید بین طرفداران ویژه و خاص بنی صدر با حزب جمهوری شکل گرفت، کاندیدای حزب جمهوری برای انتخابات ریاست جمهوری ابتدا جلال الدین فارسی و نهایتا دکتر حسن حبیبی انتخاب شد و از آن سو بنی صدر کاندیدای رقیب بود، او پیروز و رئیس جمهور شد و حزب جمهوری بازنده انتخابات گردید. البته در حزب جمهوری افرادی مثل دکتر آیت از ابتدا شروع به ناسازگاری کردند واین مساله به مجلس هم کشیده شد ولی در عین حال این آقای بهشتی نبود که شروع می کرد هر کس بر علیه آقای بنی صدر سخن می گفت، هواداران بنی صدر  این اقدامات را به نام حزب تمام می کردند تا آقای بهشتی را تضعیف کنند و آیت الله بهشتی در جامعه درست در تقابل با آقای بنی صدر ترسیم می شد.
 حضرت امام نیز نمی خواستند با حمایت از یکی از دوطرف به گونه ای حمایت کنند که در تقابل با دیگری باشد. اگر امام، فرماندهی کل قوا را به بنی صدر داد از این روی بود که بتواند در کارهایش موفق باشد، بعد از چند ماهی از انتخاب بنی صدر، جنگ تحمیلی شروع شد و همچنین در انتخاب اعضای دولت و نخست وزیری شهید رجایی، چالش ها و مشکلاتی وجود داشت به طوری که در نهایت نیز در مورد یک یا دونفر از وزراء توافق حاصل نشد، بالاخره یک چنین مشکلاتی وجود داشت.
 وی افزود: از سوی دیگر امام، آیت الله بهشتی را به ریاست دیوانعالی کشور منصوب کرده بود و سعی در تقویت قوه قضائیه و حل مسائل آن را داشتند و اگر بنی صدر در رابطه با قوه قضائیه سخن می گفت با او برخورد می کردند، اما در رابطه با برخوردها و تقابل هایی سیاسی اگر امام وارد می شد و موضع خاصی در مورد یکی از دوطرف می گرفتند،اثر خوبی نداشت.
 البته خاطرم هست که آقای هاشمی رفسنجانی یک نامه گلایه آمیزی هم خدمت امام نوشتند که در خاطرات ایشان هم آمده که شما فقط از آقای بنی صدر حمایت می کنید و حرف ما اینست و در واقع با این گلایه در مقام دفاع از خود بر آمده بودند، حتی آیت الله خامنه ای در یکی از نمازهای جمعه که صحبت می کردند، سخنانشان به دفاع از خود رسیده بود، چرا که جوسازی هایی که اطرافیان بنی صدر به خصوص مجاهدین خلق ایجاد کرده بودند این تقابل ها را به وجود آورده بود و معتقدم تندوری های برخی اعضای حزب از یک طرف و نوع مواضع مجاهدین خلق که به پیاده نظام بنی صدر تبدیل شده بودند از سوی دیگر، باعث شد که فضا به تقابل کامل برسد و گرنه بنی صدر از ابتدا این گونه نبود که در پایان کار شد و خودخواهی های او به خود و رای مردم مضاف بر علت و در نهایت به انحرافات جدی منتهی شد.
 وی خاطر نشان کرد: از آنجا که حضرت امام قصد حفظ وحدت در جامعه را داشتند، به طوری که اندیشه ها و سلایق مختلف در جامعه نیز اجازه حضور و بیان نظرات را داشته باشند، جز در مواقع ضروری نظر  و گرایش خود را به یک طرف اعلام نمی کردند مگر اینکه واقعا حضور یک جریان نیاز به حمایت ایشان داشته باشد، بعد ها در رابطه با مسائل و رقابت ها و چالش های بین طیف های راست و چپ نظام نیز امام به همین گونه عمل می کردند. ایشان مسئولین را از طیف های مختلف سیاسی انتخاب می کردند و از جناح های مختلف داخل نظام برای افزایش قوت و قدرت نظام استفاده می کردند و معتقد به حذف گروه های داخل نظام نبودند. در مورد بنی صدر هم همینگونه بود و تا آخرین ماه ها نیز به خاطر انتخاب مردم، علیرغم تفاوت نگاه و دیدگاه و سلیقه، امام از وی حمایت می کردند.
موسوی تبریزی در پایان گفت: آنچه مسلم است این که در جو آن روز که جنگ نیز شروع شده بود برای جلوگیری از منازعه داخلی امام صراحتا از مرحوم شهید بهشتی حمایت نکردند چرا که حمایت، حزبی می شد نه حمایت از شحص آقای بهشتی و در واقع اعلام حمایت امام از بهشتی به معنای حمایت از یک طیف سیاسی در برابر طیف  سیاسی دیگر می شد. اما بعد از وفات آیت الله بهشتی امام صراحتا نظر خود را ابراز فرمودند و تجلیل شایسته ای از ایشان کردند و فرمودند" بهشتی یک ملت بود" و این یک واقعیت است.